کد خبر 155330
تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۴

خدماتي كه برند اصولگرايي به كشور كرده بسيار بيش از آن است كه بتوان به آسانی اجازه معامله بر سر آن را داد.

تلاش براي تحقق اين هدف كه فرداي انتخابات رياست جمهوري 1392 مفهومي به نام اصولگرايي در محيط سياست داخلي ايران به انتهاي كار خود رسيده باشد، هدف مشترك همه كساني است كه تداوم حيات اين «برند» را يكي از مهم‌ترين موانع بر سر راه تحقق اهداف خود مي‌دانند.

طيفي تقريبا وسيع از بازيگران كه در جبهه‌هايي به ظاهر متقابل قرار دارند، درباره اين هدف كه سال 92 بايد سال پايان اصولگرایی در ايران باشد به اجماع رسيده‌اند و در جلسات داخلي خود كه اين روزها رونقي قابل توجه پيدا كرده، برنامه‌ريزي براي اين موضوع را كه چگونه مي‌توان از شر اين موضوع خلاص شد، جزو اولويت‌هاي خود مي‌دانند.

سال 88 نيزكم و بيش همين‌طور بود. آن زمان يكي از چهره‌هاي سرشناس فتنه 88 –كه اكنون تصور مي‌كند مي‌تواند از طريق باز كردن جاي پايي در تيتر روزنامه‌ها مجددا به صحنه سياسي كشور بازگردد- گفته بود اگر پروژه درست پيش برود علاوه بر اينكه دولت را تصاحب خواهيم كرد ديگر نشاني از اصولگرايي هم باقي نخواهد ماند.

اكنون اين ادبيات قوي‌تر هم شده است. گمان جريان فتنه از يك سو، جرياني درون دستگاه اجرايي از سوي ديگر، همچنين برخي از آنها كه زماني زير پرچم اصولگرايي بودند و از آن ارتزاق مي‌كردند و اكنون نان اصولگرايي را در سفره ديگران گذاشته‌اند و مي‌خورند از سوی سوم، اين است كه با تجميع فشار خارجي و ناكارآمدي داخلي وضعيتي به وجود خواهد آمد كه اصولگرايي به عنوان نماد و پرچمي كه شاخصي براي تشخيص خودي از غيرخودي ايجاد مي‌كرد، هم دچار «بحران كارنامه» باشد و هم «بحران برنامه»؛ بحران كارنامه ناظر به گذشته است و بحران برنامه ناظر به آينده. كساني در دولت از مدت‌ها پيش مي‌گفتند اين دولت نه از ميان اصولگرايان برخاسته، نه خود اصولگراست و نه دغدغه اصولگرايي دارد. راس دولت هنوز تكليف خود را به صراحت با اين موضوع روشن نكرده اما به نظر نمی‌رسد درون آن اراده‌اي براي به سينه زدن سنگ اصولگرايي وجود داشته باشد ولو اينكه صريح بودن درباره اين موضوع مساله‌اي است كه فعلا درباره آن تصميم نهايي اتخاذ نشده است.

ميان اصلاح‌طلبان بحث اكنون بر سر اين است كه اصولگرايي به مثابه يك برند، در وضعيتي بحراني است. پيام‌هاي واصل شده از جانب طرف خارجي به داخل كشور هم حاكي از آن است كه اصلاح‌طلبان مامورند ولو توان بالا كشیدن خود را نداشته باشند در تلاش براي پايين كشيدن پرچم اصولگرايي هيچ كم نگذارند. بنابراين پروژه جريان اصلاح‌طلب– به كلي‌ترين معناي آن- نه پيروزي در انتخابات كه مي‌دانند نمی‌شود و نمی‌توانند، بلكه 2 كار مهم‌تر است:

1- پيدا كردن روشي براي بازگشت به درون نظام بدون جبران خيانت‌ها و جنايت‌هاي سال 88

2- ايجاد بسيج عمومي عليه گفتمان اصولگرايي به منظور خالي كردن صحنه سياسي از قدرتمند‌ترين رقيب موجود.

سوال مهم در اينجا اين است كه اين پروژه به چه روشي عملي خواهد شد؟ ظاهرا 2 روش عمده وجود دارد:

نخست، روشي كه مي‌توان آن را ايجاد فروپاشي سازماني يا به تعبير ديگر انهدام از پايين ناميد. در اين روش، ايده طراحان اين است كه كوتاه‌ترين مسير براي از بين بردن برند اصولگرايي اين است كه در بدنه اجتماعي اين جريان شكاف‌ها و كينه‌هايي ايجاد شود كه ديگر امكان گرد آوردن همه اين ظرفيت‌هاي اجتماعي حول يك گفتمان واحد به نام اصولگرايي وجود نداشته باشد. نمونه بسيط اين تاكتيك همان بود كه در آستانه انتخابات مجلس ديديم و نشانه‌هايي هست كه جريان سازش براي سال 92 برنامه‌ريزي‌هاي پيچيده‌تري از اين نوع انجام داده است.

روش دوم اغتشاش گفتماني يا انهدام از بالاست. در اين روش بناست بدون توجه به اينكه چه بلايي بر سر بدنه اجتماعي مي‌آيد سران جريان اصولگرا روبه‌روي هم بايستند و برخي از آنها با اعلام اينكه اين مفهوم ديگر كشش مديريت فضاي سياسي كشور را ندارد، تابلوهاي ديگري بلند كنند و به تدريج فضايي ايجاد شود كه از حيث گفتماني، اصولگرايي اعتبار و انسجام دروني خود را از دست بدهد.

اين پروژه‌ها را بايد جدي گرفت. خدماتي كه برند اصولگرايي به كشور كرده بسيار بيش از آن است كه بتوان به آسانی اجازه معامله بر سر آن را داد. با وضعيتي كه اكنون در انتظار كشور است نياز ما از هر زمان ديگري به حفظ اين نماد و پرچم قدرتمند بيشتر است. دشمن در خراب كردن اين حصن جدي است، بايد ديد آيا اصولگرايان هم نسبت به آن غيرتی که شایسته است خواهند ورزيد.

منبع: وطن امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس