کد خبر 951310
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۳۹۸ - ۲۳:۴۵

یکی از حوزه آمده است و دیگری در مشهد لبنیات‌فروشی دارد و این سومی کشاورز است. و این‌همه، تو گویی همان حماسه‌های صدر اسلام است که با وسعتی بیشتر تکرار می‌شود.

به گزارش مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

«امروز منتهاالیه حاشیه اروند مرکز تاریخ است. از اینجاست که عاقبت زمین معین می‌گردد. اگرنه، به من بگو که در کدامین نقطه کره‌ زمین حادثه‌ای از این عظیم‌تر در جریان است. آیا قرن پانزدهم هجری قمری قرنی است که در آن کشتی طوفان‌زده‌ تاریخ به ساحل آرام عدالت می‌رسد؟


آنها با اشتیاق از میان گل و لایی که حاصل جزر و مد آب خور است خود را به قایق‌ها می‌رسانند و ساحل را به سوی جبهه‌های فتح ترک می‌کنند…رزمنده‌ای پشت خاکریز، با بیلچه خاک‌ها را کنار می‌زند تا سنگر انفرادی حفر کند…برو به آنها سلام کن، دستشان را بفشار و بر شانه‌های پهنشان بوسه بزن. آنها مجاهدان راه خدا هستند و علمدارانِ آن تحول عظیمی که انسانِ امروز را از بنیان تغییر می‌دهد. آنها تاریخ آینده بشریت را می‌سازند و آینده بشریت آینده‌ای الهی است و همه چیز حکایت از همین نوید خوش دارد.

یکی از حوزه آمده است و دیگری در مشهد لبنیات‌فروشی دارد و این سومی کشاورز است. و این‌همه، تو گویی همان حماسه‌های صدر اسلام است که با وسعتی بیشتر تکرار می‌شود.»

بیشتر بخوانید:

سیل و کشف المحجوب جامعۀ ایرانی


این روزها که مناطق مختلف کشور درگیر سیل و تبعات آن است و مردم کشورمان حماسه‌ای دیگر در این آزمون خطیر آفریده‌اند، چقدر جای کلمات آسمانی و صدای گرم سید شهیدان اهل قلم خالی است، تا روایتگر این شکوه باطنی برآمده از بلای ظاهری باشد. آن چند سطر نخست، بخشی از روایت سیدمرتضی آوینی در مستند «پاتک روز چهارم» است که جلوه‌ای از فتح فاو در عملیات والفجر۸ در سال ۱۳۶۴ است.


امروز هم خوزستان میعادگاه حماسه‌سازان است. یکی دانشجوست و آن دیگری طلبه، یکی کارمند و آن یکی کارگر و… آمده‌اند تا حماسه دوران دفاع مقدس را بار دیگر تکرار کنند. آن روز رگبار آتش بود و امروز طغیان آب. برای آنکه اهل معرفت است و مسئولیت‌شناس، آب و آتش چه تفاوت دارد. به گاه جنگ به میانه آتش می‌روند و به روز سیل، دل به دریا می‌زنند. آنان که گمان می‌کنند اعتقادات مردم سست شده و دنیاپرست و عافیت‌طلب شده‌اند، نگاهی به گلستان و لرستان و خوزستان بیاندازند و با چشم خود ببینند که ملت چه شاهکاری آفریده‌اند.


بگذار دشمنان ابله روی چند قومی بودن کشور حساب کنند و برایش نقشه بکشند. بگذار به خیال خام خود سعی کنند میان شیعه و سنی اختلاف‌افکنی کنند و برادر را علیه برادر بدبین سازند. سیلی می‌آید که اگرچه دام و کشاورزی و خانه عده‌ای را با خود می‌برد، اما بی‌برکت هم نیست و برکت فقط پر شدن سدها و تالاب‌ها و دریاچه‌ها نیست. کدام برکت و نعمت بالاتر از این اتحاد و انسجام ملی؟ کدام تصویر از این زیباتر که روحانی شیعه، پیرمرد روحانی اهل سنت را بر دوش گرفته و از آب گرفتگی می‌رهاند؟ و باز هم چقدر جای قلم ملکوتی و صدای گرم سیدمرتضی این روزها خالی است.


این بار حماسه، مرزهای جغرافیا را نیز درنوردیده است. عده‌ای گمان می‌کردند و می‌کنند که وقتی از محور مقاومت می‌گوییم، سخن از تفنگ و گلوله است. بر دشمن حرجی نیست که چنان در چاه ویل خباثت فرو رفته و غرق تاریکی است که روز و شب را از هم تشخیص نمی‌دهد. روی سخن با آنان است که گرفتار عجوزه دنیای مجازی هستند و زیر بمباران تبلیغاتی دشمن که سیاه را سفید و سفید را سیاه جلوه می‌دهد و می‌فروشد. محور مقاومت، یعنی محور همدلی و انسانیت در برابر محور شرارتی که از آنسوی دنیا آمده است و جز به بردگی ما راضی نمی‌شود. محور مقاومت اگر تفنگ به دست می‌گیرد و عزم جهاد می‌کند، از سر جنگ دوستی و غنیمت‌طلبی نیست. وقتی که دشمن بی‌پرده و پروا دست به تهاجم زده و خون ریزی و غارتگری در پیش گرفته است، ایستادگی تنها گزینه روی میز است و چه بیچاره‌اند آنان که گمان می‌کنند اگر تسلیم شوند در امان می‌مانند. حضرت علی (ع) در حکمت ۲۳۳ نهج‌البلاغه خطاب به امام حسن (ع) می‌فرمایند؛ «هرگز کسی را به مبارزه دعوت مکن و اگر به مبارزه دعوت شدی بپذیر، زیرا کسی که دعوت به مبارزه کند ظالم است و ظالم همواره شکست خورده است.» ما به واشنگتن و کالیفرنیا و لس آنجلس لشکرکشی کرده‌ایم یا آنان هر گوشه منطقه ما، پایگاهی زده‌اند و شاخ و شانه می‌کشند و می‌گویند این آقا که اهل کرنش نیست باید برود و فلان گاو شیری باید بماند؟!


بیچاره‌تر از همه در این میان آن غرب‌پرستانی هستند که مرزهای حماقت (یا مزدوری؟!) را به تنهایی جابه‌جا کرده و می‌گویند چرا فلان گروه جهادی عراقی که برای کمک به سیل‌زدگان آمده، با خود پرچم عراق را آورده است! اینها همان جماعتی هستند که با هواپیمای اروپایی عکس سلفی می‌گیرند و دلشان غنج می‌رود و احساس ذلت و خواری که هیچ، حتی به غرب‌پرستی خود افتخار نیز می‌کنند اما اگر برادری از کشور همسایه به یاری بیاید، ناگهان رگ میهن‌پرستی‌شان بیرون می‌زند!


۹۹ سال پیش سیدحسن تقی‌زاده در روزنامه کاوه نوشت: «امروز چیزی که به حدّ اعلا برای ایران لازم است و همه وطن‌دوستان ایران با تمام قوا باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند سه چیز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا. این است عقیده نگارنده این سطور در خط خدمت به ایران: ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی‌مآب شود و بس.» اگر تقی‌زاده زنده بود باید در محضر غربگرایان امروزی زانوی شاگردی به زمین می‌زد. (البته تقی‌زاده در اواخر عمر نسبت به این رویکرد خود ابراز پشیمانی کرد. میزان صداقتش با خودش و تاریخ‌نگاران!) نمونه‌اش آن کوته‌فکر مدعی دیپلماسی که می‌گوید اگر اروپا به همه تعهدات برجامی‌اش عمل نکرده تقصیر خودمان است که دغدغه‌های آنها را در زمینه موشکی و حقوق بشری رفع نکردیم. یا آن جماعتی که کرکره فکر را پایین کشیده و دهان گشوده‌اند که جمهوری اسلامی خود عامل سیل است! در مقایسه با اینان، تقی‌زاده ادای غربگرایی را درمی‌آورد.


از ماجرای سیل دور نشویم. کاش مسئولین قدر این سرمایه اجتماعی را بدانند و از آن مهم‌تر، کاش مردم قدر خود را بدانند؛ قدر این همدلی و انسجام و انسانی فکر و عمل کردن را، که در روزگار حاضر و دنیای فعلی کیمیاست. ملتی که اهل فرهنگ شهادت است، نه بن‌بست دارد و نه می‌توان آن را به زمین زد، چه تحریم بی‌سابقه در تاریخ، از سوی آمریکا باشد چه سیلاب ناشی از بارش‌های بی‌سابقه در یک قرن اخیر.