مشرق؛ چندماهی است که بحث دوچرخه سواری زنان و دختران مجددا دستمایه اظهار نظر رسانههای داخلی و خارجی شده است. یکی از این رسانهها تلویزیون دولتی صدای آمریکا است.
این شبکه ضمن پرداختن به موضوع دوچرخه سواری دختران و زنان ایرانی، برخی از صحبتها و نظرات تکراری و بارها گفته شده پیرامون این موضوع را دوباره بر روی آنتن منعکس ساخته است.
اگرچه برنامه با این سوال که "چرا دوچرخه سواری زنان تبدیل به موضوعی شده که دولت و حکومت در آن امر و نهی کرده و تصمیم گیری می کند؟" آغاز میشود، اما تنها چیزی که در طول برنامه به آن پرداخته نشد، پاسخ به این سوال میباشد.
در واقع این برنامه ملغمهای بود از حرفهای تکراری درباره حسرت دختران از آزاد نبودن دوچرخه سواری در خیابانها و تصاویر دوچرخه سواری دختران و زنان که با دو هدف کنار هم چیده شده بود:
1. تحریک جوانان و نوجوانان امروز که دوچرخه سواری را حق قانونی منع شده خود بدانند.
2. ادای دین به پایه گذار دوچرخه سواری زنان در بعد از انقلاب اسلامی ایران.
کسانی که طرفدار دورچرخه سواری زنان و دختران اند، همچون گردانندگان صدای آمریکا، بر این باورند که آرزوی بسیاری از زنان و دختران ایرانی این است که فاصله میان خانه تا مدرسه، محل کار تا منزل دوست (دختر یا پسر) و ... را به قصد ورزش و تفریح، راحت و آزاد رکاب بزنند؛ اما از گشت نیروی انتظامی و نگاه خیره مردم و متلک عابرین و بوق ماشین های مزاحم میترسند.
این افراد به لحاظ اینکه منع قانونی برای دوچرخه سواری زنان وجود ندارد، سعی میکنند زنان و دختران را در مقابل عرف قرار داده و با تاکید بر عدم وجود منع قانونی، آنها را برای دوچرخه سواری به کوچه و خیابان بکشانند.
در این رویکرد، دولت و حکومت به وضع قوانین ضد زن محکوم نمیشوند، بلکه باید برای عدم فرهنگسازی مناسب در قبال دوچرخه سواری زنان و جلوگیری از اعمال سلیقههای گوناگون مورد بازخواست قرار گرفته و توبیخ شوند؛ و این یعنی یک گام رو به جلو در ترویج بیعفتی در جامعه.
با وجود اینکه روشن است چرا استقبال دختران از دوچرخه سواری در پیستهای شهرداری تهران بیشتر از پسران میباشد، اما منادیان حقوق بشر این امر را به عنوان نشانه اشتیاق بالای زنان و دختران ایرانی برای دوچرخه سواری مطرح میکنند، اشتیاقی که اگر محدودیتهای دوچرخه سواری در کوچه و خیابان نبود، کاهش ترافیک، کاهش آلودگی هوا و بهبود سلامت زنان و دختران را در پی خواهد داشت.
موافقان دوچرخه سواری زنان در حالی حکومت را به کم کاری در حوزه فرهنگسازی پیرامون این موضوع متهم میکنند که زنان عموما تحرک قابل قبولی ندارند، نه در ایران، بلکه در تمام جوامع شهری، اکثر مردان و زنان کم تحرکاند.
فمینیستها اغلب فراموش میکنند در سایر حوزههایی که امکانات مناسب ورزشی هم وجود دارد تنها درصد کمی از زنان تهرانی ورزش میکنند و بیشترین آمار ورزش زنان به ورزش صبح گاهی درون پارک مربوط میشود. ورزشی که در ملاء عام و بدون گشت نیروی انتظامی و بوق ماشینهای مزاحم انجام میشود.
همچنین مدافعان حقوق زنان و دختران از آمار دوچرخه سواری مردان در ایران و جهان سخنی به میان نمیآورند و پاسخ نمی-دهند چرا مردان که دوچرخه سواری برایشان آزاد است در کوچه و خیابان و برای تردد از آن استفاده نمیکنند؟
هم اکنون اکثر دوچرخههای تعبیه شده در ایستگاههای سطح شهر، پارک ها و ... بجز در ایام تعطیل بلا استفادهاند و این طبیعت زندگی شهری است.
بر این اساس اگرچه ورزش بانوان از حیث سازماندهی، بودجه و امکانت، ایرادات و مشکلات بسیاری دارد، اما دوچرخه سواری مسالهی زن ایرانی نیست.
