تیمسار قرنی در دادگاه در پاسخ این سؤال که چرا وارد مسائل سیاسی شده است، گفت: «قبل از اینکه سرلشکر باشیم، ایرانی هستم و حق دارم در کارهای مملکتی دخالت کنم و نظر بدهم تا آنجا که مغایر با قوانین موضوعه مملکت نباشد».

به گزارش مشرق؛ شهید سپهبد «محمدولی‌خان قرنی» در سال 1292 هجری شمسی و در هفتمین سال پیروزی نهضت مشروطیت هنگامی که شهر تهران در کشمکش‌های خونین مشروطیت فرو رفته بود و گروه‌های متعدد سیاسی و حکومت در جدال خونین با یکدیگر بودند، در گوشه‌ای از شهر تهران به دنیا آمد.

                                                          ***

پدرش میرزا آقاخان قرنی از مدیران مخابرات آن روزگار تهران بود و به هنگام طفولیت ولی‌خان، او را به شیراز اعزام کرد؛ محمدولی‌خان دوره ابتدایی را در دبستان «گل‌بهار» شیراز گذراند؛ پس از انتقال به تهران هنگام بازگشت، آقاخان در آباده بیمار شد و در همان جا از دنیا رفت.

به دنبال آن مادر محمدولی خان مجبور شد یک سال در اصفهان بماند؛ ولی خان سال 1304 در دبیرستان امیرکبیر و سپس دبیرستان نظام تهران تحصیلات را پی گرفت و به سال 1308 دیپلم نظامی خود را از دبیرستان نظام گرفت.

محمدولی خان حسب مدارک و رتبه‌بندی موجود دانش‌آموزی درس‌خوان و منظم بوده است. در یک سند باقیمانده از پایان دوره هفتم تحصیلی مدرسه نظام و تصدیق‌نامه دوره تحصیلات متوسطه در تاریخ اول مهر 1309 که با امضای کفیل وزیر فرهنگ است با معدل 15 و 95 صدم در بین 35 نفر رتبه دوم را کسب کرد.


محمدولی خان، تاریخ اول مهرماه 1309 به عضویت ارتش درآمد و در مدرسه کل نظام که همان دانشکده افسری بود به تحصیل در رشته صاحب منصبی نظام توپخانه پرداخت.

در اولین تصدیق‌نامه نظامی وی چنین آمده است:

«ولی‌خان قرنی ولد میرزا آقاخان که در تاریخ 1292 شمسی متولد شده است، دوره مدرسه صاحب منصبی نظام را به پایان رسانیده و از عهده امتحانات فارغ‌التحصیلی برآمده به موجب ماده (1) قانون ترفیعات قشون شاهنشاهی لیاقت نیل به درجه نایب دومی را دارا شده است. بنابراین به اعطای این تصدیق‌نامه مفتخر و مباهی می‌گردد. طبق ورقه نمرات منضمه به تصدیق‌نامه معدل کل نمرات مشارالیه 17.68 صدم است و بین هفت نفر شاگرد صنف خود رتبه سوم را دارا می‌باشد».

اما لیست نمرات موجود نشان می‌دهد که ولی‌خان نفر دوم بوده است، ولی مصطفی بهارمست را که از خانواده‌های وابسته به دربار بود که معدلش هم 15.91 بوده رتبه دوم و ولی‌خان قرنی را رتبه سوم اعلام کردند.

                                                           ***

قرنی در تاریخ اول فروردین 1311 به درجه ستوان دومی نائل آمد و در نخستین روز فروردین 1314 ستوان‌یکم شد؛ پس از چهار سال دیگر در تاریخ اول فروردین 1318 به درجه سروانی مفتخر و در سال 1322 نیز رتبه سرگردی ارتقاء یافت.

فرمانده لشکری که قرنی در آن مشغول به خدمت بود، در سال 1324 در گزینش نظریاتی که درباره او برای ارتش در تعرفه ن پ 2 وی تنظیم کرد. درباره او چنین مرقوم کرده است:

ـ عزم، اراده، تسلط و اعتماد به نفس؛ خیلی خوب.

ـ انجام مأموریت‌های مستقل جنگی یا غیرجنگی؛ غیرجنگی خیلی خوب.

ـ جنگی آزمایش نشده چگونه تصمیم ‌می‌گیرد؛ بسیار خوب.

