به گزارش خبرنگار ورزشی مشرق، این روزها شاهد اتفاقات جالبی در جهان فوتبال هستیم. این رشته که فعالان آن مدام از صلح و آرامش دم می زنند، این روزها به محل تبلیغ کشورهای ناقض حقوق بشر و حامیان تروریسم بین المللی تبدیل شده است. این ماجرا به گونه ای شده که اساسا، فوتبال در حال تغییر کاربری رسمی به ابزاری در اختیار قدرت ها و ثروت شده و مردم ارتباط دست چندمی با آن دارند.
در این بین، شاید برخی ساده دلان که فوتبال را عشق و موضوعی فاقد هویت های مضاعف می دانستند، فرصتی برای تامل داشته باشند. در حقیقت، امروز به گونه ای شده که بر همگان عیان است که این رشته صرفا ابزاری در اختیار دولت ها و قدرت هاست تا از آن به اهداف خود برسند؛ هر بار و هر دوره به شکل و قسمی! باید دید این روزها ساده دلانی که از عشق به فوتبال می گویند، چه تعبیری برای اقدامات این جریان های دیکتاتور و خون ریز دارند ...
× ورود حامیان القاعده به بارسای یهودگرا
شاید بتوان اولین پرده برداری عیان این ماجرا را در باشگاه بارسلونا تجربه و تحلیل کرد. بارسا که سال هاست ارتباط گسترده و نیمه آشکاری با رژیم صهیونیستی داشت، به یک باره اقدام به عقد قرارداد با بنیاد قطر کرد. نام این موسسه که از سوی همسر امیر این کشور حوزه خلیج فارس اداره می شود، روی پیراهن این باشگاه خورد تا بعد از سال ها، این مجموعه تجربه داشتن حامی مالی داشته باشد. توجیه نیز فعالیت اجتماعی و فرهنگی این بنیاد بود که بعدها افشا شد که چه کمک های گسترده مالی به جریان های تکفیری و سلفی در جهان داشته است!
نکته حایز اهمیت این است که چرا مدیران بارسلونا به یک باره تصمیم گرفتند تا تصمیم تاریخی خود را تغییر دهند. این موضوع که با اعتراضات گسترده هواداران این تیم همراه شد، موجب نشد تا مدیران این مجموعه از اقدام خود منصرف شوند. اما چه می شود که مدیران نزدیک به جریان جهانی یهودی به یک موسسه که ارتباطات گسترده ای نیز با جریان های تروریستی در جهان دارد، چنین فرصتی را می دهند، خود نکته ای قابل تامل است که می تواند از راز ارتباط های پشت پرده این دو جریان بگوید.
× حمله اعراب به جزیره
در این بین می توان ادعا داشت فوتبال جزیره مورد هجوم همه جانبه اعراب و به خصوص ساکنان امارات متحده عربی قرار گرفته است. آنها در تلاشند تا بخش های مختلف فوتبال جزیره را از آن خود کنند. یک بار به سمت آرسنال می روند و لندن را تصاحب می کنند و بار دیگر سر از منچستر و سیتی در می آورند. البته، در سیتی اقداماتی انجام دادند که در نوع خود جالب توجه است.
اعراب دوبی در گام اول، زیر ساخت های فوتبال جزیره را مانند ورزشگاه ها از آن خود کرده اند. در گام بعدی نیز تملک آن مجموعه ها را به نام خود زده اند. در سیتی توانستند باشگاه را از آن خود کنند و سرمایه هنگفتی را نیز سرازیر آن کنند. شرکت الاتحاد امارات قراردادی 400 میلیون پوندی را با سیتی منعقد کرد که رکوردی شگفت انگیز در این راستا بود. چه می شود این شیخ نشین که این روزها از وضعیت مطلوبی نیز برخوردار نیست، چنین سرمایه ای را راهی این جزیره کوچک می کند؟
× و ناگهان آذربایجان از راه می رسد!
در این بین، ورود جمهوری آذربایجان به ماجرای حضور در عرصه فوتبال نیز قابل توجه است. این کشور که به نوعی، مستعمره رژیم صهیونیستی به شمار می رود، در دربی مادرید ظاهر شد و نام خود را روی پیراهن اتلتیکو قرار داد. "آذربایجان، سرزمین آتش" تبلیغی بود که روی پیراهن این تیم قرار گرفت که اگرچه مانند همتایان عرب خود، ارقام نجومی برابر آن قرار نگرفت؛ اما موجب تعجب بسیاری شد.
چه اتفاقی موجب می شود تا کشوری مانند آذربایجان که شاخص های ابتدایی زندگی مردمش نیز با کاستی همراه است، به یک باره میلیون ها دلار به یک باشگاه اسپانیایی بدهد تا تبلیغ گردشگری خود را بکند؟ چه نکته جذابی در این تبلیغات برای حاکمان این کشور وجود دارد؟ و ... سوال هایی که ذهن هر مخاطب بی طرفی را به خود معطوف می کند.
× فوتبال به مثابه ابزاری برای حاکمان ثروت و قدرت
این نمونه ها و نمونه های مشابه دیگر که نوشتار کنونی مجال بحث درباره آنها فراهم نشد، گویای حقیقتی عیان شده در فوتبال امروز جهان است. تمامی این کشورها، نمادهایی از حمایت از تروریسم و کشتار هستند یا حاکمانی دارند که مولفه های ابتدایی حقوق انسانی را نیز درباره ملت خود رعایت نکرده اند. قطر که این روزها محور حمایت از تروریست های القاعده، طالبان و ... در منطقه است. امارات که سرزمینی امن برای این گروه ها است. آذربایجان که با وجود داشتن اکثریتی شیعی، هرگز فرصت حرکت و فعالیت به آنها داده نشده و به شدت سرکوب شده اند.
این کشورها که دارای حاکمانی مستبد و دیکتاتور است، در تلاشند تا با استفاده از ابزارهایی مانند فوتبال، به بازسازی چهره خود میان افکار عمومی بپردازند. البته، این اشخاص مانند امیر قطر و رئیس جمهور آذربایجان، از نزدیکان رژیم صهیونیستی در منطقه به شمار رفته و خود را در کنار آنها تعریف و نهادینه کرده اند. همین نیز منجر شده تا از تدابیر و ترفندهای یهودی برای بازسازی خود بهره برده و به صنعت تبلیغ روی آورند. در حقیقت، آنها به منش دوستان دیروز و امروز خود روی آورده و این روزها دست های پشت پرده این دو نیز عیان شده است؛ البته برای آنانی که بخواهند ببینند!
در این بین، شاید برخی ساده دلان که فوتبال را عشق و موضوعی فاقد هویت های مضاعف می دانستند، فرصتی برای تامل داشته باشند. در حقیقت، امروز به گونه ای شده که بر همگان عیان است که این رشته صرفا ابزاری در اختیار دولت ها و قدرت هاست تا از آن به اهداف خود برسند؛ هر بار و هر دوره به شکل و قسمی! باید دید این روزها ساده دلانی که از عشق به فوتبال می گویند، چه تعبیری برای اقدامات این جریان های دیکتاتور و خون ریز دارند ...
× ورود حامیان القاعده به بارسای یهودگرا
شاید بتوان اولین پرده برداری عیان این ماجرا را در باشگاه بارسلونا تجربه و تحلیل کرد. بارسا که سال هاست ارتباط گسترده و نیمه آشکاری با رژیم صهیونیستی داشت، به یک باره اقدام به عقد قرارداد با بنیاد قطر کرد. نام این موسسه که از سوی همسر امیر این کشور حوزه خلیج فارس اداره می شود، روی پیراهن این باشگاه خورد تا بعد از سال ها، این مجموعه تجربه داشتن حامی مالی داشته باشد. توجیه نیز فعالیت اجتماعی و فرهنگی این بنیاد بود که بعدها افشا شد که چه کمک های گسترده مالی به جریان های تکفیری و سلفی در جهان داشته است!
نکته حایز اهمیت این است که چرا مدیران بارسلونا به یک باره تصمیم گرفتند تا تصمیم تاریخی خود را تغییر دهند. این موضوع که با اعتراضات گسترده هواداران این تیم همراه شد، موجب نشد تا مدیران این مجموعه از اقدام خود منصرف شوند. اما چه می شود که مدیران نزدیک به جریان جهانی یهودی به یک موسسه که ارتباطات گسترده ای نیز با جریان های تروریستی در جهان دارد، چنین فرصتی را می دهند، خود نکته ای قابل تامل است که می تواند از راز ارتباط های پشت پرده این دو جریان بگوید.
