مشرق - پس از انتشار خبری مبنی بر حمایت دکتر دینانی از اساتید فلسفه دانشگاه تهران از رقص سماع و صوفی گری یکی از مخاطبان مشرق در کامنتی به این خبر پاسخ دادندٰ مطلب پیش رو نیز پاسخ یکی از مخاطبان مشرق است به مطلب ابتدایی.
"معرفت" عنوان برنامه ای تلویزیونی است که از شبکه ی چهار سیما پخش می شود. در این برنامه که اجرای آن را دکتر منصوری لاریجانی بر عهده دارد، استاد حکیم ابراهیمی دینانی به شرح و تفسیر اشعار مولانا جلال الدین محمد رومی می پردازند. در یکی از قسمت های اخیر این برنامه به تناسبی، موضوع سماع مطرح شد و جناب دینانی، توضیحاتی در مورد سماع ارائه دادند که ظاهرا حقیقت سخن ایشان از دید برخی اهالی اندیشه به دور ماند و سبب شد که فتاوایی از مراجع عظام شیعه در مورد حرمت سماع و ناظر به سخنان استاد در برخی سایتهای خبری منتشر شود. لذا برای روشن شدن مسئله و به دفاع از جناب دکتر دینانی که به حق از سرمایه ها و استوانه های علمی و فلسفی جامعه به شمار می رود و از چهره های محبوب فکری و فرهنگی کشور محسوب می شوند نکاتی را معروض می دارم.
رقص سماع یکی از برنامه های سلوکی برخی از قدمای صوفیه بوده که از چهار عنصر شعر، آواز، موسیقی، و حرکات موزون بدنی که اصطلاحا به آن رقص میگویند ترکیب می شده است. برخی چون مولوی به شدت اهل سماع بوده اند، برخی دیگر چون جنید بغدادی، آن را نه به طور مطلق بلکه در شرایط خاصی تجویز می نموده اند و بزرگانی از عرفا نیز چون شیخ اکبر محی الدین عربی مخالف رقص سماع بوده اند. امروزه سماع با انواع خاص خود در برخی فرقه های صوفیانه ی اهل سنت چون مولویه و قادریه انجام پذیرفته و اغلب صورتی هنری و نمایشی به خود گرفته است. مسئله ی جالب توجه در مورد سماع آنست که امامان معصوم (ع) و عارفان بزرگ و بنام شیعه در طول تاریخ به هیچ روی اهل سماع نبوده و عنایتی به چنین رفتارهایی نداشته اند و عالمان بزرگوار شیعه نیز به دیده ی حرمت به آن می نگریسته اند.
اما نکته ی مهم در مورد سخنان استاد دینانی
اول آنکه ایشان حکیمی فرزانهاند و حکمت همیشه به دنبال بیان نکته های ظریف و عمیق پنهان شده در پس امور ظاهری است و حکماء بزرگ در طول تاریخ، همیشه بشر را به عبور از ظاهر ناچیز و رسیدن به عمق مسائل فرا می خوانده اند. آنچه ابتدائا در سخنان استاد دینانی می بینیم آنست که ایشان به مقتضای همین وظیفه مخاطب خود را دعوت می کنند که فهم معناشناسی خود را ارتقا ببخشد و از واژه ای چون "رقص" معنای مبتذل منحرف عرفی، که عملی است شهوت آلود و بر اساس هرزهگی و الواطی و گناه بنانهاده شده است را به خاطر نیاورد. شاهد آن این عبارت جناب استاد دینانی است که می فرمایند:
" هر کسی به اندازه فهم خودش حرف میزنه. یعنی چون در همون مرتبه هستند از رقص فقط الواطی می فهمند و رقاصی می فهمند و هرزه درائی!"
پس با این بیان ایشان یکی از معانی منفی رقص را منتفی می دانند.در مرحله ی بعد سخن بر سر رقص سماع صوفیانه میرود و گوینده ی حکیم ما مطالبی را عنوان می کنند که برخی چنین برداشت کرده اند که جناب دینانی با این بیانات به دنبال اثبات رقص سماع صوفیانه هستند و حال آنکه با کمی دقت در مطالب ایشان روشن می شود که اینگونه نیست.
