باید خــــدا غزل بنویسد برای تو
آرایه های ناب ِ خدایی فدای تو
مَشعر، مِنا، سَعی وصفا، یثرب وحجاز
والِه نموده کُّل ِجهان را صفای تو
کعبه به دور خانه ی تو می کند طواف
وقتی که گشته شیر خدا مقتدای تو
نازم به تو که نقطه ی پرگار خلقتی
پروانه وار، گشته دلم، مبتلای تو
سجاده ی تو بوی گل یاس می دهد
شهر مدینه مست شد از رَبّنای تو
آن دم که می زدی قدم، آهسته، در بهشت
مانده به روی بال ِ مَلک ردِّپای تو
مَحشر بدون لطف تو مَحشر نمیشود
محشر شود قیامت حق، از عطای تو