ابوالحسن علی بن موسی (ع) ملقب به "رضا" امام هشتم از ائمه اثنی عشر (ع) و دهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) است .
کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر (ع) نیز ملقب به ابوالحسن بوده است حضرت رضا (ع) را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان نیز "رضا" است.
القاب آن حضرت عبارت است از رضا، صابر ، رضی و وفی که مشهورترین آنها رضاست . در فصول المهمة نیز مشابه این مطلب آمده با این تقاوت که در آنجا به جای القاب رضی و وفی ، زکی و ولی یاد شده است .
در مورد اعطای لقب رضا به امام هشتم آمده است : بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پیامبر و ائمه در زمین رضا بود و نیز گفته اند چون مخالف وموافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا نامیدند . همچنین گفته اند چون مأمون بدان حضرت ، رضایت داد وی را رضا گفته اند .
تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (ع)
پس از قتل امین اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت . در یمن، کوفه، بصره، بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند.
فضل و مأمون با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال 200 قمری بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس خادم (در بعضی از روایات شیعی یاسر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا" ع") را به خراسان ببرند.
در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده که کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج شود.
حدیث سلسلة الذهب
مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان اطراف آن حضرت اجتمع کرده و از ایشان خواستند حدیثی برایشان نقل کنند .
حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که « کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و باروی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند.
این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به سلسلة الذهب معروف شده است. و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.
شرایط پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا (ع)
امام رضا (ع) پس از نیشابور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون الاخبار الرضا مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب صحبتهای زیادی میان ایشان رد و بدل شد و سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ، امام ولایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر و نهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد.
علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لاابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود.
مأمون پس از آنکه آن حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و در باریان و فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار کرد و مقرر داشت در همه بلاد اسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال 201 قمری بود.
مناظره های امام
در آن زمان فرقه های مختلف گسترش یافته و سؤالات بسیاری از دستگاه خلافت وجود داشت، مأمون برای رفع ضعف دستگاه خلافت در این زمینه، مناظره هایی با حضور امام هشتم تشکیل می داد .
نظر دیگری هم در مورد برگزاری این جلسات مناظره وجود دارد و آن اینکه حاکم عباسی قصد داشت فکر و ذهن مردم را به این نشستها معطوف و بی کفایتی و بی لیاقتی خود را پوشیده بدارد.
از طرف دیگر چون محبوبیت امام بی نهایت و رو به افزایش بود مأمون انتظار داشت امام به شایستگی در مناظرات ظاهر نشده و از شأن و مقام آن حضرت در میان مردم کاسته شود، غافل از اینکه امام رضا فرزند بزرگانی چون امیرالمومنین علی(ع) و امام محمد باقر(ع) است.
از دیگر کارشکنیهای مأمون برای لطمه به محبوبیت و مقبولیت امام برهم زدن نماز عید فطر بود . مأمون در هر موقعیت و مناسبتی سعی می کرد اوضاع را به گونه ای پیش ببرد که لطمه ای به امام وارد کند اما همیشه امور برعکس انتظار او پیش می رفت و شرایط به نفع امام و به ضرر وی می شد .
در جریان نماز عید فطر، مأمون که به بهانه کسالت، اقامه نماز را به امام رضا(ع) واگذار کرده بود، وقتی از خبر استقبال و ازدحام چشمگیر مردم مطلع شد پیش از آن که امام به مصلا برسد پیکی نزد امام فرستاد و از او خواست بیش از این به خاطر او متحمل زحمت نشود و اقامه نماز را به شخص دیگری واگذار کند.
امام رضا نیز بی آن که مخالفتی نشان دهد از همان راه بازگشت و مردم نیز چون مشاهده کردند حضرت نماز نخوانده مراجعت کرد، آنها هم بی آن که نماز به جای آورند به خانه های خود بازگشتند.
شهادت
با وجود همه محدودیتهایی که برای امام گذاشته می شود و تلاشی که افراد مأمون می کنند تا ارتباط امام رضا(ع) با مردم کم و بواسطه برگزاری مناظره هایی نیز برای کم شدن از محبوبیت امام ناکام می مانند، در نهایت تنها کاری که به ذهنشان می رسد به شهادت رساندن امام با زهر کین، برای حفظ جایگاه خود است .
چه شعری بر سنگ مرقد امام نوشته شده است؟/ تاریخ سه سنگ مرقد بر مزار حضرت
تاکنون سه سنگ مرقد بر مزار حضرت رضا ( علیه السلام ) نصب شده که هر کدام ارزش تاریخی خود را دارند. در اینجا به اجمال تاریخچه این سنگ و مفصل از نوشته های سنگ کنونی می گوییم.
قدیمی ترین سنگ مرقد امام رضا(ع) ، سنگ مرمری با ابعاد40*30 و قطر 6 سانتیمتر است که در اوایل قرن ششم بر مزار امام ( علیه السلام ) نصب شد . این سنگ از نفایس بسیار ارزشمند موزه آستان قدس رضوی است که از نظر تاریخی و نوع خط آن که کوفی شکسته است ، اهمیت فوق العاده ای دارد . سه کتیبه در حاشیه سنگ و یک کتیبه در سطح محرابی شکل آن نقش بسته است .
دومین سنگ مرقد امام ( علیه السلام ) ، بهظاهر سنگی از جنس مونسار ( مرمر سفید آهکی ) است که بهجای سنگ قبلی بر مزار امام ( علیه السلام ) جای داشته و آگاهی چندانی از چگونگی آن به دست نیامده است .
سومین سنگ مزار حضرت ، سنگی مرمر بسیار ممتاز از معدن توران پشت یزد است . این سنگ به رنگ سبز چمنی با ابعاد 20/2*10/1 و قطر یک متر و وزن 3600 کیلوگرم است که هم زمان با تعویض و نصب ضریح پنجم در سال 1379 هـ .ق در حرم مطهر ، درون ضریح بر مرقد امام ( علیه السلام ) نصب شد .
سنگ پیشین مضجع شریف امام ( علیه السلام ) به لحاظ قدمت و آسیب دیدگی ، همزمان با تعویض و نصب ضریح جدید با حضور مقام معظم رهبری ، حضرت آیت الله خامنه ای ( مدّ ظله العالی ) تعویض و بهجای آن سنگ جدید با محتوای الهام بخش هنری و آیات الهی بر مضجع نورانی امام ( علیه السلام ) نصب شد .
بر سطح این سنگ جدید ، علاوه بر کلمات مقدس و الهام بخش ، تاریخ ولادت و شهادت امام هشتم ( علیه السلام ) نقش بسته است .
متن کتیبه سطح سنگ جدید مرقد امام رضا ( علیه السلام )
متن زیر بر سطح سنگ جدید مرقد امام رضا ( علیه السلام ) حک شده است :
«هذا هو المرقد الشریف للامام التقی النقی الصدیق الشهید ، وارث الانبیاء والمرسلین ، ثامن الائمه المعصومین من اهل بیت رسول رب العالمین ، حجه الله علی الخلق اجمعین ، سیدنا و مولانا ابی الحسن الرضا علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین .
ولد بالمدینه فی الحادی عشر من ذی القعده عام 148 و استشهد بطوس فی آخر صفر سنه 203 من الهجره النبویه و قد جدّد هذا المضجع المطهر عام 1418 هـ .ق »
ترجمه متن کتیبه :
«این مرقد شریف امام پرهیزگار ، پاک ، راستگو ، شهید و وارث پیامبران و فرستادگان پروردگار ، هشتمین فرد از امامان معصوم اهل بیت پیامبر خدای جهانیان ، حجت خدا بر تمام موجودات عالم ، آقا و مولای ما ابوالحسن رضا ، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ، که سلام و درود خداوند بر تمام آنان باد .
در روز 11 ذی العقده سال 148 هـ .ق در مدینه متولد و در آخر ماه صفر سال 203 از هجرت پیامبر ، در شهر توس شهید شد و این مرقد مطهر در سال 1418 هـ .ق بازسازی شد . »
و نیز دو بیت زیر از اشعاری که حضرت به قصیده دعبل ملحق فرموده اند ، بر آن حک شده :
و قبر بطوس یا لها من مصیبه * الحت علی الاحشاء بالزّفرات الی الحشر حتی یبعث الله قائماً * یفرّجُ عنا الغمّ و الکربات
( قبری در طوس است ، چه عجب مصیبتی است ، مصیبت آن با ناله های دردناک ، آتش حسرت را تا روز قیامت در درون می افروزد تا اینکه خداوند قائمی را برانگیزد و اندوه و سختی ها را از ما برطرف سازد . )
علاوه بر این ، آیاتی از کلام الله مجید نیز زینت بخش سنگ شده است :
بالای سر مبارک : یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی
پیش روی مبارک : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیراً
پشت سر مبارک : سلام علی آل یاسین انا کذالک نجزی المحسنین انه من عبادنا المؤمنین
پایین پای مبارک : یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم
زیر خط های کتیبه نوشته شده است :
سلام علی آل طه و یس * سلام علی آل خیر النبیین
سلام علی روضه حل فیها * امام یباهی به الملک و الدین
معنا و مفهوم مشهورترین القاب علی بن موسی الرضا(ع)
امام رضا(ع) دارای حداقل 50 لقب اختصاصی است که در میان امامان معصوم بعد از حضرت علی(ع) در کثرت القاب رتبه ایشان دوم است. اغلب القاب ایشان شان و معنای جداگانه ای دارند که برخی از آنها را در جدول زیر می خوانید.
