به گزارش مشرق، اوکراین کشوری که پس از فروپاشی شوروی از این کشور جدا و در زمان استقلال پس از آمریکا و روسیه، سومین قدرت اتمی جهان بوده است. اما مقامات این کشور در همان سالهای آغازین استقلال داوطلبان تسلیحات هستهای خود را برای امحا و نابودی به روسیه دادند.
کشوری که از دغدغههای اصلی روسیه از لحاظ ژئوپلیتیکی امنیتی و هویتی قلمداد می شود. از دیدگاه ولادیمر پوتین رئیس جمهور روسیه، روسها و اوکراینی ها یک ملت واحد قلمداد میشوند. روسیه برای آنکه بتواند به عنوان قدرت جهانی حضور داشته باشد نیازمند تداوم ارتباط و وابستگی با جمهوری های شوروی بالاخص اوکراین است.
رفتار روسیه در مناطق پس از شوروی به ویژه اوکراین ناشی از یک عامل بسیار تأثیرگذار دیگر به نام هویت میباشد. عاملی که روسیه پس از فروپاشی به لحاظ ذهنی با آن درگیر بوده است. هویت در اذهان روسها به معنای دولتی است که نه تنها وجود فیزیکی آن بلکه تاکید بر چگونه دیده شدن آن توسط خود و دیگران است. تضمین امنیت روسیه بدون تعیین تکلیف موقعیت و موضع اوکراین برای روسیه غیرممکن است.
امنیتی که در طول دهههای گذشته بارها و بارها توسط غرب و اروپا دارای شکاف و آسیبی جدی شده است که از جمله آنها به انقلاب نارنجی اوکراین، استقرار نیروهای آمریکایی در اطراف مرزهای اوکراین، پیشروی نیروهای ناتو به سمت مرزهای شرقی و استقرار دولت دست نشانده انگلیس و آمریکا در اوکراین را نام برد که روسیه توانست آنها را پشت سر گذاشته و ورق را برگرداند.
اوکراین مرز بین اروپا و قاره آسیا و راه آبی تجاری دریای سیاه و در مسیر انرژی روسیه قرار دارد. اوکراین برای روسیه بسار حائز اهمیت است و پس از الحاق کریمه به روسیه اهمیت آن برای روسیه دوچندان گشته است. دلایل حساسیت روسیه بر موقعیت اوکراین را میتوان در عواملی چند بررسی نمود:
- پس از الحاق کریمه به روسیه این کشور از جانب غرب شامل فشار تحریم های اقتصادی و مبهم ساختن چشم انداز آینده آن و نومیدی روسیه از لغو تحریم ها گشته است که توانسته بر تحریم ها مقاومت نماید و دیگر ترسی از تحریم های غرب و اروپا نداشته باشد زیرا دیگر چیزی برای از دست دان ندارد.
- گسترش تدریجی ناتو و استقرار نظامی گسترده نیروهای غربی در مرزهای اروپای شرقی عاملی در افزایش نگرانی کرملین از محاصره ژئوپلتیکی است که میتواند شرایط را سخت تر و دشوارتر از سالهای دوره جنگ سرد نماید.
- افزایش برخوردهای نظامی در هوا و در دریا میان هواپیماهای نظامی و ناوگان های دریایی دو کشور.
- پایبند نبودن کییف به توافق مینسک که از حیاتی ترین حقوق خطوط امنیتی روسیه قلمداد می شود.
- جنگ قره باغ در قفقاز جنوبی و ناامنی در منطقه که دلیل خوبی بر دخالت های غرب و اروپا و باز شدن پای ها در حیاط خلوت روسیه است.
این عوامل دلایلی است که کرملین را نسبت به آینده اوکراین حساس کرده است و خود را موظف به ایجاد ثبات و آرامش در منطقه میداند که بار دیگر غرب اجازه ایجاد شکاف میان کرملین و کی یف را نداشته باشد. اما با مقاومت کیف در خصوص پذیرش و پایبندی به توافق مینسک، استقرار نیروهای نظامی روسیه در مرزهای اوکراین از دسامبر ۲۰۲۱ به صورت جدی اتفاق افتاد روسیه از همان ابتدا اعلام نمود که قصد جنگ با اوکراین را نداشته و ندارد وبا به رسمیت شناختن استقلال دو جمهوری دونتسک و لوهانسک به دنبال ایجاد امنیت و جلوگیری از پیشرفت نیروهای ناتو در مرزهای شرقی اوکراین بود تا از این طریق امنیت خویش را گسترش و تضمین نماید.
اما به دلیل حمایت های غرب و اروپا از اوکراین در ایجاد تنش میان اوکراین و مسکو واقعه ای برخلاف خاص قلبی مردم هر دو کشور، جنگی با نمایش قدرت میان آن دو به وقوع پیوست تا مگر روسیه بتواند با نمایش قدرت و تحت فشار دادن غرب آنها را از مواضع خویش عقب برده و بتواند بار دیگر اوکراین را زیر پرچم روسیه قرار دهد چرا که روسیه اگر موفق به انجام ماموریت خود در اوکراین نشود به عنوان بازنده ای دائمی در نظام بین الملل و در مقابل غرب و اروپا شناخته خواهد شد.
زمانی که روسیه یک حمله تمام عیار نظامی را در سراسر اوکراین آغاز کرد این فقط حمله به اوکراین نبوده است بلکه این یک دوره رقابت مداوم بین روسیه و غرب خواهد بود. همانطور که انتظار میرود پوتین در حال برنامهریزی برای غیرنظامی کردن اوکراین است که این هدفی جز بازگرداندن هرچه بیشتر سلطه شوروی سابق با فشار آوردن به غرب و به دست آوردن کشورهای از دست رفته شوروی سابق ندارد و برای تحقق اهداف خود دست به عملیات نظامی زده که هزینههای دیپلماسی بسیاری را برای کرملین در برخواهد داشت. حمله نظامی روسیه علیه اوکراین با انتقادات بسیاری از سران کشورهایی مواجه شده است که پوتین قاطعانه از آنها خواسته شد تا در تصمیمات کرملین دخالت ننمایند.
کشورهای غربی و اروپایی بر خلاف وعده های خود به اوکراین هیچ اقدام جدی را در جهت جانبداری از کییف انجام ندادهاند که میتوان دلیل اصلی آن را ترس از ایجاد تنشی جهانی نام برد. به طور کلی نباید حق زندگی و صلح را برای مردمی که قربانی رقابت میان شرق و غرب گشتهاند را نادیده گرفت. هزاران مردم بی گناهی که به دلیل دستیابی هر یک از طرفین به امتیازات بیشتر و کسب منافع خود قربانی جنگی ناخواسته گشتهاند. کودکانی که با از دست دادن امنیت و آرامش خویش آواره و قربانی خودخواهی سیاستمدارانی شده اند که حاضر به پذیرش صلح و قبول شرایط آرامش و امنیت نیستند.
اما متاسفانه این جز قوانین جنگ بوده و هست و همیشه افراد بیگناهی قربانی سیاست سیاست مدارانی گشته اند که منافع خویش اولویت بر آرامش آنها داشته است. حال باید منتظر تصمیم دوطرف برای انجام مذاکرات و پایان دادن به تنش ها و شکاف های به وجود آمده باشیم به طوریکه تصمیم هر طرف برای آمدن به میز مذاکره اهداف متفاوتی را دنبال میکند.