نمي‌دانم حاتمي واقعا مي‌خواسته مقدمات سينماي ملي را فراهم كند؟ فكر نمي‌كنم او چندان خودش در بند به وجود آوردن سينماي ملي بود. علي حاتمي همه چيز را فراهم مي‌كرد تا معناي گمشده خود و دلبستگي‌اش را به زمان گذشته نشان دهد. اين زمان گذشته از دوره ناصرالدين شاه قاجار تا رضاشاه پهلوي را شامل مي‌شد.

گروه فرهنگی مشرق - روزنامه ی اعتماد امروز به بهانه بازخوانی پرونده "حاجی واشنگتن" فیلمی که علی حاتمی در سال 1361 ساخت و تا سال 1377 از اکران عمومی منع شد گفت و گویی با آیدین آغداشلو گرافیست انجام داده است. این گفت و گو را امید روحانی ترتیب داده و بسیار مفصل از آب در آمده است. درباره علی حاتمی به دلیل ویِژگی های سبکی اش یا دقیق تر بگوییم وابستگی های اندیشگی اش بسیار سخن به میان می آید اما در این گفت و گو نکاتی طرح شده که قابل تامل هستند.
آغداشلو در بخشی از این گفت و گو می گوید:

" نظرم را در مورد علي حاتمي بارها به صورت جسته گريخته گفته‌ام. وقتي حاتمي فوت كرد مقاله‌يي درباره او نوشتم. زماني كه يكي از دوستان از ميان ما مي‌رود طبيعتا با مهرباني و دريغ از او ياد مي‌كنيم و بايد هم اين طور باشد و راه ديگري ندارد. به طور كلي نظري درباره پديده علي حاتمي دارم. من سال‌ها با علي حاتمي دوستي داشته‌ام و بسيار دوستش داشتم و هنوز خاطره‌اش برايم خيلي عزيز است. با اين حال سعي كرده‌ام او را در جايگاه واقعي‌اش كه فكر مي‌كنم ببينم."

با این مقدمه آغداشلو به سراغ اصل بحثش می رود؛ بحثی که شاید سالها بود در میان سکوت معنا دار سینمای خاص ایران نادیده گرفته شده او تاکید می کند که:

هر زماني كه صحبت از سينماي ملي مي‌شود به علي حاتمي هم اشاره مي‌كنند. نمي‌دانم حاتمي واقعا مي‌خواسته مقدمات سينماي ملي را فراهم كند؟ فكر نمي‌كنم او چندان خودش در بند به وجود آوردن سينماي ملي بود. علي حاتمي همه چيز را فراهم مي‌كرد تا معناي گمشده خود و دلبستگي‌اش را به زمان گذشته نشان دهد. اين زمان گذشته از دوره ناصرالدين شاه قاجار تا رضاشاه پهلوي را شامل مي‌شد. او علاقه‌اش را در اين محدوده زماني شكل مي‌دهد. تمام اين مجموعه‌ كار در حقيقت حاصل كوشش شگفت‌انگيز آدمي بود كه سعي مي‌كرد معناي گمشده‌ اش را به تصوير درآورد.


جالب اینجاست که قریب به دو دهه پیش و سال ها قبل از اینکه "حاجی واشنگتن" به روی پرده برود سید مرتضی آوینی این نوع نگاه حاتمی را رمز گشایی می کند؛ نقدی که با حمله ی شدید و بی رحمانه ی شیفتگان حاتمی روبرو شد. او می نویسد:

باز هم داستان به نحوی به همان روزگار نه چندان دوری باز می گردد که تهران قدیم در سرازیری مست فرنگ شدن افتاده بود؛ اول آدم ها و بعد اشیا... عهد قجر آخرین دوره اضمحلال تاریخی این قوم است پیش از سلطه تمام عیار شیطان پیر... و نمی دانم آن آشی که در سفارت انگلیس پخته بودند چه معجونی بود که همه را « آشخور » کرد، غیر از روزه دارها را! کفر فرنگی مثل آسفالت سیاه داشت همه کرت ها و مزارع سر سبز را می پوشاند تا راه اتومبیل را هموار کند و از آن بدتر، آدم ها را بگو که هفتاد و دو رنگ شهر فرنگ آن قدر در خط و خال کراواتی که گریبان گیرشان شده بود غرق شده بودند که سر ریسمان را نمی دیدند که در دست کیست!

دلبستگی به این دوره چه معنایی می تواند داشته باشد؟
روشنفکران این دیار لااقل با ما مردم در عشق به ضریح و پنجره های فولاد، آجر قرمز و بهار خواب و حیاط و کاشی های آبی و گلدان های سفالی و یاس و اقاقیا و اطلسی و قرنفل و شمعدانی در باغچه های دور حوض های پاشویه دار و تخت های چوبی و قالی و گلیم شریکند و فقط تفاوت ما با آنها در آنجاست که ما با این اشیا و در این فضاها زندگی کرده ایم، جان خود را لعاب آبی کرده ایم و بر سفال ها زده ایم، روح خود را به پنجره های فولاد امامزاده ها دخیل بسته ایم، عشق های جوانیمان بوی گل یاس و شب بو می داده است و بعد خانه بختمان را با آجر قرمز ساخته ایم و در حوض های پاشویه دار وضو گرفته ایم و بر سجاده هایی از گلیم نماز خواند ایم، اما این آقایان و خانم ها با همه این اشیا و فضاها، مثل توریست های وارفته، پیوندی نوستالژیک داشته اند. در مغرب زمین نیز روشنفکران دلبسته اشیای عتیقه اند و خودشان هم نمی دانند که چرا؛ خودشان هم نمی دانند که در اشیای کهنه به دنبال آن روحی می گردند که هر چه زمان بیش تر می گذرد و زالوی تکنولوژی بیش تر و بیش تر خون گردن آدم را می مکد،مثل فانوسی که نفتش تمام شده، دارد می میرد. آدم هم آدم های قدیم! ما خودمان را در گذشته ها جا می گذاریم و می گذریم واین نوستالژی شاید آن غم غربتی باشد که آدمیزاد ازدوری خودش دارد. بگذریم که روشنفکران ما فقط ادایش را درمی آورند...کاشکی این اداها واقعیت داشت! حتی یک فحش واقعی بهتر است از هزار سلام دروغکی!


به نظر می آید با توجه به زمانی که از دوره ی داغ بودن تنور آثاری مانند سینمای حاتمی گذشته باید کم کم منتظر اعترافاتی از این دست که آغداشلو به زبان آورده بود. اگر نه در زمان خود همه منتقدان از این دست آثار حاتمی را نمونه ی تمام عیار سینمای ایران و ایرانی می دانستند و عاقبت نقد نوشته های امثال آوینی نیز چیزی جز هجمه نبود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 7
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • عمو ۱۶:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۳
    0 0
    ناز تنفس سید:" خودشان هم نمی دانند که در اشیای کهنه به دنبال آن روحی می گردند که هر چه زمان بیش تر می گذرد و زالوی تکنولوژی بیش تر و بیش تر خون گردن آدم را می مکد،مثل فانوسی که نفتش تمام شده، دارد می میرد. آدم هم آدم های قدیم"
  • ۱۷:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۳
    0 0
    خدا بهتون مرگ عطا کنه.آمین
  • ۱۸:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۳
    0 0
    شما بفرمایید!
  • محسن ۱۸:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۳
    0 0
    درود بر سید اهل قلم که بزرگ همه ی دواتگران است . درود
  • ۲۰:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۳
    0 0
    شکسته نفسی نفرمائید اول شما اگر خوب بود ماهم برای دوستانتان هدیه میبریم .
  • رضا ۲۲:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۳
    0 0
    نفرین نکن دعا کن
  • ۲۳:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۴
    0 0
    چه اعترافی کرده این بابا؟؟

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس