به گزارش مشرق، آدمهای مظلوم و ناشناختهای نیستند. همه ما حداقل یکی دو بار آنها را دیده یا در موردشان شنیده و خواندهایم.
برروی سر و صورت و گردنشان آثار چاقو و تیزی و بخیه و بریدگی خودنمایی میکند. دست و بازوها، گلو و صورت و حتی پشت پلک و لاله گوش را پر از نقش و نگار کردهاند. با قلدری هر چه تمامتر با آن هیکلهای نخراشیده، با سلاحهای در دست و نوچههایی که دور وبرشان را پر کردهاند خودنمایی کرده و ترس را در دل مردم زنده میکنند.
خدا نکند کینه کسی را به دل بگیرند، هست و نیستش را نابود میکنند حتی به در و همسایه اش هم رحم نمی کنند چه شکست عاطفی باشد چه تصفیه حساب شخصی؛ از آتش زدن مغازه و خانه و ماشین گرفته تا تیراندازی و چاقو و قمهکشی.
در این بین برایشان فرقی هم ندارد که کسی بیاید و برود و چاقو و تیزی بخورد و خونی بریزد؛ چه مردم عادی باشند، چه رهگذر و چه مأمور پلیس ۱۱۰؛ درست مثل آنچه در مرتضیگرد بوقوع پیوست؛ به جان هم افتاده بودند و وقتی مأمور پلیس آمد تا جدایشان کند با چاقو زخمی کرده و به جانش افتادند.
درگیری، نزاع، تخریب، گردنکشی و خودنمایی بخشی از جوهره وجودیشان است. اصلاً تا دعوا نکنند و تیزی نکشند و خونی نریزند روزشان شب نمیشود.
از هیچ چیز هم ابایی ندارند. اصلاً برایشان مهم نیست که زن و بچه مردم از ترس زهره ترک شود یا آن یکی با ضربه چاقو قطع عضو شود!
بله؛ درست متوجه شدید اراذل و اوباش را می گویم؛ محلات را به تسخیر خود درآورده و بدون ترس و لرز، برای خودشان برو بیایی به هم زده و نوچه و نوکری پرورده اند.
در دستههای چندنفره، میآیند و میروند. آنقدر پررو شده و کار را به جای باریک رساندهاند که پلیس هم طاقتش طاق شده و آمده است تا خط بطلانی بر قلمرو ورزی و عربدهکشیشان بکشد!
اوباش برای خودشان سطحبندی دارند. قلدرترها سطح یک هستند و تحت کنترل شدید پلیس امنیت؛ دفتر و دستک دارند و نوچههایی که دور و برشان را گرفتهاند. خودشان را افراد مطرحی میدانند، شاخ و شانه میکشند، در محله زندگیشان فرمانروایی میکنند و کسی اجازه ندارد بدون اجازهشان آب بخورد.
سطح دوییها همان نوچههای دور و بر گنده لاتها هستند؛ آنها هم برای خودشان قلدرهایی هستند که به زیردستان خود و نوپاها دستور میدهند.
اما سطح سهها همان تازه واردها هستند؛ بروبچههایی که میخواهند خودی نشان دهندآن هم با توسل به همگروهی با اراذل و اوباش تا قدرتی دست و پا کنند!
اما آنچه در این بین مهم است این است که تمام این اراذل و اوباش چه سطح یک، چه سطح دو و چه سطح سه کارشان فقط یکی است؛ آن هم ایجاد رعب و وحشت و مزاحمت نوامیس در محلات.
آنقدر آتش سوزاندند و جان و مال و ناموس مردم را به مخاطره انداختند که کاسه صبر همه را لبریز کردند تا آنجا که سر وکله سیاهپوشان پلیس امنیت از راه رسید!
مأمورانی زبده، شجاع، توانمند، ورزیده و آگاه و مسلط به علوم و فنون رزمی که در تیراندازی هم حرف برای گفتن دارند.
با آن قد و بالای بلند و لباسهای سیاه که از نوک سر تا نوک پایشان را پوشانده همچون «اشباح سیاه» به جنگ با هر چه آنچه نامردی و رذالت و وقاحت است میروند.
جامعه هدف سیاهپوشان پلیس امنیت اراذل و اوباش هستند همانهایی که ابائی ندارند در ترساندن زن و بچه مردم!
اما امروز دیگر روزگار بر وفق مراد اراذل و اوباش نیست؛ دیگر زمان بزن و در روها گذشته است چرا که پلیس سر بزنگاهها خفتشان میکند!
از در و دیوار، آوار می شوند بر سر اراذل و اوباش، همان وقت که حتی فکرش حتی لحظهای به ذهنشان خطور نمی کند!
سیاهپوشان پلیس امنیت با کسی شوخی ندارند؛ امنیت مردم خط قرمزشان است. تحرکات اراذل و اوباش را رصد کرده و با اشراف کامل و بهرهگیری از تیمهای اطلاعاتی به سراغ اوباش رفته و خط پایانی می کشند بر هر چه نامردی است و ناجوانمردی!
اینها همان مردان بلندبالای پلیس امنیت عمومی تهران هستند؛ همان سیاهپوشانی که وحشت را برای اوباش به ارمغان آورده اند!