کد خبر 93389
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۰ - ۱۹:۳۰

حجت الاسلام قرائتی گفت: «یك وقتی آمدند به من گفتند: تو كاندیدای فلان شهر می‌شوی. گفتم: من به درد شما نمی‌خورم. گفتند: چرا؟ گفتم: شما می‌خواهید منطقه خودتان را آباد كنید. من وكیل شهر خاص نیستم. اگر هست برای عمومی است».

به گزارش مشرق به نقل از دادنا،حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جلسات درسهایی از قرآن این هفته در تلویزیون درباره "زندگی مهدوی(عج) در سایه دعای عهد" سخن گفت ودر ادامه سخنانش درباره "امام زمان(علیه‌السلام)، مهربان‌تر از پدر و مادر" ، "كارهای خیر با نگاه جهانی، نه شخصی و محلّی" ، "حذف مرز و شرط در دعاها" ، "عنایت امام رضا(ع) به زائران" و ... سخن گفته است. آنچه در ادامه می‌خوانید گزیده‌ای از سخنان این استاد حوزه علیمه و دانشگاه است:

یك وقتی آمدند به من گفتند: تو كاندیدای فلان شهر می‌شوی. گفتم: من به درد شما نمی‌خورم. گفتند: چرا؟ گفتم: شما می‌خواهید منطقه خودتان را آباد كنید. من وكیل شهر خاص نیستم. اگر هست برای عمومی است. اگر هم نیست كه هیچ! حالا در ستاد انتخاباتی خیلی از این حرف‌ها تنگ‌تر است. از اول یك قراردادهایی است اصلاً شیر را در پستان بعضی‌ها تقسیم می‌كنند. كه من رئیس ستاد انتخاباتی شما می‌شوم به امید اینكه بعداً هم تو مرا كدخدای كجا یا فرماندار یا استاندار یا نمی‌دانم فلان مدیر كل یا فلان و فلان... اگر قرارداد یعنی بداند كه ایشان كمكش نخواهد كرد، من هم جزء ستاد انتخاباتی نمی‌شوم. اینها خیلی خطرناك است. دین فروشی است. دعای عهد می‌گوید: می‌خواهی با امام زمان صحبت كنی، بگو: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا صاحب الزمان» خدایا مولای ما صاحب الزمان را به او برسان، چه؟ «عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات‏». پس علاقه بین المللی، علاقه جمعی.

علاقه بدون شرط
می‌فرماید: «حَیهِمْ وَ مَیتِهِم‏» خیلی قشنگ است. به شرط حیات هم نیست. «حَیهِمْ وَ مَیتِهِم»! بعضی‌ها را دیدم دعا می‌كنند خدایا تمام كسانی كه آرزومند هستند قسمت كن. می‌گویم یك عده هم آرزو ندارند. آنهایی هم كه آرزو ندارند آدم هستند. بگوییم: خدایا آرزومندان را قسمت كن. آنهایی هم كه آرزو ندارند یك بصیرت و معرفتشان بده كه آنها هم آرزومند شوند. یك میلیارد كافر در چین است. اینها هیچ آرزوی زیارت امام رضا را ندارند. خوب بالاخره انسان هستند. خدایا تمام منحرفین را آنگونه هدایت كن كه آن لذتی كه ما از گفتگوی با حضرت مهدی می‌بریم آنها هم آن لذت را ببرند. نگو آرزومندان، آرزومندان و غیر آرزومندان را. این دعا آدم را باز می‌كند، می‌گوید: از خودت بیرون بیا.

یكی از بركاتی كه می‌گویند: ازدواج خوب است، برای اینكه ازدواج آدم را بیرون می‌آورد. آدم وقتی ازدواج نكرده همیشه خودش را می‌بیند. خودم، كتم، شلوارم، كیفم، كفشم، اما تا ازدواج كرد. می‌گوید: خودم و زنم و مادر زنم، پدر زنم، بچه‌ام، یعنی دایره گشاد می‌شود. یكی از بركات ازدواج این است كه انسان را از خودم بیرون می‌آورد.

آرزوی من این است كه افطاری ایران مثل افطاری مكه شود. البته ما هزار تا خوبی داریم كه آنها ندارند. ما هیچ‌وقت نمی‌خواهیم مثل مكه باشیم. ولی بعضی كارهایشان را باید یاد گرفت. افطاری مكه چطور است؟ ساده، بدون مرز، بدون قید، بدون سن. یك سبد برمی‌دارد می‌آید از این زنبیل‌ها، مقداری شله زرد، فرنی، خرما، هرچه هست، نان پنیر و گردو، هرچه، در سبد می‌گذارد و با یك سفره نایلونی، می‌آید پهن می‌كند، هركس هست می‌نشیند. مرز ندارد. این شیعه است یا سنی؟ بچه است یا بزرگ است؟ روزه هست یا نیست. گزینش نمی‌كند. بعضی از ما گزینشی برخورد می‌كنیم.