ـ خونسردی و رشادت؛ خونسرد است.

ـ قدرت انضباط و نفوذ امر و رفتار نسبت به مرئوسین؛ خیلی خوب.

ـ لیاقت و ارزش فرماندهی و انتقادات در کارهای اداری؛ خیلی خوب.

ـ مهارت در تیراندازی و سواری؛ خیلی خوب.

ـ احساسات و عقاید؛ خیلی خوب.

ـ رفتار و معاشرت‌های خارج و اعتیادات؛ خیلی خوب و اعتیاد ندارد.

ـ همیت و علاقه به کار؛ خیلی خوب.

ـ میزان اعتماد به صداقت و عالیات این افسر در حفظ اسرار ارتش و مسایل مالی؛ صدیق است و در مسائل آزمایش نشده است.

ـ اندازه علاقمندی به حیثیت ارتش و تأثیرات تذکر و توبیخ؛ علاقمند و تذکر در او مؤثر است.

ـ اطاعت و موارد تزلزل؛ خوب و تزلزلی مشاهده نشده است.

ـ اندازه و قوه ابتکار؛ خوب.

ـ کدام یک از جراید داخلی یا خارجی را آبونه و بررسی می‌کند؟ مجلات داخلی.

ـ آداب و معاشرت دقت در تمیزی لباس؛ خیلی خوب.



                                                             ***

سروان قرنی پس از دوره دانشکده افسری مدتی دوره ستاد دانشگاه جنگ را گذراند و پس از آن دوره سرنامه اطلاعیه (اطلاعات) دانشگاه جنگ را طی کرد.

وی با طی مراتب فرماندهی از فرماندهی دسته و گروهان، به سمت کفیل فرماندهی گردان 2 هنگ 4 توپخانه منصوب شد؛  پس از مدتی فرماندهی گردان 105 کوتاه را برعهده گرفت و سپس به ریاست رکن سوم ستاد مرکز آمادگاه تعلیماتی منصوب شد.

فرماندهی پارک توپخانه لشکر 2 سمت بعدی سرگرد قرنی بود و پس از آن رئیس رکن سوم ستاد لشکر 2 شد؛ سرگرد قرنی این بار به سمت بازرسی لشکر 2 مرکز منصوب و مدتی نیز رئیس ستاد لشکر 2 مرکز شد.

معاون دوم اداره سررشته‌داری ارتش دیگر سمتی بود که قرنی در سال‌های نهضت آغاز ملی شدن صنعت نفت برعهده داشت؛ در سال 1331 از طرف شخص دکتر مصدق به فرماندهی تیپ مستقل رشت منصوب و به هنگام کودتای 28 مرداد 1332 سرتیپ قرنی فرماندهی تیپ مستقل رشت را برعهده داشته است.

                                                             ***

سرتیپ قرنی که از زمان وقوع کودتای 28 مرداد 1332 در تیپ مستقل در رشت خدمت می‌کرد، پس از کودتای 28 مرداد، وی مانند شماری از افسران که علیه مصدق فعالیت کرده بودند ترفیع نیافت، ولی در مهر 1332 به ریاست اداره دوم ستاد ارتش منصوب شد.

او در این مقام ضمن آنکه مسئول امور اطلاعات نظامی بود به دستور شاه اخبار و اطلاعات مربوط به امور سیاسی کشور را در اختیار وی گذاشت و در زمره مهم‌ترین مقام نظامی و امنیتی که با شاه ارتباط نزدیک داشت درآمده و مورد توجه و اعتماد او قرار گرفت.

از سال 1333 در طرز تفکر تیمسار قرنی تغییر آشکاری به وجود آمد؛ گرایش محسوسی به افسران ناسیونالیست و ضدرژیم شاهنشاهی پیدا کرد؛ زیرا فساد و سرکوب بعد از کودتا و ناتوانی دولت در انجام اصلاحات او را نگران ساخته بود، مشکلات موجود را ناشی از ادامه نفوذ طبقه بالای کشور، چون سرلشکر فضل‌الله زاهدی و اردشیر زاهدی، منوچهر اقبال تیمور بختیار و سرلشکر علوی‌مقدم می‌دانست.

او از نظر فکری و خصوصیات اخلاقی با آنها هماهنگی نداشت؛ سرهنگ قنبر از افسران ملی‌گرایی که قرنی را در این زمان می‌شناخته وی چنین معرفی می‌کند: «قرنی از نظر اخلاقی فوق‌العاده زیرک، باهوش، خوش‌فکر، موقع‌شناس، مبتکر و نسبت به زیردستان خود صمیمی و به آداب مذهبی سخت پایبند بود و به عنوان مردی پاکدامن، منظم و وطن‌پرست شناخته شده بود و برخلاف عده زیادی از مقامات ارتش زندگی او برخلاف مقام و موقعیت ممتازی که داشت بسیار محدود و بلکه محقرانه بود».

قرنی از اینکه وضع کشور در نهایت به یک رژیم سلطنتی دیکتاتوری تبدیل خواهد شد نگران بود و راه‌حل آن را «ایجاد یک دولت توانا برای پایان دادن به حاکمیت طبقه سنتی بالا و وادار ساختن شاه به قبول نظام پادشاهی مشروطه و انجام اصلاحات گسترده» می‌دانست.

او بر این باور بود که می‌توان با سپری کردن یک دوره حکومت استبدادی پایه‌های حکومت چند حزبی را پی‌ریزی کرد و شاه را وادار به سلطنت و نه حکومت کرد؛ افکار او در این زمان را می‌توان به ملی‌گرایان مترقی همچون ترک‌های جوان در ترکیه و جمال عبدالناصر در مصر دانست. این نکته را نباید از یاد برد که افکار او را ملی‌گرایان اسم و رسم‌دار و به عبارت دیگر مصدقی‌ها در یک خط ارزیابی کرد. گفته می‌شود وی با چهره‌های سیاسی چون علی امینی، ابوالحسن ابتهاج و حسن ارسنجانی همفکر بود و از آنان تأثیر می‌گرفت.

گازیوروسکی این گروه را «ملی‌گرایان مستقل» نام داده است و می‌افزاید: «آنچه آنان را از مصدقی‌ها تمایز می‌بخشد تمایل به کار در درون محدوده رژیم شاه خصلت غیر ایدئولوژیک آنان و پایگاه مردمی محدودشان بود».

                                                              ***

مانع اصلی او در راهی که در پیش گرفته بود، افرادی چون تیمور بختیار رئیس ساواک و سرلشکر ناصر علوی‌مقدم (رئیس شهربانی) بود؛ با این حال قرنی در میان برخی از مقامات نظامی و امنیتی هواخواهانی داشت به علاوه در میان افسران درجات متوسط و افسران جز نیز دوستانی داشت؛ اگر فعالیت‌های سیاسی او به موفقیت نزدیک می‌شد از او حمایت می‌کردند؛ به علاوه او در بین رجال سیاسی، بازرگانان و مقامات بلندپایه اداری و حتی اعضای خانواده سلطنت آشنایانی داشت همچنین با احزاب و سازمان‌های مطرح آن زمان چون «سازمان برادران» که به ابتکار سیدحسن امامی امام جمعه تهران و به منظور مبارزه با حزب توده تشکیل شده بود و با گروه «دوره» که بیشتر اعضای آن نمایندگان مجلس و کارکنان دولت بودند و به ویژه با تعدادی از اعضای حزب آزادی دوستان نزدیکی داشت؛ برخی از دوستان او چون اسفندیار بزرگمهر با مقامات امریکایی ارتباط تنگاتنگ داشتند.

قرنی وقتی تصمیم گرفت برنامه‌های خود را به اجرا بگذارد، آن را با بعضی از نمایندگان مجلس سنا و ملی نیز در میان گذاشت و حمایت تلویحی آنان در ایجاد اصلاحات در جامعه را نیز به دست آورد؛ هماهنگ‌ترین دوستان وی حسن ارسنجانی و اسفندیار بزرگمهر بودند که بزرگمهر با امریکایی‌ها ارتباطات گسترده‌ای داشت.

                                                           ***

در تابستان 1336 کوشش برای تشکیل حزب آزادی به وسیله ارسنجانی به نتیجه رسید تا بتواند در جهت جذب و بسیج توده‌ها، پشتیبانی از شاه، دولت مورد نظر را به وجود آورد و قرنی با استفاده از نفوذ خود در پیوستن بسیاری از دوستانش در حزب و نیز بنا به روایتی جلب موافقت شاه در ایجاد حزب مزبور ایفای نقش کرد.

