کد خبر 9905
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۸۹ - ۰۹:۳۸

مردي در پارک مرکزي شهر نيويورک مشغول قدم زدن بود که ناگهان متوجه مي شود يک سگ هار به دختربچه اي حمله کرده و قصد دريدن او را دارد.

به گزارش مشرق، «سگ بي گناه!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي کيهان به قلم حسين شريعتمداري است که در آن مي‌خوانيد؛اين لطيفه- که در پي مي آيد- دو هفته قبل در نيويورک روي خروجي يکي از سايت هاي اينترنتي قرار گرفت و در فاصله اي کمتر از 36 ساعت به پربيننده ترين مطلب با ميليون ها مراجعه کننده تبديل شد.
شمار فراواني از چند ميليون کاربر آمريکايي که اين لطيفه را مشاهده کرده اند، در بخش نظر کاربران- COMMENT- از آن با عناويني نظير «بهترين»، «گوياترين» و «لطيفه اي برگرفته از يک واقعيت تلخ» ياد کرده اند. ... و حالا ترجمه فارسي اين لطيفه پرسروصدا را بخوانيد؛
مردي در پارک مرکزي شهر نيويورک مشغول قدم زدن بود که ناگهان متوجه مي شود يک سگ هار به دختربچه اي حمله کرده و قصد دريدن او را دارد. مرد، با عجله خودش را به آنها که چند ده متر آن طرف تر بودند، مي رساند و با سگ درگير مي شود، بعد از مدتي کشمکش و در حالي که چند تکه از لباسش پاره شده بود، سگ را مي کشد و دختربچه را نجات مي دهد.
مردمي که در آن حوالي پرسه مي زدند و با شنيدن صداي گريه آميخته به التماس دخترک و غرش سگ هار و دخالت آن مرد در اطراف آنها حلقه زده بودند، بعد از مشاهده فداکاري مرد و پايان خوش ماجرا، براي مرد فداکار هورا مي کشند. پليس وارد صحنه مي شود، دست مرد فداکار را به نشانه پيروزي بر سگ هار بلند مي کند و به او مي گويد «هي، تو واقعا يک قهرماني و نشانه انسان دوستي و شجاعت مردم نيويورک.» مرد ضمن تشکر مي گويد؛ اما، من اهل نيويورک نيستم و پليس مي گويد؛ «چه فرقي مي کند، فردا روزنامه ها مي نويسند يک آمريکايي قهرمان دختربچه بي پناهي را از چنگال يک سگ درنده و هار نجات داد. تو قهرمان و باعث افتخار همه مردم آمريکا هستي و فردا رسانه هاي آمريکايي با تيترهاي درشت و پخش کليپ هاي تلويزيوني داستان فداکاري تو را آمريکايي، در صدر اخبار خود قرار مي دهند.» مرد، سري به علامت نفي تکان مي دهد و مي گويد؛ «ولي، من آمريکايي نيستم» و پليس مي پرسد؛ «پس تو کجايي هستي؟!» و مرد پاسخ مي دهد؛ «من ايراني هستم».
فرداي آن روز، تمامي روزنامه ها و شبکه هاي راديو و تلويزيوني آمريکا در صدر اخبار خود اعلام مي کنند؛ «يک مسلمان تندروي ايراني، سگ بي گناه آمريکايي را کشت»!
«هربرت مارکوزه» يکي از چهار عضو اصلي «مکتب فرانکفورت» بود. اعضاي اين به اصطلاح مکتب فلسفي در آلمان، گرايشات مارکسيستي داشتند و البته بنا به دلايلي از اردوگاه آن روز مارکسيسم يعني شوروي سابق هم فاصله گرفته بودند. آنها به جريان يکطرفه اطلاعات و شيب يکسويه رسانه هاي غربي، اعتراض داشتند و معتقد بودند «خيابان يکطرفه اطلاعات» با گسترش تکنولوژي، دوطرفه مي شود و در آن هنگام، قدرت هاي غربي براي ارسال يکسويه اخبار و گزارش هاي دستکاري و تحريف شده به آن سوي جهان، با دشواري جدي روبرو خواهند شد، چرا که اطلاعات و اخبار از طرف مقابل نيز به گوش و چشم ساکنان کشورهاي غربي مي رسد. «مارکوزه» و همفکرانش با نگاه متداول چند دهه قبل و فرمول دو قطبي جهان سياست، بر اين باور بودند که از خيابان دوطرفه اطلاعات، آموزه هاي مارکسيستي به غرب سرازير خواهد شد! و بي خبر از آن که به قول «اوليوت کوهن»، آغاز هزاره سوم برخلاف انتظار «فرانتس فوکوياما» نقطه «پايان تاريخ» و آغاز دوران سلطه ليبرال دموکراسي غرب بر جهان نيست، بلکه دنيا شاهد تولد قطب قدرتمند اسلام به رهبري و پرچمداري امام خميني است، يا به قول و نظر حکيمانه رهبر معظم انقلاب، اين عصر، «عصر خميني» است و آموزه هاي امام راحل(ره) با توان خيره کننده جذب عقلايي در صحنه حضور دارد.
