به گزارش مشرق، جواد موگویی در صفحه اینستاگرام خود قسمتی دیگر از روایت روز هفتم از سفر به لرستان را اینگونه توصیف میکند:
روزنوشتهای سفر به لرستان
روز هفتم -۹۸/۱/۱۹ قسمت ۴
سر صبحی به زور از خواب بلند شدم. نهایتاً شبی ۲-۳ ساعت اگر بشود که بخوابم! چون ارتش و سپاه شبانهروزی کار میکنند. صبحها ترافیک آزادی عمل لودرها و … را میگیرد.بسیاری از نیروهای مردمی راهی روستاها شدند. خدا را شکر. در شهر فقط مانده خیابانهای اصلی وفرعی.
اکثر خانهها گلروبی شدند. وضع غذای گرم عالیست. شاید حدود ۱۵-۲۰ هزار غذای گرم در شهر پخت میشود.به روستاها هم غذای گرم میدهند. بیاغراق در هر کوچه حداقل چند آخوند روئیت میشود! من تا به حال انقدر آخوند یکجا ندیدم! آن هم گِلی و چکمهپوش! قم دیدم اما با چکمه ندیدم. عجیب اینجا زیادند. اکثراً جوان و دهه شصتی و هفتادی! دست به کمر هم نیستند. همه بیل به دستند.
گفتند رئیس حوزههای علمیه کشور به آخوندها چند روزی مرخصی داده تا به سیلزدگان برسند. بااینحال چند نفرشان گفتند مدیر حوزهشان گفته اگر بروید از کلاس درس حذف میشوید! آنها هم وقعی نداده و راهی لرستان شدهاند. دمشان گرم. یاد زمان جنگ افتادم. آنگاه که دانشگاه امام صادق (ع) و برخی حوزهها، طلبهها را از رفتن به جنگ نهی میکردند! معتقد بودند طلبه وظیفهاش درس خواندن است و بس! حال، این علم کی به کار مسلمین میآید، خدا داند! راستی یادم رفت بگم!
آن شبی که جلسه مدیریت بحران برگزار شد، فرمانده سپاه به یکی از اعضای جلسه گفت شما گلروبی فلان منطقه را قبول کن.پاسخ داد من باید دفتر امامجمعه راتمیز کنم! تا سریعتر نمازجمعه برگزار شود! مسئول دفتر امام جمعه بود ظاهراً! با محاسنی نسبتاً خوب! فرمانده سپاه سکوت کرد و سری به افسوس تکان داد. ما نیز.امروز فهمیدم شهر از ۴ ماه پیش اصلاً امام جمعه ندارد که بخواهد نمازش را به پا کند. باید برگردم مسئول دفتر امام جمعه را پیدا کنم و…! راستی! اگرچه امام جمعه پیشین ۴ ماه پیش از شهر رفته، اما من اگر جای او بودم، الان برمیگشتم به شهر تا در کنار مردم باشم. شایدم به شهر سیلزده دیگر رفته باشد. شاید البته!