از سال 1335 تماس قرنی با مقامات امریکایی در ملاقات با جان بولینگ (مقام سیاسی سفارت امریکا در تهران) آغاز شد و خواستار پشتیبانی دولت ایالات متحده شد؛ سپس این تماس‌ها به کارکنان سازمان سیا گسترش یافت؛ وی به صراحت به آنها خاطرنشان می‌ساخت که «ایالات متحده شاه را به قدرت رسانده و ناگزیر باید راهگشای حکومت شاه باشد».

به علاوه وی برخلاف اینگونه تماس‌ها ترجیح می‌داد از کانال بزرگمهر یکی از عوامل مهم و فعال سیا در ایران با مقامات امریکایی ارتباط داشته باشد و مقامات امریکایی نیز به نحوی که به روابط امریکا و شاه لطمه وارد نشود به حمایت غیرمحسوسی از آنها پرداختند.

قرنی پیش‌بینی کرده بود که محتمل است شاه از فعالیت‌های او آگاه شود، همچنین تیمور بختیار، علوی‌کیا و علوی‌مقدم از هر فرصتی برای بی‌اعتبار ساختن او استفاده خواهند کرد؛ با این حساب برای پنهان نگهداشتن فعالیت‌های خود از شاه درخواست کرد به او اجازه دهد عملیات ظاهراً تحریک‌آمیزی را طرح‌ریزی کند تا توطئه‌گران و دشمنان بالفعل شاه را شناسایی کند؛ بنابراین، شاه نیز به گزارش‌های ساواک و دیگر عناصر اطلاعاتی درباره فعالیت‌های مخفی قرنی ترتیب اثر نمی‌داد.

فعالیت‌های سیاسی قرنی و دوستانش در اسفند 1336 با مسافرت اسفندیار بزرگمهر از طریق بیروت به یونان و ملاقات او با وزیر خارجه امریکا ویلیام رونتری وارد مرحله حساسی شد؛ این مسافرت به منظور ایجاد یک کانال مستقیم ارتباط با مقامات بلندپایه امریکا بود؛ ساواک او را تحت نظر گرفت و از ملاقات محرمانه او و رونتری مطلع شد؛ بزرگمهر پس از بازگشت به ایران بازداشت و ساواک به مدت چند روز از او بازجویی کرد و سپس آزاد شد و تحت مراقبت شدید قرار گرفت.

این موضوع شاه را متقاعد ساخت که قرنی و یارانش برای او تهدید جدی به شمار می‌روند. بنابراین قرنی و چند تن از همدستان وی را زیرنظر گرفت و در اواخر اسفند 1336 بازداشت شد و به دنبال آن 12 تن از دوستانش دستگیر و شماری مورد بازجویی قرار گرفتند.

درباره اینکه چگونه جریان این ارتباطات و فعالیت‌ها کشف شد، برخی معتقدند که سازمان اطلاعات شوروی، ساواک را در جریان گذاشت؛ برخی نیز انگلیس را دخیل دانسته‌اند؛ سرهنگ قنبر کشف کودتا را به علت ساده‌اندیشی شخصی قرنی دانسته است که طرح کودتا را به وسیله یکی از عوامل سفارت انگلیس به سر دنیس رایت سفیر بریتانیا در تهران اطلاع داد و اظهار داشت که نظر مقامات امریکایی را جلب کرده است، خواستار حمایت انگلیس شد، ولی آنها جریان را به شاه گزارش دادند.

افشای این موضوع کافی بود تا رقبایی چون تیمور بختیار آن را با شدت هر چه بیشتر تعقیب کند؛ امریکایی‌ها به شدت دخالت مقامات این کشور در این کودتا را تکذیب کردند؛ این تکذیب با تهدید نیز همراه بود؛ تکذیب مصرانه امریکا در پشتیبانی از قرنی شاه را متقاعد ساخت که دستی در کار است تا روابط او و امریکا را به هم بزند و از طرف دیگر تصمیم گرفت موضوع قرنی و عملیات او و نیز مداخله امریکا را در آن کم‌اهمیت جلوه دهد.

                                                               ***

قرنی در دادگاه در پاسخ این سؤال که چرا وارد مسائل سیاسی شده است، گفت: «قبل از اینکه سرلشکر باشیم، ایرانی هستم و حق دارم در کارهای مملکتی دخالت کنم و نظر بدهم تا آنجا که مغایر با قوانین موضوعه مملکت نباشد».

