کد خبر 120015
تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۲:۱۸

درست در این لحظه رئیس طالبان نظر خود را می گوید:اگر بخواهی که به هدف مقدس خدمت کنی، فداکاری بزرگی هست وگرنه درکت می کنیم؛ هیچ کس به زور قهرمان نمی شود و ما دوستان خوبی برای یکدیگر خواهیم ماند.

به گزارش مشرق به نقل از عصر ایران، آماده سازی و آموزش داوطلبان تروریسم با دقت تمام مطالعه و اجرا می شود. قبل از هر چیز روی آموزش مذهبی و اعتقادات شخص داوطلب کار می شود؛ سپس نفرت از غرب به او تلقین شده و در نهایت به او پیشنهاد می شود سهم خود را در عملیات تروریستی ایفا کند. "جوانان اسلامگرای افراطی اروپایی" در پاکستان و در کوهستان های مناطق قبیله نشین، توسط طالبان تحت تعلیم قرار می گیرند.القاعده

خبرنگار لوفیگارو گزارش می دهد

"می دانید؟ نزدیک منطقه ای که من زندگی می کنم، در کوهستان، حتی چند نفر فرانسوی هستند که در حال تعلیم دیدن برای جنگ مقدس هستند!"

کمال، راهنما و مترجم پاکستانی من، با چهره ای خندان و عمامه ای سفید بر سر، در حالیکه دستانش را با مهارت روی فرمان ماشین تویوتای داغونش گذاشته بود این جمله را حواله من کرد و با نگاهی زیر چشمی سعی کرد تا عکس العمل من را از بیان این جمله دریابد.

در آن بعد از ظهر مه آلود دسامبر 2008، ما به سمت حومه شهر پیشاور پیش می رفتیم تا من بتوانم درباره حمله بزرگ و موفقیت آمیز اخیر طالبان به یکی از انبارهای تدارکات ارتش آمریکا در افغانستان، که باعث از بین رفتن تمام ذخایر لجیستیکی آنها شده بود، گزارشی تهیه کنم.

انگلیسی ها هرگز نتوانستند بر محدوده های مرزی راج که ساکنان آن مردمی خشن از نژاد Pathans هستند، مسلط شوند و بعد از آنها نیز حکومت پاکستان از تحت کنترل در آوردن قطعی آن منطقه صرف نظر کرد چرا که مردم به هیچ قانونی به غیر از قانون پشتون -که در واقع آداب و رسوم و اخلاقیاتی است که از اجدادشان به آنها منتقل شده است-تن در نمی دهند؛ بنایراین باید اقرار کنم که برای من که یک روزنامه نگار علاقمند به مناطق قبیله نشین پاکستان بودم، "کمال" بهترین رابطی بود که می توانستم در اختیار داشته باشم.
کمال بین اسلام آباد که زن و دو فرزندش در آن ساکن بودند و رامزک، روستایی که در آن به دنیا آمده بود، در رفت و آمد بود. رامزک در وسط کوهستانهایی قرار دارد که جزء مناطق قبیله ای وزیرستان به حساب می آید و هم مرز با افغانستان است. کمال به تازگی برای دومین بار با زنی از آنجا ازدواج کرده بود.

کمال برای من تعریف می کرد که یک روز جمعه سال 2002 شنیده بود که اسامه بن لادن در مسجد این روستا، که پلیس هرگز به آن وارد نشده است، سخنرانی دارد. بنیان گذار القاعده، بزرگان طایفه را جمع کرده بود و پشتونهای با غیرت را به شرکت در جنگ مقدس و بیرون راندن کفار اجنبی از خاکشان تشویق می کرد؛ در آن زمان، دولت پرویز مشرف به تازگی به نیروهای ویژه آمریکایی اجازه داده بود تا از پایگاههای نظامی پاکستانی استفاده کنند.

بعد از آن زمان، کمال دیگر هرگز نه شیخ اسامه را دید و نه حتی چیزی درباره او شنید. او از ماجراها و اتفاقاتی که برای رهبر القاعده اتفاق می افتاد بی اطلاع بود، اما برعکس از نزدیک شاهد سازماندهی دوباره نیروهای طالبان و متحدان عرب جهادگر آنها بود که بعد از رانده شدن از افغانستان، دوباره در وزیرستان به بازسازی نیروهای خود می پرداختند.

بعد از دسامبر سال 2001، تمام کمپ های آموزشی القاعده در افغانستان متلاشی شدند. بسیاری از مبارزین مسلمان بین المللی، که اغلب عرب، ازبک و اندونزیایی بودند، در آن زمان کشته و یا دستگیر شده و به زندان گوانتانامو فرستاده شدند.

بازسازی و سازماندهی دوباره نیروهای طالبان و هسته های جهادگرا پروسه ای طولانی و مشکل بود. اما از سال 2005 به بعد، پیروان بن لادن و ملاعمر موفق شدند نیروی از دست رفته خود را بازیابند.

آنها که از مناطق قبیله نشین پاکستان به عنوان پناهگاه استفاده می کردند، توانستند به نیروهای ناتو که در ولایات مختلف افغانستان مستقر شده بودند، ضربات مهلکی را وارد کنند.

بعد از آن زمان، نیروهای جهادگر بین المللی در دامنه های هندوکش به تمرین و تعلیم نظامی می پرداختند. اما بعد از مارس سال 2003 و اشغال عراق توسط نظامیان آمریکایی، این کشور به کانون توجه و عملیات جهادی نیروهای القاعده تبدیل شد.اما شعله ور شدن جنگ داخلی در عراق و گسترده شدن درگیری های این کشور، در کمتر از سه سال بعد از این تاریخ، موجب پیچیده و مبهم شدن مسائل شد. بعد از سال 2007 و کنترل بیش از پیش عراق توسط نیروهای آمریکایی، این کشور از کانون توجه فعالیتهای جهادگران خارج شد. کوهستانهایی که پاکستان را از افغانستان جدا می کردند، شرایط بهتری را برای آموزش جنگی فراهم می کردند.

