به گزارش مشرق، محمدرضا فرهادی کارشناس ارشد مسائل سیاسی منطقه در یادداشتی نوشت:راهبردهای آمریکا همواره روند کلی و ثابتی را در گذشت زمان طی کرده است، اما در این میان بعضی راهبردها دچار تغییر تاکتیکی شده و همین باعث تغییر روندها در مسائل منطقهای شده است. پیشتر و بر اساس راهبردهایی تدوین شده، شش راهبرد کلی در دستورکار آمریکا قرار گرفته است:
۱- حمایت از منابع نفتی؛ ۲- حفظ منطقه به عنوان بازار مصرف؛ ۳- حمایت از همپیمانان؛ ۴- تثبیت قدرت آمریکا (توازن قوا)؛ ۵- عدم شکلگیری هژمون منطقهای؛ ۶- حفظ روابط با کشورهای همپیمان منطقهای.
این راهبردها اصول ثابت سیاست خارجی آمریکا در سطح منطقهای است و در طول ادوار گذشته بعضی موارد دچار تغییراتی تاکتیکی شده و مکمل این راهبردها قرار گرفته است. به همین منظور و برای پی بردن به راهبردهای جدید منطقهای آمریکا در سطح منطقه بویژه در دولت بایدن به موارد ذیل به عنوان راهبردهای کلی می توان اشاره کرد:
۱- آرام سازی؛ با توجه به چالشهای داخلی آمریکا همچون کرونا و به وجود آمدن شکافهای نژادی در این کشور، آرامسازی در دستور کار قرار گرفته است. البته این راهبرد مقطعی است و در آینده این روند تغییر خواهد کرد.
۲- افزایش درگیری و جنگ نیابتی در منطقه؛ اصولاً دموکراتها و خود شخص جو بایدن (رئیس جمهور)، در ایجاد جنگ نیابتی در سطح منطقهای نقشی بسیار مهم داشتهاند. طرح تجزیه کشورهای منطقه و ایجاد گروههای تروریستی نشأت گرفته از همین رویکرد است که توسط دموکراتها تدوین شده است.
۳- اجماعسازی برای تسلط بر بحران؛ از آنجایی که آمریکا در بسیاری از راهبردها و طرح های خود در سطح منطقه شکست خورده است، برای کاهش هزینهها و استفاده از ظرفیتهای منطقهای نیاز به ائتلافسازی دارد. این ائتلافسازی در مواقع ایجاد بحران ایجاد میشود.
۴- بیثباتسازی منطقهای: این راهبرد بعد از شکستهای اخیر آمریکا در سطح منطقهای در دستور کار قرار گرفته است. دال مرکزی این راهبرد بر این امر استوار است که با خروج از منطقه باید سایر کشورها درگیر بحرانهای مختلف خودساخته شوند.
این چهار راهبرد به عنوان دستورالعمل و دال مرکزی در راهبردهای جدید منطقهای آمریکا شناخته میشوند. اما واشنگتن در هر حوزهای بنا بر این چهار راهبرد سیاستهای خود را طراحی کرده و در برخی حوزهها با اصل قرار دادن این چهار راهبرد، برخی راهبردهای مکمل را اتخاذ کرده است.
در بحث افغانستان، آمریکا راهبرد جدیدی را با عنوان بیثباتسازی در دستور کار قرار داد که بر اساس آن گزاره خروج با دستاورد را تدوین کرد. براساس دو گزاره بیثباتسازی و خروج با دستاورد آمریکا، سه هدف را در دستور کار قرار داد:
الف) سوق دادن افغانستان به سمت جنگ داخلی.
ب) درگیر کردن بازیگران دیگر همچون ایران، روسیه و چین در بحران احتمالی ایجاد شده از طریق جنگ داخلی.
ج) ایجاد فضای گسترده با توجه به خلأ امنیتی برای داعش.
آمریکایی ها به این تحلیل رسیدند که تنها جای ممکن برای درگیر کردن ایران، روسیه و چین در افغانستان است و تنها گروهی هم که می تواند در برابر طالبان صفآرایی کند، داعش است. به همین منظور تمام توان خود را بر احیا و حمایت از داعش قرار داده است تا از یک سو طالبان را با آن درگیر کند و از سوی دیگر فضا را برای ایجاد ناامنی در داخل افغانستان فراهم کند تا از این طریق سایر بازیگران را در پروژه مشغولسازی خود وارد کند.
در مقطع فعلی آمریکا همین گزارهها را به صورت گام به گام و تدریجی در حال اجرا دارد. البته آمریکا از طریق راهبرد هرج و مرج سازنده در راستای پروژه دولت-ملتسازی که در افغانستان طی بیست سال گذشته آغاز کرده است، به دنبال ایجاد یک دولت وابسته غربی است تا از این طریق تاثیرگذاری خود را در داخل افغانستان همچنان حفظ کند. این رویکرد در مراحل بعدی اجرا خواهد شد و فعلا در دستور کار آمریکا قرار ندارد.