رقص سماع صوفیانه، صرف نظر از شکل خارجی و مصداقی خود که از انحرافات تصوف به شمار رفته و چنانکه گفتیم، بزرگان شیعه و حتی برخی از اجله ی عرفا مهر بطلان بر آن نهاده اند، حاوی پیام ها و نمادهای معرفتی عمیقی است که قابلیت و ارزش آن را دارد تا با چشم پوشی از شکل اجرائی آن، مورد توجه و تأکید و تبیین قرار گرفته و به عنوان مبانی ارزشی و سلوکی صحیح به جامعه ارائه گردد. چنانکه ایشان در اشاره به معنای سمبلیک سماع میگویند:
" رقص نوعی حرکته …منتهاش حرکتی است که یک مبنایی تکونش می ده. یه محرکی داره... رقص نوعی حرکته ولی حرکت ویژه! نه هر حرکتی رقصه. حرکت ویژه رقصه ... حرکتی است که از نقص به کمال میره "
یعنی رقص نماد حرکتی هدفمند، کمالی و دارای محرک است که بر این اساس میتواند یادآور حرکت سلوکی اولیای الهی، که از نقص به سوی کمالات روحی جریان یافته و محبت الهی و شوق به کمال مطلق ،محرک آن است، باشد.
حکایتی که ایشان از سعدالدین حمویه از بزرگان عرفا نقل میکنند و سپس توضیحات ایشان به خوبی مؤید این مطلب است. حمویه از رقص سماع پرهیز می کند و در جواب اعتراض رقص کنندگان، آیه ای را تلاوت می کند که کنایتا می فهماند آنچه در سلوک مهم است، حرکت کمالی درونی و وجد قلبی است نه حرکات ظاهری بدنی.
حتی به نظر میرسد در بیان استاد نوعی اصلاح زیرکانه نسبت به سماع صورت میگیرد و ایشان اگرچه ظاهرا با سماع مسامحه گون برخورد نموده اند لکن کوشیده اند با ارائه ی معنای عمیق تری از آن که عبارت است از "حرکت کمالی و رفتن از نقص به کمال"، طرفداران سماع را نیز به معنایی والاتر رهنمون کنند و آنان را از جمود بر این انحراف عملی بیرون آورند چنانکه می افزایند:
" اگه ما رقص رو اینطور معنی کنیم که از نقص به کمال رفتنه ، نه تنها عارف در رقص می آد ، نه تنها انسان در رقص می آد ، هستی در رقصه... یعنی از نقص به کمال رفتن. کسی که مونده عرض کردم همون بحث اولی…کسی که به یه چیزی خرسند و قانعه همتش کمه دیگه. یه چیزی بهش رسیده حالا اینو سخت نگه می داره و به همینجا هم قانعه. این حرکت حبّی نداره، حرکت کمالی نداره. یعنی به بالاتر نمی خواد برسه. اصلا خواستن نداره. نمی خواد .. همینو می خواد."
در واقع جناب استاد در این گفتگو به تناسب سخن از سماع، مبنای "حرکت جوهری و حرکت حبی" مورد نظر اهل معرفت از حکما و عرفا را تبیین می نمایند که بر طبق آن تمامی موجودات از سر عشق به کمال مطلق و ذات واجب ،در نهاد خود به سوی او در حرکتند و هر لحظه از" نقص و قوه " به " کمال و فعلیت " میرسند. ایشان می افزایند:
" اما کسی که هل من مزید می گه برا کمال و هر لحظه بالا و بالا و بالاتر می خواد بره از نقص به کمال بره ، این در واقع در یه رقصه! حالا شجر در رقصه، حجر در رقصه، دریا در رقصه، کوه در رقصه. همین کوه هم حرکت جوهری داره، حرکت حبّی داره در رقصه…عالم در رقصه"
کاملا واضح است که اطلاق رقص بر سنگ و کوه و دریا و درخت نوعی استعاره گویی و تشبیه است که به نظر استاد، بر این اساس، حرکت کمالی روحی سالک را نیز می توان به رقص تشبیه کرد که سماع صوفیانه گذشته از بطلان فقهی و کلامی مصداق خارجی آن در فرهنگ شیعه ،سمبل و نماد آنست. و چنانکه می دانیم این قبیل استعارات و تشبیهات در کلام بزرگان عرفان بسیار به چشم می خورد و کسی هم بر اینگونه ذوق ورزی ها خرده ای نمی گیرد. می و میخانه و مستی و مطرب و معشوق و بت و زنارو صومعه و شاهد و مغبچه و ... که در اشعار اهل معرفت در طول تاریخ بوده است اگرچه معانی مردود و ناصوابی هستند، اما به تناسباتی ظریف و شاعرانه، بیانگر عمیق ترین معانی والای عرفانی در کلام این بزرگان گشته اند و بزرگان عرفای شیعه چون ملامحسن فیض ره، حکیم لاهیجی ره، مرحوم امام ره ،علامه طباطبایی ره،و... نیز بر همین اسلوب اشعار و مطالبی ابراز فرموده اند.