به این ترتیب اگرچه این دوچرخه سواری زنان است که مطرح میشود، اما در واقع دوچرخه سواری جزء علاقمندیهای بخشی از دختران نوجوان و جوان به حساب میآید و زنان و مادران بسیار معدودی هستند که تمایل به دوچرخه سواری داشته باشند. علت مطرح کردن دوچرخه سواری در بازه های زمانی مختلف توسط رسانه های مغرض نیز استفاده از شور نوجوانی و جوانی دختران و تشویق آن ها به پرده دری و ایستادن روبروی عرف است. به عنوان مثال امروز دوچرخه سواری برای اغلب دختران متولد دهه 60 نه مساله است، نه فرصت انجام آن را دارند و علاقه دوران نوجوانی شان هم فروکش کرده است، در مقابل متولدین دهه 70 که امروز دبیرستان و دانشگاه را در دست دارند به شدت از مطرح شدن چنین بحث هایی استقبال میکنند، زیرا اقتضای سن و هیجاناتی است که دارند. برای بخشی از این دختران دوچرخه سواری ابزاری است برای نشان دادن توانایی هایشان در رقابت با پسران در کنار حس خودنمایی زنانه، بخشی دیگر نیز دوچرخه سواری را برای ایستادن مقابل حکومت، سنت ها و عرف انتخاب میکنند و البته هستند کسانی که آن را به عنوان ورزش و تفریح دنبال میکنند.
در گزارش خبرنگار خیابان زندگی عدم وجود منع قانونی درباره دوچرخه سواری زنان از زبان چند مسئول مطرح شد، همچنان که در تمام رسانههایی که به این موضوع میپردازند همیشه از زبان افراد مسئول بر نبود منع قانونی تاکید میشود.
نکته ای که در این میان حائز اهمیت است این است چرا برخی با وجود اینکه اظهارنظر در مسائل دینی و احکام شرعی بر کسانی که صاحب نظر نیستند جایز نیست، حسب تصدی پست و منسبی دولتی و حکومتی، اجازه اظهار نظر را به خود میدهند.
دوچرخه سواری زنان و دختران مسالهای نیست که به راحتی، با یک اظهارنظر درباره بودن یا نبودن منع قانونی بتوان برای آن نسخه پیچید. مگرنه نتیجه همان میشود که برای موتورسواری زنان مجوز صادر میگردد، مجوزی که ممکن است روزی به تردد خیابانی زنان موتورسوار منجر شود.
گزارشگر خیابان زندگی در پایان گزارش خود از فائزه هاشمی به عنوان پایه گذار دوچرخه سواری دختران در پس از انقلاب، به عنوان چرخی که اگرچه میچرخد ولی کند میچرخد، نیز یاد میکند، کسی که این روزها در زندان است.
در مجموع انتخابات نزدیک است و موضوعات پیرامون زنان و دختران روز به روز اهمیت بیشتری پیدا میکنند.
این شبکه ضمن پرداختن به موضوع دوچرخه سواری دختران و زنان ایرانی، برخی از صحبتها و نظرات تکراری و بارها گفته شده پیرامون این موضوع را دوباره بر روی آنتن منعکس ساخته است.
اگرچه برنامه با این سوال که "چرا دوچرخه سواری زنان تبدیل به موضوعی شده که دولت و حکومت در آن امر و نهی کرده و تصمیم گیری می کند؟" آغاز میشود، اما تنها چیزی که در طول برنامه به آن پرداخته نشد، پاسخ به این سوال میباشد.
در واقع این برنامه ملغمهای بود از حرفهای تکراری درباره حسرت دختران از آزاد نبودن دوچرخه سواری در خیابانها و تصاویر دوچرخه سواری دختران و زنان که با دو هدف کنار هم چیده شده بود:
1. تحریک جوانان و نوجوانان امروز که دوچرخه سواری را حق قانونی منع شده خود بدانند.
2. ادای دین به پایه گذار دوچرخه سواری زنان در بعد از انقلاب اسلامی ایران.
کسانی که طرفدار دورچرخه سواری زنان و دختران اند، همچون گردانندگان صدای آمریکا، بر این باورند که آرزوی بسیاری از زنان و دختران ایرانی این است که فاصله میان خانه تا مدرسه، محل کار تا منزل دوست (دختر یا پسر) و ... را به قصد ورزش و تفریح، راحت و آزاد رکاب بزنند؛ اما از گشت نیروی انتظامی و نگاه خیره مردم و متلک عابرین و بوق ماشین های مزاحم میترسند.
این افراد به لحاظ اینکه منع قانونی برای دوچرخه سواری زنان وجود ندارد، سعی میکنند زنان و دختران را در مقابل عرف قرار داده و با تاکید بر عدم وجود منع قانونی، آنها را برای دوچرخه سواری به کوچه و خیابان بکشانند.
در این رویکرد، دولت و حکومت به وضع قوانین ضد زن محکوم نمیشوند، بلکه باید برای عدم فرهنگسازی مناسب در قبال دوچرخه سواری زنان و جلوگیری از اعمال سلیقههای گوناگون مورد بازخواست قرار گرفته و توبیخ شوند؛ و این یعنی یک گام رو به جلو در ترویج بیعفتی در جامعه.
