کد خبر 151364
تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۴:۱۱

با رجوع به بیانات اجلاس هشتم معظم له به روشنی درمی‎یابیم که جوهره و روح واحد هر دو سخنرانی یکی است و فرمایشات دقیق، متین، منطقی و پرصلابت مقام معظم رهبری بیان مواضع به حق نظام اسلامی است که مجدداٌ به سمع و نظر جهانیان رسید.

مشرق - اجلاس شانزدهم کشور‎های غیر متعهد در حالی در تهران با موفقیت تشکیل شد که این رخداد تاریخی بزرگ علاوه‎بر توفیقات متعدد برای کشور عزیزمان و خلق فرصت‎‎های جدید فرارو، منشأ امید‎های فراوان برای جبهه مستضعفین و مسلمین در مقابل نظام سلطه گردید که اهتمام به آن‎ها امکان مناسبی را برای ساختن جامعه عادلانه جهانی و تاریخ فراهم خواهد کرد. در این میان نقش ملت مسلمان ایران نقشی بی‎بدیل و رسالت واگذارشده به ایشان رسالتی بزرگ و پراهمیت در تقویت جبهه حق‎جویان در تاریخ است که توجه به آن سعادت دنیوی و رستگاری اخروی را به‎همراه خواهد داشت.

1. در پاسخ به چرایی تغییر و تحول در حیات انسانی نظریات متفاوتی از دوران قدیم تا‎کنون مطرح بوده که هر یک برپایه نقش خاص برای انسان، تاریخ و جامعه، دوره‎‎های اجتماعی متفاوت را تحلیل و بازگو كرده‎اند. مهمترین سؤال از علت تغییرات و نقش انسان‎‎ها در آنها، پرسش از توانمندی انسان برای ایجاد تغییرات یا تسلیم بودن بشر در مقابل جبرحاکم و تن دادن اجباری انسان‎‎ها در برابر سیر تاریخی است. از دیرباز نظریات گوناگونی در پاسخ به پرسش فوق بیان شده است که اتفاقاٌ پایه خواسته‎‎ها و تحولات کنونی را در آن می‎توان جست‎وجو کرد و دریافت درست را نسبت به موضوع پیش گفته کسب كرد.

در بخشی از نظریات، نظم و تغییر، صرفا بر پایه خصوصیات انسان تحلیل شده و از تأثیر ساختار‎های اجتماعی غفلت شده است، از این نگاه آراء افلاطون و ارسطو که تغییر و دگرگونی را بر اساس نیاز‎های طبیعی انسان ذکر كرده‎اند تا آگوستین که تغییر و دگرگونی در تاریخ و حیات انسانی را بر مبنای تضاد میان خیر و شر به‎عنوان دو ویژگی ذاتی انسان تبیین نموده و خصوصیت جامعه پیشرفته را حاکمیت خوبان بر بدکاران و بردگان برمی‎شمرد، می‎توان یاد کرد. در مقابل دسته دیگری از نظریات هست که با ثابت فرض كردن خصوصیات انسان در تمام ادوار تاریخ، دگرگونی و تغییر در تاریخ و حیات انسانی را تنها بر اساس ساختار‎های اجتماعی و تاریخی تبیین نموده‎اند. مکاتب فلسفی تجربه‎گرایی انگلیس، ایده‎آلیسم آلمان و عقل‎گرایی فرانسه با ثابت فرض کردن طبیعت انسان، دلیل تغییرات اجتماعی را خارج از ذات انسان و در تاریخ جست‎وجو کرده و بر اساس تکامل تاریخی جوامع، آن را توجیه کرده‎اند. برای نمونه از میان اندیشمندان انگلیس، گیبون طبع بشر را در طول زمان غیر قابل تغییر دانسته و هیوم نیز با ثابت تلقی نمودن ذات انسان، وظیفه تاریخ را کشف عکس العمل‎‎های انسان در وضعیت‎‎های مختلف می‎داند و یا در نگاه کانت تغییرات در حیات انسان به اراده طبیعت متکی است و انسان باید به‎دنبال آنچیزی باشد که تاریخ به مثابه طرح مکتوم برای وی مقرر نموده است. از منظری دیگردر نگاه جامعه شناسانه به اعتقاد آگوست کنت: «تاریخ طبیعت بشر را عوض نمی‎کند» و با جایگزینی جامعه به‎جای تاریخ،  باز طبیعت انسان، ثابت در نظر گرفته می‎شود، و در بررسی آراء جامعهشناسان پس از آن نیز در تغییرات جوامع بر اموری تأکید شده که همگی خارج از اختیار و اراده انسان است. اشکالات نظریات فوق که امروز خمیرمایه نظام نظری غرب است از آن جهت است که در صورت توجه به ذات انسان در دسته نخست با غفلت از شرایط اجتماعی و تاریخی، طبیعت ثابتی برای انسان بیان کرده‎اند، بدون آنکه آدمی هیچ نقشی در مدیریت و تدبیر تغییرات داشته باشد و یا در مقابل با غلبه تاریخ یا جامعه، اراده انسان را نادیده گرفته‎اند و نسبت به آن غفلت ورزیده‎اند.

در جهان اسلام از منظر ابن خلدون، خصلت برتری جویی انسان عامل تغییرات است که در تشکیل دولت تجلی می‎یابد. شهید مطهری نیز با ارجاع به فطرت به مثابه اساسی‎ترین خصوصیت ذاتی انسان، علت دگرگونی مداوم اجتماعی را این‎گونه بیان می‎نماید: « این فطرت است که به انسان شخصیت انسانی می‎دهد تا آن‎جا که سوار و حاکم بر تاریخ می‎شود و مسیر تاریخ را تعیین می‎کند» از نگاه شهید مطهری تغییر و دگرگونی اجتماعی، یک اصل مسلم از خواص حیات انسانی است و انسان با حاکمیت بر تاریخ، در حرکت آن دخالت نموده و تاریخ را مطابق میل و خواست خود به حرکت در می‎آورد و از آنجایي که منشأ تکامل، فطرت مشترک انسان است، در نتیجه جوامع نیز سمت و سوی واحد داشته و به‎سوی یکی شدن و شکل‎گیری جامعه جهانی واحد پیش می‎روند.

2. اهمیت دقت در مبانی نظری برای نقش‎آفرینی درست جهانی و به‎ویژه ساختن جامعه اسلامی برکسی پوشیده نیست. نظام فکری گفتمان انقلاب اسلامی در ساحت‎های مختلف با نظریه‎‎های رقیبی مواجه است که باید آن‎ها را شناخت و برای آن‎ها تدابیری مناسب  اتخاذ نمود ولی به هر حال نظام فکری و اجرایی لیبرال غربی را می‎توان در حال حاضر مهمترین رقیب گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه‎‎های مختلف قلمداد کرد.

الف) در مشهورترین قرائت نظام فکری لیبرال غربی خدای متعال در صحنه زندگی فردی و اجتماعی حضور مؤثر نداشته و چون بنایی، جهان را خلق کرده و تدبیر آن را به انسان‎ها وانهاده است و در این نظام فکری، انسان هم موجودی ناسوتی، خودبنیاد و تمامیت خواه است که سود محوری و لذت‎جویی مادی، شاخص اصلی تمامی سیاستگذاری‎‎ها و تصمیم‎گیری‎‎ها در مورد اوست. جامعه مطلوب غربی نیز مرکب از همین انسان‎ها است و به همین جهت تمامی ابعاد شخصیتی چنین انسانی در سبک‎های زندگی، نظریه‎‎های توسعه و تمامی علوم مرتبط به آن سایه افکنده است. هدف این انسان، حداکثرسازی تحقق تمایلات مادی و لذائذ حیوانی است.

1/ الف) از منظر مبانی معرفت شناختی با توجه به تلقی مادی و این جهانی نظام لیبرال غربی از انسان، تنها معرفتی قابل قبول است که از راه حواس و نهایتا با به کارگیری عقل ابزاری برای انسان به دست آمده باشد و در مبانی روش شناختی نیز مقبول‎ترین روش‎های تولید معرفت در نظام فکری لیبرال غربی، روش‎های تجربی و پوزیتویستی است که عقل ابزاری را به خوبی در خدمت گرفته است.

