به گزارش مشرق، جواد شاملو طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: امسال هم ایام شهادت سردار دلها، با حماسهها و جلوههای ماندگار گوناگون به پایان رسید. جلوههایی که تحت تأثیر هیچیک از اوضاعواحوال کشور قرار نگرفت. نه آلودگی هوا بر آن غباری نشاند، نه نارسایی اعصابخردکن اینترنت جلوی آن را گرفت، نه افسارگسیختگی تورم و نه التهابات اجتماعی که تازه به مرحله نقاهت رسیده است.
بااینکه عشق حاج قاسم معجزهوار بر اینهمه مشکل و دغدغه غالب میشود، باید مراقب بود تا سرمایههای معنوی جامعه تبدیل به پشتگرمی کمکاران نشود. کمکاری، ترک فعل، سوء مدیریت و حتی مشکلات طبیعی، ممکن است به سرمایه اجتماعی آسیب برساند. این آسیب را نباید با محبوبیت سرمایههای اجتماعی جبران کرد. نه باید و نه میتوان!
مردم گاهی از نوع حکمرانی دلگیر و ناراحتاند و در این هنگام، استدلال و صغری و کبری نمیتواند کارگر باشد. هزار هم که بگوییم حاج قاسم در وصیتنامه خود نوشت جمهوری اسلامی حرم است. مردمی که دلگیرند با این جمله دلگیریشان رفع نمیشود؛ بلکه چه بسا از قهرمان محبوب خود هم دلگیر شوند. وقتی میل و دل ما حاضر به پذیرش چیزی نباشد؛ تلاشهای عقلی و فکری بیفایده است.
حاج قاسم در وصیتنامه الهی، ملی، سیاسی و ولایی خود؛ پیشازاین جمله نوشته: «ایران حرم است». خطاب این جملات ازقضا بیش از آنکه به مردم باشد، به مسئولین است. اگر معامله مسئولان با ایران اسلامی مثل سردار شهید، همچون معامله با یک حرم باشد؛ مردم هم با جمهوری اسلامی معامله یک حرم را خواهند داشت. همانگونه که دیدیم در این روزها با مزار او معامله حرم را داشتند! خرج کردن از سرمایه ایدئولوژیک باعث افزایش سرمایه اجتماعی نمیشود؛ بلکه شاید آن سرمایه معنوی را هم کمی آسیب برساند. مردم اهل تفکیکاند و معتقدند حاج قاسم از جنس دیگری بود؛ نهتنها مرد عمل بود بلکه با سخنش هم مردم را نمیآزرد؛ مردم هم حساب او را تفکیک میکنند. حاج قاسم قبر خود را ساده خواست؛ اما مردم نمیتوانند در روز شهادتش از گلزار شهدای کرمان یک کربلا نسازند. چه بود آن جلوههای عجیبوغریب کرمان؟
بعضی سوژه تازه برای شکوه و گلایه پیداکردهاند و میگویند چرا مناسک سازی شده است. فرض بگیریم این حرف درست؛ قبلش باید قدری فکر کنیم و به حیرتمان دامن بدهیم که چه اتفاقی افتاده است که مردم با کسی که از قضا مسئول بوده و سنگ نظام را به سینه میزده همچنین تعاملی دارند و در مورد برخی دیگر؛ بههیچوجه.
هرچند که آسیبشناسی، لازم است و از انتقادات به اموری که دل و احساس مردم با آن درگیر است نباید ترسید. حتی اگر این انتقادات نا بهحق باشند. در کل بحث خاص ماندن برخی مناسک برای برخی مقولات، درست و شایان ملاحظه است.
مثلا عزاداری حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، مناسک خاصی دارد که به فقط به امام حسین اختصاص دارد. کاربرد این مناسک حتی برای دیگر ائمه هم بیسلیقگی و بیدقتی است؛ چراکه خدا و اهلبیت اراده کردهاند که تعامل شیعیان با امام حسین متفاوت باشد؛ همانگونه که شهادت و قیام حضرت متفاوت بود. برای امام حسین باید دهه گرفت؛ باید دسته راه انداخت، باید علم و کتل گرداند، باید راهیپماییهای چند ده کیلومتری ایجاد کرد؛ اما اگر این کار را برای دیگر ائمه علیهم السلام نیز انجام دهیم؛ خاصیت این حرکات را گرفتهایم. دقت در مورد خاص بودن نمادها و مناسک پسندیده و مهم است؛ اما این اجتماعی که بر سر مزار حاج قاسم شکل میگیرد مصداق مناسک سازی نیست.
همچنین باید در نظر داشت بعضی حرکتها، در مقام تظلماند و بیشتر نوعی خونخواهی، حمایت، اعتراض و اعلام ادامه داشتن راه یک مظلوم بهحساب میآیند تا یک عمل عبادی باهدف کسب ثواب یا ادای نذر یا برآورده شدن حاجات و ازایندست.