طالقانی چنان که سیر زندگی او نشان داده است شخصیتی متزلزل، مصلحت اندیش و ترسو نبود که با این گرفتاری ها در رویه سیاسی و مشی فکر خود بازنگری کند و مسیر زندگی اش را تغییر دهد. بلکه بر عکس، او با تهور و شهامت ویژه ای خود را کاملاً آماده ساخت تا با مصائب و گرفتاری های بزرگ تر در مسیر آرمان هایش مشتاقانه روبه رو شود.

سرویس فرهنگی مشرق / ویژه نامه دهه فجر - نخستین رویارویی طالقانی با نظام رضا شاه به دنبال یک رخداد جزئی و نه چندان مهم آغاز شد. اما این موضوع ساده با توجه به سوءظن گسترده و خشونت سیاسی حاکم بر جامعه آن روز برای طالقانی به معضلی بزرگ تبدیل شد و یک چند او و اطرافیانش را به خود مشغول داشت و حتی وی را روانه زندان کرد.

ماجرا در سال 1318 در پی تأهل طالقانی و اقامتش در تهران آغاز شد. وی که هر روز جهت شرکت در کلاس های درس آیت الله کمره ای ناگزیر بود پیاده مسیر میدان راه آهن و خیابان عین الدوله را طی کند، در یکی از این روزها که از قضا در پی مشاهده صحنه سرقت از یک مغازه خیاطی به شدت ناراحت بود، به هنگام عبور از مقابل کلانتری شماره 4 مورد خطاب یکی از پرسنل انتظامی (سرهنگ پاشاخان) قرار گرفت که به او دستور توقف داد و از وی خواست جواز عمامه اش را ارائه دهد.

طالقانی پاسخ داد جواز عمامه در منزل است و اکنون همراهش نیست. از آن جا که به دستور مقامات دولتی می بایست جواز عمامه همواره همراه معممین باشد، این موضوع بهانه ای جهت ایذاء طالقانی شد. لذا او را با اهانت به داخل کلانتری هدایت کردند و یکی از مأمورین در پی مشاهده این صحنه گفت: « این سید ها همه کلاش اند». در پی این توهین زننده طالقانی که به شدت عصبانی و برافروخته شده بود بلافاصله پاسخ داد: «کلاش سرکردگان شما هستند، لباس شما لباس کلاشی است، همه تان کلاشید».

البته برخی از منابع این برخورد را ناشی از اعتراض سید محمود به یکی از مأموران رضا شاه دانسته اند که قصد داشت به زور چادر را از سر زنی بردارد که طی آن طالقانی به عمل وی اعتراض می کند و با او درگیر می شود و حتی سیلی محکمی به صورت وی می نوازد. به هر حال در پی این مشاجره لفظی و پرخاش های متقابل برای طالقانی پرونده قضایی تشکیل شد و او را به اتهام توهین به مقامات مملکتی و عدم حمل جواز عمامه به زندان شهربانی انداختند. پس از تلاش های فراوان و پنج روز اقامت در زندان به قید ضمانت آزاد. اما این پایان ماجرا نبود. زیرا دو هفته بعد دوباره تحت تعقیب قرار گرفت. او را جهت ارائه جواز عمامه اش به شهربانی بردند که از همان جا روانه حبس شد.

با توجه به خشونت بیش از حدی که عوامل رضا شاه نسبت به زندانیان سیاسی و شکنجه و ایذاء مرگباری که در حق آنها روا می داشتند، خانواده و اطرافیان طالقانی بسیار مظطرب شدند.

هنگامی که تلاش های آن ها برای رهایی وی به جایی نرسید این پریشان حالی دو چندان شد. پس از گذشت دو ماه، ماجرای پرونده طالقانی به گوش رضا خان رسید. وی با توجه به احترام خاصی که برای پدر وی آیت الله سید ابوالحسن طالقانی قائل بود دستور داد پرونده وی بلافاصله در وزارت دادگستری مورد بررسی قرار گیرد. در پی این بررسی ها به سه ماه زندان محکوم شد. قسمتی از این محکومیت را خرید و قسمتی دیگر را تحمل کرد. با این همه، پلیس سیاسی نسبت به وی مانند سایر زندانیان سیاسی حساسیت ویژه ای یافته بود که در مواقع مقتضی او را می هراساند.

در مجموع، طالقانی چنان که سیر زندگی او نشان داده است شخصیتی متزلزل، مصلحت اندیش و ترسو نبود که با این گرفتاری ها در رویه سیاسی و مشی فکر خود بازنگری کند و مسیر زندگی اش را تغییر دهد. بلکه بر عکس، او با تهور و شهامت ویژه ای خود را کاملاً آماده ساخت تا با مصائب و گرفتاری های بزرگ تر در مسیر آرمان هایش مشتاقانه روبه رو شود. به گفته یکی از پژوهشگران، این دوره کوتاه زندان سبب شد تا وی مستقیماً دیکتاتوری رضا شاه را لمس کند، در زندان با یکی از اعضای گروه پنجاه و سه نفر هم بند شود؛ طی مباحثات طولانی با وی از نزدیک دیدگاه ها و مرام مارکسیستی را تجربه کند؛ قدرت سحر انگیز گفت و گوی آزاد و متقابل را دریابد و از آن پس به عنوان یکی از مدافعان بحث آزاد و قدرت امتناع در برابر اجرا و تهدید عرض اندام نماید و از این منظر چهره ای غبطه انگیز برای خود ترسیم نماید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس