در دوره پهلوی قرائت عاشورا چگونه بود؟
در دوره پهلوی مشاهده میکنیم که قرائت واقعه عاشورا از حالت احساسی و عاطفی خارج میشود و جنبه حماسی آن غلبه پیدا میکند. در این دوره از آنجایی که رضاخان و محمدرضا شاه به مقابله با برگزاری عزاداری برآمدند، مردم هم با توجه به عقیده و ایمانی که داشتند، نه تنها تلاش کردند مجالس عزاداری را برپا کنند، بلکه با تأسی از فلسفه عاشورا، در پی نابودی حکومت وقت بر آمدند.
بی اعتنایی به قوانین رضاخان پس از سقوط وی
بعد از سقوط رضاشاه، مردم به قوانین ضد دینی که در زمان وی گذاشته شده بود، اعتنایی نکردند و زنها با چادر در اجتماع حضور مییافتند. همینطور هم برگزاری مراسم عزاداری ممنوع بود و البته مردم برخلاف قانون اقامه عزا میکردند، به طوری که در محرم سال 1322 شمسی، تکایا و مساجد فعال شدند. در همین خصوص عین السلطنه مینویسد: «تکایا و مساجد، خصوصاً مسجد شیخ عبدالحسین، شروع به روضه خوانی کردند. در اغلب خانهها هم روضه است» (حقانی. 1381. 129).
ناراحتی احمد کسروی از برپایی مجدد عزاداری
احمد کسروی که عناد عمیقی با تشیع و مبانی آن داشت، خشمگینانه از به راه افتادن مجدد مراسم عزاداری پس از رفتن رضا شاه یاد میکند و مینویسد: «ولی چنانچه میدانیم پس از رفتن او (رضا شاه) دولت به جلوگیری نمیکوشد و ملایان میکوشند که بار دیگر آنها را (عزاداری) رواج بدهند و چنانچه میشنویم در بسیاری از شهرها آغاز یافته و در محرم همان نمایشها به میان میآید.» (کسروی. 1322. 46)
سیاسی شدن عزاداری با درخواست امام خمینی از وعاظ
از ابتدای دهه 40 پهلوی مصمم شد با اجرای طرحهای آمریکایی، تغییرات گسترده فرهنگی، اجتماعی و ... را به نفع بیگانگان اجرا کند. به همین خاطر در آستانه محرم سال 42 امام خمینی از وعاظ خواست سیاستهای ضد اسلامی شاه و همدستی آن را با اسرائیل مورد انتقاد قرار دهند. ایشان همچنین مقرر کردند که تا روز 7 محرم مجالس وعظ و عزاداری به طور عادی برگزار شود و در صورت عدم تسلیم رژیم به خواستههای علما و مراجع، به شدت از رژیم انتقاد کرده و با خواندن نوحهها و مرثیهها خاطره واقعه گوهرشاد و فاجعه مدرسه فیضیه را در اذهان مردم زنده نماید. (رجبی. 1378. 263)
تلاش ساواک برای سیاسی نشدن مجالس عزاداری
متقابلاً ساواک نیز با احضار وعّاظ از آنها خواست که در مجالس عزاداری علیه شخص اول مملکت سخن نگویند و علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود، همچنین مرتب به مردم نگویند که اسلام در خطر است. در عصر عاشورای همان سال امام خمینی (ره) شخصاً در مدرسه فیضیه که مملو از جمعیت عزادار بود، حضور یافت و به رغم تهدیدات رژیم سخنانی علیه شاه و اسرائیل ایراد کرد.
در تهران هم مراسم عزاداری به تظاهرات سیاسی گسترده علیه شاه و رژیم پهلوی تبدیل شد. در روز عاشورا و فردای آن، تهران مملو از جمعیت عزادار بود که به راهپیمایی اقدام کرده بودند.
سنگلچی وهابی و خرافات قلمداد کردن شعائر حسینی
بعد از قیام 15 خرداد، رژیم که از تمامی وسائل برای از بین بردن شعائر حسینی استفاده میکرد مصاحبهای با شریعت سنگلچی که دارای گرایشهای وهابی بود ترتیب داد و او طی این مصاحبه شعائر حسینی را خرافات قلمداد کرد.
از این سال به بعد بود که عاشورا به قیام علیه رژیم حاکم تبدیل شد و جنبه سیاسی بیشتری به خود گرفت. در سالهای بعد که محمدرضا پهلوی قدرت بیشتری به دست آورد، اقداماتی برای محدود کردن عزاداری انجام داد ولی هرگز نتوانست از برگزاری مراسم جلوگیری کند.
