سرویس جهان مشرق - هر اندازه بر سرعت تحولات میدانی شمال سوریه افزوده می شود، به همان اندازه خشم و غضب «رجب طیب اردوغان»، رئیس جمهوری ترکیه از روند این تحولات افزایش می یابد، به حدی که در روزهای اخیر به بهانه کشته شدن چند نظامی ترک، دمشق را تهدید کرده که ارتش و نیروهای مسلح سوریه را هدف قرار خواهد داد.
اردوغان در بخش دیگری از تهدیدات خود گفته است که تا پایان ماه جاری میلادی (فوریه) به ارتش سوریه مهلت می دهد، تا از ادلب عقب نشینی کرده و به مرزهای توافق «سوچی» بازگردند.
سوال این است:
- آیا جان چند نظامی ترک تا این اندازه برای اردوغان اهمیت دارد؟
- آیا اردوغان تا این اندازه نگران کشته شدن غیر نظامیان (بنابر ادعایش) در ادلب است؟
- آیا تا این اندازه نگران آوارگانی است که در سرمای زمستان، ادلب را به قصد ترکیه ترک می کنند؟
** اظهارات اردوغان از منظر حقوقی و سیاسی
کارشناسان مسائل حقوق بین الملل و سیاسی بر این نکته اتفاق نظر دارند که سخنان اردوغان نه از منظر حقوق بین الملل و نه از لحاظ سیاسی نمی تواند، قابل قبول باشد، به این جهت که ادلب یک منطقه بلا تکلیف و یک جغرافیای متنازع علیه نیست که دو طرف در طول تاریخ، درباره آن ادعای سرزمینی داشته باشند.
استان ادلب از دیرباز بخشی از خاک سوریه بوده و حالا که دولت مرکزی سوریه می خواهد، ادلب را از گروه های تروریست ها پاکسازی کند و باز پس گیرد، کشور دیگر نمی تواند، از این اقدام نظام سوریه خشمگین شود و برای آن ضرب الاجل تعیین کند که «تا پایان ماه مهلت می دهم، از خاک خودت عقب نشینی کنی»!
** استان ادلب و نقش آن در بحران سوریه
استان ادلب یکی از بزرگترین استان های سوریه با جمعیتی بین یک و نیم تا ۲ میلیون نفر، در شمال غرب این کشور واقع شده و دارای ۱۳۰ کیلومتر مرز مشترک با استان «حاتای» ترکیه است.
استان حلب در شرق، عفرین در شمال شرق، استان حماه در جنوب و استان لاذقیه، محل استقرار پایگاه هوایی «الحمیمیم» در شمال غربی ادلب قرار دارد. افزون بر آن بزرگراه راهبردی و حساس «ام ۵» که ترکیه، اردن و سوریه را بهم ارتباط می دهد، از این استان می گذرد.
گذرگاه مرزی «باب الهوی» بین سوریه و ترکیه نیز در این استان قرار دارد. شهر ادلب، مرکز استان ادلب و بسیاری از مناطق این استان از سال ۲۰۱۵ میلادی تاکنون تحت کنترل گروه های تروریستی مسلحی مانند نورالدین زنکی، احرار الشام، ارتش آزاد، فیلق الشام و تحریر الشام یا همان جبهه النصره است که به جز «تحریر الشام»، مابقی گروه ها در این استان آشکارا تحت حمایت ترکیه قرار دارند و بدون حمایت ترکیه نمی توان ادامه موجودیتی برای این گروه ها متصور بود.
پیشروی های ارتش و نیروهای مسلح سوریه در ادلب و دستاوردهای روزهای اخیر این نیروها به همان اندازه که از منظر ارزش نظامی و سیاسی برای دمشق دستاوردی مهم و غیر قابل انکار است، برای اردوغان و تیم سیاسی – امنیتی اش غیر قابل قبول و بسیار نگران کننده است.
به همین دلیل است که هم در داخل و هم در خارج ترکیه، همه می دانند که لجاجت و عصبانیت رئیس جمهوری ترکیه از تحولات میدانی و نظامی جاری در ادلب ربطی به کشته شدن نظامیان ترک و غیرنظامیان سوری و موج جدید آوارگان سوری به ترکیه و حتی حفظ امنیت ملی و بقای این کشور ندارد. بلکه در اهداف پشت پرده دیگری نهفته است.
** پشت پرده عصبانیت اردوغان
برای درک بهتر عصبانیت اردوغان از تحولات میدانی اخیر سوریه لازم است، اندکی به عقب؛ به قبل از آغاز بحران سوریه برگردیم. تا پیش از کلید خوردن بحران سوریه می توان گفت که ترکیه با نظام سوریه و شخص «بشار اسد» مشکلی نداشت. اما پس از بروز برخی تحولات منطقه ای که موج آن به سوریه رسید، زمینه های قرار گرفتن ترکیه در برابر نظام سوریه ایجاد شد.