وی پس از محاکمه به موجب مواد 330 و 344 آیین دادرسی ارتش به اتهام مداخله در امور غیرنظامی و مشارکت در فعالیت‌های سیاسی و نیز خودداری از گزارش به شاه تحت تعقیب قرار گرفت و در اوایل تابستان 1336 در دادگاه نظامی به دو سال زندان محکوم شد. ولی از رأی دادگاه تقاضای تجدیدنظر کرد و متعاقب آن دادگاه تجدیدنظر او را مجرم شناخت و به سه سال زندان و اخراج از ارتش محکوم ساخت.

کاتوزیان در این باره می‌نویسد: «این واقعیت که موارد اتهام و محاکمه قرنی هیچ گاه علنی نشد، اینکه او محاکمه صحرایی و تیرباران نشد و اینکه مجازاتش این قدر سبک بود جای تردید باقی نمی‌گذارد که او از حمایت یک قدرت خارجی برخوردار بوده است».

اما سرهنگ قنبر معتقد است که این ارفاق صرفاً به منظور مصلحت‌اندیشی مقامات سفارت انگلیس بود که می‌خواستند شایعه حمایت امریکا از وی را کمرنگ نشان دهند. وی همچنین می‌افزاید: «برخی نیز عقیده داشتند که انگلیسی‌ها می‌خواستند وانمود کنند که آنها افشاگر کودتای امریکایی‌ها نبودند».

                                                        ***

پس از محکومیت شهید قرنی، ستاد بزرگ ارتشتاران طی گزارشی موضوع سوابق خدمتی سرلشکر قرنی بدون ذکر هرگونه همکاری در کودتای 28 مرداد که حکایت از عدم همکاری وی دارد گزارش اخراج وی از خدمت به خاطر محکومیت به خاطر شرکت در کودتا را چنین آورده است که برابر گزارشات خلاصه وضعیت خدمتی تهیه شده است.



موضوع: خلاصه وضعیت خدمتی تیمسار سرلشکر اخراجی ولی قرنی

ـ مشخصات: ولی فرزند میرزاآقا خان، شهرت: قرنی، متولد: 1292، دارای شناسنامه شماره 27999 صادره از تهران، ورود به خدمت: 1 مهر 1309، دارای عیال و اولاد.

ـ مراحل تحصیلی: دانشکده افسری، دوره ستاد دانشگاه جنگ، دوره سه ماهه اطلاعیه دانشگاه جنگ.

ـ مراحل درجات: در مهرماه 1311 به درجه ستوان دومی و در مهرماه 1326 به درجه سرلشکری مفتخر گردیده.

ـ مشاغل مهم، کفیل فرماندهی گردان 2 هنگ 4 توپخانه، فرماندهی گردان 105 کوتاه، رئیس رکن سوم ستاد مرکز تعلیماتی آمادگاه، فرمانده پارک توپخانه لشکر، رئیس رکن سوم ستاد لشکر 2 بازرس رشت، رئیس اداره دوم ستاد ارتش، معاون دوم ستاد ارتش.

ـ امتیازات؛ آجودانی مخصوص اعلی‌حضرت همایون شاهنشاهی، نشان لیاقت درجه 2 و 3، نشان، همایون درجه 2، نشان دانش درجه 2 و 3، نشان رستاخیز درجه 1، نشان خدمت درجه 2، نشان کوشش درجه 1 و 2، نشان پارس درجه 2، نشان افتخار درجه 3 و 1، شش ماه ارشدیت.

ـ تشویقات، تقدیر در فرمان همگانی ارتشی 3 مرتبه تقدر و دستور قسمتی و کتبی 43 مرتبه.

ـ تنبیهات، جمعاً 25 روز بازداشت و یک مرتبه توبیخ و 2 روز زندانی.

ـ پرونده محاکماتی، طبق رأی دادگاه تجدیدنظر ویژه به اتهام لغو دستور و مستور داشتن جریاناتی را از مافوق به سه سال زندان عادی محکوم و به استناد ماده 298 قانون دادرسی و کیفر ارتش و بند (د) ماده 15 قانون استخدام نیروهای مسلح شاهنشاهی از تاریخ 22 تیرماه 37 از خدمت ارتش شاهنشاهی اخراج می‌شود.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس