به گزارش مشرق به نقل از دیده بان، شورای به اصطلاح ملی مقاومت و رهبر آن مریم رجوی معروفند به اینکه همیشه در حال تدارک برای راهاندازی تجمع علیه ایران با حضور افراد سرشناس هستند.
آنگونه که خاطرات آلینا آلیمکولوا (از شرکتکنندگان در تجمع منافقین در ویلپنت) تصریح میکند بسیاری از حاضران در تجمع 22 ژوئن انگیزهای ورای آرزو برای ایرانی آزاد داشتهاند.
«من در پراگ در حال گوش دادن به موسیقی بودم و اخبار و مطبوعات رو چک میکردم که یک آگهی توجهم را جلب کرد که دعوت به سفر به پاریس برای آخر هفته بود؛ شهری که همیشه در رویای دیدنش حداقل یک بار در زندگیم بودم.»
«هزینه سفر به طرز وحشتناکی ارزان بود؛ 35 یورو معادل 46 دلار؛ من با سازماندهنده سفر مکاتبه کردم و فهمیدم که باید در قبالش کاری انجام داد اما ناراحت نشدم. اون برایم توضیح داد که باید در یک تجمع چندساعته در پاریس شرکت کنم و قول داد که این تجمع اعتراضی مسالمتآمیز و به دور از خشونت خواهد بود و در صحت و سلامت کامل به خانه برخواهم گشت!»
20 ژوئن؛ «ساعت 9 شب با یکی از دوستان دانشجوی قرقیزی خودم به ایستگاه اتوبوسی در پراگ رفتم که بر اساس گفته سازماندهنده تور قرار بود با 8 اتوبوس به پاریس بریم.»
«غالب افراد جوان و بهوضوح مثل من دانشجو بودند. من دانشجویان روسی، اوکراینی، چک و دانشجویان آسیایی زیادی رو دیدم که برای تور از طریق اینترنت ثبت نام کرده بودند.»
«بعد از بیش از یک ساعت مردم هنوز هم میاومدند. هوا سرد و بارانی بود و بعضیا شروع به گرم کردن خودشون با خوردن الکل کردند. بعضیام شروع کردند به شعار دادن "آزادی برای طوطیان ایرانی" و "سازماندهندگان باید مشروب برامون بیارند".»
«من به دوتا دختر روس نزدیک شدم که ببینم آیا اونها از هدف این سفر چیز بیشتری میدونن یا نه! یکیشون گفت برای دفاع از حقوق زنان ایرانی! دیگری هم گفت برای دیدار با مردای خوشتیپ فرانسوی! چه کسی به حقوق زنان ایرانی اهمیت میدهد!»
«ساعت 11:12 دقیقه شب بالاخره سازماندهندگان تور اومدند و ما سوار اتوبوس شدیم.»
21 ژوئن؛ «بعد از یک مسافرت طولانی و یک شب بیخوابی به پاریس رسیدیم. بهمون گفتند که کل روز را وقت داریم که هرجا را میخواهیم ببینیم. من دانشجویی را دیدم که از آلمان اومده بود تا در تجمع اعتراضی شرکت کند. اما او مطمئن بود که قرار است در یک تجمع اعتراضی در حمایت از تغییرات در عراق شرکت کند نه ایران!»
22 ژوئن؛ «هتل حدود 60 کیلومتری حومه پاریس بود. به ما وعده یک هتل 4 ستاره داده بودند اما من به این خرابه حتی یک ستاره هم نمیدهم. "خوب چه توقعی میتوانستید از یک سفر 35 یورویی داشته باشید!؟" این چیزی بود که یک نفر وقتی در صف استفاده از توالت بودیم گفت.»
ساعت 11:42 صبح؛ «من خواب ماندهام و صبحانه را از دست دادم. اونایی که زودتر بلند شده بودند گفتند شیر و ساندویچ بوده است.»
