به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از فارس، تازهترین درس اخلاق آیتالله محمدعلی جاودان شب گذشته در حسینیه شیخ مرتضی زاهد برگزار شد.
وی در ابتدا با اشاره به آیه 33 سوره مبارکه یاسین مبنی بر «وَآیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا؛ زمین مرده برهانى است براى ایشان که آن را زنده گردانیدیم» گفت: زمین، وقتی زنده میشود، ثمر میدهد آدمیزاد اگر زنده شود، قرآن کریم میفرماید: «لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیًّا»، او میتواند هر کسی را که زنده باشد، انذار کند.
این استاد اخلاق با بیان اینکه آیات نورانی قرآن کریم میتواند تأثیر به سزایی بر زندگی افراد داشته باشد، اظهار داشت: یکی از ثمرات قرآن برای انسان این است که وقتی برای او قرآن بخوانند زندگیاش عوض میشود.
وی با بیان اینکه ما باید مجموعه کارهایی که خداوند راضی نیست از جمله دروغ، غیبت و ... را شمارش کنیم، عنوان کرد: بد آمدن خداوند با بد شمردن ما انسانها تفاوت دارد؛ خداوند از یک سلسله اعمال خوشش میآید و از یک سلسله امور بدش میآید. دروغ، از جمله کارهایی است که خداوند آن را ناپسند میداند. همچنین روایت است شخص دروغگو آنقدر دروغ میگوید که در شمار کاسبان شمرده میشود.
* چه تفاوتی میان «دروغ گفت» با «دروغگو است» وجود دارد
آیتالله جاودان تصریح کرد: گاهی اوقات، انسان یک دروغ میگوید اما سپس پشیمان شده و اوقاتش تلخ میشود و تلاش میکند که دیگر بعد از این دروغ نگوید. اما از طرفی یک نفر دیگر از صبح تا شب صد تا دروغ میگوید این شخص دروغگوست از این رو میان «دروغ گفت» با «دروغگو است» تفاوت وجود دارد و اگر شخص هیچ وقت دروغ نگوید او را راستگو مینامند.
وی اظهار داشت: اگر یک بار من راست گفتم خداوند متعال از یک عمل من راضی است و اگر من همیشه راست بگویم همیشه از من راضی خواهد بود. همچنین خداوند از انسان راستگو راضیتر است خداوند از «عمل» راست گفتن، خشنود است اما از «شخص» راستگو خشنود است ما باید راهی را برویم که خداوند از «شخص» ما راضی باشد.
این استاد اخلاق ادامه داد: در روایات است که ائمه(ع) میفرمایند: اگر تو حلیم نیستی و نمیتوانی در برخورد با مردم صبور باشی، سعی کن اندک اندک خودت را کنترل کنی. برای این فرد، صبور بودن بسیار سخت است اما اگر این جنگ با خودش را تکرار کند صاحب کنترل میشود و به مرور زمان او حلیم میشود. اگر شخص در گام اول، شجاعانه عمل کند، شخصیت او به مرور زمان شجاع شده و میتواند حلیم باشد. اگر شخصیت یک فرد، بردبار، شجاع و حلیم شد بعد از مدتی اوضاع برایش عادی میشود.
وی گفت: فردی میخواست به محضر حضرت رضا (ع) مشرف شود آمد خدمت یکی از ملاهای بزرگ شهر و اجازه خواست، حاجی گفت: من حرفی دارم آن را به محضر حضرت رضا برسان اما حرفش را به او نگفت و فقط گفت پیغام مرا برسان و برای من جواب بیاور. او خدمت حضرت رضا(ع) رفت و عرض کرد حاجی یک پیغامی داشت و سلام رساند. وقتی برای زیارت وداع رفت و مشغول خوندان نماز جعفر طیار شد دید که خادمان حرم، حرم را خلوت میکنند وقتی نمازش تمام شد دید کسی داخل حرم نیست. درهای ضریح باز شد و حضرت رضا بیرون آمد و گفت به حاجی سلام برسان! آینه شو جمال بری طلعتان طلب.
* انسان باید حوصله کند تا آنچه را که مورد رضایت خداوند است را با آنچه که خداوند از آن ناراضی است، مخلوط نکند
آیتالله جاودان تصریح کرد: تمام بحث اخلاق من این است میخواهم کاری بکنم که انسان کاری انجام دهد که خداوند از «شخص او» راضی باشد. اگر خداوند شخصی را دوست داشته باشد او مستجابالدعوه میشود و هر چه را از خداوند طلب کند پروردگار عالمیان خواستهاش را برآورده خواهد کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که چه زمانی خداوند متعال، یک فردی را دوست میدارد، عنوان کرد: من صبح اول وقت نماز میخوانم، یا همتم را بلندتر میکنم و قبل از اذان نافله هم میخوانم، زیارت امام حسین(ع) و کارهایی که خداوند از آنها راضی است را انجام میدهم و در طول روز نیز بر رضایت الهی مراقبت میکنم و همینطور این رضایت ادامه دارد. بنابراین این مسئله به مداومت نیاز دارد و انسان باید حوصله کند تا آنچه را که مورد رضایت خداوند است را با آنچه که خداوند ناراضی است، مخلوط نکند.
این استاد اخلاق خاطرنشان کرد: ثمره رضایت الهی این است که او تطهیر میشود و سپس به شخصیتی تبدیل میشود که خداوند از او راضی است. در واقع او برنده میدان است. انسانی که متولد میشود همان درجه از زندگانی را دارد که من دارم هر دو در زندگی حیوانی مشترک هستیم اما برخورداری از یک زندگی برتر نیازمند تمرین است وقتی به اخلاق خوب برسیم به زندگی خوب رسیدهایم و خداوند از انسان خوب راضی است.
وی افزود: خداوند عمل خوب را دوست دارد، وقتی عمل خوب تکرار شد تبدیل میشود به شخصیت و حرف اصلی دین و اخلاق، همین است. عمل شما میشود شما، شما یعنی شخصیت شما، شما از عمل شما سرچشمه میگیرد و ساخته میشود.
آیتالله جاودان با اشاره به داستان پسر نوح گفت: خداوند خطاب به حضرت نوح(ع) آنجا که میخواست فرزندش را نجات ببخشد، فرمود: که او از اهل تو نیست؛ «انه لیس من اهلک»! عرض کرد: خداوندا تو همه اهل مرا نجات دادی و این فرزند من است اما باز ندا آمد: «انه عمل غیر صالح». بنابراین فرزند نوح، عملی بد بود از این رو عمل بد، آدم بد و عمل خوب، آدم خوب را میسازد. هر چه کمکاری کنیم به لحاظ اعتقادی کم داریم هر جا که به لحاظ عمل کم میگذاریم نشان از اعتقاد ضعیف ما دارد که معلوم نیست عاقبتش چه میشود.
وی گفت: حضرت موسیبنجعفر(ع) سرش را بعد از نماز صبح بر سجده میگذاشت و ظهر بلند میشد نافله میخواند، امام کسی است که میتوان از ایشان سرمشق گرفت و همانند ایشان رفتار کرد. حضرت تمام مدت میگفت «عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک» گناه من بزرگ است، از تو شایسته است که مرا ببخشی! و آدمیزاد تا این اندازه توانایی دارد.
این استاد اخلاق یادآور شد: هارون کنیزکی را فرستاده بود تا بلکه شاید رخوتی در قداست حضرت موسی بن جعفر(ع) به وجود آورد تا بلکه بتواند نقطه سیاهی هرچند کوچک را در کارنامه امام(ع) ایجاد کند، کنیز وارد شد اما حضرت او را ندید و مشغول نماز بود. بعد از مدتی هارون دید او پشت سر حضرت، سجادهای پهن کرده و نماز میخواند به طوری که بعدها عابد و مسلمان شد.