با وجود اینکه روشن است چرا استقبال دختران از دوچرخه سواری در پیستهای شهرداری تهران بیشتر از پسران میباشد، اما منادیان حقوق بشر این امر را به عنوان نشانه اشتیاق بالای زنان و دختران ایرانی برای دوچرخه سواری مطرح میکنند، اشتیاقی که اگر محدودیتهای دوچرخه سواری در کوچه و خیابان نبود، کاهش ترافیک، کاهش آلودگی هوا و بهبود سلامت زنان و دختران را در پی خواهد داشت.
موافقان دوچرخه سواری زنان در حالی حکومت را به کم کاری در حوزه فرهنگسازی پیرامون این موضوع متهم میکنند که زنان عموما تحرک قابل قبولی ندارند، نه در ایران، بلکه در تمام جوامع شهری، اکثر مردان و زنان کم تحرکاند.
فمینیستها اغلب فراموش میکنند در سایر حوزههایی که امکانات مناسب ورزشی هم وجود دارد تنها درصد کمی از زنان تهرانی ورزش میکنند و بیشترین آمار ورزش زنان به ورزش صبح گاهی درون پارک مربوط میشود. ورزشی که در ملاء عام و بدون گشت نیروی انتظامی و بوق ماشینهای مزاحم انجام میشود.
همچنین مدافعان حقوق زنان و دختران از آمار دوچرخه سواری مردان در ایران و جهان سخنی به میان نمیآورند و پاسخ نمی-دهند چرا مردان که دوچرخه سواری برایشان آزاد است در کوچه و خیابان و برای تردد از آن استفاده نمیکنند؟
هم اکنون اکثر دوچرخههای تعبیه شده در ایستگاههای سطح شهر، پارک ها و ... بجز در ایام تعطیل بلا استفادهاند و این طبیعت زندگی شهری است.
بر این اساس اگرچه ورزش بانوان از حیث سازماندهی، بودجه و امکانت، ایرادات و مشکلات بسیاری دارد، اما دوچرخه سواری مسالهی زن ایرانی نیست.
به این ترتیب اگرچه این دوچرخه سواری زنان است که مطرح میشود، اما در واقع دوچرخه سواری جزء علاقمندیهای بخشی از دختران نوجوان و جوان به حساب میآید و زنان و مادران بسیار معدودی هستند که تمایل به دوچرخه سواری داشته باشند. علت مطرح کردن دوچرخه سواری در بازه های زمانی مختلف توسط رسانه های مغرض نیز استفاده از شور نوجوانی و جوانی دختران و تشویق آن ها به پرده دری و ایستادن روبروی عرف است. به عنوان مثال امروز دوچرخه سواری برای اغلب دختران متولد دهه 60 نه مساله است، نه فرصت انجام آن را دارند و علاقه دوران نوجوانی شان هم فروکش کرده است، در مقابل متولدین دهه 70 که امروز دبیرستان و دانشگاه را در دست دارند به شدت از مطرح شدن چنین بحث هایی استقبال میکنند، زیرا اقتضای سن و هیجاناتی است که دارند. برای بخشی از این دختران دوچرخه سواری ابزاری است برای نشان دادن توانایی هایشان در رقابت با پسران در کنار حس خودنمایی زنانه، بخشی دیگر نیز دوچرخه سواری را برای ایستادن مقابل حکومت، سنت ها و عرف انتخاب میکنند و البته هستند کسانی که آن را به عنوان ورزش و تفریح دنبال میکنند.
نکته ای که در این میان حائز اهمیت است این است چرا برخی با وجود اینکه اظهارنظر در مسائل دینی و احکام شرعی بر کسانی که صاحب نظر نیستند جایز نیست، حسب تصدی پست و منسبی دولتی و حکومتی، اجازه اظهار نظر را به خود میدهند.
دوچرخه سواری زنان و دختران مسالهای نیست که به راحتی، با یک اظهارنظر درباره بودن یا نبودن منع قانونی بتوان برای آن نسخه پیچید. مگرنه نتیجه همان میشود که برای موتورسواری زنان مجوز صادر میگردد، مجوزی که ممکن است روزی به تردد خیابانی زنان موتورسوار منجر شود.
گزارشگر خیابان زندگی در پایان گزارش خود از فائزه هاشمی به عنوان پایه گذار دوچرخه سواری دختران در پس از انقلاب، به عنوان چرخی که اگرچه میچرخد ولی کند میچرخد، نیز یاد میکند، کسی که این روزها در زندان است.
در مجموع انتخابات نزدیک است و موضوعات پیرامون زنان و دختران روز به روز اهمیت بیشتری پیدا میکنند.