مشکل «خون خدا» مثل بسیاری از فیلم های دیگر سینمای ایران، فیلمنامه است. گزینه ای که هزینه برای آن در آخر صف قرار دارد اما کم گذاشتن از آن، خیلی زود، تمام تلاش های عوامل فیلم را به باد فنا می دهد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ویژه‌نامه جشنواره فجر ۳۷ - / سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر از ۹ بهمن ماه با برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سال‌های گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحب‌نظران این حوزه را بر فیلم‌های در حال اکران منتشر خواهد کرد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به مخاطبان ارائه خواهد شد که گزارشی از فیلم‌های اکران شده (در سانس اصحاب رسانه و منتقدان) خواهد بود. انتشار نقدهای فنی از منتقدانی با دیدگاههای متفاوت به مخاطبان کمک خواهد کرد تا داوری جامع‌تری نسبت به تازه‌ترین آثار فیلمسازان ایرانی داشته باشند. لازم به تذکر و تأکید است، انتشار این نقدها لزوماً در تمام جزئیات آن، بازتاب‌دهنده نظر مشرق نیست.

*****

نقد شماره31: فیلم «خون خدا» - مرتضی علی عباس میرزایی

نویسنده: میثم رشیدی مهرآبادی

نمی دانیم «مرتضی علی عباس میرزایی» نواده کدام یک از ۴۷ فرزند عباس میرزا، ولیعهد ایران و نائب السلطنه فتحعلی شاه در آذربایجان در دوران قاجار است اما بر خلاف این جدش که جز شاهنامه فردوسی به شعر و شاعری علاقه ای نداشت، در فیلم «خون خدا» سعی دارد به جای تعریف قصه، شعر بگوید.

«خون خدا» ماجرای یک کارتن خواب معتاد است که روزهای نقاهتش با آخرین روزهای دهه اول ماه محرم، همزمان شده. او در لابلای غذاهای نذری چیزی می یابد که قرار است داستان فیلم را پیش ببرد.

کارگردان اگر چه برای شخصیت اول فیلمش، «رضا اخلاقی راد» را به درستی انتخاب کرده اما آنقدر درگیر فرم شده که محتوا تا حد زیادی تحت الشعاع قرار گرفته است. حال و روز علی پاک زاد که در خیابان های تهران در به در است، جز در ابتدای فیلم که سختی های یک کارتن خواب را به خوبی نشان می دهد، در ادامه فیلم، به پیشبرد آن کمکی نمی کند و فیلم را در حد یک نماهنگ مناسبتی برای پخش در دهه اول محرم از تلویزیون تنزل می دهد!

از قضا و به طور اتفاقی، سختی های «مرتضی علی عباس میرزایی» را در فیلمبرداری سکانس خیمه سوزان در چهارراه گلوبندک تهران از نزدیک دیدم و مشخص است که او برای سایر سکانس های خارجی اش هم با همین سختی ها روبرو بوده. بازیگر اصلی «خون خدا» آنقدر در کالبد نقشش فرو می رود که دیدن او برای هر شهروندی تعجب برانگیز است و حالا اگر مقابل او گروه فیلمبرداری هم باشند، معلوم می شود که فیلمبرداری در سطح شهر با چه مشکلاتی همراه است؛ اما کارگردان، از این همه سختی جز لذت کارگردانی، چه چیزی عاید تماشاگر می کند؟

کارگردان «خون خدا» سعی کرده حرف های اصلی فیلمش را از زبان دیگران بیان کند و حتی بازجویی را به دو زبان فارسی و ترکی اجرا کرده تا تعدد صداها را نشان بدهد اما در بیان همین صداهای رنگارنگ، لکنت دارد. اگر جلوه های تصویری و فرمی را از «خون خدا» بگیریم، این نماهنگ کوتاه را نمی شود تا دقیقه های ۸۰ و ۹۰ تحمل کرد.

«مرتضی علی عباس میرزایی» در سکانس قمه زنی مانند نام مطولش، آنقدر صغری و کبری می چیند که انتقاد او به این اقدام غیر شرعی و غیر اخلاقی، در لایه های نامفهومی از کلام سینمایی اش مدفون می شود و در سکانس صحبت علی با عمویش، آنقدر کم می گذارد که تماشاگر از رسیدن به لایه های زیرین شخصیت از طریق یکی از اقوام نزدیک، ناکام می ماند.

مشکل «خون خدا» مثل بسیاری از فیلم های دیگر سینمای ایران، فیلمنامه است. گزینه ای که هزینه برای آن در آخر صف قرار دارد اما کم گذاشتن از آن، خیلی زود، تمام تلاش های عوامل فیلم را به باد فنا می دهد.

نوشتن درباره نمادها و گیر و گرفت های روایتی و مذهبی فیلم، بماند برای وقتی دیگر...

درباره جشنواره فجر ۳۷ بیشتر بخوانید:

«مانیِ» نچسب در کنار «نویدِ» معمولی + عکس

فیلمی یکرنگ از کارگردانی رنگارنگ + عکس

شبه‌فیلسوفانی که اندازه «شتر» هم نمی‌فهمند! +عکس

تباه‌کردن سوژه طلایی در انبوه فضولات تصویری! + عکس

چرا «ردخون» بی‌خیالِ قهرمانش می‌شود؟ + عکس

سکانس‌های نفس‌گیر از کارگردان «نفس» + عکس

تخیلات سینمایی یک جوان ۳۹ ساله؛ دقیقه‌ای چند؟ + عکس

آغازی خوب برای فیلمی نه چندان خوب +عکس

قد و قواره سینماییِ آقای ۱۹۵ سانتی! +عکس

هم «دیدن این فیلم جرم است» هم فکر کردن به آن! +عکس