پيش بيني مارکوزه، پذيرفتني بود و اتفاق نيز افتاده است، اگرچه در «خيابان دوطرفه» مورد نظر او، -برخلاف خواسته و نظر او- به جاي مارکسيسم، آموزه هاي اسلام با «شناسه امام خميني» که به قول آقا «در همه جاي دنيا شناخته شده است» جريان دارد. آموزه هايي که علي رغم تلاش گسترده و صرف هزينه هاي کلان غرب، پنهان کردني نيست. چرا که به قول «جري آدامز»، عصر ارتباطات، عصر «انفجار اطلاعات» است و هيچ رخدادي در هيچ نقطه دنيا، پنهان نمي ماند.
همين جا، گفتني است که امروزه، از 4 عضو اصلي «مکتب فرانکفورت» فقط آقاي «يورگن هابرماس» در قيد حيات است. ايشان در جريان فتنه يکي از طرف هاي مشورت سران فتنه بود! و در سفري به ايران، با برخي از عوامل موثر فتنه ملاقات و نشست و برخاست هايي نيز داشت که افشاي اين ملاقات از سوي کيهان، يکي از موارد شکايت فتنه گران از نگارنده است.
«خيابان دوطرفه» مارکوزه، تقريبا از دو دهه قبل -بي آنکه رسما افتتاح شود- راه اندازي شده است، بنابراين تعجب آور نيست که مديريت افکار عمومي ساکنان غرب با شيبي ملايم و گاه «تند» از انحصار سياستمداران و تصميم سازان آمريکا و متحدانش بيرون آمده باشد و «واقعيت»ها آنگونه که واقعا هست و نه آنگونه که کارتل ها و کلان سرمايه داران غربي مي پسندند، جلوه گري کنند.
روزنامه آمريکايي و معروف نيويورک تايمز در شماره ديروز خود خطاب به دولت آمريکا نوشت «مردم آمريکا ادعاي دولتمردان خود درباره مقابله با تروريسم را باور ندارند. آمريکا بايد ثابت کند که اين جنگ مخفي را مطابق با قوانين بين المللي و موازين حقوقي دنبال مي کند. نظاميان آمريکايي فقط طي چند ماه سال جاري بيش از چهارصد غيرنظامي را در افغانستان کشته اند. آيا اين غيرنظاميان تروريست هاي القاعده بوده اند. اوباما نمي تواند هرکس را در هر نقطه اي از جهان به بهانه اين که تروريست است به قتل برساند و هيچ نظارت مستقل از دولت و ارتش آمريکا نيز روي اين اقدامات وجود نداشته باشد. آيا حمله به عراق و افغانستان و قتل عام مردم عادي، مقابله با تروريسم است؟! و...»
چند روز قبل ماهنامه آمريکايي «فارين پاليسي» با انتشار گزارشي مستند به مقايسه چگونگي رعايت حقوق بشر در ايران و آمريکا پرداخت. در بخشي از اين گزارش که به تيتر اول کيهان شنبه 17/7/89 تبديل شد، آمده است؛
«آمريکا در حالي از نقض حقوق بشر در ايران دم مي زند که سربازانش در افغانستان براي تفريح، شهروندان غيرنظامي افغاني را به قتل مي رسانند و اجساد آنها را براي سرگرمي قطعه قطعه مي کنند...ما(آمريکا) بعد از افشاي شکنجه هاي وحشيانه زندانيان توسط نظاميان آمريکايي در زندان هاي گوانتانامو، ابوغريب و بگرام، شکنجه گران را تبرئه کرديم، اما ايران که آن را به نقض حقوق بشر متهم مي کنيم، بعد از قتل سه زنداني در زندان کهريزک بلافاصله اين بازداشتگاه را تعطيل کرد و متخلفان را تحت تعقيب قرار داده و محاکمه و محکوم کرد.».... همين نشريه مي نويسد؛ «سال هاست که تعداد زيادي از شهروندان آمريکايي اعم از شهرونداني با سن بالا، دانشجويان، دانشمندان و حقوقدانان به اتهام مخالفت با جنگ در زندان هاي آمريکا به سر مي برند ولي ايران، دانشجويان بازداشت شده در حوادث بعد از انتخابات را براي شرکت در امتحانات دانشگاهي آزاد کرد تا از تحصيل عقب نمانند...
خانم کلينتون در حالي برخورد دولت ايران با خبرنگاران، بلاگرها و فعالان حقوق زنان را نقض حقوق بشر مي داند که پليس فدرال آمريکا براي مبارزه با مخالفان و ناراضيان به خانه آنها حمله مي کند، درها را مي شکند و مدارک، عکس ها، موبايل ها، ويدئوها، کتاب ها و کامپيوترهاي آنها را ضبط مي کند.» و...
بستن چند مغازه در بازار تهران که با مخالفت اعضاي اصلي صنف و گفت وگوي آنها با مسئولان همراه است در حالي به خبر اول رسانه هاي غربي تبديل مي شود که همين ديروز بيش از 4 ميليون نفر از مردم فرانسه در اعتراض به سياست هاي اقتصادي سارکوزي دست به تظاهرات و اعتصاب زده و روند امور در آن کشور را کاملا فلج کرده اند و يا همين دو هفته قبل بود که سراسر آمريکا در اعتراض و اعتصاب فرو رفته بود و يا در حالي تحريم ايران- که به قول مقامات غربي، بي اثر است- به خبر اول رسانه هاي آمريکا و متحدان اروپايي آن تبديل مي شود که موج عظيم رکود اقتصادي در غرب کولاک مي کند و همه روزه شاهد ورشکستگي و تعطيلي شمار فراواني از مراکز اقتصادي در آن سامان هستيم و... شرح اين ماجرا به درازا مي کشد که بگذريم.
و اما، در اين ميان، سينه چاک کردن عوامل و سران فتنه براي آمريکا و متحدانش ، علاوه بر آن که ترحم برانگيز است، خنده دار نيز هست. فتنه گران در خيانت به اسلام و مردم وطنشان تا آنجا پيش رفته اند که امروزه حتي اسرائيل هم که به قول «زئيف شف» سقوط آن حتمي است آنها را در حد و اندازه چند پادوي حقير نگاه مي کند.
ديروز، وزارت خارجه رژيم صهيونيستي به اپوزيسيون خارج نشين پيشنهاد کرد که با هزينه اسرائيل به فلسطين اشغالي سفر کنند و در مرز لبنان تجمع کرده و عليه احمدي نژاد شعار بدهند و در همان حال از سران فتنه نيز دعوت کرد تا از طريق ويديو کنفرانس و مانيتورهاي بزرگ - اسکرين بورد- براي اپوزيسيون و عليه دکتر احمدي نژاد سخنراني کنند! ممکن است گفته شود که اين پيشنهاد از جانب اسرائيل مطرح شده نه از سوي سران فتنه! که بايد گفت؛ وقتي سران فتنه پيشنهاد اسرائيل براي سر دادن شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران» را مي پذيرند و در روز قدس که مشخصه آن ضديت با رژيم صهيونيستي است، به نفع اسرائيل شعار مي دهند، با جرج سوروس صهيونيست به لابي و رايزني مي نشينند، فرمول ريچارد روتي و مايکل لدين را براي فتنه انگيزي عليه مردم وطنشان به کار مي گيرند و... نتانياهو حق دارد که از آنها به عنوان «بزرگترين سرمايه اسرائيل در داخل ايران»! ياد کند.
راستي چرا سران فتنه در مقابل آن اظهارنظر نتانياهو و دهها نمونه مشابه ديگر، موضع نگرفتند؟ چرا شعار پيشنهادي صهيونيست ها را سر دادند... و چرا در مقابل همين پيشنهاد اخير و رسمي وزارت خارجه اسرائيل يعني سخنراني عليه احمدي نژاد و جمهوري اسلامي ايران از طريق اسکرين بوردهاي نصب شده توسط اسرائيل در مرز فلسطين اشغالي و لبنان کمترين اعتراضي نکردند؟! آيا اين حال و روز کنوني آنها در کنار خيانت هاي ديگري که در دوران 8 ماهه فتنه 88 مرتکب شدند، ترحم برانگيز نيست؟! هست!.