به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: دیاکو حسینی در گفتوگو با روزنامه آفتاب یزد اظهار داشت: ایدهآل کشورهای غربی و به طور خاص ایالات متحده برای ایران «براندازی» یا «تغییر رژیم» بوده است. هیچ وقت این ایدهال از ذهن رهبران آمریکا دور نبوده است. این فرهنگ استراتژیک آنها است که فکر میکنند روش مقابله با دشمنان در درجه اول تغییر رژیم است.
آمریکاییها فارغ از اینکه چه به زبان میآورند ایدهال آنها است که رژیم ایران تغییر کند.
دیاکو حسینی تأکید میکند: واقعاً تردید دارم که آمریکاییها با کمک سیاستهای مختلفی که بتوانند در حوزه فضای مجازی در حمایت از رسانههای ضد جمهوری اسلامی ایران انجام دهند و دارند به وضوح انجام میدهند نقشی در هدایت غیر مستقیم آشوبها نداشته باشند. باور این مسئله بسیار سخت است.
این پژوهشگر در واکنش به پرسشی با این مضمون که: «بسیج رسانههای قدرتها و سطح نفوذ و گستردگی واکنشهای خارجی عجیب نیست؟!» میگوید: با توجه به انقلاب اطلاعاتی که اینترنت و شبکههای اجتماعی در جهان ایجاد کرده و همین طور رسانههای تصویری و اهمیتی که ادراک در جوامع مختلف برای هدایت رفتار انسانها دارد و در عصری که جنگها بسیار گرانقیمت هستند و تحریمها نتایج عدم قطعی دارند بسیار با ارزش است. باید بدانیم بخشی از رقابت بین قدرتها با اهداف سیاسی در فضاهای روایی و خبری صورت میگیرد.
این ژئونیوزپلیتیک میتوانند انجیاوها باشند یا افراد شاخص و سلبریتیها. اینها بازیگران و کنشگران بازی ژئونیوزپلیتیک هستند که خواسته یا ناخواسته در مسیری قدم برمیدارند که توسط دولتها آماده و بسترسازی شده و این فضایی که اکنون علیه ایران وجود دارد و تفاوتی که بین گزارشهای خبری و تصویری که از ایران مخابره میشود با آنچه که در خیابانهای ایران به طور روزمره و غالب جریان دارد متفاوت است. یعنی در شهرها عمدتاً فضای آرام را میبینیم ولی شبکههای خارجی بخش خشن ماجرا را گزارش میکنند و خواننده و بیننده فکر میکند که در ایران آشوب است.
آنچه که دارد رخ میدهد ادامه سیاست فشار حداکثری بر ایران است. آنچه که برای غرب مهم است این نیست که یک حکومت دموکراتیک در ایران برقرار شود مهم این است که نتیجه این آشوبها منجر به تغییر رفتار ایران در روابط خارجی خود از جمله درباره برجام و سیاستهای منطقهای ایران هم بشود.
تشخیص بنده این است که ما در یک «جنگ شناختی» قرار گرفتیم. این جنگ از آن نوع جنگهاست که اسلحهای از طرف دشمنان نمیبینیم اما هدف تغییر ادراک است.
وقتی میگوییم جنگ شناختی در جریان است منظورمان این نیست که معترضان سربازان دشمن هستند. یک شهروند حق طبیعی دارد که مطالبه داشته باشد اما در حول آن فضاسازی صورت میگیرد که جوهره آن جنگ شناختی است که دارد اتفاق میافتد. اینکه من به عنوان کارشناس سیاست خارجه وارد این حوزه میشوم در مورد یک امر جامع شناختی و داخلی صحبت نمیکنم درباره سیاست خارجی در خیابانهای ایران صحبت میکنم.
حسینی گفت: کارکرد و بعدی را دارم میبینم که مربوط میشود به نیات کشورهای بیگانه برای مداخله در امور ایران و تحت تأثیر قرار دادن جامعه ایرانی در کنار تغییر رفتار دادن نظام سیاسی ایران پس طبیعی است به دنبال رد پای خارجیها در خیابانهای ایران باشم.
دیاکو حسینی در پایان گفت: چهرههای شاخص مثل سلبریتیها و هنرمندان، ورزشکاران و متخصصان سایر حوزهها ممکن است به عنوان یک ایرانی و شهروند احساس کنند که دغدغهای دارند و باید در مورد این موضوع اظهارنظر کنند اما در عین حال باید دارای این مسئولیتپذیری باشند که پیامد اظهارنظرهای خودشان در جامعه پیروی که دارند ارزیابی و درک کنند و ببینند آیا کلماتی که استفاده میکنند دقیقا همان کلماتی است که باید برای آرامش جامعه برای خروج از بحران و راهحلهای علمی از آن استفاده شود یا خیر. کسانی باید تز خروج از بحران را بدهند که در آن تخصص دارند. باید بپذیریم که جامعه و تحولات آن حوزههای تخصصی و پیچیده هستند که بدون اشراف نمیشود اظهارنظر کرد. این امر مهمی است و اینجاست که من انتقاد میکنم فلان ورزشکاری که میآید و تز خروج از بحران را میدهد ناشی از عدم مسئولیت این افراد است. این به سایر حوزهها هم مربوط است. مثلا پزشک در مورد تز خروج از بحران بخواهد صحبت کند. یا استاد ادبیات فارسی. ما باید این فرهنگ را در خودمان درونی کنیم که در حوزهای که تخصص نداریم اظهارنظر نکنیم.