به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
مارکو کارنلوس در میدل ایست آی مینویسد رنسانس پنج قرن قبل در اروپا به اوج رسید. در آن سالها قاره اروپا در قرون وسطا قرار داشت و به تدریج درگیر مرگ ناشی از طاعون سیاه شد. امروزه، بیماری همهگیر کرونا ویروس ممکن است یادآور اتفاقات سالهای دور باشد.
خیلی زود است که بگوییم چطور این مشابهت ایجاد میشود، اما مهم است که به روز بعد از پایان بحران کرونا فکر کرد.
بیشتر بخوانید:
اذعان دیپلمات ایتالیایی به پایداری انقلاب اسلامی ایران
به گزارش انتخاب، در ادامه این تحلیل آمده است: بیماری همهگیر کرونا درسهای زیادی برای ما دارد. یکی از این موارد در مورد ماهیت رهبری است که میتواند الهامبخش و اطمینان بخشیدن برای دیگر کشورها باشد. این رهبری محدود به برخورد موثر در موارد اضطراری نیست.
رهبران جهان به اندازه کافی نسبت به گذشته یا آینده تأمل ندارند. اکنون اولویت فقط احیای اقتصاد نیست، بلکه مهمتر از همه، تغییر نحوه مدیریت اقتصاد و جامعه است.
دوره پس از کروناویروس به نحوه برخورد با برخی از چالشهای اصلی بستگی و بر اساس آن شکل خواهد گرفت. برخی دولتهای ملی نسبت به جهانیسازی بیحد و حصر اعتراض دارند که ضمن محترم شمردن حقوق آنها باید از افتادن کشورها در ورطه ملیگرایی بیخردانه جلوگیری کرد، بین ملیگرایی و افتادن در دام اقتدارگرایی مرز باریکی است.
در جهانیسازی معتدل، همکاری بین دولتها و نهادهای بینالمللی باید حفظ شود، زیرا آنها ابزارهای اساسیای برای غلبه بر شرایط اضطراری هستند. با توجه به اینکه جهانیشدن باعث سود سرشار غولهای وب از جمله فیسبوک، اپل، آمازون، نتفلیکس و گوگل شده، اکنون زمان آن رسیده که آنها به شرکتهایی عادی تبدیل شوند.
مفاهیم فعلی پیرامون تهدید و امنیت باید بررسی شوند. اکنون هشدارها و تهدیدها علیه روسیه، چین و ایران، حتی اگر ویروس از چین نشأت گرفته باشد، قانعکننده بهنظر نمیرسد.
صدها میلیارد دلاری که آمریکا سالانه برای اسلحه خرج میکند، در کنار صدها پایگاه نظامی آمریکا در سراسر جهان، در جلوگیری از بزرگترین تهدید کشور از زمان جنگ جهانی دوم بیفایده بوده است. بیماری همهگیر کرونا ویروس میتواند نظم جهانی را تغییر دهد.
انتخابهای انجام شده در واشنگتن مشخص خواهد کرد که آیا نظم جهانی که سالها ثابت شده ناعادلانه و ناپایدار است ادامه پیدا میکند یا اینکه تغییر خواهد کرد.
عبور از فداکاریها و دردهای کنونی و پس از آن از سرگیری دوباره فعالیتهای نولیبرال طبق معمول، احمقانه خواهد بود. فشارها و وسوسههای چنین نتیجهای بسیار زیاد خواهد بود، اما رهبران اصلی سیاسی این وظیفه را دارند که مقاومت و برای یکبار انتخاب کنند.
هیچ وقت فرصتی بهتر از این بحران غمانگیز وجود نداشته تا بتوانیم در مدل اقتصادی و اجتماعی نئولیبرال تجدیدنظر کنیم. باید به نظمی برسیم که کمتر ناعادلانه باشد. به عبارت سادهتر، باید یاد بگیریم نسبت به مردم و محیط پیرامون احترام بیشتری قائل باشیم. به بیانی بهتر بشریت سزاوار رنسانس جدید است.