از بازيگران پرشمار سريال تاريخي «مختارنامه» يکي هم رضا کيانيان است در نقش حاکم مکه و رئيس يکي از 3 قطب موجود در فضاي سياسي ـ‌ اجتماعي دوران امام حسين(ع)‌ و امام زين‌العابدين(ع)‌. نقشي که در فيلمنامه وجود داشت با حضور رضا کيانيان جزئياتي به آن اضافه شد تا شاه‌ابراهيمي به عنوان مدير هنري، اندروني خانه رئيس زبيريان را دوباره بسازد. گفت‌وگو با رضا کيانيان درباره مختارنامه پيش‌روي شماست.
من بخش‌هايي از بازي شما را در مختارنامه ديده‌ام. در يک بخش شما داريد با دست غذا برمي‌داريد. اين پلان در ذهن من حک شد. يعني گويي اين آدم تا به حال در عمرش قاشق نديده و چنان با مهارت، بيشترين ميزان غذا را در 3 انگشت جا مي‌داد که گويي علاقه خاصي دارد به اين کار. من مايلم راجع به حاکم مکه در مختارنامه توضيح بدهيد.

آقاي ميرباقري به عنوان کارگردان اجازه اين نوع بازي را مي‌دهد. چرا که خودش دارد مختار را نقد مي‌کند. مختار يک آدم مطلقا خوب نيست. در تاريخ هم مطلقا خوب نبوده. شما چند بار درباره مختار شنيده‌ايد؟ خيلي کم... اما يادمان باشد مختار آدم است. يعني خاکستري است. در آن زمان 3 قدرت در عربستان وجود داشت؛ علويان، امويان و زبيريان. من حاکم زبيريان هستم. اين 3 قدرت با هم صلح کرده‌اند، اما امويان کاري مي‌کنند که جنگ مي‌شود. اينها تاريخ است. من قرار است شخصيت عبدالله زبير را بازي کنم که بزرگ‌ترين لذت زندگي او غذا خوردن و نماز خواندن است و در جنگ قدرت هم سياس و قلدر است. هم خوب است و هم بد است. او هم آدم است و هم خاکستري است. من بايد او را نقد کنم که به کمک متن و کارگردان اين نقد را انجام مي‌دهم. روز‌ها و شب‌هاي فيلمبرداري ساعات خوش و لذتبخشي بودند و غذا خوردن او بخشي توضيح‌دهنده و روشن‌کننده از زندگي اوست.
 

پس اين که شما روي اين طرز غذا خوردن تاکيد داريد به اين دليل است؟

اين در فيلمنامه نبود. ولي آقاي ميرباقري در توضيح اين شخصيت به من گفت که غذا خوردن و نماز خواندن بزرگ‌ترين لذت‌هاي زندگي او بوده و من گفتم چرا نشان ندهيم؟ سکانس اضافه شد. ميرباقري سکانس را نوشت. از محسن شاه‌ابراهيمي خواست اندروني عبدالله را بسازد و من بازي کردم. نماز خواندن او را هم نشان مي‌دهيم که زار زار گريه مي‌کند، اما در همان لحظه دارد کارهاي ديگري هم مي‌کند. براي اين که آدم است. اصلا شما از اين آدم بدتان نمي‌آيد. ولي در جاهايي از او متنفر مي‌شوي. در جاهايي از دست او مي‌خندي. در جاهايي آرزو مي‌کني زودتر بيايد. در جاهايي هم دوستش داري. چون آدم است. اگر بازيگري بتواند چنين ملغمه‌اي را در نمايش يک آدم به وجود بياورد يعني اين که دارد آن شخصيت را نقد مي‌کند. ولي اگر از اول بگوييم او آدم بد يا خوبي است هيچ اتفاقي نمي‌افتد. چون همه از اول مي‌دانند تکليفشان با اين آدم چيست. اينها در سکانس‌بندي و در جريان فيلمبرداري به وجود آمد. در فيلمنامه آقاي ميرباقري هست، اما در طول ماجرا اينها شکل گرفتند و ديدني شدند.

 

به هر حال ما درباره زماني صحبت مي‌کنيم که دوره مدرن نيست و آدم‌ها و ارزش‌ها مطلق هستند و همه چيز در دوقطبي حق و باطل قابل صورت‌بندي است. آيا در اين بافت و دوره تاريخي نيز مي‌توانيم چنين آدم‌هاي خاکستري‌اي داشته باشيم؟

آدم‌ها هميشه خاکستري بوده‌اند. قبل از ما و در زماني که آدم‌ها در غار هم زندگي مي‌کردند، خاکستري بودند. حيوانات هم همين طور هستند. به زندگي حيوان‌ها نگاه کن. حيوان ابله داريم. حيوان زرنگ داريم. حيوان ملوس داريم. حيوان عاشق‌پيشه هم داريم. درختان هم همين طور هستند. سنگ‌ها هم همين طورند. جهان اصلا اين طور است. فقط خدا مطلق است. اين نسبيت در تمام جهان و در تمام خلقت هست. اگر ما خدا را دوست داشته باشيم خلقت او را هم دوست داريم. خلقت خداوند خاکستري است. خوب و بد در هم هستند. سياهي و سپيدي درهم تنيده شده‌اند. از طرفي کار بد هست و از طرف ديگر در توبه باز است.
اما کارهاي تاريخي که تماشاگر تا به حال ديده غالبا با هم مرزهاي قابل رويت و غيرقابل ترکيبي داشته‌اند.
من در آن کارها بازي نمي‌کنم.
 

يعني شما حتي در نقش‌هاي تاريخي در حال آشنايي‌زدايي هستيد؟

من اصلا شکل کارم همين طور است. تلاش مي‌کنم با هر شخصيت به عنوان آدم برخورد کنم. نه به عنوان ديو و فرشته. همه ما ملغمه‌اي از خوب و بديم.
 

کارگردان مختارنامه ميرباقري است و بازيگر حاکم مکه هم رضا کيانيان. کيانيان را بازيگري مولف مي‌دانند و من مايلم بدانم شيوه کار اين دو چگونه است؟ تا هم بتوان آنچه در فکر و ذهن و شکل کار شماست را به تصوير کشيد و هم آنچه در ذهن ميرباقري هست؟

وقتي آن نقش را مي‌بينيد درمي‌يابيد که حتما بين کارگردان و بازيگر و گريمور و صدابردار رابطه‌اي بشدت دوستانه وجود دارد وگرنه چنين اتفاقي نمي‌افتد. اگر کارگردان از بازيگري خوشش نيايد، مي‌کوشد زودتر کار را تمام کند. اگر خوشش بيايد مکث مي‌کند. بازيگر هم همين طور. اگر از صحنه‌اي خوشش بيايد، خلاقيتش را بروز مي‌دهد. همه همين طور هستند. در اين سريال دوستي بسيار خوبي بين من و آقاي ميرباقري به وجود آمد. من و ايشان تا به حال با هم کار نکرده بوديم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس