محمود کریمیِ جوان در سالهایی که خیلیها فکر می کردند که دوران سبک مداحی سنگین و وزین به پایان رسیده است و امثال حاج منصور فقط بهواسطه سابقه و محبوبیت و شهرت قبلیشان در رسانهها مطرحند به اوج محبوبیت رسانهای میرسد. نوحه معروف " عشق یعنی..." نخستین اتفاقی است که کریمی را در دهه فاطمیه تقریبا 10 سال قبل در تلویزیون مطرح میکند. این اولین باری نیست که محمود کریمی در تلویزیون ایران ظاهر شده است. پیش از این در یک مولودی خاطره انگیز که مربوط به ولادت حضرت علی(ع) است همه بینندگان تلویزیون با مداح جوان و تنومندی آشنا میشوند که در عین اینکه از همان محتوا و قالب رفتاری و حرفهای سبک حاج منصور و شاگردانش استفاده میکند شور و حال نوع مداحی و ریتم خوانش نوحههایش اتفاق جدیدی در عرصه جریان مداحی غالب آن دوره است.
کریمی که آن طور که میگویند بیشتر شعرهایش را هم خودش میگوید هیچ گاه در همه این سالها کارش را به سبکهای سنتی پیشین محدود نکرد. محرم چند سال پیش کریمی یک مجلسش را کامل به ابتهال خوانی اختصاص داد که اتفاق بیسابقهای در مداحی ایرانی بود و در سالهای گذشته هم تجربه سبکهای تا به حال تجربه نشده در مداحی ایرانی و ابداع و نوآوری یک اصل اساسی در مجالس مداحیاش بود اما هیچ کدام از این اتفاقات سبب نمیشود که کریمی را از نسل مداحانی که حاج منصور پیش روی آنها بود جدا کنیم و متعلقش بدانیم به نسل بعدی مداحان جوانی که با سبکهای خاصی پا به عرصه گذاشتهاند. کریمی هیچ گاه سنگینی و وزانت محتوای مجالسش را فدای جذب جوانانی نکرد که به هیئت به چشم محل تخلیه انرژی نگاه میکنند.
محمود کریمی در عین اینکه در فرم مداحی سنتی تغییراتی اساسی ایجاد کرد اما کارش هیچ وقت به یک انقلاب شبیه نبود. ملاحظات را رعایت میکرد و شاید با اندکی اغماض بتوانیم قائل به این شویم که کریمی در همه این سالها در میانه دو جریان سنتی و مدرن مداحی در ایران ایستاد و خب به همین ترتیب توانست طرفداران هر دو نگاه را با هم در یک جا جمع کند.
چند سالی است که محمود کریمی انتخاب اول خانوادههای ایرانی است.جوان ها و میانسالان و پیرهای خانواده میتوانند روی شبکه تلویزیون در ایام محرم وقتی که کریمی پخش میکند توافق کنند. به شدت نکته مهم و اساسی است اینکه کریمی با وجود محبوبت و شهرت فزاینده تنها مداحی است که در همه این سالها هیچ حاشیهای نداشته است و این نه به معنای این است که کاری مثلا به دنیای سیاست نداشته است که موضعگیریهای تحسین برانگیزش در ایام فتنه هنوز در خاطر همه هست.
تنها موردی که چندی پیش برای او حواشی کوتاهی به همراه آورده بود مربوط به ماجرای دمامزنی در حسینیه چیذر و ایجاد شور سینهزنی به وسیله طبل و سنج بود. او بارها اعلام کرده که پس از تذکر بزرگان نظام مبنی بر توقف این اقدام، بلافاصله دمامزنی را در هیئتش رها کرده چیزی که پیش از او آغاز شده بود و حتی پس از او در برخی هیئتهای دیگر همچنان ادامه دارد.
کریمی اهمیت و در عین حال خطرناکی دنیای رسانهها را خوب دریافته است و در عین فرار نکردن از رسانه ها حسابی مرزهای ژورنالیستی جنجال را میشناسد و بر روی آن و نه آن سمت آن قدم میزند.
