به گزارش مشرق، خانم آرام از علاقمندان حوزه کتاب در متنی نوشت:
خوبی خواندن کتابهای تَروتازه آنجاست که هنوز بازار نقد و تحلیلهای جورواجور داغ نشده و بهترین زمان برای مواجههی خودِ واقعی آدم است با کتاب، و فرصتی برای پروازدادن ذهن بدون آنکه پیشداوری خاصی راه اندیشه را سد کرده باشد.
زمانی که آدم نه آنقدر خوبی شنیدهاست که اگر از کتاب خوشش نیامد برود توی فکر که چرا کتاب همهپسند جذبش نکرده، نه آنقدر نقطهضعف به گوشش خورده که از اول با عینک بدبینی کتاب را ورق بزند.
این روزها #رستخیز و #احضاریه را میخواندم و یکجورهایی هیچکدامشان برایام راضی کننده نبود.
رستخیز اگرچه همچنان دلنشین بود، اما معتقدم به پختگی کآشوب درنیامده بود، بعضی روایتها با سیر کلی کتاب همخوانی نداشت و تعدادی از متنها به قوت مابقی نوشته نشده بود.
دومی احضاریهیِ نویسندهای بود که ناماش با خاطرهی #نه_آبی_نه_خاکی و معصومیت شهدای غواص در ذهنم گره خورده.
کتاب با موضوع جذابی شروع میشود و روند داستان غافلگیرانه پیش میرود. ولی نکتههایی وجود دارد که دلم را با سیر کتاب همراه نمیکند. منابع مورد استفاده در بخش تاریخی داستان ذکر نشده، مستند بودن بعضی حالات روحی منتسب به حضرت زینب برایم جای انقلت دارد، مطالب بخش تاریخی جستهوگریخته است و پیوستگی این مطالب با سیر اصلی داستان، خوب از آب درنیامده، بیشتر به این میماند که نویسنده سعی کرده باشد داستانی برای متن تاریخی موردنظرش جور کند، اما این بخش، نه بهعنوان جزیی از اتفاقات اصلی قصه، که مثل یک تکهی نامرتبط به چشم میآید و توی ذوق میزند.
البته تاکید میکنم که این نظرات بر اساس ذائقهی کتابخوانی من است. ذائقهای که #بیوتن امیرخانی را بیشتر از #من_اویش میپسندد، #رهش را خیلی دوست ندارد اما با خطبهخط #قیدار کِیف میکند. با قهرمان کتاب #دهکده_خاک_بر_سر همراهتر است تا #خاطرات_سفیر و #پنجشنبه_فیروزهای و #لبخند_مسیح را بهزور به پایان میرساند!
پ.ن۱: شاید بهترین کتابی که تلفیقی از داستان و مطالب تاریخی-مذهبی بوده و من اون رو خواندهم، #قدیس باشه. البته باید اعتراف کنم که اصولا این سبک نگارش رو دوست ندارم و ترجیح میدم مطالب کارشناسی شدهی مذهبی رو بصورت یک کتاب جداگانه و نه در قالب داستان بخونم.