× حمله اعراب به جزیره
در این بین می توان ادعا داشت فوتبال جزیره مورد هجوم همه جانبه اعراب و به خصوص ساکنان امارات متحده عربی قرار گرفته است. آنها در تلاشند تا بخش های مختلف فوتبال جزیره را از آن خود کنند. یک بار به سمت آرسنال می روند و لندن را تصاحب می کنند و بار دیگر سر از منچستر و سیتی در می آورند. البته، در سیتی اقداماتی انجام دادند که در نوع خود جالب توجه است.
اعراب دوبی در گام اول، زیر ساخت های فوتبال جزیره را مانند ورزشگاه ها از آن خود کرده اند. در گام بعدی نیز تملک آن مجموعه ها را به نام خود زده اند. در سیتی توانستند باشگاه را از آن خود کنند و سرمایه هنگفتی را نیز سرازیر آن کنند. شرکت الاتحاد امارات قراردادی 400 میلیون پوندی را با سیتی منعقد کرد که رکوردی شگفت انگیز در این راستا بود. چه می شود این شیخ نشین که این روزها از وضعیت مطلوبی نیز برخوردار نیست، چنین سرمایه ای را راهی این جزیره کوچک می کند؟
× و ناگهان آذربایجان از راه می رسد!
در این بین، ورود جمهوری آذربایجان به ماجرای حضور در عرصه فوتبال نیز قابل توجه است. این کشور که به نوعی، مستعمره رژیم صهیونیستی به شمار می رود، در دربی مادرید ظاهر شد و نام خود را روی پیراهن اتلتیکو قرار داد. "آذربایجان، سرزمین آتش" تبلیغی بود که روی پیراهن این تیم قرار گرفت که اگرچه مانند همتایان عرب خود، ارقام نجومی برابر آن قرار نگرفت؛ اما موجب تعجب بسیاری شد.
چه اتفاقی موجب می شود تا کشوری مانند آذربایجان که شاخص های ابتدایی زندگی مردمش نیز با کاستی همراه است، به یک باره میلیون ها دلار به یک باشگاه اسپانیایی بدهد تا تبلیغ گردشگری خود را بکند؟ چه نکته جذابی در این تبلیغات برای حاکمان این کشور وجود دارد؟ و ... سوال هایی که ذهن هر مخاطب بی طرفی را به خود معطوف می کند.
× فوتبال به مثابه ابزاری برای حاکمان ثروت و قدرت
این نمونه ها و نمونه های مشابه دیگر که نوشتار کنونی مجال بحث درباره آنها فراهم نشد، گویای حقیقتی عیان شده در فوتبال امروز جهان است. تمامی این کشورها، نمادهایی از حمایت از تروریسم و کشتار هستند یا حاکمانی دارند که مولفه های ابتدایی حقوق انسانی را نیز درباره ملت خود رعایت نکرده اند. قطر که این روزها محور حمایت از تروریست های القاعده، طالبان و ... در منطقه است. امارات که سرزمینی امن برای این گروه ها است. آذربایجان که با وجود داشتن اکثریتی شیعی، هرگز فرصت حرکت و فعالیت به آنها داده نشده و به شدت سرکوب شده اند.
این کشورها که دارای حاکمانی مستبد و دیکتاتور است، در تلاشند تا با استفاده از ابزارهایی مانند فوتبال، به بازسازی چهره خود میان افکار عمومی بپردازند. البته، این اشخاص مانند امیر قطر و رئیس جمهور آذربایجان، از نزدیکان رژیم صهیونیستی در منطقه به شمار رفته و خود را در کنار آنها تعریف و نهادینه کرده اند. همین نیز منجر شده تا از تدابیر و ترفندهای یهودی برای بازسازی خود بهره برده و به صنعت تبلیغ روی آورند. در حقیقت، آنها به منش دوستان دیروز و امروز خود روی آورده و این روزها دست های پشت پرده این دو نیز عیان شده است؛ البته برای آنانی که بخواهند ببینند!