گفتگوی تسنیم با محمود کریمی از سخنی کوتاه درباب جریانهای مداحی در ایران از مداحان درباری تا همراهان مرحوم کافی همچون حاج نقی کریمی پدر مفقودالاثر او آغاز شد. در این نشست کریمی نظراتی هم درباره مداحی به اصطلاح مدرن و آنچه که امروز در برخی هیئتهای مذهبی باب شده است مطرح کرد. سخن از شعر معرفتافزا و رعایت شأن اهلبیت(ع) در اشعار، توصیههای پدر آیتالله مجتبی تهرانی در اشک گرفتن از مستمع و بحثهای سیاسی در هیئت بخش دیگری از این مصاحبه بود که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
*در نگاهی کوتاه به جریان مداحی در ایران میبینیم که قبل از انقلاب مداحانی به اصطلاح درباری مانند سید جواد ذبیحی و ... و همزمان با آن ها مداحان دیگری که مردمی بودند موج رسانهای مداحی را به راه انداختند افرادی همچون مرحوم کافی، پدر گرامی شما و ...؛ حتی هیئتهای مذهبی و مداحان در کنار وعاظ نقش مهمی در انقلاب و دوران جنگ داشتند تا به اینجای کار سبک مداحی را سنتی مینامند.بعد از اینها حلقهی حاج منصور ارضی و نزدیکان ایشان موج جدیدی در مداحی بوجود آوردند و ان سبک سنتی تاحدزیادی متحول شد. امروز هم با سبک خاصی در مادحین جوان مواجهیم که برخی آن را مداحی مدرن می نامند و انتقادات زیادی هم به همراه داشته است خصوصاً از ناحیه افرادی که به سبک سنتی تعلق خاطر دارند. به نظر میرسد جریان متبوع شما در میان این دو جریان سنتی و مدرن ایستاده است و سبکی را دنبال میکند که اقبال جامعه به آن زیاد است. یک مقدار برای ما در این باره صحبت کنید که خط اصیل مداحی چیست؟ کدام جریان آن را تبیین می کند؟
خط را ما تبیین نمیکنیم، بلکه بزرگتر ما یعنی مقام معظم رهبری تبیین میکند. اگر بخواهیم با نقاط قوت و ضعف یک مداحی آشنا شویم، منشوری از فرمایشات مقام معظم رهبری را در پیش چشم خود قرار میدهیم تا راه خود را پیدا کنیم. در زمان طاغوت در کنار شاعران، وعاظ و مداحان انقلابی، شاعران و مداحان درباری نیز داشتیم، اما بعد از انقلاب، رهبران ما حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری همواره به اخلاق، تقوا، همدلی و اتحاد دعوت میکردند؛ مداحان بعد از انقلاب، مداحان دربار سیدالشهداء(ع) هستند.
از زمان صفویه تاکنون همواره روضهخوانی و مداحی ما متحول شده است، بنابراین کسانی که ادعا میکنند مداحی جدید را نمیپسندند و مداحی سنتی را بهتر و درستتر میدانند، ابتدا باید سنتی بودن را تعریف کنند. آیا از زمان صفویه تاکنون که رسماً نوحهخوانی و روضهخوانی آغاز شده است، آیا همینطوری میخواندند و هماهنگ سینه میزدند؟ وقتی فقهمان پویا است و روضه خواندنمان نیز باید پویا باشد.
من ضمن احترامی که برای مداحان و وعاظ و دلسوزان این عرصه قائلم، اما باید بگویم زمانی که منشور مقام معظم رهبری برای مداحی وجود دارد، چرا کار دیگری انجام دهیم؟ ایشان میفرمایند مداحی باید عاطفی و حماسی و هنرمندانه باشد. «حسین سردار دین بود، عاقبت حقطلبی این بود» در آن زمان جدید بود، اما این همیشه که نباید باشد. چهل سال پیش زمانه صفحه گرامافون و رادیو بود، اما اکنون ظرف 10 ثانیه شما میتوانید به مستهجنترین سایتهای دنیا وصل شوید. ما با این جبهه میجنگیم و در مداحی خود دنبال راهی هستیم که شرعی هم باشد.
*امسال در هیئت شما تغییری ایجاد شد که سروصدای زیادی در رسانهها به پا کرد. دمامزنی به مراسمات شما اضافه شد و بعد حذف شد درباره این ماجرا کمی برایمان بگویید.
