به گزارش مشرق، «جعفر بلوری» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
امروز و در آستانه چهلسالگی انقلاب، دیگر جنبدهای نیست که انکار کند، درگیر جنگی تمام عیاریم. جنگی پیچیده، چندلایه و بس ناجوانمردانه در همه حوزههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و… فرهنگی. امروز دیگر نیازی نیست تحلیل کنیم تا به این نتیجه برسیم که «کار انگلیسیهاست» یا «مقصر آمریکاست» یا دست برخی از این کشورهای مرتجع عربی در کار است. چون سران و گردانندگان این کشورها جلوی دوربینهای تلویزیونی و در صفحات مجازیشان تصریح میکنند «کار ما است.» امروز اگر منکر وجود چنین جنگی باشیم، دچار «توهم توطئه» ایم.
بیشتر بخوانید:
مصباحیمقدم: دولت هزینههای غیرضروری فراوانی دارد
یارانه پنهانی که فقط به ثروتمندان داده میشود
همزمان با چهلسالگی انقلاب و با آمدن امثال «دونالد ترامپ» و «محمد بن سلمان» از آن حفظ ظاهرها و بازی با کلمات و جملات دیپلماتیک دوپهلو هم خبری نیست. به برکت پیشرفت ایران و حماقت این جماعت، دیگر از زبانبازیها و روباهصفتیهای امثال اوباما نیز خبری نیست. گویی دشمن کارد به استخوانش رسیده و دچار خشم و نوعی جنون شده باشد، آنچه طی ۴۰ سال گذشته در چارچوب ادبیات دیپلماتیک بیان میکرد، صریح و بیپرده و از «براندازی» میگوید. نقشهاش را هم تشریح میکند. اظهارات مایک پمپئو، نتانیاهو، بن سلمان، ترامپ، انور قرقاش و همین دیروز «مایکل لدین» و «الی لیک» تاییدکننده ادعای ماست:
۱- الی لیک: «امیدوارم سال ۲۰۱۹، سال فروپاشی ایران باشد». مایکل لدین: «ما باید آن را پایین بکشیم، رژیمها خودشان فرو نمیپاشند.» (!)
۲- «دولت ترامپ همان رویایی را برای ملت ایران خواب میبیند که شما در خواب میبینید… در حمایت از اعتراضها در ایران ساکت نخواهیم نشست و از طریق فضای مجازی پیامهای خود را به معترضان میرسانیم.» (پمپئو، در جمع قاتلان ۱۷ هزار ایرانی اواخر تیر ماه سال جاری)
۳- «منتظر رسیدن جنگ به داخل ایران نمیمانیم. تلاش میکنیم نبرد را به داخل ایران بکشانیم.» (بن سلمان / العربیه / ژوئن ۲۰۱۷)
۴- «کشته شدن ۱۰ نظامی در حمله به رژه نظامی در شهر اهواز در جنوب غرب ایران اقدام تروریستی نیست...
کشیده شدن جنگ به خاک ایران گزینه روشنی است و در مراحل بعدی افزایش خواهد یافت.» (عبدالخالق عبدالله، مشاور ولیعهد ابوظبی)
و...
امروز دشمن مثل قبل پنهانکاری نمیکند. میزبان نمایشهای براندازان میشود. بودجه تخصیص میدهد. گو اینکه خشم عقلش را زایل کرده باشد، برای ایران رئیسجمهور و پادشاه هم انتخاب میکند و با نوشتن نامه به آن یکی دشمن، برای این توهم، درخواست بودجه میکند!
امروز موازی با اقتصاد، با یک «جنگ فرهنگی» هم مواجهیم. شاید طی سالهای گذشته، تمرکز روی جنگ اقتصادی، و سالهای اول انقلاب، تمرکز روی جنگ تحمیلی، ما را آن طور که باید، متوجه این مهم نکرده و برخیمان را از توجه ویژه و مؤثر به جنگ فرهنگی غافل کرده است. روی صحبتم با این چند دلقکی که در عربستان و آمریکا و فرانسه روی کار آمدهاند نیست اما، هر چه باشد با دشمن باتجربهای مواجهیم که تجربه چند صد سال استعمار دارد. در بسیاری موارد هم موفق بوده و کشورهای زیادی را که در اندیشه استقلال بودهاند، به خاک سیاه نشانده است آن هم با استفاده از ابزار فرهنگ، معیشت، داعش و گاهی مهرههایی که به قدرت رسانده است.
برای چنین دشمنی تحمل دیدن یک «کشور مستقل» محال است، چه رسد به اینکه این کشور مستقل، اسلامی و مهیای جشن بزرگ چهلسالگیاش هم باشد. نه از این اسلامهای انگلیسی و آمریکایی حاکم بر کشورهای مرتجع عربی که، اسلام ناب محمدی (ص). کشور اسلامی مستقلی که نظم جهانیشان را به هم ریخته و همین تازگیها، از یک جنگ جهانی در منطقه، سربلند بیرون آمده و پوزهشان را به خاک مالیده است. دشمنی و کینهتوزی با حکومتهای مستقل، طبیعت قدرتهای استکباری است. لذا میبینیم این تنها حکومت شیعی جهان، درکنار تحریمهای وحشیانه اقتصادی، با یک شبیخون فرهنگی عظیم مواجه شده است. تهاجمی که متأسفانه عدهای در داخل خواسته یا ناخواسته، به آن کمک میکنند. از کاستن بودجه مراکز فرهنگی بگیر تا ساختن فیلمها و رویِ سن بردن تئاترهایی که هیچ سنخیتی تاکید میشود، هیچ سنخیتی با فرهنگ ایرانی و اسلامیمان ندارد.... بخوانید:
فصل بودجهریزی است. فصل مهمی هم هست. هم برای مردم و هم برای سازمانها، شرکتها، مؤسسات، نهادها و همه آنهایی که بودجه میگیرند. اهمیت این فصل به خصوص وقتی شرایط عادی نیست و کشور درگیر جنگ اقتصادی، سوءمدیریت، تحریم و تهاجم فرهنگی است، بیشتر هم میشود. در شرایط «غیرعادی»، طبیعتاً باید منطقیتر و حسابشدهتر اقدام کرد و «عادی» و مثل همیشه، بودجه تخصیص نداد. باید بررسی کرد و بسته به نیاز هر جا و اهمیت آن و شرایطی که در آنیم، بودجه اختصاص داد. در چنین شرایطی قطعاً شفافیت هم لازم است، حتی بیش از همیشه. اما آنچه در عمل دیده میشود، نه «حسابشدگی» که ترکیبی از «شلختگی»، «شیطنت» و «دروغگویی» در بودجهریزی است. چگونه؟
نزدیک به ۷۵ درصد بودجه به شرکتهای دولتی، مؤسسات اعتباری وابسته به دولت، بانکها و… اختصاص داده شده و ۲۵ درصد بقیه به مراکز و نهادهای غیردولتی و فرهنگی! همزمان از سوی همان جریانی که بیشترین بودجه به آنها اختصاص داده شده، بیشترین هجمهها علیه همین ۲۵ درصد آغاز شده است، آن هم به نام «شفافیت». شفافیت نه برای ۱۰۰ درصد بودجه، فقط برای این ۲۵ درصد! برای فریب مردم نیز هر از چند گاهی، رقم ریالی یکی از این مراکز فرهنگی را که مثلاً ۲۵ صدم بودجه را هم به خود اختصاص نداده، منتشر میکنند. برخی «آشنا» های به اوضاع حتی پا را فراتر گذاشته و بودجه به شدت کاسته شده و ۵ درصدی برخی نهادهای دفاعی و دینی را تحریف و ملت را تحمیق میکنند آن هم در شرایطی که شرحش رفت و دشمن، نه به تلویح که به تصریح علیه ایران عزیز اعلان جنگ کرده است.
اینجا از سوءمدیریتها، بر باد دادن ۱۸ میلیارد دلار، بر زمین ماندن وعدهها، بتن ریختن بر قلب رآکتورها، به تعطیلی کشاندن کارخانهها و برندها، آجر کردن نان کارگرها و حقوقهای نجومی و… حرف نمیزنیم. از بودجهریزیهای پر اما و اگر حرف میزنیم. یک لحظه تصورش را بکنید، در بحبوحه جنگ فرهنگی، بودجه فرهنگی را به شدت کاهش میدهند! در بحبوحه جنگ اقتصادی، دولت را فربه میکنند آن هم با شعار خصوصیسازی! کاپیتالیستی حرف میزنند، سوسیالیستی عمل میکنند. آیا کاسهای زیر نیمکاسه است؟ ما هم به شدت معتقدیم مجلس باید ورود کرده و در این باره شفافسازی کند.
متوهم نیستیم. سیر روش کارشان طی ۵ سال گذشته نشان میدهد «یک جای کار میلنگد». طی سالهای قبل به طور مرتب هر از چند گاهی فتنهای علم شده، یا با برداشتن یک روسری، برهنه شدن یک روانی، گریه کردن یک رقاصه، ورود مخفیانه یک خانم عشقِ فوتبال به استادیوم و یا دفاعی ظریف از شرابخواری! ورود به سبک زندگی ایرانی و اسلامی با هدف «حساسیتزدایی دینی و فرهنگی» شاید، مخرج مشترک همه این فتنههای فرهنگی بوده است. اینکه کشف حجاب یک دختر (که اتفاقاً پس از مدتی سر از کانادا در میآورد و خواستار تحریم کشورش میشود) در کسری از ثانیه به برکت شبکههای بیدر و پیکر اجتماعی میشود مسئله اول کشور، یا گریههای یک رقاصه که میشود مسئله اول آن روز کنگره آمریکا! یعنی، فتنه سیاسی و اقتصادی را با فتنه فرهنگی به پیش میبرند. پس از ترند کردن این اخبار زرد، نوبت ژنرالهای این جریانهای سیاسی است تا تحلیل کنند.
تحلیلها هم غالباً میرود به سمت، اختیاری شدن حجاب، استاندارد شدن شراب، غیرانسانی بودن قصاص، کشیده شدن کنسرتها به کوچهها و خیابان، مسدود نشدن شبکههای اجتماعی که هیچ خط قرمزی ندارند و… وقتی پس از مدتی نتیجه این ولنگاریهای فرهنگی به شکل تجاوز و قتل یک کودک، قتل همسر، اهانت به اهل بیت و مقدسات، افزایش طلاق، افزایش سن ازدواج، گسترش فساد، شرابخواری و… نمود مییابد، همین قماش، با استناد به همین آمارها، جمهوری اسلامی ایران را به شکست در سیاستهایش متهم میکنند! به بدحجابی که خود جزو متهمان ردیف اول آنند، استناد کرده و نسخه جدیدی برای این معضل میپیچند. نسخه جدیدشان هم «اختیاری شدن حجاب» (بخوانید بیحجابی) است! یک «دورِ فاسدِ باطل» دولت محترم و شخص رئیسجمهور که ملبس به لباس پیامبر اکرم (ص) است، در چنین شرایطی باید بیشترین حمایتها را از همان مراکز فرهنگی که بودجههایشان بعضاً تا ۵۰ درصد کاهش یافته اختصاص دهد.
یا به خاطر سادگی و جهالت، یا غفلت و ناآگاهی و یا حتی به دلایل پیچیدهتر مثل وجود نفوذی یا سیطره تفکرات لیبرالی و غربزده، فرهنگ ایرانی اسلامی در کنار معیشت مردم مورد هجمه قرار گرفته است. انتظار از دولت، انتظار بالایی نیست. میگوئیم دولت محترم که حالا دوست و دشمنش را حتماً بهتر از قبل شناخته، همانگونه که میگوید، بودجهریزی کند و دولتمردان و مجلس نیز با «شفاف» بازی نکنند. واقعاً شفافسازی کنند منتهی تمام ۱۰۰ درصد بودجه را، نه فقط آن ۲۵ درصدی که از قضا، منتقد دولت بوده است!