فرهنگ عاشورایی، ریشه قیام مردم در برابر پهلوی دوم
در آستانه محرم 1356 شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی (ره ) باعث شد که در جلسات ماه محرم مجدداً نام امام خمینی سر زبانها بیافتد. در محرم 56 مقاله اهانت آمیز به امام خمینی چاپ شد. این عمل باعث شد مردم به تظاهرات بپردازند و در حالی که هنوز محرم به پایان نرسیده بود، طلاب قم تظاهرات کنند، که رژیم هم آنها را به خاک و خون کشید. امام خمینی هم این قیام را ادامه قیام 15 خرداد 42 عنوان کرد و این باعث شد مردم با استفاده از فرهنگ عاشورایی به مبارزات خود ادامه دهند.
در 10 آذر 57 یعنی بیست و پنج روز پس از آغاز به کار دولت نظامی ازهاری، محرم 1399 ه.ق فرا رسید. در شب اول محرم طی تظاهراتی بی سابقه و منحصر به فرد مردم ایران با سردادن شعار الله اکبر بر روی بامهای منازل دولت نظامی و ماموران را غافلگیر کردند. از همان شب تظاهرات خیابانی هم شکل گرفت که منجر به شهادت عدهای از عزاداران حسینی شد.
امام خمینی در خصوص مبارزه با رژیم در ماه محرم برنامه را اینگونه ترسیم میکنند: «من در مورد محرم به دوستانم دستور دادم و به آنها گفتم که مجالس را هرچه بیشتر برپا نمایند و مراسم را بدون اجازه از دولت انجام دهند و اگر دولت جلوگیری کرد در خیابانها و کوچهها و خارج تکایا مسائل را بگویند و نهضت را ادامه دهند.» (حقانی .1381. 147 )
حضور مردم در عاشورای 57، رفراندمی علیه شاه بود
حضور میلیونی مردم در عاشورای 1357 که در حکم رفراندومی علیه رژیم شاه بود پایههای رژیم را کاملاً متزلزل کرد و با فرار شاه از کشور، ملت تاثیر شگرف عزاداری را در مقابله با ظلم و حکومت استبدادی احساس کردند.
در دوره پهلوی مشاهده میکنیم که قرائت واقعه عاشورا از حالت احساسی و عاطفی خارج میشود و جنبه حماسی آن غلبه پیدا میکند. در این دوره از آنجایی که رضاخان و محمدرضا به مقابله با برگزاری عزاداری برآمدند، مردم هم با توجه به عقیده و ایمانی که داشتند، نه تنها تلاش کردند مجالس عزاداری را برپا کنند، بلکه با تأسی از فلسفه عاشورا در پی نابودی حکومت وقت بر آمدند.
در این دوره رضاخان ابتدا از عزاداری برای به قدرت رسیدن استفاده ابزاری کرد. ولی وقتی آب از سرش گذشت به همه چیز پشت کرد. شاید اگر او تنها به فکر حکومت بود و به عزاداری کاری نداشت، مانند حکومت قاجاریه، میتوانست سالهای سال حکومت کند، ولی در تلاش کرد مجالس عزاداری را تعطیل کند.
در تاریخ فرمانروایانی که عاشورا را نشناختهاند، اغلب ضربه آن را خوردهاند. درست مانند محمدرضا که از وقتی با مجالس عزاداری برخورد کرد، زمینه سقوط پهلوی را هم فراهم نمود.
واکنش حکومت صفویه نسبت به عزاداری
بعنوان جمعبندی این بحث باید گفت در فصل اول این سوال مطرح شد که واکنش حکومت صفویه نسبت به عزاداری مردم چگونه بود که با توجه به منابع و اسناد موجود نتیجه بدین صورت شد که در دوران شاه اسماعیل عزاداری بیشتر بصورت عامیانه و عاطفی برگزار میشد و شاه هم به مقابله با این نوع عزاداری بر نیامد و با آن همراه شد.
در دوران شاه عباس، جنبه حماسی و جنگجویی حادثه عاشورا بیشتر مورد توجه قرار گرفت که شاید این نوع عزاداری بیشتر مورد پسند شاه عباس بود که همراهی شاه را هم با خود داشت.
