کد خبر 94840
تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۴:۰۹

دولت نهم و سیاستگذاران فرهنگی‌اش از‌‌ همان بدایت امر، بمب‌های خبری در عرصه فرهنگ را به برنامه ریزی فرهنگی و احیای فرهنگ عمومی رجحان دادند.

به گزارش مشرق ، فردا نوشت: دولت نهم در حالی درب‌های ساختمان پاستور را بر خود گشوده دید که شعار محوری‌اش احیای ارزش‌های انقلاب بود. نقد ریشه‌ای و مبنایی سخنگویان فکری و عقیدتی دکتر احمدی‌نژاد در نخستین روزهایی که در سال ۸۴ برای ریاست جمهوری ثبت نام کرد دمیدن روحی تازه در کالبد فرهنگ عمومی کشور و انتقاد از روند فرهنگی پیشینیان بود. اما درهای پاستور که   گشوده شد، دغدغه فرهنگ عمومی به کنجی خزید و ....

دولت نهم و سیاستگذاران فرهنگی‌اش از‌‌ همان بدایت امر،  بمب‌های خبری در عرصه فرهنگ را به برنامه ریزی فرهنگی و احیای فرهنگ عمومی رجحان دادند. طرح ورود زنان به ورزشگاه‌ها، رفع توقیف از فیلم‌هایی که دولت اصلاحات هم نتوانسته بود مجوز پخششان را صادر کند و نگاه متفاوت به مقوله حجاب و امر به معروف و اظهار نظر جنجالی در باب موضوع گشت‌های ارشاد، نمونه‌ای از این بمب‌های خبری بود.

واکنش‌های محافل مذهبی و سیاسی به این بمب‌های خبری اما چنان قاطع بود که دولت را در برخی زمینه‌ها وادار به عقب نشینی کرد. این عقب نشینی اگرچه مدتی سیاستگذاران فرهنگی دولت را دچار رکود و تردید کرد، اما بلافاصله تیم فرهنگی دولت با بازآرایی نیروهای خود و اتخاذ سیاست‌های از‌‌ همان جنس پیشین ولی با تاکتیک‌هایی متفاوت، گام در‌‌ همان راه پیشین گذاردند.

حمایت از برخی بازیگران زن سینما و دادن وام برای به راه انداختن نمایشگاه هنری و طرح مباحثی همچون مکتب ایرانی، نمونه‌ای از این تحول است. تحولی که نهایتا با انتشار ویژه نامه خاتون توسط تیم رسانه‌ای دولت، فریاد مراجع و محافل مذهبی را درآورد.

با نگاهی کوتاه به تمامی اقدامات دولت نهم و دهم در حوزه فرهنگ می‌توان این نکته را دریافت که بخش عمده‌ای از سیاستگذاری‌ها و اقدامات فرهنگی این دو دولت به اقتضای شرایط سیاسی روز بوده است. بسیاری از متدینین بر این باورند که نوع گرایش‌های فکری و فرهنگی به کار گرفته شده تنه بر اساس ایده‌ها و باورهای مکتب اسلام و انقلاب اسلامی و یا حتی مکاتب غربی، بلکه که عمدتا منبعث از چشم اندازهای سیاسی تصویر شده توسط رهبران فکری این جریان است؛ چشم اندازهای سیاسی که غایت و هدف آن توجه به سلایق قشر خاکستری جامعه و جذب سازمان رای طبقه متوسط کشور بوده است.

فرهنگ عمومی کجاست؟

آنچه در این میان اما قربانی شد یا بهتر است بگوییم قربانی ماند،‌‌ همان فرهنگ عمومی بود؛‌‌ همان چیزی که قرار است همچون ساروجی محکم، آجرهای اجتماعی، سیاسی و عقیدتی جامعه را به هم پیوند دهد و پیکره هماهنگ و خوش ساخت جامعه اسلامی-ایرانی ما را سرپا نگه دارد.

بسیاری از دلسوزان فرهنگی به کرات خطراتی که این تغافل از برنامه ریزی منسجم در حوزه فرهنگ عمومی، به همراه خواهد داشت هشدار داده‌اند و از هر طیف  بر این نکته توافق دارند که کالبد فرهنگی جامعه، حال و روز خوشی ندارد. این کالبد بی‌شک نیاز به برنامه ریزی هوشمند و جامع نگری دارد که با در نظر گرفتن ویژگی‌های فرهنگی و دینی کشورمان و تلون فرهنگی و قومیتی موجود، به این بی‌سامانی فرهنگی، سامانی دهد.

بودجه‌های میلیاردی فرهنگ کشور می‌تواند همچنان در پای نگاه کاسبکارانه و سیاسی به فرهنگ تلف شود ولی جامعه‌ای که با فرهنگ خود چنین کند مبتلا به بیماری‌هایی می‌شود که درمان کردن‌اش با صرف هزینه‌های چند برابری هم آسان نخواهد بود.