بنده خدایی بود در هیأت شام می‌داد. اما یك عده هم سر كوچه می‌ایستادند. اهل نماز جماعت و روضه و اینها نبودند، فقط وقت شام می‌آمدند. این صاحبخانه یك روز گفت: شما خجالت نمی‌كشید. نه نماز جماعت می‌آیید. نه سخنرانی گوش می‌دهید، نه عزاداری می‌كنید، فقط سفره كه پهن می‌شود می‌آیید! خوب به اینها هم برخورد و گفتند: آقا سفره‌ات برای خودت! ما رفتیم. رفتند. شب امام حسین را خواب دید. گفت: اینها در طول سال كه در خانه تو نمی‌آیند. وقتی پرچم امام حسین است می‌آیند. اینها مهمان من هستند. در طول سال اینها در خانه تو را نمی‌زنند. حالا ولی چون پرچم یا حسین است داخل می‌آیند. اینها مهمان من هستند چرا اینها را بیرون كردی؟ اینها خیلی مهم است.

عنایت امام رضا(ع) به زائران
یك خانمی بود فكرش كج بود. عقیده‌ای به زیارت و توسل و عبادت و اینها نداشت. اهل حجاب و... اصلاً طور دیگری بود. ولی شوهرش مذهبی بود و خودش نبود. به شوهرش گفت: من می‌خواهم مشهد بروم ولی من را دور و اطراف حرم نبر. من را هتل‌هایی ببر كه دور از حرم است، تو هر چه می‌خواهی برو دو لیتر گریه كن. من حال حرم ندارم! من مشهد را می‌خواهم، ولی نه برای حرمش!

شوهر هم گفت: بسیار خوب، زنش را برد و آن هتل را گرفت و خودش هم حرم می‌رفت و زن هم حرم نمی‌رفت. روز آخر كه در ماشین نشستند بیایند، این خانم گنبد را دید. گفت: یا امام رضا، ما حرم نیامدیم اما به ما خوش گذشت. سفر خوشی بود ولو ما زیارت نیامدیم، این را گفت و حركت كردند. در ماشین این خانم خوابش برد. خواب دید كه امام رضا فرمود: همین كه در شهر من به شما خوش گذشت من راضی هستم. ما دوست داریم كه كسانی كه می‌آیند به آنها بد نگذرد. زن از خواب بیدار شد، به شوهرش گفت: برگرد برگرد. گفت: چه شد! گفت: برگرد، برگرد، گفت: آخر چه شد. گفت: برگرد! مگر چه شده؟ گفت: امام رضا گفت كه ولو زیارت نیامدی، زیارت من نیامدی، ولی به تو خوش گذشت من راضی هستم. ببینید روح چقدر بزرگ است، روح چقدر بزرگ است.

از این روح‌ها در جامعه ما هم هست. من كسی را در جمهوری اسلامی سراغ دارم كه به یك نفر گفت: آقا ببین من تو را دوست ندارم. من برای اینكه منافق نباشم به تو می‌گویم. از تو خوشم نمی‌آید اما این كار چون كار تو است انجام بده هرچه هم بخواهی پول به تو می‌دهم. هر امكاناتی هم بخواهی به تو می‌دهم. یعنی اینطور نباشد چون دوستش ندارم، برایش كار راه نیاندازم. من كار كسی را راه می‌اندازم كه دوستم دارد. اینها معامله است. به كسی افطاری می‌دهم كه افطاری داد. برای كسی چشم روشنی می‌برم كه چشم روشنی آورد. برای كسی سوغاتی می‌برم كه با من خداحافظی كرد. او كه با من خداحافظی نكرد. من هم سوغاتی‌اش نمی‌دهم. این تنگ نظری است. روح تنگ است. دعای عهد می‌‌گوید: بزرگ شو. سلام می‌دهی،«عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ». مرز «فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» شرط ابدا«حَیهِمْ وَ مَیتِهِم»!

دعا خیلی ما را بزرگ می‌كند. در دعای عید فطر می‌گوییم: خدایا، «و اسئلك ما سئلك منك عبادك الصالحون»، «عبادك الصالحون» نمی‌گوید عباد صالحی كه فعلاً زنده هستند. یا عباد الصالح دیروز، یا عباد الصالح فردا. یعنی تمام بندگان صالح گذشته، و تمام بندگان صالح امروز، و تمام بندگان صالحی كه هنوز به دنیا نیامدند. هرچیزی كه در طول تاریخ گذشته و حال و آینده بندگان خاص از تو خواستند همه را یكجا، به من بده. دعا خیلی وسیع است، خیلی دعا بزرگ است.

اسم امام رضا را بردیم، چون بحث هم در آستانه شهادت امام رضا پخش می‌شود، از پای تلویزیون یك سلام بكنید با همان سلام ساده «السلام علیك یا علی بن موسی الرضا و رحمة الله و بركاته».