برخی از القاب امام رضا(ع) که مشهور هستند، داستانشان جالب و خواندنی است. در اینجا تعدادی از این القاب و داستان انتساب آن ها را به امام هشتم(ع) می خوانیم.
لقب | شان و معنای لقب |
ابالحسن | کنیه،
لقبی است که با «اب» یا «ام» شروع می شود؛ یعنی پدر فلانی ویا مادر فلانی.
اعراب برای عرض احترام به یکدیگر با کنیه نام هم را صدا می کنند. معمولاً
کنیه هر کسی را با استفاده از اسم فرزند بزرگ تر یا مشهورتر فرد می سازند
ولی گاهی هم قبل از به دنیا آمدن فرزند وقتی می خواهند به یک نفر احترام
بگذارند، او را با کنیه صدا می زنند. درباره امام رضا(ع) هم همین اتفاق
افتاده است . با اینکه امام (ع) خیلی دیر صاحب پسر شدند (امام محمد تقی
(ع)) اما به امام ازهمان جوانی کنیه داده بودند. از آنجا هم که آن حضرت
سومین فرد از آل علی (ع) بود که اسم علی داشت (بعد از امام اول وچهارم)،
کنیه جدشان - یعنی امام علی (ع) - را به ایشان دادند و آن حضرت را
«ابوالحسن» صدا می زند. این کنیه را ظاهراً امام موسی کاظم(ع) برای حضرت
انتخاب کرد. معمولاً درکتب شیعه از آن حضرت به عنوان ابوالحسن ثانی یاد می
شود. ابوالحسن اول کنیه امام علی (ع) و ابوالحسن ثالث، کنیه امام دهم حضرت
علی بن محمد امام هادی (ع) است. |
ثامن، ثامن الائمه یا ثامن الحجج | درزمان
امام موسی کاظم(ع) ، انحرافی درمسیر تشیع صورت گرفت وگروهی برادر بزرگ تر
آن امام یعنی اسماعیل (پسر امام صادق (ع)) را امام هفتم خواندند. پس از
آغاز امامت امام رضا(ع) درسال 183 قمری، پیروان ایشان تاکید فراوانی بر لقب
«ثامن»یا هشتم داشتند تا آن اشتباه دیگر تکرار نشود.از نکات جالب تاریخ
اینکه امام هشتم شیعیان، معاصر مامون عباسی بود که هشتمین خلیفه عباسی به
حساب می آید. |
رئوف | این لقبی است که بعد از شهادت امام به آن حضرت داده شده ودلیلش شهرت ایشان به برآورده کردن حوائج زائران است. |
رضا | معروف
ترین لقب امام هشتم رضاست. این لقب را دشمن امام(ع) یعنی مامون به آن حضرت
داده بود. چنان که طبری و دیگران می نویسند، بعد از ولایتعهدی امام (ع)
مامون دستور داد به نام آن حضرت سکه بزنند. روی این سکه ها که الان درموزه
آستان قدس است. نوشته شده: «الامیر الرضا ولیعهد المسلمین علی بن موسی». مامون،
لقب رضا را از شعار «الرضا من آل محمد» گرفته بود. این شعاری است که اولین
بار مختار درقیامش که به خونخواهی امام حسین (ع) بود، در کوفه از آن
استفاده کرد(سال 76ق). این شعار یعنی «ما فقط به حکومت کسی از آل محمد راضی
هستیم.» این شعار را بعدها داعیان عباسی (کسانی که برای قیام به نفع بنی
عباس وعلیه بنی امیه دعوت می کردند، مثل ابومسلم خراسانی) هم به کار بردند
وحالا مامون می خواست وانمود بکند که اوست که این شعار و آرزوی قدیمی را
تحقق بخشیده است. حدیثی
هم از امام جواد(ع) در «عیون اخبار الرضا» هست که درجواب سوالی که می گوید
چرا پدر شما را رضا نامیده اند، فرموده اند: «زیرا مرضی (= مورد رضایت)
خدا در آسمان ومرضی رسول خدا وائمه او درزمین بود». آن شخصی به سوالش اصرار
می کند. می پرسد مگر باقی پدران شما مرضی خدا ورسول نبودند؟ امام جواب می
دهند: «چرا، اما فقط پدرم بود که مرضی موافقان ومخالفان قرار گرفت.» بعدها
مضمون این حدیث بیشتر مورد توجه قرار گرفت. |
سلطان | اسم
ولقب سلطان تا قرن دوم هجری اصلاً کاربرد نداشته است ودر زمان هارون
الرشید، برای اولین بار به وزیر معروفش جعفر برمکی، سلطان لقب داده شد. این
واژه ابتدا به معنای پادشاه نبود وبه معنای شخصی بود که تسلط برامور دارد.
اولین سلطان هم جعفر وزیر بود که در دوره ای کنار خلیفه، سلطان هم وجود
داشت.بعد از سرکوبی برامکه اما تا مدت ها دیگر سلطانی وجود نداشت تا درزمان
ولایتعهدی امام هشتم(ع) این لقب را دوباره به ایشان دادند. در
دوره های بعدی هم این لقب برای ایشان باقی ماند وبه معنای غیر از پادشاه
استفاده شد. وگونزالس کلاویخو، سفیر اسپانیا که در قبل از عهد صفوی به
ایران آمد (806ق) درسفرنامه اش آورده است :«رسیدیم به شهر مشهد یعنی محل
شهادت امام رضا (ع) که به نام سلطان خراسان مشهور است...» |
ضامن آهو | بعد
از «رضا» مشهورترین لقب امام هشتم «ضامن آهو» است وجالب اینکه درهیچ کدام
از منابع کهن تاریخی ، داستان پناه آوردن آهو به امام رضا(ع) نیامده است.
قدیمی ترین منبعی که چنین لقبی آورده ، این شهر آشوب (متوفای 588ق)
در«مناقب آل ابی طالب» است که در وصف آن حضرت - جایی که درجریان ذکر وقایع
سفر امام (ع) به ایران به نیشابور می رسد- یک بیت شعر از شاعری به نام «ابن
حماد» نقل می کند که به این شکل :«الذی لاذت به الظبیه والقوم جلوس / من
ابوه المرتضی یزکو ویعلو و یروس» یعنی اوکسی است که آهوی ماده به او پناه
آورد؛ درحالی که گروهی نشسته بودند. او کسی است که پدرش علی مرتضی(ع) است
وهمواره درحال تزکیه وتعالی وبالا رفتن است. این درحالی است که روایت پناه
آوردن آهوی ماده، دوقرن قبل از این کتاب برای پیامبر (ص) روایت شده است. طبرانی
(متوفای 360ق) در «المعجم الکبیر» وامام بیهقی (متوفای 430ق) در«دلایل
النبوه» نقل کرده اند که روزی پیامبر از کنار شکارچیانی می گذشت که آهویی
شکار کرده بودند. آن آهو با حضرت سخن گفت. پیامبر به شکارچی ها فرمود که
آهو را رها کنند تا برود به بچه هایش شیر بدهد و برگردد. شکارچی ها
پرسیدند: «درقبال چه چیزی آن را آزاد کنیم؟» حضرت فرمودند: من ضامنم» .
رسول خدا(ص) نشست تا آهو رفت و برگشت. شکارچی ها هم آهو را به حضرت بخشیدند
وآن حضرت، آهو را آزاد فرمودند. درعوض،
شیخ صدوق (متوفای 381ق) درکتاب «عیون الاخبار الرضا» داستانی را نقل می
کند از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی (متوفای 350ق) . ابومنصور ، کسی
است که به دستورش داستان های «شاهنامه» جمع شده بود وابتدا دقیقی وبعد
فردوسی آن را به نظم کشیدند. ابومنصور
طوسی تعریف می کند که در جوانی اش یک بار برای شکار می رود. آهویی گیرش می
آید. او را دنبال می کند. آهو می رود ومی رود تا به مزار حضرت رضا(ع) می
رسد، به محض وارد شدن آهو به داخل ساختمان مزار، سگ ابومنصور دست از تعقیب
او بر می دارد. خود ابومنصور که سنی مذهب بوده، داخل مزار هم می رود. اما
به جز پشکل آهو چیزی پیدا نمی کند. ابومنصور می گوید از آن زمان معتقد به
مزار امام رضا(ع) شده است ومدام به زیارت آن حضرت می رود. به نظر می رسد داستان ضامن آهو شدن امام رضا(ع) ، از ادغام این دو داستان با هم آمده باشد. |
عالم آل محمد | ائمه
معصومین ما (ع) همگی از علمای عصرخود بوده اند و قبل از امام رضا (ع) به
امام باقر(ع) هم این لقب را داده بودند. با این حال شهرت امام رضا(ع) به
برتری علمی برهمعصرانش از آنجا آمده است که مامون که خودش هم از دانشمندان
بود و«اعلم بنی عباس» به حساب می آمد. دردوره ولایتعهدی، مناظرات متعددی را
بین امام رضا (ع) و علمای دیگر مذاهب ترتیب می داد. انگیزه مامون از این
کار را بعضی مثل طبری (درتاریخ طبری) علاقه او به علم ودانش ذکر کرده اند
وحاکم نیشابوری (درتاریخ نیشابور) می گوید که این کار را می کرد تا نقاط
ضعف احتمالی امام رضا (ع) را برملا کند وبه جایگاه ایشان توهین کند. به هر
حال، هدف هرچه که بود نتیجه مناظرات اذعان همه به علم ودانش سرشار امام (ع)
و دادن لقب «عالم آل محمد» به آن حضرت بود. |
غریب یا غریب الغربا | ممکن
است تصور شود لقب «غریب» برای امام هشتم (ع) به خاطر دوری آن حضرت از شهر
پیامیر(ص) یعنی مدینه بوده است اما از بین امامان ما ، فقط دو امام بوده
اند که به طور کامل درمدینه زندگی کرده اند، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) .
باقی ائمه هرکدام به دلیلی از سرزمین خود دور و غریب می شوند که با این
حساب، این لقب نباید تنها به این دلیل باشد. به
نظر می رسد که این لقب را خود امام و نزدیکان آن حضرت شایع کرده اند تا
مانع از موفقیت اقدام سیاسی مامون که می خواست از ولایتعهدی امام رضا (ع)
سوء استفاده بکند، شوند. همچنان
که امام رضا (ع) در وقت حرکت به سوی ایران، از اهل بیتشان خواستند تا گریه
و نوحه بکنند، یا وقتی که دعبل خزاعی درمرو خدمت ایشان رسید وشعری را که
در رثای شهادت امامان قبلی برای آن حضرت خواند، حضرت به شعر او دوبیت اضافه
کردند: «وقبر بطوس یالها من مصیبت / الحت علی الاحشا بالزفرات / الی الحشر
حتی یبعث الله قائما/ یفرج عنا الغم والکربات» یعنی «وقبری در طوس است که
مصیبتش غم را تا روز قیامت در دل ها می افروزد تا اینکه خداوند قائمی را
برانگیزد واندوه را از دل ما برطرف کند.» دعبل پرسیده بود: « یابن رسول
الله! من چنین قبری را نمی شناسم.» وحضرت جواب داده بود: « آن قبر من است.»
دعبل هم قصیده اش را با دوبیت امام، این طرف و آن طرف برای شیعیان می
خواند. |
مرتضی | این
لقب به معنای مورد رضایت و پسندیده ، لقبی است که شیعیان دربرابر لقب
«رضا» که مامون به آن حضرت داده بود برای ایشان به کار بردند. لقب مرتضی
ازالقاب مشترک بین آن حضرت با سایر ائمه (ع) است. مراد از لقب مرتضی به
تنهایی، حضرت علی (ع) می باشد. در صلوات خاصه امام رضا(ع) هم این لقب
بلافاصله بعد از لقب رضا آمده است:«اللهم صل علی علی بن موسی الرضا
المرتضی». |
مقام رضوان چگونه حاصل میشود؟
علامه جوادی آملی: هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمیشود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛ هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت مقام رضوان رضا (سلام الله علیه)؛ و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمییابد، مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام میرساند، ملقّب به رضا شد.
ممکن است در بین آحاد امّت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند؛ چون پایان بخش سورة مبارکة فجر که فرمود: یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَهُ ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرضِیَّه (1)مخصوص ائمه (ع) نیست، شامل سائر انسانهای ملکوتیمنش هم میشود. ممکن است در بین امّت کسانی باشند که دارای نفس مطمئنه و نائل به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً بشوند، امّا رضا نخواهند بود! آنها جزء امّتاند، ولی امام رضا (ع) واسطه است که چنین افرادی در بین امّت به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً راه پیدا می کنند.
اهداف جزئی هم مشمول این اصل کلّی است. اگر کسی در کارهای جزئی موفق شد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به برکت امام رضا(ع) است. اگر فرزندی کوشید، رضای پدر و مادر را فراهم کرد؛ چه بداند و چه نداند، به وساطت مقام امام رضا(ع) است. و اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به وساطت مقام ایشان است.
وجود مبارک امام هشتم (ع) وقتی وارد سرزمین مرو و خراسان شد؛ آنروز مسئلة رسمی خراسان، مسئله امامت، رهبری، خلافت و مانند آن بود. عدّه ای بر این پندار باطل بودند که رهبر را باید مردم انتخاب بکنند! امامت انتخابی است و سقیفة بنی ساعده هم شاهد آنها بود. عباسیّه بر این پندار بودند، بنی العباس فکرشان این بود که رهبری انتخابی است!
وجود مبارک امام از آنها سئوال کرد: مسئله رسمی خراسان کنونی چیست؟ عرض کردند: مسئله ولایت و رهبری است که عدّه ای باورشان این است که رهبر را مردم باید انتخاب بکنند. آنگاه وجود مبارک امام رضا (ع) طبق نقل مرحوم کُلینی (رض) فرمود: من امامت و رهبری را تشریح کنم تا معلوم بشود که امامت انتخابی نیست.
آنگاه مطلبی را فرمود که بخشی از آن معارف و مطالب به این مضمون در کافی ضبط شده است؛ اَلإمامُ واحِدُ دَهرِهِ لا یُدانِیهِ اَحَدْ وَ هُوَ بِحِیثتُ النَّجمْ مِنْ یَدِ المُتَناوِلینْ، إینَ العُقُولُ مِنْ هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟ (2) فرمود: امام آن انسان کاملی است که در عصر خود، در روی زمین دوّمی ندارد. او مثل اعلای لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است، او مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است. مگر مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء همتا دارد؟ وقتی همتا نداشت، در دسترس فکر دیگری نیست که دیگری او را بشناسد!
از باب تشبیه معقول به محسوس چنین فرمود: همانطوری که ستارههای آسمان در دسترس بشر عادی نیست، اوج مقام امامت و رهبری هم در دست بشر عادی نیست. همانطوری که با دست نمی شود ستارة آسمان را گرفت، با فکر بشر عادی هم نمی شود خلیفة الله را و امام معصوم را شناخت! إینَ العُقُولُ مِنْ هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟ کجا عقل مردم می تواند امام را بشناسد، تا او را در سقیفه اختیار بکند، انتخاب بکند! امام را جز امام آفرین احدی نمی شناسد؛ او میشناسد، او میپروراند، او نصب میکند و مانند آن. إینَ العُقُولُ مِنْ هذا و إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟
«أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»
به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول داده اند و وارد شوید.
اگر حال داشتید، به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما بوجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. 3 روز، روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام می روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه السلام می آیند.
بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس، کسی مادرش را به کول می گرفت و به حرم می برد. چیزهای عجیبی را می دید.
ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ما شاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غده ای داشت و می بایستی مورد عمل جراحی قرار می گرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیها السلام را در خواب دید که به وی فرمود: «غده خوب می شود. احتیاج به عمل ندارد»! ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته، خواهر جوابش را داده است.
همه زیارتنامه ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام می دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند:
«از بعضی گریه ها ناراحت هستم»!
پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد. «در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: «کربلا بودم»
این جمله دو معنی دارد:
معنی اول اینکه حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند.
معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!
کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین -سلام الله علیهم- را یک یک با سلام ذکر می فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان-سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- می باشد.
در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهما السلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیه السلام را زیارت کردند.
روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت می باشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهما السلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیه السلام را زیارت کردند. زیارت نامه می خواندند. همین زیارت نامه معمولی را می خواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟
حرف آخر اینکه: عمل کنیم به هر چه می دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.»