بعد از حملات مادرید و تصمیم حکومت اسپانیا مبنی بر خروج نیروهای اسپانیایی از عراق، القاعده به خوبی به ارزش سازماندهی کردن حملات بزرگ در کشورهای اروپایی متحد آمریکا پی برد. از آن پس بود که جهادگران عربی که گذرنامه اروپایی داشتند به عنوان سربازان بسیار ارزشمندی برای سازمانهای تروریستی به شمار می آمدند.

مراحل آماده سازی

برای آماده کردن یک داوطلب عملیات تروریستی چندین مرحله وجود دارد. جوانان اسلامگرای افراطی که در اروپا زندگی می کنند، جدا از اینکه قبلا عضو گروه تروریستی خاصی بوده اند یا نه، معمولا بدون برنامه از پیش تعیین شده ای به مقصد پیشاور پرواز می کنند.

تنها آرزو و هدف آنها این است که "کاری با زندگی شان بکنند" ؛ آنها مسحور و شیفته این پشتونهای مومن و دمپایی پوشی هستند که در برابر قدرتمندترین ارتش کره زمین به مخالفت و ایستادگی برخاسته اند.
این جوانان به محض ورودشان به خاک پاکستان، بلافاصله به مناطق قبیله نشین انتقال داده می شوند یا در منزل یکی از رهبران طالبان مورد استقبال قرار می گیرند. کسانی که در آنجا زندگی طالبانمی کنند محبت خود را بدون انتظار هیچ گونه پاسخی نثارشان می کنند.

اولین کلاس هایی که برای آنها برگزار می شود کلاسهای مذهبی است تا اطلاعات و آموزش مذهبی این افراد کامل گردد. سپس، هوشمندانه و به آهستگی، وارد مرحله آمادگی روانی و ذهنی می شوند.

آنها شبها را با تماشای فیلمهای خونینی می گذرانند که به تفصیل صحنه های قتل عام شهروندان مسلمان و بی گناه را توسط ارتش کفار به تصویر می کشد؛ صحنه هایی از زنان و کودکانی که توسط حمله های ارتش آمریکا به مناطق قبیله نشین تکه پاره شده اند، یا خانواده های فلسطینی ای که در بمباران های غزه توسط اسرائیل کشته شده اند. جهادگرایان اروپایی وقتی می بینند که همقطارانشان عازم عملیات کماندویی در افغانستان هستند آنها نیز درخواست خود را برای شرکت در این گونه فعالیتها ارائه می دهند.

لحظه تصمیم

درست در این لحظه است که رئیس طالبان نظر خود را ابراز می کند و ضمن اینکه از این پیشنهاد سخاوتمندانه تشکر می کند آن را به دلیل "بی تجربگی نظامی" مسلمان اروپایی داوطلب رد می کند.

اما در ادامه تاکید می کند: "اما اگر تو واقعا و از صمیم دل بخواهی که به هدف مقدس ما خدمت کنی، فداکاری بزرگی هست که ما از تو درخواست داریم آن را به انجام برسانی. اما در عین حال اگر این درخواست را رد کنی ما کاملا تو را درک می کنیم؛ هیچ کس به زور قهرمان نمی شود و ما همیشه دوستان خوبی برای یکدیگر خواهیم ماند."

در این لحظه تعیین کننده است که مشخص می شود داوطلب مبارز واقعا به دام افتاده است یا نه؟ اگر او قبول کند که کشته شود و به جمع شهدای جنگ مقدس بپیوندد، آموزش نظامی او بلافاصله آغاز می شود.

جنگ مقدس!

چند نفر از داوطلبان عملیات تروریستی در آخرین لحظه با پیشنهاد ارائه شده مخالفت می کنند؟ بدون شک خیلی؛ با توجه به اینکه به ندرت روی خاک اروپا حملات تروریستی اتفاق می افتد. پلیس آلمان اعلام کرده است که حدود هفتاد نفر از مسلمانانی که گذرنامه آلمانی داشتند از چهار سال پیش برای تعلیمات نظامی و شرکت در حرکتهای جهادی به پاکستان رفته اند. پلیس اطلاعات و ضد جاسوسی انگلستان نیز چندین مورد مکالمه تلفنی مشکوک بین وزیرستان و مسلمانان پاکستانی تبار ساکن انگلستان ردیابی کرده است.

اما برای القاعده از دست رفتن چندین مورد از جهادگران اروپایی که پتانسیل همکاری با فعالیت های تروریستی اش را داشتند، اهمیت چندانی ندارد. چیزی که برای سازمان آنها مهم است این است که گاه گاهی یکی از حملاتشان به ثمر بنشیند و بازتاب رسانه ای وسیعی را به خود اختصاص دهد.

حملات اخیر مونتابان و تولوز فرانسه موفقیت بزرگی برای القاعده به حساب می آید؛ در این حملات ابتدا سه سرباز چترباز ارتش فرانسه که در افغانستان خدمت کرده اند به ضرب گلوله کشته شدند و سپس سه کودک یهودی و یک معلم نیز به قتل رسیدند.
این کشتار هولناک در راستای خط ایدئولوژیک جنگی بود که اسامه بن لادن در تابستان 1998 بطور علنی اعلام کرده بود: جنگی بر علیه "یهودی ها و صلیبی ها".
در مصاحبه ای که یک شیخ سعودی با شبکه بی بی سی نیوز انجام داده بود، تاکید کرد که شهروندان بیگناه نیز از این جنگ در امان نخواهند بود...!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس