کد خبر 939291
تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۴

فرهادی، یک سوم از «اندوهی به وسعت اقیانوس»، مثلث جامون جامون، تولد دوباره، شخصیت پنه‌لوپه و گره "این فرزند متعلق به کیست"، از سه فیلم مختلف را، در کنار هم چیده است.

گفت‌وگویی جنجالی، با علی خودسیانی، در اردیبهشت امسال در منتشر شد و این فیلمنامه‌نویس سرشناس تلویزیون در این گفت‌وگو رسماً اعلام کرد که اصغر فرهادی نمایشنامه ماشین‌نشین‌ها اثری از او را را در جشنواره دانشجویی تئاتربه نام خودش منتشر کرده است و جدل‌هایی با مؤلف اصلی داشته‌اند که می‌توانید وقایع را در مشروح این گفت‌وگو (اینجا) بخوانید.

در این گفت‌وگوخودسیانی جمله‌ای طلایی را بکار می‌برد و می‌گوید:"من کارهای فرهادی را فقط در کارگردانی می‌پسندم چون فیلمنامه‌هایش را نمی‌دانم از کجا می‌آید و چه اتفاقاتی می‌افتد."

اشاره خودسیانی در مورد روند آثار فرهادی بسیار قابل تأمل است و ما را به تأویل و تحلیلی تازه‌ای از روند آثار این فیلمساز و حتی سایر سینماگران ایرانی می‌رساند.

فیلمسازان ایرانی از اصغر فرهادی تا رضا صفایی مرحوم تألیف کننده نیستند و در اغلب موارد کپی‌کننده درام، مفهوم یا ساختار فرمی با توسل به تغییر رویه یا حتی زاویه دید شخصیت‌ها در آثار خارجی هستند. البته حالت دیگری هم وجود دارد که خرده روایت‌ها، گره‌ها و نقطه عطف‌های آثار سینمایی دیگر را کپی می‌کنند.

در گذشته به صورت مستقیم، نمونه یک اثر خارجی را می‌ساختند، در شرایط کنونی تحت تأثیر یک فیلم خارجی، با کمی تغییر در روایت، فیلمفارسی خلق می‌کنند. به عنوان مثال روح الله حجازی مطرح‌ترین آثارش را با فیلمنامه‌هایی (با ساختار تئاتری) از علی طالب آبادی ساخت و به محض جدایی از او، فیلم "مرگ ماهی " را با الهام مستقیم از فیلم "خانه مادری ما " Our Mother's House" اثری از جک کلایتون، محصول، ۱۹۶۷ ساخت. فیلم "خانه مادری ما " در سال ۱۳۴۹ در سینماهای سراسر کشور اکران شده است.

مرگ ماهی روح‌الله حجازی ادامه همان فیلم است با این تفاوت که شخصیت پدر را حذف کرده و سن و سال شخصیت‌های اصلی را ارتقا داده است. در مجموع پیرنگ مرگ ماهی با خانه مادری ما هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. این یک مدل کپی در سینمای ایران است.

نمونه دیگر قابل ذکر دیگر فیلم "مستانه" حسین فرحبخش است. فرحبخش که عمده آثارش کپی فیلم‌های پیش از انقلاب است، فیلم مستانه را با الهام ازLipstick محصول ۱۹۷۶ ساخته است. این فیلم در سال ۱۳۵۶ در ایران با عنوان ماتیک اکران شد. لازم به ذکر است که فیلم "زندگی خصوصی" از این کارگردان را از فیلم Fatal Attraction آدرین لین کپی نعل به نعل شده است.

کپی در سینمای ما حتی به حوزه موسیقی فیلم‌ها نیز سرایت می‌کند، موسیقی فیلم جرم را به سادگی از موسیقی فیلم کامفورمیست برنادو برتولوچی کپی می‌کنند و نکته جالب اینجاست در جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما به صورت همزمان جایزه بهترین موسیقی فیلم را دریافت می‌کنند.

مرجع همه می‌دانند کدام فیلم‌های سینمایی است؟

فیلم اسپانیایی «اصغر فرهادی» با عنوان «همه می‌دانند»( Everybody Knows) که در جشنواره فیلم کن نمایش داده شد، با هیاهوی عجیبی در داخل مواجه شد. طیف منتقدان طرفدارفرهادی، همچون مهرزاد دانش، احمدی طالبی نژاد، هوشنگ گلمکانی و …، اغلب منتقدانی هستند که اگر فرهادی، بدترین فیلم جهان را بسازد، آن‌ها تلاش می‌کنند وضعیت را وارونه جلوه دهند.

نکته جالب اینجاست این طیف مشخص فرهادی‌باز، به این نکته اشاره می‌کنند که فرهنگ اسپانیایی در فیلم حاکم است. این طیف اصرار دارند که فرهادی فرهنگ اسپانیایی را در فیلمش به صورت مسلطی نمایش می‌دهد. حال آنکه اگرسینمای ۳۰ سال اخیر اسپانیا را رصد کرده باشید، درخواهیدیافت فیلم اصغر فرهادی حال و هوای آثار سینمای اسپانیایی و محصولات این کشور را در فیلمش حاکم کرده است نه فرهنگ اسپانیایی را.

مستقل از اینکه «اصغر فرهادی» دو اسکار دریافت کرده، او نیز همچون موج اصلی سینمای ایران کلاژسازی خوبی است و کپی کردن ظریف آثار سینمایی را با مهارت ویژه ای انجام می‌دهد.

بیشتر بخوانید:

«فروشنده» بازی «تجاوز» را به رقیبش باخت!

فراستی: جامعه‌ای که نقد نمی‌پذیرد باید هم سینمایش نسیه باشد

اسکار اصغر؛ افتخاری اکبر برای بادیه‌نشینان قطر! +عکس

فیلم «همه می‌دانند» یک کلاژ- کپی اساسی است که با توانایی خاص کارگردان، از آثار اسپانیایی، ایتالیایی و آمریکایی و کلیشه نقش‌های سابق پنه لوپه کروز و خاویر باردم به خوبی استفاده شده است.

در واقع ادعای منتقدان فرنگی مبتنی بر تحت تأثیر بودن فرهادی و استفاده از فرمول فیلمسازی هانکه و آنتونیونی کاملاً صحیح است و علاوه بر آن فرهادی در فیلم آخرش، روایت، نقاط عطف، شخصیت پردازی و حتی گره گشایی چند فیلم شناخته شده و معتبر را در کنار یکدیگر قرارداده و آنرا با پرداختی جدید ارائه می‌دهد. استناد مشخصی هم در گذشته دارد که همان اجرای دوباره نمایش نامه ماشین‌های علی خودسیانی است.

فرهادی فیلم‌های دیگر را به صورت مستقیم کپی نمی‌کند، اما در ساخت فیلم «همه می‌دانند» به چند اثر شاخص، گوشه چشم بزرگی داشته است.

این مقدمه می‌تواند راهگشای تحلیلی فیلم همه می‌دانند فرهادی باشد. درباره شکل گیری ایده فیلم همه می‌دانند.

فرهادی می‌گوید: برای سفری به جنوب اسپانیا رفت و در آن زمان، گروگان‌گیری یک دختر اسپانیایی سبب شده بود تا تصاویر این دختر بچه در سراسر شهر پخش شود. او از این جریان برای نوشتن سناریو هشتمین اثر بلند سینمایی خود الهام گرفت.

در سینمای جهان، فیلم‌های فراوانی با موضوع Kidnapping ساخته شده‌اند. Kidnapping به عنوان الگوی روایی مهم در سینمای جهان مطرح است و گروگانگیری یا دزدیدن یک دختر، سوژه‌ای نیست که در آثار سینمایی بکر و یگانه باشد. این ایده در فیلم‌های بسیاری مثل «سیاه مار غمگین» محصول ۲۰۰۶، «زندانی» محصول ۲۰۱۲، «پرواز کور» محصول ۲۰۰۳، «داستان الیزابت باهوش» ۲۰۰۳، «قفس محصول» ۲۰۱۰، گم شدن آلیس کرید ۲۰۱۰ بارها تکرار شده است.

فرهادی ادعا می‌کند که ایده ربودن شدن دختر و گروگانگیری برگرفته از واقعیت است. او این ادعا را چنان مطرح می‌کند که گویی دزدیدن شدن روایت یک دختر جوان یا نوجوان، در هیچ فیلم سینمایی دیگری مطرح نشده است.

روایت فیلم «همه می‌دانند» درباره لائوراست که همراه دخترش ایرنه و پسرش دیگو به روستای زادگاهش برای عروسی خواهرش در اسپانیا سفر می‌کند.

ایرنه در همان بدو ورود به روستای زادگاه مادرش با پسر نوجوانی رابطه دوستی‌اش را آغاز می‌کند و در گردشی دو نفره متوجه می‌شود که مادرش قبل از ازدواج با پدرش، آلخاندرو (ریکاردو دارین)، رابطه عاشقانه‌ای با پاکو (خاویر باردم) داشته است. مردی که در گذشته با مادر ایرنه رابطه نزدیکی داشته و در آغاز روایت «همه می‌دانند» مالک مزرعه انگور بزرگی است که از آن شراب تولید می‌کنند و در گذشته به لائورا تعلق داشته است.

پاکو (خاویر باردم) زمانی که لائورا و همسرش، آلخاندرو (ریکاردو دارین) با بحران مالی روبرو شده‌اند، باغ انگور لائورا را خریده است. اقوام لائورا و پدرش معتقدند که پاکو باغ انگور را به قیمت واقعی از لائورا نخریده است. در شب عروسی ایرنه ربوده می‌شود و تنش بزرگ و دراماتیکی در این خانواده رخ می‌دهد. این بخش از فیلم طبق اظهار نظر فرهادی ایده‌ای است که از ربوده شدن یک دختربچه برداشت شده است.

بیشتر بخوانید:

«فروشنده» فرهادی چه می‌فروشد؟

اما پرده دوم روایت فرهادی، یعنی گم شدن دختر و واکنش‌های پس از آن طبق اظهار نظر فوج بزرگی از منتقدان وطنی و خارجی بازتکرار درام فیلم "درباره الی" است، فیلم درباره الی، مقدمه دراماتیکش را وامدار فیلم ماجرای آنتونیونی است و نیمه دوم درباره الی تألیفی از فرهادی محسوب می‌شود.

در ادامه روایت همه می‌دانند چه اتفاقی می‌افتد؟ تنش‌هایی از جنس فیلم درباره الی رخ می‌دهد و گره دوم فیلم گشوده می‌شود.

مسئله اصلی فیلم این است که ایرنه دختر کیست؟ آلخاندرو یا پاکو؟ در ادامه فیلم متوجه می‌شویم لائورا (پنه لوپه کروز) پس از آنکه با آلخاندرو ازدواج می‌کند در نخستین روزهای زندگی مشترکش یکبار دیگر سراغ معشوق سابقش پاکو می‌رود و از او باردار می‌شود و ایرنه در واقع دختر پاکوست.

در مورد نیمه دوم فیلم، از جنبه‌های مختلفی می‌توانیم با ارزیابی تطبیقی دقیقی دریابیم که گره‌گشایی نخست فیلم، از فیلمی می‌آید که هنرپیشه نقش اول آن یعنی «پنه‌لوپه کروز» چندین بار آنرا به صورت‌های مختلف ایفا کرده است. اغلب بازیگران اروپایی یک کلیشه ثابت پرسوناژی را در تمام آثارشان حمل می‌زند. کروز معمولاً نقش زنانی را بازی می‌کند که میان دو مرد، در رفت و آمد عشق و جنسی است.

به نظر می‌رسد که اصغر فرهادی نیز مثل سایر کارگردانان اروپایی نقش لائورا را بر اساس کلیشه همیشگی این بازیگر نوشته است و حضور خاویر باردم و رابطه مثلثی پنه‌لوپه، یادآور فیلم «جامون جامون» (Jamón, Jamón ) به کارگردانی بیگاس لانا است.

در آن روایت هم کروز در نقش دختری به نام سیلویا میان عشق رائول (خاویر باردم) لوئیس خوزه (جوردی مولا) در رفت و آمد است. با لوئیس هم خوابگی دارد و باردار می‌شود و چندی بعد وارد رابطه با رائول می‌شود. در همه می‌دانند لائورا با پاکو (خاویر باردم) همخوابگی دارد از او باردار می‌شود اما با آلخاندرو (ریکاردو دارین) پیمان زناشویی می‌بندد.

در واقع پرسوناژ کلیشه‌ای پنه لوپه کروز که میان دو مرد، مثل هندوانه دست به دست می‌شود و از اولی باردار است و به آغوش دومی پناه می‌آورد، ریشه در همان فیلم دارد. با این حساب فرهادی با استفاده از کلیشه جامون جامون و پرسوناژ همیشگی پنه لوپه این شخصیت را شکل داده است.

گره گشایی ملتهب نیمه دوم فیلم بر کاراکتر لائورا متمرکز می‌شود. لائورا دختر کیست؟ پاکو یا آلخاندرو؟

نیمه دوم روایت فرهادی گرته برداری شده از فیلمی است که بازهم پنه کروز در آن ایفای نقش کرده است. سال ۲۰۱۲ کروز در فیلمی به نام تولد دوباره (Twice Born) ایفای نقش کرد. فیلمی ساخته «سرجیو کاستلینو» که تم فرزندخواندگی و باردار شدن زن در روابط نامشروع دیگری از موتیف‌های نمایشی و همیشگی این فیلمساز ایتالیایی محسوب می‌شود.

پنه‌لوپه کروز چندین بار در آثار کاستلینو ایفای نقش کرده است. در فیلم تولد دوباره «پنه‌لوپه کروز» با ژنرالی ایتالیایی به گوییلو (Sergio Castellitto) در ایتالیا زندگی می‌کند و به دعوت یک دوست قدیمی گوکو (Adnan Hasković) به بوسنی سفر می‌کند.

آشنایی این دو به قبل از جنگ بوسنی باز می‌گردد و گوکو از عشاق سابق جما (پنه لوپه کروز) است. با مسائلی که در مورد پیترو (Pietro Castellitto ) در فیلم مطرح می‌شود، تماشاگر تصور می‌کند که پدر واقعی گوکوست. اما کمی که از فیلم می‌گذرد جما با دیگو (امیل هریش) وارد یک رابطه عاشقانه می‌شود و از او باردار می‌شود و در این فاصله با یک مهندس طراح ایتالیایی ازدواج می‌کند و این تصور پیش می‌آید که پیترو فرزند دیگو (Emile Hirsch) عکاس آمریکایی است. جما در پیوست با اتفاقات بوسنی حوادث گوناگونی را پشت سر می‌گذارد و دوبارi باردار می‌شود اما دوباره بچه‌اش سقط می‌شود. چالش بزرگ تماشاگر در مواجه با فیلم این است که پیترو فرزند کیست و دوسوم از زمان فیلم، با همین گره پیش می‌رود.

در واقع گره فیلم همه می‌دانند با بازی پنه لوپه کروز، بی تردید یادآور فیلم تولد دوباره است. همانطور که نیمه نخست درباره الی، فیلم ماجرای آنتونیویی را به یاد می‌آورد.

کلاژ «همه می‌دانند» فقط از کلیشه‌های نامبرده استفاده نکرده است. روایت فیلم «همه می‌دانند» درباره مادری است که با دو فرزندش از کشور آرژانتین به روستایی کوچک به اسپانیا می‌رود و فرزندش طی یک طراحی از پیش تعیین شده توسط اقوامش ربوده می‌شود. آیا این طرح داستانی شبیه روایت «اندوهی به وسعت اقیانوس» (اولو گاسپرد فقید) نیست؟

روایت این فیلم در مقدمه ابتدایی بسیار شبیه همه می‌دانند است. بث کاپادورا (میشیل فایفر) عکاس و خانه دار، به همراه شوهرش پَت (تریت ویلیامز)، دو فرزندش بن (رایان مریمن) و وینست (جاناتان جکسون) ساکن ویسکانسن، برای شرکت در یک مهمانی به هتل مجللی در شیکاگو می‌رود و در این مراسم، بن توسط یکی از اقوامش ربوده می‌شود. هر چند احوالات مادر پس از گم شدن فرزندش بشدت شبیه پنه لوپه است، اما نیمه اول فیلم اندوهی به وسعت اقیانوس با حالات روحی شخصیت مادر، به شدت به نیمه دوم فیلم فرهادی شباهت دارد و وجه اشتراک هر دوفیلم قابل تأمل است که بن در مراسمی گم می‌شود که شباهت عجیبی به عروسی فیلم «همه می‌دانند» دارد.

در واقعه سلسله گره‌های فیلم، شخصیت‌پردازی و فرمول درباره الی، نوعی فراهم آوری فیلمنامه، جمع فیلم‌های دیده شده توسط این کارگردان، در کنار یکدیگر است. فرهادی نیز مثل سایر فیلمسازان ایرانی از اتهام کپی کاری مصون نخواهد بود. فرهادی، یک سوم از «اندوهی به وسعت اقیانوس»، مثلث جامون جامون، تولد دوباره، شخصیت پنه‌لوپه و گره "این فرزند متعلق به کیست"، از سه فیلم مختلف را، در کنار هم چیده است که مجموع این آثار در کنار هم تبدیل به فیلم همه می‌دانند شده است.

برخلاف نظریات منتقدان اسپانیا ندیده و تجربه نکرده فرهادی، فرهنگ اسپانیایی را در فیلمش بازتاب نمی‌دهد، استفاده از گره روایی مشابه در فیلم تولد دوباره و جامون، جامون و استفاده از رحم کلیشه‌ای پنه‌لوپه کروز که مثل توپ بستکبال دست به دست شده را تماشاگر حرفه‌ای سینما در آثار نامبرده شده تجربه کرده است. آیا این طیف هواداران ریویو نویس سایر آثار پنه‌لوپه کروز را با همین کلیشه ثابت و همیشگی تجربه نکرده‌اند؟

برچسب‌ها