بلند پروازی ها و اطماع منطقه ای و بین المللی اردوغان باعث شد، تا با آغاز بحران سوریه ترکیه تلاش کند، در کنار کشورهای غربی از این بحران در راستای منافع و اهداف خود بهره برداری کند. در این راستا، در اولین گام میزبان کشورهای غربی از جمله اعضای پیمان ناتو در استانبول بود تا نتیجه این نشست تشکیل «شورای ملی سوریه» باشد.
اقدامات دشمنان سوریه و آنکارا به اینجا ختم نشد، آنها هم زمان با دامن زدن به بحران سوریه، گروه تروریستی «ارتش آزاد سوریه» را تشکیل دادند که هدف آن سرنگونی نظام در سوریه بود، چون به خوبی می دانستند، سرنگونی نظام در سوریه به معنای سرنگونی محور مقاومتِ ضد صهیونیستی در سوریه است.
اردوغان از این هدف در راستای تبدیل سوریه به میدان عمل مشترک ترکیه و رژیم صهیونیستی استفاده کرد که براندازی نظام در سوریه موجب نزدیکی بیش از پیش صهیونیست ها به رژیم های عربی چون عربستان سعودی شده بود.
اردوغان به خوبی دریافته بود که اگر پروژه براندازی نظام سوریه در سال های اول بحران محقق شود، حکومتی از اهل سنت ترکیه و وهابیت جای حکومت علوی سوریه را خواهد گرفت و این به معنای افزایش عمق استراتژیک ترکیه در سوریه در درجه اول و در درجه دوم در هم شکستن محور مقاومت از ایران تا سوریه و لبنان بود.
صرف نظر از اهداف سیاسی – منطقه ای، اهداف اقتصادی از مهمترین دلایل نهفته در پس این تلاش های اردوغان بود. تا پیش از آغاز بحران سوریه، اردوغان به خوبی دریافته بود که با وجود دولت «بشار اسد» ایران می تواند، نفت و گاز خود را از عراق و سوریه به سواحل دریای مدیترانه برساند.
تحقق این امر به معنای کور شدن خط انتقال گاز ترکیه به دریای مدیترانه بود. بنابراین هدف دیگر ترکیه از ورود به بحران سوریه را باید در جلوگیری از رسیدن ایران به دریای مدیترانه ملاحظه کرد.
این درحالی است که طی ۸ سالی که از آغاز بحران سوریه (از سال ۲۰۱۱ میلادی) تاکنون می گذرد، میدان های نفتی و گازی بسیار وسیع و ارزشمندی در دریای مدیترانه کشف شده اند که اهمیت این دریا را چنان بالا برده اند که بسیاری از کارشناسان مسائل اقتصادی و حوزه انرژی جهان بر این باورند، در آینده نزدیک دریای مدیترانه به لحاظ منابع و ذخایر انرژی، اهمیت خلیج فارس را در اقتصاد دنیا پیدا خواهد کرد.
این ملاحظات اردوغان را وادار می کند، پس از ۶۵ سال به یونان سفر کند و سخنگوی وزارت خارجه ترکیه در واکنش به توافقنامه ساخت خط لوله گاز مدیترانه شرقی (EastMed) میان بخش یونانی نشین قبرس، یونان و اسرائیل اعلام می کند، پروژه هایی که ترکیه و تُرک های قبرس را نادیده می گیرند، با شکست مواجه خواهند شد.
نگرانی های اردوغان به اینجا ختم نمی شود، او به خوبی از اطماع روس ها و آمریکایی ها آگاه است. می داند که روسیه، به عنوان یکی از بزرگترین صادر کنندگان انرژی در جهان با ذخایر عظیم گاز طبیعی مایل است، موقعیت خود را در معادلات انرژی منطقه مدیترانه شرقی تقویت کند. همچون روسیه، آمریکا نیز در صدد تقویت موقعیت خویش در این منطقه و سهم بردن از آن است. به همین دلیل آوریل گذشته، وزارت امور خارجه آمریکا با صدور بیانیه ای از ترکیه می خواهد، نسبت به تصمیم خود مبنی بر حفاری در آب های فرا ساحلی قبرس، تجدید نظر کند و هشدار می دهد، از آنجا که چنین اقداماتی باعث تشدید تنش های منطقه ای می شود، عملیات حفاری را متوقف کند.
** ادلب تکهای از پازل معادله مدیترانهای
در این میان بحران سوریه باعث شد که منابع انرژی این منطقه بیش از بیش مورد توجه شرکت های بزرگ انرژی و دولت ها از جمله ترکیه قرار گیرد و در این بین استان ادلب به دلیل موقعیت جغرافیایی، اهمیت بالایی برای ترکیه در دریای مدیترانه دارد.
این استان به علت داشتن مرز ۱۳۰ کیلومتری مشترک با ترکیه از یک طرف و از طرف دیگر، قرار گرفتن در مسیر دریای مدیترانه و استان های غربی سوریه مانند لاذقیه و طرطوس و استان های شرقی سوریه، مانند حسکه و رقه مسیری راهبردی و گذرگاهی بسیار مهم برای تداوم اقدامات تروریستی گروه های وابسته به ترکیه است.
