به گزارش مشرق ، خبرگزاری دانشجو نوشت:
مسعود فراستی، منتقد سینما روز گذشته در نشست "سینما، نقد و روشنفکری" که به همت بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سالن شریعتی این دانشگاه برگزار شد، در تعریف سینمای روشنفکری گفت:
- این سینما در مقابل سینمای عام قرار دارد و پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمده و ریشه آن در اروپا و نه آمریکا شکل گرفته است.
- سینمای روشنفکری در اروپا از دل ماجراهای اجتماعی به وجود آمده است.
- در فرانسه افرادی مانند گوفور سینمای آمریکا را بازخوانی کرده که با این اقدام وی، سینما وارد مرحله تولید و هم نظریهپردازی شد و حرفشان این بوده است که فیلم خوب و بد وجود ندارد؛ بلکه فیلمساز خوب و بد داریم.
- سینمای مولف، یک نوع سینمای روشنفکری است که در آن فیلمسازان معتبر دستهبندی شده و سینمای روشنفکری را هدایت و مدیریت میکنند.
- ایتالیا در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی کشور بسیار مهمی در زمینه روشنفکری بود و پس از آن آنتانومی بسیار شکوفا شد؛ به این معنا که پس از فیلم «شب» و «خسوف» آنتانومی سبکی را بهعنوان سینمای روشنفکری ایجاد کرد.
از اواخر دهه ۴۰ شمسی دفاع از آنتانومی در فیلم «توتفرنگی» با ترجمه مسائل روشنفکری اروپا مانند مرگ، تولد، خدا، تنهایی و تأسیس کانون فیلم در ایران، آغاز شد.
- کیومرث وجدانی، نخستین کسی بود که نقد مفصلی آنتانومی نوشت و باعث رشد آن در ایران شد و سپس نظریههای آن مطرح و با ساخت فیلم «خشت و آینه»، «جنوب شهر» و «آن شبی که باران آمد» در عمل شکل گرفت.
- فیلم «قیصر» را آغازگر موجی نو در سینمای ایران بود. مهرجویی پس از ساخت فیلم «الماس»، «گاو» و «پستچی» به عنوان سردمدار سینمای ایران لقب گرفت و پس از انقلاب فیلم «هامون» به عنوان فیلم روشنفکری مطرح شد.
- سینمای ایران قبل از ورود کتابهای روشنفکری دارای گرایشی انقلابی و چپی بود؛ در حالی که سینمای روشنفکری گرایش چپ نداشت و در آن ویژگیهای کلی فردی انسانی نمایش داده میشد. به تدریج جوایز به بخش سینمای ایران راه یافت که اولین جایزه فیلم روشنفکری را فیلم «گاو» از آن خود کرد.
- در شکل گیری این نوع سینما در ایران تئوری مولف بسیار مهم بود، آن چیزی که در تئوری مولف به ما کمک میکند، این است که پیام از درون فیلمساز نه خود فیلم بیرون میآید.
- در درجه اول به آن چیزی که میتوانیم اعتماد کنیم، روایت آن است نه راوی یعنی خود فیلمها بسیار مهمتر از روایان آنها هستند.
- از اواسط دهه ۶۰ تا به امروز، ایران رکورد دار جایزههای جشنوارههای جهان است و هیچ کشوری به اندازه ایران نتوانسته جایزه جهانی بگیرد.
- با قرار دادن نام فیلم جشنوارهای، دولت سینمای ایران را نانجیب کرده و هویت آن را از بین برده است؛ سینمای جشنوارهای تنها جریان بعد از انقلاب اسلامی می باشد که دولت با ورود خود آسیب جدی به آن وارد کرده است.
-پول فیلمهای جشنوارهای را دولت میدهد و این در حالی است که در آن فیلمها به خود دولت توهین میشود و یا فیلمها تصاویری از ایران را نمایش میدهند که واقعی نیستند.
- عباس کیارستمی پرچم دار سینمای جشنوارهای ایران است که ابتدا با گرفتن جوایز جشنواره و سپس جوایز برتر دیگر، این عنوان را به دست آورد.
-سینمای ایران، سینمای میدان ونک به بالاست؛ به این معنا که در آن از کارگران و طبقه متوسط و پایین جامعه و مسائل و مشکلات آنان که بخش عظیمی از جامعه هستند، چیزی نمایش داده نمیشود.
- مهمترین مشکل سینمای ایران دولتی بودن آن است؛ به این معنا که سینمای ایران وابسته، جعلی و رام است و این سینما نمیتواند مسائل آدمها و کشور را مطرح کند و سینمای خنثی است؛ از این جهت که دولت با تأمین هزینه فیلم مواضع خود را اجرا میکند.
مسعود فراستی، منتقد سینما روز گذشته در نشست "سینما، نقد و روشنفکری" که به همت بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سالن شریعتی این دانشگاه برگزار شد، در تعریف سینمای روشنفکری گفت:
- این سینما در مقابل سینمای عام قرار دارد و پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمده و ریشه آن در اروپا و نه آمریکا شکل گرفته است.
- سینمای روشنفکری در اروپا از دل ماجراهای اجتماعی به وجود آمده است.
- در فرانسه افرادی مانند گوفور سینمای آمریکا را بازخوانی کرده که با این اقدام وی، سینما وارد مرحله تولید و هم نظریهپردازی شد و حرفشان این بوده است که فیلم خوب و بد وجود ندارد؛ بلکه فیلمساز خوب و بد داریم.
- سینمای مولف، یک نوع سینمای روشنفکری است که در آن فیلمسازان معتبر دستهبندی شده و سینمای روشنفکری را هدایت و مدیریت میکنند.
- ایتالیا در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی کشور بسیار مهمی در زمینه روشنفکری بود و پس از آن آنتانومی بسیار شکوفا شد؛ به این معنا که پس از فیلم «شب» و «خسوف» آنتانومی سبکی را بهعنوان سینمای روشنفکری ایجاد کرد.
از اواخر دهه ۴۰ شمسی دفاع از آنتانومی در فیلم «توتفرنگی» با ترجمه مسائل روشنفکری اروپا مانند مرگ، تولد، خدا، تنهایی و تأسیس کانون فیلم در ایران، آغاز شد.
- کیومرث وجدانی، نخستین کسی بود که نقد مفصلی آنتانومی نوشت و باعث رشد آن در ایران شد و سپس نظریههای آن مطرح و با ساخت فیلم «خشت و آینه»، «جنوب شهر» و «آن شبی که باران آمد» در عمل شکل گرفت.
- فیلم «قیصر» را آغازگر موجی نو در سینمای ایران بود. مهرجویی پس از ساخت فیلم «الماس»، «گاو» و «پستچی» به عنوان سردمدار سینمای ایران لقب گرفت و پس از انقلاب فیلم «هامون» به عنوان فیلم روشنفکری مطرح شد.
- سینمای ایران قبل از ورود کتابهای روشنفکری دارای گرایشی انقلابی و چپی بود؛ در حالی که سینمای روشنفکری گرایش چپ نداشت و در آن ویژگیهای کلی فردی انسانی نمایش داده میشد. به تدریج جوایز به بخش سینمای ایران راه یافت که اولین جایزه فیلم روشنفکری را فیلم «گاو» از آن خود کرد.
- در شکل گیری این نوع سینما در ایران تئوری مولف بسیار مهم بود، آن چیزی که در تئوری مولف به ما کمک میکند، این است که پیام از درون فیلمساز نه خود فیلم بیرون میآید.
- در درجه اول به آن چیزی که میتوانیم اعتماد کنیم، روایت آن است نه راوی یعنی خود فیلمها بسیار مهمتر از روایان آنها هستند.
- از اواسط دهه ۶۰ تا به امروز، ایران رکورد دار جایزههای جشنوارههای جهان است و هیچ کشوری به اندازه ایران نتوانسته جایزه جهانی بگیرد.
- با قرار دادن نام فیلم جشنوارهای، دولت سینمای ایران را نانجیب کرده و هویت آن را از بین برده است؛ سینمای جشنوارهای تنها جریان بعد از انقلاب اسلامی می باشد که دولت با ورود خود آسیب جدی به آن وارد کرده است.
-پول فیلمهای جشنوارهای را دولت میدهد و این در حالی است که در آن فیلمها به خود دولت توهین میشود و یا فیلمها تصاویری از ایران را نمایش میدهند که واقعی نیستند.
- عباس کیارستمی پرچم دار سینمای جشنوارهای ایران است که ابتدا با گرفتن جوایز جشنواره و سپس جوایز برتر دیگر، این عنوان را به دست آورد.
-سینمای ایران، سینمای میدان ونک به بالاست؛ به این معنا که در آن از کارگران و طبقه متوسط و پایین جامعه و مسائل و مشکلات آنان که بخش عظیمی از جامعه هستند، چیزی نمایش داده نمیشود.
- مهمترین مشکل سینمای ایران دولتی بودن آن است؛ به این معنا که سینمای ایران وابسته، جعلی و رام است و این سینما نمیتواند مسائل آدمها و کشور را مطرح کند و سینمای خنثی است؛ از این جهت که دولت با تأمین هزینه فیلم مواضع خود را اجرا میکند.