شاید آنچه موجب این توهم شده است که حکیم فرزانه ی دینانی در اثبات رقص سماع سخن می گویند ،بخش پایانی گفتگوی ایشان باشد که میفرمایند:
"اما عارف غیر از حرکت فیزیکی و بدنی که در کل عالم هست یه حرکت روحی داره ، که روحش در حرکته. اصلا روح ریحه پروازه. این رقص روحانی درونی سرایت می کنه به بدن!اون رقص در درونه داره حرکت حبّی در تعالی فکریست و عشقی! اما اون روح چنان سیطره بر بدن داره که بدن هم به حرکت در می آد! یه رقص موزون!اتفاقا این رقص عارف مطابق همون حرکت درونیشه. یعنی همینطور که قلبش، روحش در حرکته بدنش هم به موازات روحش به حرکت درمی آد. این رقص عارفه! این هرزه درائی نیست که!"
در این مورد نیز باید گفت که اگرچه، گاه حالات روحی انسان به طور ناخودآگاه و غیر اختیاری ،بر حرکات بدنی وی تأثیر گذاشته و آن را مدیریت می کند، اما همیشه از آن رقصیدن و آنچه سماع صوفیانه نام میگیرد حاصل نمیشود و اگر نتیجه ای داد که مخالف با شرع مقدس اسلامی و مبانی عرفان حقیقی شد، مطمئنا چنانکه بزرگانی چون امام ره و استاد ایشان حضرت آیت الله شاه آبادی ره فرموده اند، از نقص در سلوک سرچشمه می گیرد و نباید آن را به عنوان یک مبنای اصیل عرفانی طرح نمود، اما اگر این نکته را لحاظ کنیم که گوینده در این گفتگو در مقام گزارش آنچه برخی عارفان انجام می دادهاند بوده است نه اثبات حتمی و یا نفی قطعی این موارد، از این سخن نیز بوی اثبات رقص سماع صوفیانه در کلام دکتر دینانی به مشام نمیرسد؛ چرا که چنانکه گفته اند: " نقل کفر، کفر نیست !" پس نقل باطل هم باطل نخواهد بود.
البته می توان بر صحت این برداشت از سخنان جناب استاد دینانی قرائن دیگری افزود. اگر بخواهیم بگوئیم ایشان به صحت سماع معتقدند باید لوازم آن را نیز بپذیریم. مثلا آنکه اهل سماع آن را از قرآن و نماز نیز برتر نهاده اند.براستی آیا حکیم گرانمایه ی شیعی چون دینانی می تواند قائل به این سخن باشد؟ بسیاری از صوفیان در حین سماع لباس نوجوانان زیباروی را می شکافته اند و سینه بر سینه ی آنها نهاده و به اصطلاح شاهد بازی می کرده اند، چگونه میتوان پذیرفت جناب استاد دینانی از چنین اموری تمجید کند؟ چنانکه در سایتها نیز آمده است، همگی عالمان گرانقدر و حافظان فرهنگ ناب اسلامی در فتاوای خود ،بر رقص سماع مهر حرمت زده اند، حال آیا براستی میتوان ادعا کرد که ما از نظر فقهای شیعه آگاهیم و حکیم عزیزی چون دینانی که خود فرزند حوزه های علمیه ی شیعه است از آن بی اطلاع می باشد؟؟
نویسنده اگرچه توفیق درک محضر فیلسوف گرانقدر معاصر را نداشته است ولی از آثار متعدد و پر محتوای علمی ایشان و برنامه های تلویزیونی جنابشان بهره ها برده است و حفظ حرمت این حکیم فرزانه و جایگاه علمی ایشان را برهمه ی اندیشمندان و اصحاب رسانه و جامعه ی عالم دوست کشور فرض می داند.