«1:16 بعدازظهرما وارد محل عجیبی که نزدیک فرودگاه شارل دوگل بود شدیم. بهمان کاغذهایی دادند که نوشته شده بود کجا برویم و چه کار کنیم. دوربین ممنوع بود. به محض خروج از اتوبوس از پیچاندن قضیه منصرف شدم چون کل محوطه توسط افرادی محافظت میشد و امکانی برای نرفتن به تجمع نبود.»
«پرچمهای زرد و بنفش همه جا آویزان بود، نام مریم رجوی روی همه نوشته شده بود، خوب حداقل اسم کسی را که پشت این رویداد عظیم بود فهمیدم. صف بی پایان اتوبوسها که از کشورهای مختلف آمده بودند تا حدی هشدار دهنده به نظر میرسید. از بازرسی امنیتی رد شدیم و وارد ساختمان شدیم. من را متوقف کردند چون علیرغم هشدار سازمان دهندهها دوربینم توی کوله پشتیم بود. اما در نهایت تعجب وقتی چند یورو به آنها دادم گذاشتند یواشکی دوربینم را با خودم ببرم و ظرف چند ثانیه داخل بودم.»
حداقل ده هزار نفر آنجا بودند. به همه کوپن ساندویچ و نوشیدنی دادند؛ بعد از خوردن و نوشیدن به تجمع پیوستیم؛ روی هر صندلی یک هدفون بود تا بتوانیم به ترجمه مستقیم سخنرانیها بپردازیم؛ ناگهان متوجه زنی شدم که کنارم بود. از سرتا پایش پوشیده بود و همش میگفت الله اکبر؛ فکر کنم تا همین حد بس بود و باید دنبال در خروجی میگشتم!»
«نزدیک درهای خروجی سازمان دهندگان ساندویچ ماهی قزلآلا و کباب توزیع میکردند. چند تا دانشجوی قرقیزی را دیدم که از آلمان آورده شده بودند زمانی که برگشتم داغون و خسته بودم و به این نتیجه رسیدم که فقط یه تله موش پنیر مجانی دارد... .»
منافقین هر ساله به مناسبت سالگرد 30خرداد1360(آغاز عملیات مسلحانه در تهران) مراسمی را در پاریس ترتیب میدهند و برای پرجمعیت نشان دادن این مراسم با روشها مختلف به دعوت از پناهندگان، دانشجویان و حتی کارتن خوابهای اروپایی در ازای پرداخت مقداری پول و غذا میپردازند.
آنگونه که خاطرات آلینا آلیمکولوا (از شرکتکنندگان در تجمع منافقین در ویلپنت) تصریح میکند بسیاری از حاضران در تجمع 22 ژوئن انگیزهای ورای آرزو برای ایرانی آزاد داشتهاند.
«من در پراگ در حال گوش دادن به موسیقی بودم و اخبار و مطبوعات رو چک میکردم که یک آگهی توجهم را جلب کرد که دعوت به سفر به پاریس برای آخر هفته بود؛ شهری که همیشه در رویای دیدنش حداقل یک بار در زندگیم بودم.»
20 ژوئن؛ «ساعت 9 شب با یکی از دوستان دانشجوی قرقیزی خودم به ایستگاه اتوبوسی در پراگ رفتم که بر اساس گفته سازماندهنده تور قرار بود با 8 اتوبوس به پاریس بریم.»
«غالب افراد جوان و بهوضوح مثل من دانشجو بودند. من دانشجویان روسی، اوکراینی، چک و دانشجویان آسیایی زیادی رو دیدم که برای تور از طریق اینترنت ثبت نام کرده بودند.»
«بعد از بیش از یک ساعت مردم هنوز هم میاومدند. هوا سرد و بارانی بود و بعضیا شروع به گرم کردن خودشون با خوردن الکل کردند. بعضیام شروع کردند به شعار دادن "آزادی برای طوطیان ایرانی" و "سازماندهندگان باید مشروب برامون بیارند".»
«من به دوتا دختر روس نزدیک شدم که ببینم آیا اونها از هدف این سفر چیز بیشتری میدونن یا نه! یکیشون گفت برای دفاع از حقوق زنان ایرانی! دیگری هم گفت برای دیدار با مردای خوشتیپ فرانسوی! چه کسی به حقوق زنان ایرانی اهمیت میدهد!»
«ساعت 11:12 دقیقه شب بالاخره سازماندهندگان تور اومدند و ما سوار اتوبوس شدیم.»
21 ژوئن؛ «بعد از یک مسافرت طولانی و یک شب بیخوابی به پاریس رسیدیم. بهمون گفتند که کل روز را وقت داریم که هرجا را میخواهیم ببینیم. من دانشجویی را دیدم که از آلمان اومده بود تا در تجمع اعتراضی شرکت کند. اما او مطمئن بود که قرار است در یک تجمع اعتراضی در حمایت از تغییرات در عراق شرکت کند نه ایران!»
22 ژوئن؛ «هتل حدود 60 کیلومتری حومه پاریس بود. به ما وعده یک هتل 4 ستاره داده بودند اما من به این خرابه حتی یک ستاره هم نمیدهم. "خوب چه توقعی میتوانستید از یک سفر 35 یورویی داشته باشید!؟" این چیزی بود که یک نفر وقتی در صف استفاده از توالت بودیم گفت.»
ساعت 11:42 صبح؛ «من خواب ماندهام و صبحانه را از دست دادم. اونایی که زودتر بلند شده بودند گفتند شیر و ساندویچ بوده است.»
«1:16 بعدازظهرما وارد محل عجیبی که نزدیک فرودگاه شارل دوگل بود شدیم. بهمان کاغذهایی دادند که نوشته شده بود کجا برویم و چه کار کنیم. دوربین ممنوع بود. به محض خروج از اتوبوس از پیچاندن قضیه منصرف شدم چون کل محوطه توسط افرادی محافظت میشد و امکانی برای نرفتن به تجمع نبود.»
«پرچمهای زرد و بنفش همه جا آویزان بود، نام مریم رجوی روی همه نوشته شده بود، خوب حداقل اسم کسی را که پشت این رویداد عظیم بود فهمیدم. صف بی پایان اتوبوسها که از کشورهای مختلف آمده بودند تا حدی هشدار دهنده به نظر میرسید. از بازرسی امنیتی رد شدیم و وارد ساختمان شدیم. من را متوقف کردند چون علیرغم هشدار سازمان دهندهها دوربینم توی کوله پشتیم بود. اما در نهایت تعجب وقتی چند یورو به آنها دادم گذاشتند یواشکی دوربینم را با خودم ببرم و ظرف چند ثانیه داخل بودم.»
حداقل ده هزار نفر آنجا بودند. به همه کوپن ساندویچ و نوشیدنی دادند؛ بعد از خوردن و نوشیدن به تجمع پیوستیم؛ روی هر صندلی یک هدفون بود تا بتوانیم به ترجمه مستقیم سخنرانیها بپردازیم؛ ناگهان متوجه زنی شدم که کنارم بود. از سرتا پایش پوشیده بود و همش میگفت الله اکبر؛ فکر کنم تا همین حد بس بود و باید دنبال در خروجی میگشتم!»
«نزدیک درهای خروجی سازمان دهندگان ساندویچ ماهی قزلآلا و کباب توزیع میکردند. چند تا دانشجوی قرقیزی را دیدم که از آلمان آورده شده بودند زمانی که برگشتم داغون و خسته بودم و به این نتیجه رسیدم که فقط یه تله موش پنیر مجانی دارد... .»
منافقین هر ساله به مناسبت سالگرد 30خرداد1360(آغاز عملیات مسلحانه در تهران) مراسمی را در پاریس ترتیب میدهند و برای پرجمعیت نشان دادن این مراسم با روشها مختلف به دعوت از پناهندگان، دانشجویان و حتی کارتن خوابهای اروپایی در ازای پرداخت مقداری پول و غذا میپردازند.