2/الف) در مهمترین دستآورد‎های مبانی نظام نظری لیبرال غربی، اعتقاد به معاد فاقد کمترین اثر در تصمیم گیر‎های اجتماعی است و تبلور اولین اعتقاد به انسان غربی نیز قایل شدن به لیبرالیسم یعنی آزادی‎‎های حداکثری در تمامی ابعاد وجودی انسان مادی است و جامعه مرکب از چنین انسانی به اصطلاح آن‎ها، جامعه مدنی است. تحقق زندگی مطلوب برای انسان غربی که مهمترین شاخصه آن رفاه و سود حداکثری است در گرو تحقق نظام اقتصادی کارآمد برای تأمین این دو شاخص است. از این‎رو نظام‎‎های اقتصادی لیبرالی مدار، محور و هسته مرکزی الگوی زیست غربی را تشکیل می‎دهند و به همین دلیل اخلاق، معرفت، سیاست، فرهنگ و سایر حوزه‎ها آن‎گاه در خدمت انسان غربی هستند و صحیح قلمداد می‎شوند که در خدمت پیشرفت اقتصادی باشند.

3/الف) سردمداران نظام لیبرالی غرب، لاجرم برای حداکثر‎سازی سود باید الگوی زیست غربی را در تمامی جهان توسعه داده و همگان را به زیست در آن دعوت نمایند، لذا کشور‎ها باید به توسعه یافته، درحال توسعه و توسعه نیافته تقسیم شوند. به همین دلیل به راحتی می‎توان گفت فرآیند توسعه غربی، فرآیند غربی شدن است و مراد و منظور آنان از نظم نوین جهانی، جهانی‎سازی بر مدار اندیشه و نوع نگاه آنان به انسان و جامعه است، نگاهی که در آن انسان دارای خصوصیات ثابت، جهانی، فراتاریخی و در نتیجه قابل تعمیم است و درصورت تحقق کامل ظرفیت‎‎های خویش، الگوی زندگی کنونی غرب را به‎عنوان یک الگوی زیست جهانی و همیشگی به‎وجود میآورد. با این نگاه، الگوی زیست غربی نه تنها مطلوب است، زیرا فرصت تحقق کامل (بعد مادی) انسان را فراهم آورده است بلکه بالاجبار همه افراد و جوامع انسانی به‎سمت تحقق آن خواهند رفت و گويی آن‎گاه که همه جوامع به خصوصیات دوران نوین غرب نائل آمدند، پیشرفت جوامع و تاریخ پایان خواهد یافت.

ب) در مقابل براساس مبانی نظام نظری اسلام در بعد خداشناختی، خدای متعال بالاترین نقش و حضور را در زندگی فردی و اجتماعی دارد و خواست و اراده او نافذترین اراده‎‎ها در جهان است. خداوند کامل‎ترین برنامه سعادت فرد و جامعه را به پیامبر گرامی اسلام (صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) آموخته و از همگان خواسته تا با مراجعه به نقل و عقل، آن برنامه شفابخش را دریافته و براساس آن عمل نمایند تا خود وجامعه خویش را به سعادت حقیقی برسانند. در این تفکر خدای متعال حاضر و ناظر بر اعمال همگان است و هموست که ثواب و عقاب بندگان به دست اوست و انسان نیز موجودی ملکوتی، حامل استعداد خداگونه شدن، دارای عقل کشاف و حاکم و پاسخگو در برابر اعمال خود در محضر با عظمت الهی است. در این دیدگاه اصالت در انسان، روح ملکوتی اوست که باید مصفا گردد، نه جسم خاکی او که منشأء تمایلات خاکی آن است، اما ساختن روح و به سعادت رساندن آن در همگان، درگرو ساختن دنیایی آباد و متعادل برای آن است. چراکه در این تفکر، دنیا محل ساختن آخرت است که به محل تجارت اولیای الهی شناسانده شده و با خرابی آن رساندن انسان و جامعه به نقطه مطلوب ناممکن است.