در مورد سنج و طبل و... باید بگویم که قدمت آن بیشتر از خیلی از کارهای مربوط به هیئت است و حتی قدمت آن از سینهزنی هم بیشتر است. وقتی ما این کار را شروع کردیم افراد زیادی حساسیت نشان دادند؛ باید از این دسته پرسید که آیا همه مشکلات حل شده و فقط مشکل ما سنج و طبلی است که یک سوم ایرانیان بر حسب سنتشان استفاده میکردهاند.
ما با توجه به احترامی که برای دوستان قائل بودیم، فقط به فرمایش رهبر انقلاب این وسایل را جمع کردیم، چون باور داشتیم که کار درستی را انجام میدهیم. یعنی اگر ایشان نمیفرمودند به کار خود ادامه میدادیم، چراکه به شیوهای هنرمندانه 15هزار نفر را گرد آورده بودیم که به صورت شعاری (و نه نوایی) "یا حسین" میگفتند و به همین سبب این طبل و سنج وسیلهای برای مبارزه با دشمن بود. به اصلش هم برگردیم اینها از وسائل جنگی به حساب میآید، نه از ادوات موسیقی که برخی از دوستان چنین گفتند.
در هر صورت ما این وسایل را کنار گذاشتیم، چون ما آن را در هیئت تهران شروع کردیم و الان نیز در هیئتهای دیگر وجود دارد و مردم جنوب، مانند شیراز و بوشهر نیز سالها از آن استفاده کردهاند. در هر صورت رهبر انقلاب فرمودند در داخل هیئت این کار وجود نداشته باشد و در بیرون از فضای هیئت مانعی ندارد، ما هم رعایت کردیم. برخی مواقع درباره این موضوعات برخی رسانهها و افراد اظهار نظر میکنند که حرف آنها غیرکارشناسی است و صرفاً به دنبال هیجان و هیاهو هستند و نتیجهای جز شلوغ شدن فضا و ایجاد حواشی ندارد.
*سال های سال است که پای روضههای وعاظ در کنار مداحان نشستیم. در هیئتهایی در طراز حسینیه شما به جایگاه واعظ و سواد او توجه خوبی میشود. برداشت ما این بوده است که واعظ با عقل و درک مردم کار دارد و مداح بر احساس و قلوب مردم اثرگذار است. در حالی در بسیاری از هیئات جایگاه واعظ به فراموشی سپرده شده است که شما برای پیدا کردن یک واعظ خوب برای هیئت مدت زیادی جستجو میکنید. این نبود واعظ و مداح در کنار هم اشکالی ایجاد میکند؟ اشکال از کجا نشأت گرفته؟ شاید حرفی که واعظ میگوید را مستمعان روضه از شما بهتر قبول کنند کما اینکه میتواند برعکس باشد. نظر شما در اینباره چیست؟
اول یک نکته بگویم اینکه متأسفانه برخی از نشریات و مجلات که افرادی غیرکارشناس در آن حضور دارند درباره این موضوع و مداحی اظهار نظر میکنند و بعضاً مطالب نادرست و خامی را مطرح میکنند. من با توجه به این که روضه خوان و نوکر حضرت سید الشهدا (ع) هستم، به هیچ هیئتی باید و نباید نمیکنم. من نگاهم به واعظ این گونه است که اگر کسی فکر میکند این مسیر ما در هیئت منطقی و درست است او هم انجام دهد. گاهی برای هیئتهای ماه محرم و ماه رمضان که خیلی از نظر من مهم است، دوستان ما برای یک واعظ مدتها تحقیق میکنند. افراد مختلف را از جهت سواد و روزآمدی بررسی میکنند و این خیلی مهم است.
اینکه من مطلبی را بگویم یا واعظ باید بگویم که شخصی که لباس روحانی دارد مانند مهر برجسته است. در هیئت حرف من را گوش میدهند ولی آقای واعظ بایداثرگذار شود و اگر او حذف شود که فایدهای ندارد. مردم باید جایگاه اصلی واعظ را بدانند. ما کار فرهنگی هم انجام میدهیم و جلوگیری از خدشه و حفظ پیوند روحانیت و مردم که همیشه بوده بر عهده ما هم هست. در یک مثال ساده برای حفظ پیوند مردم با مسجد شما میبینید که حتی همین برنامه "فیتیله" وقتی میخواهد با بچهها قرار بگذارد دم در مسجد قرار میگذارد. این برنامهها خوب است. در قالب سرود پیامهای اخلاقی به بچهها میدهند حتی گاهی بزرگترها هم نگاه میکنند. وقتی مقابل مسجد از دختر بچهای میپرسند آمدی مسجد چهکار کنی؟ آن بچه میگوید هم آمدهام نماز بخوانم و هم عمو فیتیلهای را ببینم و این صحنهها را نشان مخاطب میدهند، این خیلی کار ارزشمندی است.
در بعضی موارد هم قائل به این هستم که شأن و جایگاه روحانیت باید حفظ شود. این تحفظ هم باید از جانب پامنبری و امثال بنده و مردم باشد هم از ناحیه خود روحانیون گرامی باید مورد مداقه قرار گیرد. در بعضی موارد برخی از این عزیزان وارد عرصههایی شدهاند که با لباس روحانیت همخوانی نداشته است و در فضایی حاضر شدهاند که فضای آنجا به هیچ عنوان زیبنده حضور یک روحانی نیست. در مقابل بعضی روحانیهای حاضر در هیئت و خصوصاً در جلسات ما هستند که واقعاً تلاش میکنند که منبر غنی و پرباری داشته باشند و واقعاً با سواد هستند. این موضوع باید در ذهنها جای بگیرد که وعاظ سواد بالا و منطقی دارند و روضه خوانها هم باید در قبال استفاده از محضر چنین عزیزانی منطقی رفتار کنند.
شخصی که لباس روحانی دارد مانند مهر برجسته و اثرگذار است و نباید از هیئت و روضه حذف شود. مردم هم باید جایگاه اصلی واعظ را بدانند و همانطور که از مداح استفاده میکنند از منبر واعظ هم بهره ببرند.تأکید میکنم که وعاظ، روحانیون و روضهخوانهای ما همگی باید قدر و جایگاه خود را بشناسند و معارف الهی و اسلامی را با منطق و عقلانیت به مردم انتقال دهند.
*کلامی از رهبر معظم انقلاب خطاب به شعرای آئینی خصوصاً آنانی که در مدح اهلبیت(ع) شعر میسرایند مطرح میشود با این مضمون که از خواندن و بیان شعر ضعیف و متوسط پرهیز کنند و آن را نزد خود نگه دارند. در کنار این توصیه برخی قائل به این هستند که شعری که در هیئت خوانده میشود باید معرفتافزا باشد. شما در کنار مداحی شاعر اهل بیت(ع) نیز هستید و ساحت شعر را میشناسید و ارزیابی این است که شعرهایی که برای خواندن انتخاب میکنید، این مولفهها را تاحد زیادی در بردارد. لطفاً درباره اصل و فرع بودن شعر در مداحی و توجه مداح به این مؤلفهها نظرتان را بفرمائید.
معرفت اصل است. اما اگر به آن خوب پرداخته نشود فرع جلوه میکند. مخاطب ما جوان است و دستور نمیخواهد. برای مثال: «افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است» تشبیه زیبا و آموزندهای است و آن را جوان خوب می فهمد و خوب به آن عمل میکند، اما اگر به او دستور بدهی که افتاده باش، دیگر قبول نمیکند. در دوره ای زندگی میکنیم که جوان میگوید من خودم برای زندگی خودم تصمیم میگیرم و حرف مستقیم را نمیپذیرد، اما معنای حرف شما را استخراج میکند. بیان معارف از اصول خواندن است و اگر شعر شعری سالم و وزین باشد تأثیر خود را میگذارد. گذشته از این همیشه که نباید شاعر و مداح با مستمع کنار بیاید، مقداری هم مستمع باید با او کنار بیاید.
رهبری زمانی فرمودند اگر جلسهای دارید نگاه نکنید که مخاطب چه دوست دارد نگاه کنید چه چیزی به درد او میخورد. دارویی که برای بچه هم میدهند این روزها برایش شیرینش میکنند مثل قدیمها نیست. مطلبی که میخواهی اثرگذار باشد را هم باید با زبان مطلوب و زبانی که بیشترین اثرگذاری را دارد به مخاطب برسانی. باید طعم آن را بچشد.
*نقل است از پدر آیتالله تهرانی که میفرمودند روضهخوان نباید فقط دنبال گریاندن مستمع باشد باید به دنبال بیان حقایق باشد. بعضی مواقع در برخی مجالس شاهد این هستیم که برخی نوعی مقتل میخوانند که هیچ سندیتی ندارد و مطالبی هم خودشان با آن مخلوط میکنند. شاید برای اینکه صرفاً از مستمع خود اشک بگیرند. برخی هم بر این باورند که واقعیتها خود به حدی عجیب بوده که نقل آنها خود اشک مستمع را درمیآورد. نظر شما درباره این موضوعات که سند ضعیفی دارند و همچنین موضوع "بازخواندن روضه" چیست؟
در مظلومیت سیدالشهداء(ع) همین که ایشان با زن و فرزندانشان محاصره شدند، کافی است و دیگر چه دلیل دارد حضرت علیاصغر(ع) نیز قربانی شود تا گواه مظلومیت ایشان باشد. من یک بار در ایام عاشورا گفتم که میخواهم روضهای چهار کلمهای بخوانم "وای حسین کشته شد" و چون مجلس آماده بود، با این حرف نیم ساعت گریه کردند و کاری جز اشک نبود. عشق با گریه است، شما یک شعر را پیدا کنید که عاشق به معشوق خود بگوید در فراق تو من تا صبح خندیدم! اتفاقاً گریه کردن هم ملاک است و رابطه عاطفی را تقویت میکند. امام زمان(عج) روحی فداه فرمودهاند: من صبح تا شب و شب تا صبح برایتگریه میکنم و بعد از آن خون گریه میکنم. بنابراین ما با گریه آرام میشویم.
آدمی هیچگاه حسرت خندههایش را نخورده است، اما میدانیم گریههایمان حرام نمیشود، ممکن است برای اشکهایی که ریختی حسرت بخوری. این از آن دسته اشکهایی است که حرام نمیشود. امام زمان(عج) فرمودند: به ما اعتماد کنید، گریه کنید برای سیدالشهداء(ع)، گریه برای سیدالشهدا(ع) شما را به ایشان نزدیک و رابطه عاطفی را بیشتر میکند، چون دوستش داری همین باعث میشود اخلاقت مثل اخلاق او شود و به خدا نزدیکتر بشوی.
اما یادمان باشد که گریه خالی برای سیدالشهداء(ع) آدمی را به "مقعد صدق عند ملک مقتدر" نمیرساند، بلکه ممکن است تنها آدمی را از آتش نجات دهد و از جهنم به بهشت درآورد و تنها عده خاصی از محبان حضرت امام حسین(ع) میتوانند به سعادت دیدار ایشان و همنشینی با ایشان نائل شوند.
شهادت فناء فی الله است و شهید به نزد سیدالشهداء میرود. سه گروه هستند که درجههایشان شبیه به هم است و آنها کسانی هستند که "باَموالهم و اولادهم و انفسهم" گذشت، دارند. یعنی کسانی که از قید مادیات و پولشان گذشتهاند، از قید اولاد هم مانند پدران و مادران شهدا گذشتهاند و در نهایت کسانی که از انفسهم(جانشان) که همان مقام شهید است، هم گذشتهاند. بنابراین گریه بر سیدالشهداء ممکن است ما را از آتش نجات دهد، اما همه گریهها ما را از حسرت نجات نمیدهد.
* یکی از مباحثی که همیشه در هیئتها مطرح بوده بحث تقریب مذاهب و برائت از دشمنان اهلبیت(ع) بوده است. در بعضی موارد مراسم خاصی هم برگزار میشده است که برگزاری آن و رسانهای شدنش از نظر تعداد قابل توجهی از علما موجب وهن دین میشود. نظر شما در اینباره چیست؟
طرح تقریب مذاهب رسما توسط جمهوری اسلامی پیگیری میشد و دقیقاً در زمانی که داشت به بار مینشست و علمای مذاهب با هم دیدار و گفتگو داشتند و روابط مسالمتآمیز بود، استعمار انگلیس با دسیسه خود مانع از به ثمرنشستن آن شد. آنان فرقههای انحرافی شبیه بمبهای مغناطیسی را ساختند و به بدنه این مذاهب چسباندند و نگذاشتند این وحدت به طور کامل صورت بگیرد. ابتدا با ایجاد و تقویت بهایئت در شیعه و وهابیت در میان اهل سنت و امروز با تقویت سلفیون افراطی و جریانهای القاعده در کشورهای اسلامی، میخواهند سد راه اتحاد امت اسلامی باشند. تقریب مذاهب و برقراری ارتباط منطقی با بزرگان ادیان و بحث و گفتگو درباره مباحث علمی و بیان نظرات هر گروه از گذشته در اسلام بوده است. چیزی که شما به صورت کاملاً منطقی در کتاب شبهای پیشاور نمونهای برایش پیدا میکنید.
به محض اینکه مذاهب آمدند به هم نزدیک شوند وهابیها آمدند، سلفیها آمدند، اینها تا حدی با اهل بیت(ع) زاویه و در برابرشان موضع دارند که حاضرند گودال آتش درست کنند و بنزین بریزند و تک تک شیعیان را زنده زنده بسوزانند. اگر به شیعه بگوییم این کار را انجام بده، او این کار را میکند؟ هرگز! پیغمبر اکرم فرمودند حیوان را هم مثله نکنید. این قضایای اخیر در مصر و کشورهای منطقه و این قتلعام وحشیانه در سوریه و ... از جای دیگری آب میخورد. من باورم این است که دشمن اسلام و دشمن خدا نیست مگر اسرائیل. هر مشکلی که در عالم به وجود می آید اسرائیل به وجود می آورد. نه این اسرائیل بلکه بنی اسرائیل.
*مجالس اهلبیت(ع) خصوصا تکیه و هیئت امام حسین (ع) در کنار فضای معنوی و روضه و مناجات، پایگاه سیاسی مردم هم بوده است. در جاهایی که قرار بوده بزنگاههای انقلاب اسلامی رقم بخورد مردم ما بیشتر در این هیئتها و تکیهها پای کار آمدند و بینش سیاسی پیدا کردند. خیلی از حرف ها زمینه اش در تکیه ها بود. برگرفته از برخی مسائل سیاسی که بعضاً حاشیه برای هیئتها ایجاد کرد در ایام گذشته برخی این حرف را سر میدهند که سیاست را از هیئت جدا کنید، میگویند این قضایا با ساحت هیئت لطمه میزند. به آن موضعگیری سیاسی خاص نقد دارند و... نظر شما در اینباره چیست؟
اگر سیدالشهدا(ع) سیاسی نیست، چرا در حرم آقا بمب میگذارند؟ آنان از حرکت امام حسین(ع) میترسند. امام فرمودند حرکت سیدالشهدا(ع) سیاسی بوده و بلکه سیاسیترین حرکت عالم بوده است. فاسدترین آدمها مانند یزید به سیدالشهدا(ع) پیشنهاد دادند که ولایت فلان سرزمین را به ایشان بدهند تا ایشان دست از حرکت و قیام بردارند، اما ایشان نپذیرفتند.
عدهای که میگویند در موضوع سیاست دخالت نکنیم، باید ببینیم چه کسانی هستند؟ ما در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «و ساسة العباد»؛ من خودم قائلم به این که در یک سری از مسائل سیاسی باید دخالت و اظهارنظر کنیم. در بعضی مسائل دخالت نکنیم ولی اعلام نظر بکنیم و البته در یک سری قضایا هم اصلا نباید حتی اظهار نظر بکنیم، چون در شأن ما نیست و شأن ما بالاتر از آن است. ارزش یک مداح سیدالشهداء(ع) بالاتر از آن است که بخواهد در رابطه با فلان اظهار نظر فلان فرد صحبت کند، بلکه باید دنبال رسالت مهمترش باشد.
در پاسخ به آقایانی که میگویند مداحان نباید در کار سیاست دخالت کنند من پاسخ میدهم که خودشان در سیاست دخالت نکنند چون این حرفشان از بیسوادی سیاسیشان نشأت میگیرد بهتر است به کار خودشان برسند. چون ما این بینش را داریم که در سیاست اظهار نظر کنیم، ولی آنها ندارند.
*در هیئتهای دهه 70 به دلیل فضای جنگ و در دهه 80 به سبب فضای خاص جامعه در هیئتها از شهدا زیاد یاد میشد. چند وقتی است که در تعداد قابل توجهی از هیئتها این امر به فراموشی سپرده شده است. برادر شما شهید، پدرتان مفقودالاثر و هیئتتان در گلزار شهدا برگزار میشود. توجه ویژهای به شهدا در هیئتهای شما و افرادی همچون حاج سعید حدادیان میشد. چرا این امر این روزها کمرنگ شده است. برخی در اظهارنظری عجیب میگویند مشتریاش کم شده است؟
زمانی که جنگ است، برای شهدا و رزمندگان و بسیجیان ارزش قائلند و احترام میگذارند، اما بعد از جنگ، در همان دانشگاهی که اگر شهدا نبودند حتی وجود هم نداشت، عده بسیار محدودی نمیگذارد پنج شهید گمنام در دانشگاه دفن شود. نمیدانم چه بگویم، چه صفتی برای این حرکت میشود بهکار برد. فرهنگ شهادت فرهنگ سیدالشهداست و فرهنگ سیدالشهدا(ع) صرفا مذهبی و سیاسی نیست. این فرهنگ نظام را از سقوط نجات داده است. فرهنگ شهادت نانی ندارد؛ نانش را خود شهید خورد و نظام و بهرهاش را هم شهید برد و نظام.
خواهشم از آحاد مردم این است که با هر گرایش سیاسی وصیت نامه شهدا را بخوانند. آمار نشان میدهد بیشترین کلمهای که در وصیتنامه شهدا آمده، کلمه اسلام است و بعد از آن، امام زمان(ع) و امام خمینی(ره) و جمهوری اسلامی ایران است. شهدا به خاطر این آرمانها به شهادت رسیدند و ما اکنون آرمانهای آنها را کنار گذاشتیم و از «وطنم...» میگوییم، در صورتی که ملیت ما اسلام است. ما هرگاه ملیتمان را که اسلام است از ملیت ایرانیمان جدا کردیم، لطمه خوردیم.
فرض کنید که در کشور آمریکا به یک رستوران رفتهاید و در آن فقط دو میز خالی برای نشستن وجود دارد که سر یکی از آنها یک صهیونیسم فارسیزبان ایرانیتبار نشسته و سر میز دیگر یک آمریکایی اهل تسنن است؛ شما سر کدام میز مینشینید؟ قطعاً امثال شما با آن مسلمان مینشینی و همینجا معلوم میشود که ملیت ما اسلام است.
روزگاری هرات و قفقاز و... برای ما بود که با یک کاغذ مهر شده آنها را از ما گرفتند. ملیتی که بخواهد با یک کاغذ گرفته شود، ملیت نیست. اگر گوشهای از اسلام بخواهد آسیبی ببیند، همه ما در راه آن حاضریم کشته شویم، این یعنی اینکه ملیت ما اسلام است. ملیت ما اسلامی ایرانی است. حساسیت ما نسبت به بحرین، به خاطر شیعیانش است و نه سرزمینش که روزگاری از ما گرفتند یا یک نفر دودستی تقدیمشان کرد. در مورد بغداد و تفلیس و هرات و قفقاز و... اینگونه حساسیت نداریم، با آنکه همه اینها نیز روزگاری برای ما بودند و همه با یک کاغذ از ما گرفته شدند.
از زمانی که شهدا را به نام ایران بدون اسلام مصادره کردند، لطمه خوردیم. شهیدی که با وضو و با دعای کمیل شب قبل از شهادت و با نگاه به سیدالشهداء(ع) و امید به لقاءالله به شهادت میرسد بالایش مینویسند: «وطنم»! اگر خودش زنده باشد میگوید که من به خاطر دینم رفتم. ما ملیت را که عوض کردیم ضربه خوردیم.