به گزارش مشرق، احمد میراحسان مستندساز و کارشناس امور فرهنگی در یادداشتی پیرامون سرود سلام فرمانده نوشت: شنیدن سرود تازهای از ابوذر روحی، انگیزه نوشتن این یادداشت است.
پرسش آن است:
۱- چه آسیبهایی سلام فرمانده را تهدید میکند؟
۲-چه کنشهایی باعث زایش سلام فرمانده میشود؟
***
اولین تمهید این یادداشت، گوشزد کردن سرشت جامعه امروزی است، غلبه نظام سرمایهداری و موازین جامعه مدرن حتی در ایران هم هر امر معنوی را به کالا تبدیل کرده یا میتواند بکند.
جامعه نمایش ویژگی جامعه امروزی است. خطر کالا شدن کار معنوی، جدا شدنش از گوهر وجودی آن و فراموشی ارزش باطنی، خلوص و گرمای روحی آن است که مطلقاً با منطق بسازوبفروش و بساز و شهرت بخر و جاهطلبی و غرور و فریب دنیا و سفارشها بیتوجه به جان آفرینش نمیخواند.
شاید کسانی که با فضای کار هنری در رشتههای گوناگون آشنا نیستند، ندانند که شکفتن و محبوبیت یک اثر در مقیاس ملی و جهانی، بار سنگینی بر دوش هنرمند مینهد. بسیاری پس از یک کار درخشان، دیگر موفق نمیشوند، اثری با آن برجستگی و محبوبیت و درخشندگی بیافرینند. حاصل جدا از افسردگی هنرمند، افتادن در دام تکرار خود و تقلید از کار نخست برای نام و نان است که بدتر به بیاعتنایی عمومی و گسترش سرخوردگی هنرمند میانجامد.
تقصیر این وضعیت در خطای هنرمند نهفته است، آنچه میتواند به اقبال مخاطب منجر شود، جدا از شور، گرما و عناصر غیرارادی باطنی مؤثر در ناموری اثر، خلاقیت و ابتکار و باور و معرفت و اصالت و نوآوری و شناخت علل موفقیت اثر نخست و پاسخگوییاش به نیاز اجتماعی یک ملت و یا ملل و گروهبندی جهانی و فراملی و نه تقلید و تکرار و پاسخ به سفارش و سرهمبندی است. اذهان هنرمندان پیشرو و هوشمند و اهل دانش، این نکتهها را خوب میفهمند.
***
هرازگاهی اثری مخلص به یمن توجه عالم غیب برای نرم کردن قلوب و تجدیدعهد، گل میکند. همانگونه که شهرت آثار شیطانی از خصوصیاتی برخوردار و بهرهمند از الهامات شیاطین است، آثار رحمانی حقیقی هم از الهامات الهی برخوردار است.
صدق و باور و نه منطق بسازوبفروش راز موفقیت آثار نورانی است. تواناییهای ساختاری و گوهر معرفت، نسبت به ویژگی هر اثر در پی این خلوص میآید. تقلید و منطق کالایی خطری برای آثار اصیل است. امروز آنچه گفتهام تهدید و خطری است که سلام فرمانده را تهدید میکند. تکرار و تقلید و ساختن آثار مشابه متعدد که تازگی و جذابیت این سرود جهانی را مخدوش میکند. زلالی و تازگیاش را از بین میبرد، عادی و نخ نمایش کرده و به زندگی خاطره انگیزش پایان میدهد.
ابوذرروحی کار تازهای اجرا کرده که حاوی این رهزنهای اصالت است. شبیه سلام فرمانده است بدون آنکه دارای آن نیروی عظیم غیبی و دلنشینی باطنیاش باشد که فراتر از آگاهی ابوذر روحی و سازندگان سرود، سلام فرمانده را به اوج رسانده؛ در عوض از صوریترین عناصر کلیشه و سطحی تداعیگر آن سرود با دست و دلبازی فراوان بهره عجولانه و مقلدانه برده شده است و برعکس هیچیک از مؤلفههای روانشناختی و هویت بخشی فعال در اثر منفعل دوم وجود ندارد.
تقلید از این مؤلفهها قربانی یک بومیگرایی خامدستانه گشته است. امام زمان یک شخصیت زنده و در اوج اعتبار است، حتی مهزیار دیلمی، شخصیتی فراملی است. ما میتوانیم در مقیاس بومی و یا ملی درباره میرزا کوچک خان سرود بسازیم اما این چه ربطی به یمنی، عراقی، سوری، هندی، ترک و شیعیان اکناف شرق و غرب جهان و اروپا و روسیه و آمریکا... دارد؟
سرود درباره شهید سلیمانی باید سرودی برخاسته از اعماق وجود و معرفت، نه پرحرف باشد. سرودی باشد سرشار از ایدههای تکاندهنده و تعبیرات درخشان اما ساده و بهیادماندنی و عمیقاً درآمیخته بافرهنگ مقاومت و اشارات ریشهدار و گویای جایگاه جهانی او و مجاهداتش و ندای قلوب مردم و گواه جهاد بزرگ او!
و از همه مهمتر کاملاً شعر و موسیقی ساده، سلیس و دارای کاراکتر مستقل و نه تکراری و مبتکر بهحساب آید.
بگذریم از اشتباهات معرفتی اساسی در سرود دوم، مثل اینکه شهید سلیمانی را تابع میرزای عزیز کردن اینها خطای شماتیک و محتوایی بزرگی است، کلمات فراوان و اطناب و بدون شعلههای سوزان احساس قوی و ایجاز و... باز کار را خرابتر معمولیتر کرده، شکل تقلیدی اجرا به غیرقابل اعتنا بودن سرود تازه درباره حاج قاسم افزوده، ازنظر ساختار بصری و غیاب مؤلفههای مهم در زیرساخت، شکست این سرود را حتمی کرده است.
بیتردید شهید سلیمانی ظرفیت ساختن سرودهای سرشار از سادگی و صمیمیت و نیز دارای خلوص و تأثیر و معرفت افزایی در سطح اجرای جهانی رادارند، اما شتابزدگی، سطح نازل ارزشهای موسیقایی و کلامی و نوعی تعصب بیجای بومی و دادن فضای چشمگیری به میرزا درحالیکه ضرورتی نداشته مانع در وحدت اثر شده است.
البته ابوذر روحی با استعانت از همین فرم نوحه/سرود و شکل نو درباره میرزا کوچک و قهرمانان و جهادگران بومی ایران گذشته و حال میتواند کار ارائه دهد اما اینها آثاری جداگانه و دیگرند و نمیتوان در یک سرود کانونهای مختلف ایجاد کرد و پرگویی نمود.
بههرحال کمبودها میتوانست مثل سرود سلام فرمانده با عامل نیرومند صدق و گرمای دل جبران شود اما نشد وجب تقلید تو ذوق زننده حاصلی به دست نیامد؛ و نتیجهاش آسیب به سلام فرمانده و سرود شهید سلیمانی هر دو شده است.
نباید گذاشت سرودهای سطحی تقلیدی سلام فرمانده را محو کند و صداوسیما در این امر نقش مهمی دارد.
فرصتطلبی و یا آسانطلبی و مصرف نابجای موفقیت، موفقیت ببار نمیآورد. خلوص و خرد و تشخیص درست و از همه مهمتر جلب رضایت خدایی که فرمانروای اصلی و یگانه است و از نیات باخبر است و قلوب را در دست دارد وامداد آن امدادرسان در پرده غیب است که کار میکند نه توهم توان ما.
به یاد داشته باشیم امروز هم «خرمشهر» را خدا آزاد میکند. ما دلایل گوناگونی برای پیروزی سلام فرمانده از نظر تمهای سرود، روانشناسی سرود، علت جذب دهه نودیها و خانوادهها و آوردن بهترین اشارات و رابطه بینامتنی با نوحههای حضرت زهرا سلامالله علیها و سیدالشهدا و مفاهیم اصیل فرهنگ انتظار موعود، چون عهد بستن و غیره که نقش ظاهری و باطنی بزرگی در جلب نظر و جذابیت سلام فرمانده داشتهاند میتوانیم عنوان و بیان کنیم، نیز زبان مناسب و متناسب با مخاطب هدف و دهه نودیها ازجمله عوامل قدرت آن سرود است که در ساخته جدید غائب است اما حقیقت آن است که اصل موفقیت، از سوی خدا و هدایت غیب به سبب خلوص کار اول بوده است.
روحی میتواند با درسآموزی همیشه اصل کار را دلدادگی خالص قرار دهد و تن به کار سفارشی شتابزده و بیروح و کلیشهای ندهد؛ و البته باخرد و جمعبندی حرفهای دقیق، به نحو ابتکاری، سرودهایی درباره رسولالله، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و اباعبدالله، بسازد با همان فرم نوحه /سرود اما کاملاً متمایز از سلام فرمانده. سرودهای نو و خلاق، دلربا، اما نه با تکرار خود؛ و همه با عنصر زنده صاحبالزمانی ولی در فرمهای جدید.
کسانی چون بنی فاطمه و سلحشور و پویانفر نمونههای موفق ابتکارهای نو هستند؛ اما حتی از اساتید موسیقی میتوان آموخت که چگونه مداوم میتوان و باید کار سترگ تحویل داد و نیز از سرودهای استخواندار دفاع مقدس و کلام ارجمند و از نوحههای همان زمان کسانی چون آهنگران و کویتی پور میشود درس آموخت و نه تقلید.
***
فعلاً سلام فرمانده باید در سفرش به اکناف عالم و حتی ایران نگهداری شود. فضای روستاهای گوناگون کوهستانی، کویری، ساحلی، جنگلی، دشتی وجلگه ای و چهرههای کودکان روستایی و سرودخوانیشان جای کار دارد. چهره و لباس بومی و کودکان عرب و ترک، لر و فارس و گیل و ... فضای ماسوله یک روستای کوهستانی در مریوان، یک روستای ساحلی در بوشهر یا لاهیجان یک روستای شالیکار یا کویری یا چایکار یا روستای عشایری در لرستان و کهکیلویه و خوزستان، میتواند برای اجرا با اهالی آن جذاب باشد.
اینها یعنی سرودهایی درباره یاران امام زمان(عج) مثل سردار سلیمانی، بهشرط فرم و ساختار نو و غیر تقلیدی از سلام فرمانده، سبب زایش خلاق میشود. تقلید مرگ کار هنری جذاب است مگر آنکه کار کپی بس زیباتر از کار اصل باشد که کم اتفاق میافتد. پس در خود تخریبی این سرود بزرگ و دارای عنایت خاص، شرکت نکنیم و مانع نخنما شدن آن شویم و کارهای نو ارائه دهیم.