1/ب) در حوزه مبانی معرفت شناختی نیز در این نظام فکری، ناب‎ترین معارف، معارف وحیانی است که در کنار آن شهود‎های ناب و غیر مشوب(که در این مقاله منحصر در شهود ائمه طاهرین و انبیاء عظام علیهم السلام است)، دریافت‎های عقل کاشف حقایق و نهایتا یافته‎‎های حسی همه جزء معرفت شمرده می‎شوند. به همین دلیل، در این تفکر به خلاف تفکر لیبرال غربی، معرفت، منحصر در معارف حسی نیست از این‎رو در حوزه روش شناختی نیز با توجه به آن‎چه گفته شد، روش‎های تولید معرفت در نظام فکری اسلام، منحصر به روش‎های تجربی و پوزیتویستی نیست، بلکه روش وحیانی که برای انسان‎ها به روش نقلی منجر می‎شود و همچنین روش عقلی نیز در کنار روش تجربی، روش‎های مهم و مولد معرفت هستند.

2/ب) از این‎رو مهمترین مقصد اصلی اسلام در فرد، رساندن او به سعادتی است که لایق آن است، که عبارتست از بالفعل شدن همه استعداد‎های درونی او و نزدیک نمودن او به مقام خلافت الهی و این کمال در گرو به کمال رسیدن متعادل جنبه‎‎های روحانی، عقلانی و جسمانی اوست و همچنین در تفکر اسلامی جامعه مطلوب، جامعه‎ای است که افراد آن انسان‎هایی خداخواه، کمال طلب و تلاشگر باشند و ساختن این‎جامعه جز با تحقق عدالت اجتماعی و اجرای دستورات الهی و داشتن روحیه‎ای جهادی برای مقابله با دشمنان این تفکر محقق نمی‎شود. به همین دلیل، هدف اسلام در عرصه اجتماعی، ساختن جامعه‎ای دینی است، که در آن عدالت اجتماعی محقق شده و همه افراد علاوه‎بر برخورداری از دنیایی آباد، متقی گشته و با اخلاق الهی و روحیه‎ای پرتلاش، آماده جانفشانی در راه تحقق اهداف اسلام بوده و به معاد نیز در تصمیم‎گیری‎‎ها و سیاست‎گذاری‎‎های خود توجه نمایند.

در این تفکر هسته مرکزی پیشرفت، انسانی است با مختصاتی که گفته شد. پیداست ساخته شدن این انسان برخلاف تفکر لیبرال غربی در یک نظام جامع وکار آمد فرهنگی بروز می‎یابد. البته در تفکر اسلامی اقتصاد دارای اهمیت ویژه‎ای است ولی عنصر محوری فرهنگ است، هرچند می‎دانیم که فرهنگ بدون اقتصاد نیز فاقد دوام و کارآمدی است. همچنین در این تفکر یکی از ویژگی‎های مهم انسان آزادی اوست، زیرا بدون آن رسیدن به سعادت برایش ممکن نیست. اما این آزادی به‎گونه‎ای است که با کمال او سازگار است و لجام گسیخته و بدون ضابطه نيست.
3/ب) براساس نظریه اسلامی بیش از آن‎که باید برآن بود تا آینده را شناخت باید برآن بود تا آینده را ساخت. انسان و جامعه در حال تغییر و تحول مستمر، به قواعدی برای مدیریت تغییر نیازمند است تا ضمن توجه به ابعاد جسمانی، عقلانی و روحانی انسان‎‎ها و نقش ویژه در توجه به ساحت فردی و اجتماعی آن‎ها و ضرورت ساختن جامعه اسلامی و الگو، آینده را متعلق به مستضعفان دانسته و براساس وعده الهی «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنّ عَلَی الذينَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ / قصص 5» جهانی شدن را امری محتوم برشمرده و در راستای تحقق آن نیز مسئولیت‎‎های سنگینی را برعهده گیرد.