*محمدرضا لایقی
"معرفت" عنوان برنامه ای تلویزیونی است که از شبکه ی چهار سیما پخش می شود. در این برنامه که اجرای آن را دکتر منصوری لاریجانی بر عهده دارد، استاد حکیم ابراهیمی دینانی به شرح و تفسیر اشعار مولانا جلال الدین محمد رومی می پردازند. در یکی از قسمت های اخیر این برنامه به تناسبی، موضوع سماع مطرح شد و جناب دینانی، توضیحاتی در مورد سماع ارائه دادند که ظاهرا حقیقت سخن ایشان از دید برخی اهالی اندیشه به دور ماند و سبب شد که فتاوایی از مراجع عظام شیعه در مورد حرمت سماع و ناظر به سخنان استاد در برخی سایتهای خبری منتشر شود. لذا برای روشن شدن مسئله و به دفاع از جناب دکتر دینانی که به حق از سرمایه ها و استوانه های علمی و فلسفی جامعه به شمار می رود و از چهره های محبوب فکری و فرهنگی کشور محسوب می شوند نکاتی را معروض می دارم.
رقص سماع یکی از برنامه های سلوکی برخی از قدمای صوفیه بوده که از چهار عنصر شعر، آواز، موسیقی، و حرکات موزون بدنی که اصطلاحا به آن رقص میگویند ترکیب می شده است. برخی چون مولوی به شدت اهل سماع بوده اند، برخی دیگر چون جنید بغدادی، آن را نه به طور مطلق بلکه در شرایط خاصی تجویز می نموده اند و بزرگانی از عرفا نیز چون شیخ اکبر محی الدین عربی مخالف رقص سماع بوده اند. امروزه سماع با انواع خاص خود در برخی فرقه های صوفیانه ی اهل سنت چون مولویه و قادریه انجام پذیرفته و اغلب صورتی هنری و نمایشی به خود گرفته است. مسئله ی جالب توجه در مورد سماع آنست که امامان معصوم (ع) و عارفان بزرگ و بنام شیعه در طول تاریخ به هیچ روی اهل سماع نبوده و عنایتی به چنین رفتارهایی نداشته اند و عالمان بزرگوار شیعه نیز به دیده ی حرمت به آن می نگریسته اند.
اما نکته ی مهم در مورد سخنان استاد دینانی
اول آنکه ایشان حکیمی فرزانهاند و حکمت همیشه به دنبال بیان نکته های ظریف و عمیق پنهان شده در پس امور ظاهری است و حکماء بزرگ در طول تاریخ، همیشه بشر را به عبور از ظاهر ناچیز و رسیدن به عمق مسائل فرا می خوانده اند. آنچه ابتدائا در سخنان استاد دینانی می بینیم آنست که ایشان به مقتضای همین وظیفه مخاطب خود را دعوت می کنند که فهم معناشناسی خود را ارتقا ببخشد و از واژه ای چون "رقص" معنای مبتذل منحرف عرفی، که عملی است شهوت آلود و بر اساس هرزهگی و الواطی و گناه بنانهاده شده است را به خاطر نیاورد. شاهد آن این عبارت جناب استاد دینانی است که می فرمایند:
" هر کسی به اندازه فهم خودش حرف میزنه. یعنی چون در همون مرتبه هستند از رقص فقط الواطی می فهمند و رقاصی می فهمند و هرزه درائی!"
پس با این بیان ایشان یکی از معانی منفی رقص را منتفی می دانند.در مرحله ی بعد سخن بر سر رقص سماع صوفیانه میرود و گوینده ی حکیم ما مطالبی را عنوان می کنند که برخی چنین برداشت کرده اند که جناب دینانی با این بیانات به دنبال اثبات رقص سماع صوفیانه هستند و حال آنکه با کمی دقت در مطالب ایشان روشن می شود که اینگونه نیست.
رقص سماع صوفیانه، صرف نظر از شکل خارجی و مصداقی خود که از انحرافات تصوف به شمار رفته و چنانکه گفتیم، بزرگان شیعه و حتی برخی از اجله ی عرفا مهر بطلان بر آن نهاده اند، حاوی پیام ها و نمادهای معرفتی عمیقی است که قابلیت و ارزش آن را دارد تا با چشم پوشی از شکل اجرائی آن، مورد توجه و تأکید و تبیین قرار گرفته و به عنوان مبانی ارزشی و سلوکی صحیح به جامعه ارائه گردد. چنانکه ایشان در اشاره به معنای سمبلیک سماع میگویند:
" رقص نوعی حرکته …منتهاش حرکتی است که یک مبنایی تکونش می ده. یه محرکی داره... رقص نوعی حرکته ولی حرکت ویژه! نه هر حرکتی رقصه. حرکت ویژه رقصه ... حرکتی است که از نقص به کمال میره "
یعنی رقص نماد حرکتی هدفمند، کمالی و دارای محرک است که بر این اساس میتواند یادآور حرکت سلوکی اولیای الهی، که از نقص به سوی کمالات روحی جریان یافته و محبت الهی و شوق به کمال مطلق ،محرک آن است، باشد.
حکایتی که ایشان از سعدالدین حمویه از بزرگان عرفا نقل میکنند و سپس توضیحات ایشان به خوبی مؤید این مطلب است. حمویه از رقص سماع پرهیز می کند و در جواب اعتراض رقص کنندگان، آیه ای را تلاوت می کند که کنایتا می فهماند آنچه در سلوک مهم است، حرکت کمالی درونی و وجد قلبی است نه حرکات ظاهری بدنی.
حتی به نظر میرسد در بیان استاد نوعی اصلاح زیرکانه نسبت به سماع صورت میگیرد و ایشان اگرچه ظاهرا با سماع مسامحه گون برخورد نموده اند لکن کوشیده اند با ارائه ی معنای عمیق تری از آن که عبارت است از "حرکت کمالی و رفتن از نقص به کمال"، طرفداران سماع را نیز به معنایی والاتر رهنمون کنند و آنان را از جمود بر این انحراف عملی بیرون آورند چنانکه می افزایند:
" اگه ما رقص رو اینطور معنی کنیم که از نقص به کمال رفتنه ، نه تنها عارف در رقص می آد ، نه تنها انسان در رقص می آد ، هستی در رقصه... یعنی از نقص به کمال رفتن. کسی که مونده عرض کردم همون بحث اولی…کسی که به یه چیزی خرسند و قانعه همتش کمه دیگه. یه چیزی بهش رسیده حالا اینو سخت نگه می داره و به همینجا هم قانعه. این حرکت حبّی نداره، حرکت کمالی نداره. یعنی به بالاتر نمی خواد برسه. اصلا خواستن نداره. نمی خواد .. همینو می خواد."
در واقع جناب استاد در این گفتگو به تناسب سخن از سماع، مبنای "حرکت جوهری و حرکت حبی" مورد نظر اهل معرفت از حکما و عرفا را تبیین می نمایند که بر طبق آن تمامی موجودات از سر عشق به کمال مطلق و ذات واجب ،در نهاد خود به سوی او در حرکتند و هر لحظه از" نقص و قوه " به " کمال و فعلیت " میرسند. ایشان می افزایند:
" اما کسی که هل من مزید می گه برا کمال و هر لحظه بالا و بالا و بالاتر می خواد بره از نقص به کمال بره ، این در واقع در یه رقصه! حالا شجر در رقصه، حجر در رقصه، دریا در رقصه، کوه در رقصه. همین کوه هم حرکت جوهری داره، حرکت حبّی داره در رقصه…عالم در رقصه"
کاملا واضح است که اطلاق رقص بر سنگ و کوه و دریا و درخت نوعی استعاره گویی و تشبیه است که به نظر استاد، بر این اساس، حرکت کمالی روحی سالک را نیز می توان به رقص تشبیه کرد که سماع صوفیانه گذشته از بطلان فقهی و کلامی مصداق خارجی آن در فرهنگ شیعه ،سمبل و نماد آنست. و چنانکه می دانیم این قبیل استعارات و تشبیهات در کلام بزرگان عرفان بسیار به چشم می خورد و کسی هم بر اینگونه ذوق ورزی ها خرده ای نمی گیرد. می و میخانه و مستی و مطرب و معشوق و بت و زنارو صومعه و شاهد و مغبچه و ... که در اشعار اهل معرفت در طول تاریخ بوده است اگرچه معانی مردود و ناصوابی هستند، اما به تناسباتی ظریف و شاعرانه، بیانگر عمیق ترین معانی والای عرفانی در کلام این بزرگان گشته اند و بزرگان عرفای شیعه چون ملامحسن فیض ره، حکیم لاهیجی ره، مرحوم امام ره ،علامه طباطبایی ره،و... نیز بر همین اسلوب اشعار و مطالبی ابراز فرموده اند.
شاید آنچه موجب این توهم شده است که حکیم فرزانه ی دینانی در اثبات رقص سماع سخن می گویند ،بخش پایانی گفتگوی ایشان باشد که میفرمایند:
"اما عارف غیر از حرکت فیزیکی و بدنی که در کل عالم هست یه حرکت روحی داره ، که روحش در حرکته. اصلا روح ریحه پروازه. این رقص روحانی درونی سرایت می کنه به بدن!اون رقص در درونه داره حرکت حبّی در تعالی فکریست و عشقی! اما اون روح چنان سیطره بر بدن داره که بدن هم به حرکت در می آد! یه رقص موزون!اتفاقا این رقص عارف مطابق همون حرکت درونیشه. یعنی همینطور که قلبش، روحش در حرکته بدنش هم به موازات روحش به حرکت درمی آد. این رقص عارفه! این هرزه درائی نیست که!"
در این مورد نیز باید گفت که اگرچه، گاه حالات روحی انسان به طور ناخودآگاه و غیر اختیاری ،بر حرکات بدنی وی تأثیر گذاشته و آن را مدیریت می کند، اما همیشه از آن رقصیدن و آنچه سماع صوفیانه نام میگیرد حاصل نمیشود و اگر نتیجه ای داد که مخالف با شرع مقدس اسلامی و مبانی عرفان حقیقی شد، مطمئنا چنانکه بزرگانی چون امام ره و استاد ایشان حضرت آیت الله شاه آبادی ره فرموده اند، از نقص در سلوک سرچشمه می گیرد و نباید آن را به عنوان یک مبنای اصیل عرفانی طرح نمود، اما اگر این نکته را لحاظ کنیم که گوینده در این گفتگو در مقام گزارش آنچه برخی عارفان انجام می دادهاند بوده است نه اثبات حتمی و یا نفی قطعی این موارد، از این سخن نیز بوی اثبات رقص سماع صوفیانه در کلام دکتر دینانی به مشام نمیرسد؛ چرا که چنانکه گفته اند: " نقل کفر، کفر نیست !" پس نقل باطل هم باطل نخواهد بود.
البته می توان بر صحت این برداشت از سخنان جناب استاد دینانی قرائن دیگری افزود. اگر بخواهیم بگوئیم ایشان به صحت سماع معتقدند باید لوازم آن را نیز بپذیریم. مثلا آنکه اهل سماع آن را از قرآن و نماز نیز برتر نهاده اند.براستی آیا حکیم گرانمایه ی شیعی چون دینانی می تواند قائل به این سخن باشد؟ بسیاری از صوفیان در حین سماع لباس نوجوانان زیباروی را می شکافته اند و سینه بر سینه ی آنها نهاده و به اصطلاح شاهد بازی می کرده اند، چگونه میتوان پذیرفت جناب استاد دینانی از چنین اموری تمجید کند؟ چنانکه در سایتها نیز آمده است، همگی عالمان گرانقدر و حافظان فرهنگ ناب اسلامی در فتاوای خود ،بر رقص سماع مهر حرمت زده اند، حال آیا براستی میتوان ادعا کرد که ما از نظر فقهای شیعه آگاهیم و حکیم عزیزی چون دینانی که خود فرزند حوزه های علمیه ی شیعه است از آن بی اطلاع می باشد؟؟
نویسنده اگرچه توفیق درک محضر فیلسوف گرانقدر معاصر را نداشته است ولی از آثار متعدد و پر محتوای علمی ایشان و برنامه های تلویزیونی جنابشان بهره ها برده است و حفظ حرمت این حکیم فرزانه و جایگاه علمی ایشان را برهمه ی اندیشمندان و اصحاب رسانه و جامعه ی عالم دوست کشور فرض می داند.
*محمدرضا لایقی