در دورانی که از اقتدار صفوی کاسته میشد، عزاداری از حالت آیینی خود خارج شده بود و در حال نمایشی شدن بود؛ بطوری که در دوران شاه سلطان حسین میزان مشارکتهای عمومی با رشد نمایش عزاداری بر روی سکوهای چرخدار افزایش یافته بود.
در واقع، شاهان حکومت صفوی نه تنها مخالفتی با برگزاری عزاداری سیدالشهدا (ع) نداشتند، بلکه خود عاملی برای تشویق مردم برای برگزاری عزاداری بودند. از آنجا که این شاهان خود شیعه بودند، بجای اینکه مانع عزاداری شوند از آن استفاده ابزاری کردند، که در این موضوع شاه عباس نمود بیشتری داشت.
واکنش حکومت قاجاریه نسبت به عزاداری
در ادامه تلاش شد به این سوال پاسخ داده شود که واکنش حکومت قاجاریه نسبت به عزاداری مردم چگونه بود که باید در جواب بیان شود عزاداری در این دوره با همراهی شاهان همراه بوده است. در سالهایی هم که عزاداری از رونق میافتاد، علت اصلی این بود که مردم با این کار اعتراضشان را به حکومت میگفتند.
در اصل، در این دوره عزاداری با حمایت شاهان برگزار میشد، به طوری که خود شاهان در تکیه دولت به برپایی عزاداری اقدام میکردند. البته، در این دوره جنبه حماسی عاشورا کمرنگتر از دوره صفویه بود و بیشتر قرائت احساسی – عاطفی از حادثه عاشورا صورت میگرفت. به طوری که در دوره قاجار در قصه و داستانی کردن حوادث عاشورا چنان افراط میشد که اعتراض علما را به همراه داشت.
بروز و پیشرفت چشمگیر تعزیه هم شاهدی بر این مدعا است که در این دوره از حادثه عاشورا جنبه احساسی بر جنبه سیاسی آن غلبه داشت. البته، در زمان قرارداد 1919 قرائت سیاسی از حادثه عاشورا توانست به مردم کمک کند.
در کل به نظر میرسد یکی از عواملی که سبب شد در دوران قاجار قرائت عاطفی بر دیگر جنبههای عزاداری غلبه کند، همسویی با سیاستها، رفتارها و عملکرد شاهان قاجار بود. چون این دیدگاه تنها به بعد مصائب و بلاهایی که بر امام حسین (ع) و اهل بیت حضرت آمده است، میپردازد و چندان توجهی به علل این واقعه ندارد.
شاید به همین دلیل هم باشد که شاهان قاجار که تنها در ظاهر ادعای شیعه بودن و پیروی از امامان را یدک میکشیدند، از چنین دید و قرائتی استقبال میکردند و با آن هیچ گونه ناسازگاری و چالشی نداشتند. به طوری که تنها در قضیه قرارداد 1919 بود که قرائت سیاسی بر جنبه عاطفی غلبه کرد و شاه و دولت استعمارگر وارد عمل شدند تا بساط عزاداری را برچینند.
پررنگ شدن فلسفه عاشورا در دوره پهلوی دوم
در آخر هم تلاش شد به واکنش عزاداری حکومت پهلوی به عزاداری مردم جواب داده شود که نتیجه بحث این بود که قرائت واقعه عاشورا از حالت احساسی و عاطفی خارج میشود و جنبه حماسی آن غلبه پیدا میکند. در این دوره از آنجایی که رضاخان و محمدرضا به مقابله با برگزاری عزاداری برآمدند، مردم هم با توجه به عقیده و ایمانی که داشتند، نه تنها تلاش کردند مجالس عزاداری را برپا کنند، بلکه با تأسی از فلسفه عاشورا، در پی نابودی حکومت وقت بر آمدند.
در این دوره، رضاخان ابتدا از عزاداری برای به قدرت رسیدن استفاده ابزاری کرد، ولی وقتی آب از سرش گذشت به همه چیز پشت کرد. شاید اگر او تنها به فکر حکومت بود و مانند حکومت قاجاریه به عزاداری کاری نداشت میتوانست سالهای سال حکومت کند، ولی در تلاش افتاد تا مجالس عزاداری را تعطیل کند و در تاریخ فرمانروایانی که عاشورا را نشناختهاند، اغلب صدمه دیدهاند. درست مانند محمدرضا که از وقتی با مجالس عزاداری برخورد کرد، زمینه سقوط پهلوی را نیز فراهم نمود.