ترکیه نه تنها به برخی منابع زیر زمینی ادلب همچون نفت چشم داشت دارد، بلکه خواستار سیطره بر برخی از نقاط نفت خیز شمال سوریه است، بنابراین منطقه ادلب از این حیث هم برای ترکیه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
از جهتی، استان ادلب با استان «لاذقیه» هم مرز است و فاصله چندانی هم با شهر «طرطوس» مرکز این استان ندارد. استان ساحلی لاذقیه که بر کرانه مدیترانه شرقی قرار گرفته است، زادگاه خاندان اسد و یکی از پایگاه های عمده هواداران دولت سوریه در غرب این کشور به شمار می رود.
به علاوه، پایگاه استراتژیک «حمیمیم» روسیه نیز در این استان و بر کرانه دریای مدیترانه قرار دارد. در ماه های اخیر پهپادهای مهاجم بارها به این پایگاه نزدیک شده اند.
پس از بازپس گیری کنترل شهر حلب، مرکز استان حلب در دسامبر ۲۰۱۶ و شکست داعش در استان های رقه و حسکه و بسته شدن تمام گذرگاه های مرزی بین ترکیه و گروه های تروریستی، اکنون ادلب آخرین استان شمالی سوریه است که در کنترل گروه های تروریستی قرار دارد و گذرگاه «باب الهوی» تنها راه ارتباطی این گروه ها با دنیای خارج، از جمله ترکیه است.
لذا ادامه پیشروی ارتش سوریه به معنای پاکسازی گذرگاه باب الهوی و قطع کمک های ترک ها به گروه های تروریستی مورد حمایت آنکاراست.
** نقش گذرگاه باب الهوی در بحران سوریه
«عبدالرحمن کنجو»، از تروریست های بازداشت شده توسط ارتش سوریه در گفت و گو با تلویزیون این کشور اعتراف کرد که نه تنها دارو و تجهیزات پزشکی مورد نیاز تروریست های استان ادلب، بلکه دیگر استان ها از جمله استان حلب را از طریق گذرگاه باب الهوی از ترکیه وارد می کرده است.
وی با بیان اینکه واردات این کالاها به صورت رسمی و با اسناد و فاکتورهای گمرکی و زیر نظر گروه تروریستی «احرار الشام» از گذرگاه مرزی باب الهوی به استان ادلب صورت می گرفته، تصریح می کند: داروها و کالاها پس از ورود از ترکیه در انبار شرکت یمان در منطقه قطنی ادلب تخلیه و سپس میان تروریست ها توزیع می شد.
همچنین گزارش منتشره در آوریل سال ۲۰۱۶ تاکید می کند، ۵ هزار تروریست از گذرگاه باب الهوی با تجهیزات کامل نظامی از جمله سلاح های سنگین از یکی از پایگاه های داخل ترکیه در نزدیکی مرزهای سوریه وارد سوریه و سپس به حلب منتقل شده بودند.
افزون بر آن گزارش های متعددی در طول بحران سوریه وجود دارد که نشان می دهد، گروه های تروریستی از جمله «جبهه النصره» سلاح هایی مانند توپ در اختیار دارند که از ترکیه آنها را وارد کرده بودند.
** خلاصه سخن
آنچه به آن اشاره شد، گوشه ای از جایگاه و نقش مهم گذرگاه باب الهوی در بحران سوریه و تاثیر گذاری ترکیه به واسطه آن بر این بحران بود و از آنجا که اردوغان به هیچ وجه نمی خواهد، پس از هشت سال جنگ و حمایت همه جانبه از گروه های تروریستی «بازنده تمام عیار» بحران سوریه باشد، به آب و آتش می زند که ادلب را حفظ کند.
اردوغان به خوبی می داند، با آزادسازی حلب و رسیدن ارتش و نیروهای مسلح سوریه به غرب فرات، ترکیه تمام نفوذ خود را در سوریه از دست می دهد و براندازی نظام در سوریه و بشار اسد، به پذیرفتن و کنار آمدن با آن تبدیل خواهد شد. چون اردوغان دید، چگونه آزادی حلب به دست نیروهای سوری، او را مجبور به نشستن پای میز مذاکره در آستانه و سوچی کرد.
به خصوص که اکنون، در نقطه مقابل ادلب، در شرق سوریه، آمریکایی ها در گذرگاه «الهول» نیز زمینگیر «الحشد الشعبی» عراق شده اند و امکان کمک رسانی به گروه های تروریستی در داخل سوریه را از دست داده اند و این به معنای مرگ حتمی تروریست ها و سلب هرگونه قدرت عملیاتی از آنهاست.
به این ترتیب باید گفت، دغدغه واقعی اردوغان قطع ارتباط گروه های تروریستی با آنکاراست، چون به خوبی می داند، قطع ارتباط گروه های تروریستی با آنکارا به معنای از دست دادن غرب فرات و خروج از معادلات کلان امروز و فردای سوریه و معادلات جهانی انرژی در مدیترانه شرقی است.
ترکیه به خوبی میداند که فتح کامل ادلب٬ به مثابه افزایش جدی قدرت حاکمیت سوریه و همچنین افزایش نفوذ روسیه و در محاق قرار گرفتن سرنوشت بخش قابل توجهی از معارضین سوری و نیروهای افراطی است.