3. بررسی سیر تاریخی مواجهه نظام سلطه با انقلاب اسلامی مردم مسلمان ایران و سیر افول آن، رسالت ویژه‎ای را فرا روی ما نهاده است. برای روشن شدن موضوع توجه به فضای حاکم بر اجلاس هشتم عدم تعهد و مقایسه آن با وضعیت کنونی، بسیار امیدوار‎کننده و مسئولیت‎زاست. فضای اجلاس هشتم غیر متعهد‎ها به بیان رهبر فرزانه انقلاب در دیدار جوانان استان اصفهان در تاريخ 12/8/1380 این گونه است «من در زمان ریاست‎جمهوری، در کنفرانس غیر متعهد‎ها در زیمباوه شرکت کردم. کنفرانس غیر متعهد‎ها عمدتا در اختیار چپ‎ها بود. البته دولت‎های متمایل به غرب و آمریکا هم در آن‎جا بودند؛ اما کارگردان عمده، یکی رابرت موگابه و دیگری فیدل کاسترو بود - که این‎ها چپ بودند - بقیه رؤسای جمهورِ چپ دنیا هم که طرفدار شوروی بودند، حضور داشتند و عمده کارگردانی در دست این‎ها بود. من رفتم در آن‎جا سخنرانی کردم. سخنرانی من صددرصد ضد‎آمریکایی و ضد‎استکباری بود. حقایق انقلاب، حقایق کشور، جرایم آمریکا، جرایم علیه ملت ایران، مسائل مربوط به جنگ تحمیلی و امثال این‎ها را گفتم. بعد با همان صراحت و شدت، به تجاوز شوروی به افغانستان حمله کردم. این‎ها مبهوت مانده بودند! یکی از همان رؤسای جمهور چپ به من گفت، تنها غیر متعهد در این کنفرانس، ایران است. ببینید؛ نظام اسلامی در ابعاد جهانی، این‎طور اهمیت و جلوه پیدا می‎کند و حتی دشمنانش مجبور می‎شوند به آن احترام کنند.»

در زمان برگزاری اجلاس فوق در سال 1365 ما گرفتار جنگ تحمیلی بودیم، نظام دو قطبی بر جهان حاکم بود و دشمنی هر دو قطب با انقلاب اسلامی آشکار و معلوم بود و مقام معظم رهبری در کسوت ریاست‎جمهوری وقت طی سخنرانی دقیق، حکیمانه و شجاعانه مواضع نظام اسلامی را در نهایت ناباوری شرکت‎کنندگان به صراحت بیان فرمودند. بعد از ربع قرن، دقت به فرمایشات معظم له در اجلاس شانزدهم تهران نشان میدهد که ایشان با بیان استمرار نیاز کشورهای غیرمتعهد به یکدیگر در مقابله با استکبار جهانی، همگان را متوجه سرشت مشترک و فطرت انسانی نمودند که در سایه آن میتوان جهانی نوین برپایه عدالت، آزادی و معنویت را بنیان نهاد مقام معظم رهبری به حساسیت جهانی و تحمیل انواع دسیسه‎‎ها و جنایت‎‎های نظام سلطه و شرایط گذار به نظام بین‎المللی جدید و ضرورت برقراری صلح و امنیت بین‎المللی و ایجاد نظام عادلانه در آن اشاره فرمودند و ضمن تأکید بر احیاء جنبش عدم تعهد و لزوم نقش‎آفرینی آن برای آینده جهان به ذکر مهمترین موضوعات جهان از جمله مسأله فلسطین پرداختند و با بیان عظمت انقلاب اسلامی و توفیقات آن با اتکاء به قدرت لایزال الهی و تأکید برحق مسلم بهره‎گیری از انرژی صلح‎آمیز هسته‎ای، مطالبه جهانی عاری از سلاح کشتار جمعی را خواستار شدند. با رجوع به بیانات اجلاس هشتم معظم له به روشنی درمی‎یابیم که جوهره و روح واحد هر دو سخنرانی یکی است و فرمایشات دقیق، متین، منطقی و پرصلابت مقام معظم رهبری بیان مواضع به حق نظام اسلامی است که مجدداٌ به سمع و نظر جهانیان رسید. موضع حق ما تغییر نکرده است اما تفاوت آن روز با امروز علاوه‎بر توانمندی ایران اسلامی و ضعف نظام سلطه، در همراهی و هم‎زبانی قاطبه کشور‎های دیگر شرکت‎کننده در اجلاس است که در پرتو تنبه و بیداری‎شان و با دیدن توفیقات ما و شکست دشمنان‎مان، مطالبات و خواسته‎های نظام اسلامی را علنا درخواست ‎کرده و اعتراض خویش را نسبت به نظام ظالمانه کنونی جهانی و سازمان ملل ابراز کردند.

از آن زمان تا‎کنون اتحاد جماهیر شوروی – به‎عنوان ابرقدرت شرق - در سال 1370 دچار فروپاشی شد. اعلام نظم نوین جهانی رییس‎جمهوری آمریکا - بوش پدر - سه ماه قبل از فروپاشی شوروی در سال 1370 با هدف یکپارچه‎سازی جهان بی‎نتیجه ماند و در زمان بوش پسر هم از شهریور سال 1380 تا زمان آمدن اوباما در کاخ سفید طرح‎ خاورمیانه بزرگ با هدف دگرگونی در همه کشور‎های غرب آسیا، طرح خاورمیانه جدید با هدف تغییر در چهار کشور لبنان، سوریه، عراق و ایران در سال 1385 و نهایتاً حمله به غزه در سال 1387 همگی با شکست مواجه گردید. در زمان اوباما هم از سال 1389 بیداری اسلامی جغرافیای سیاسی منطقه را تغییر داده و غرب نیز دچار مشکلات متعدد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی شده است تا جایی که اعتراضات مردمی، اکثر کشور‎های غربی به‎ویژه آمریکا را در بر گرفته است و در کنار برشکستگی برخی کشورهای اروپایی، آمریکا امروز با پانزده هزار و پانصد میلیارد دلار بدهی روز‎های بسیار سختی را سپری می‎کند. از سویی مجدداً توطئه آن‎ها در سوریه برای شکستن خط اول مقاومت نیز با شکست مواجه شده و نکته بسیار مهم این جاست که در همه این اتفاقات ذکر شده فوق محوریت ایران در ناکامی نظام سلطه مسلم و آشکار است و در مقابل نیز همه توطئه‎‎های آن‎ها برعلیه انقلاب اسلامی به برکت مقاومت و ایستادگی حضرت امام (رحمت‎الله‎علیه)، مقام معظم رهبری(مدظله العالی) و مردم شریف ایران اسلامی با شکست مواجه شده است که این خود به یقین تجلی وعده الهی در نصرت مؤمنان بوده است.

در این وضعیت حساس منطقه و جهان، ریاست جنبش عدم تعهد برای سه سال برعهده ایران نهاده شده است. همان‎گونه که مقاوت 33 ساله ما برای کشور‎های جهان به‎ویژه ملت‎‎های مسلمان الگو آفرید، ما امروز به‎نظر دو رسالت عمده فراروی خویش داریم. ابتدا اهتمام جدی خود را در ساختن ایران اسلامی - با نگاه درست از زاویه جهان بینی اسلامی به انسان و جهان که در بند دو به آن اشاره شد- به‎عنوان کشوری الگو مدنظر قرار داده و نتیجه عملی انقلاب اسلامی را فراتر از شرایط افتخار‎آمیز امروز در ساختن جامعه اسلامی به منصه ظهور رسانیم و سپس با تکیه به اندیشه اسلامی- که در بند یک به اختصار به آن اشاره شد- که در آن انسان نه تنها مقهور زمانه خود نیست بلکه با اراده خویش تاریخ و جامعه را می‎سازد، با تلاش در هماهنگی کشور‎های غیرمتعهد و استفاده از سایر ظرفیت‎‎های جهانی به‎خصوص اسلامی، قطب معارض نظام سلطه که همانا متشکل از مستضعفین و مسلمین می‎باشند را بیش از گذشته سامان داده و از همه فرصت‎‎های پیش‎رو بهره‎گیری كنيم. امروز با برگزاری باشکوه شانزدهمین اجلاس غیر متعهدها، شکست پروژه ایران هراسی، انزوای ما و تحریم‎‎های دشمنان برعلیه ما معلوم شد لیکن می‎بایست فرصت‎‎های خلق شده در سطح جهان، منطقه و داخل را دریافته و باطرحی نو و نشاطی تازه راه آینده را برای تحق نظم نوین جهانی با مبانی ناب اسلامی پی‎جویی كنيم. انشاء الله

دکتر علیرضا زاکانی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس