شاید از آخرین باری که یک مادر شهید بر روی پرده سینمای ایران ظاهر شد سالها بگذرد، حتی اگر فیلم فرزند خاک ساخت محمدعلی باشه آهنگر را که چند سال پیش به سینما عرضه شد به حساب بیاوریم باز هم خبری از مادر شهید بر روی پرده سینمای ایران نبوده است. اما ویژگی فیلم همایون اسعدیان، یعنی «بوسیدن روی ماه» در این است که برای اولین بار نشان داد مادران شهدا بیش از بسیاری از اتفاقات و ماجراهای رنگارنگی که فیلمنامهنویسها و کارگردانهای سینما خودشان را در آن غرق کردهاند جذابیت دراماتیک دارد و اینکه روایت جنگ و آدمهایش هنوز هم میتواند مخاطب را هرقدر هم که با این فضا بیگانه باشد روی صندلیهای سینما نشاند؛ البته اگر درست روایت شود.
«بوسیدن روی ماه» در حالی در برج میلاد اکران شد که بیش از نیمی از جمعیت سالن ایستاده فیلم را تماشا کردند و چشمهای خیس خبرنگاران، منتقدان و بسیاری از میهمانان برج میلاد حکایت از این داشت که عوض شدن ذائقه مخاطب سینمای ایران تنها وسیله بازارگرمی برای سینمای زهوار در رفته تکراری که این روزها غذای گذشته از هضم رابعه آن طرف آبیها را نشخوار میکند. که اگر چنین بازارگرمیای نباشد حتی خود پدیدآورندگان هم در سالنها چنان خمیازه میکشند که وضو باطل میگردد.
بگذاریم و بگذریم. سینمای ایران در این سالها آنقدر به کثافت ذهنی روشنفکری شیکپوش ژنده فکر، آلوده هست که «بوسیدن روی ماه» هم نمیتواند حال آن را بهتر کند. اگرچه دیدن یک فیلم خوب در پایان چهارمین روز ناامید کننده جشنواره سیام غنیمتی بود.
دوربین اسعدیان یک بار دیگر و مانند فیلم «طلا و مس» از ازدحام بتون و آهن و آسمانخراشهای لوکس شمال تهران بیرون آمد و در کوچههای باریک محلههای سنتی جنوب شهر سراغ، خانهای را گرفت که برای بسیاری آشناست و برابر با زنده شدن خاطرات کودکی است.
احترام و فروغ هم همان مادران و مادربزرگهایی هستند که هنوز هم اگر بگردی میتوانی در برخی خانوادهها پیدایش کنی و خاطراتشان اگرچه برای به دنیا آمدههای سالهای انتهایی دهه شصت و اوایل دهه 70 که کم کم ده سال دوم زندگی شان را آغاز و به نیمه میرسانند تنها نقلی است شنیدنی و گاهی باورنکردنی اما برای بزرگترها هنوز هم واقعی است و پیرنگ آن را میتوانند در سالهای کودکی و نوجوانی شان ببینند.
«بوسیدن روی ماه» درست است که از نیمه به بعد دچار افت در ریتم میشود، اما داستان ملال آوری ندارد. اگرچه گرهها و نوسانات آنچنان در روایت مشاهده نمیشود، اما سادگی قصه با سادگی شخصیتهای اول توانسته است بافت هماهنگی را تشکیل دهد و پیامهای عاطفی فیلم را آرامآرام در ذهن و روح مخاطب رسوخ داده و او را با قصه همراه سازد.
داستان این فیلم به شعار آلوده نیست، احترام در اوج استیصال نه شعار میدهد و نه گلایه میکند. درست شبیه هزاران مادر شهیدی که اگر سینما و تلویزیون ما، در شهرشهر این کشور به دنبالشان میگشت پیدایشان میکرد. این سادگی و آرامش حتی در شیطنتهای نگار، نوه احترام جریان دارد. نگار هم اگرچه شیطنتهایی دارد که احترام آنها را نمیپسندد اما مانند بسیاری از شخصیتهای فیلمهای این سالها که با حربه تحول زمانه رکیکترین رفتار و الفاظ را برون میدهند، پرده حیا را نمیدرد. او از جنس احترام است و شاخهای از همان درخت. حتی در جایی که دوستش که از قضا پسری همسن و سال خود اوست توسط بقال پیر محله به اتهام پرسه زدن کتک مفصلی میخورد به احترام مادربزرگ هیچ واکنشی نشان نمیدهد و آنجا هم که مادربزرگ پسر را نصیحت میکند باز هم نمیشود در چهره نگار اثری از وقاحت دید.
«بوسیدن روی ماه» ممکن است شاهکار نباشد که در این جشنواره هست، ممکن است بهترین فیلمی نباشد که میشود در این موضوع ساخت، ممکن است که دانسته یا نادانسته ثمراتی از تیرگیهای این خانوادهها و فرزندان شهیدشان را در کار نیاورده باشند و خیلی ممکن استهای دیگر؛ اما نشانه درست و دقیقی است از آن بخش از فرهنگ ایران، تاریخ، روابط اجتماعی و آدمهایی که به نوعی به هویت انقلاب اسلامی گره خوردهاند. آدمهایی که نه شعار میدهند و نه سخنرانی غرّاء میکنند و نه هویتشان را میفروشند، خانواده دارند و تاریخ و فرهنگ.
«بوسیدن روی ماه» حتی عشق مثلثی هم در خود دارد، عشقی که در یک رأس آن یک دختر و دو رأس آن را دو دوست شهید تشکیل میدهند. اما آدمهای برآمده از چنین خانوادههایی هردو به حرمت هم پا پس میکشند و عاقبت این عشق مثلثی این گونه مشخص میشود.
«بوسیدن روی ماه» ثابت کرد که طلا و مس یک اتفاق نبود، ثابت کرد که میشود از آدمهایی از این جنس هم فیلم ساخت، میشود سوپراستار و پورتهای اروتیک در فیلم نداشت و فیلم خوب ساخت، میشود آدمهای انقلاب را نشان داد و فیلم سفارشی شعاری نساخت، میشود سیاه نبود و روی پرده سینما اخلاق شخصی* را بالا نیاورد.
* اشاره به اظهار نظر مانی حقیقی، کارگردان فیلم پذیرایی ساده درباره جایگاه اخلاق در فیلمش که گفته بود: من به اخلاق شخصی اعتقاد دارم؛ در یکی از نقاط اوج این فیلم ترانه علیدوستی بازیگر نقش دوم فیلم در مقابل دوربین استفراغ کرد.