مشرق- این روزها شاهد سخنانی از سوی فرهاد کاظمی درباره منشور اخلاقی و حجت الاسلام و المسلمین علیپور هستیم که احتمالا مفاد آن را می دانید که همین لزوم مروری دوباره بر آن را منتفی می کند. البته، مواردی نیز از سوی حاج آقای علیپور عنوان شده که پرداختن بدان ها تکرار مکررات است. نگارنده درباره این ماجرا و مبادی آن نکاتی را به محضر مخاطبان می رساند که خالی از لطف نیست و البته، جمع بندی را بر عهده آنها می گذارد که خود بهتر می دانند که حکایت چیست.
اول. نگارنده آشنایی ویژه ای با فرهاد کاظمی ندارد؛ مگر به یک یا چند دیدار سرپایی. همین نیز موجب شده در حلقه مریدان "آقا فرهاد" و "دایی فرهاد" نباشد. اما به خوبی می دانم که بسیاری از کاظمی با افسوس یاد می کنند که قدردان نعمت الهی درباره خود نبود. وی در فوتبال از منظر فنی، مربی توانمندی بود که نتوانست از این هوش و دانایی بهره صحیحی ببرد. سرانجامش نیز به این نقطه رسیده که نگاه جامعه به وی مطلوب نیست. وی و گروه دیگری از مربیان که با عنوان "ف.ک"ها در فوتبال ما شناخته می شوند، سرسلسه جریانی دانسته می شوند که با محرومیت آنها، تلاش شد تا روندی نامطلوب و ناصواب در این رشته قطع شده یا حداقل، ابتر بماند. فرهاد کاظمی برای نگارنده، نمونه ای از استعدادهایی است که به هدر رفتند و در پایان، افسوس ماند و ترحمی که کاش ما بندگان قدردان نعمات الهی می بودیم و از ظرفیت های خود در مسیری صحیح و صواب بهره می بردیم. برای نگارنده، فرهاد کاظمی چنین شخصیتی است؛ مردی که به یک باره به بیراهه زد و در آن با سرعت و قدرت رفت.
دوم. ترفند ناصوابی است که به جای "ما قال" به نقد "من قال" بپردازیم. آنهایی که اندکی آشنایی با حوزه تفکر و اندیشه دارند، خوب می دانند این رفتارها، ریشه در اندیشه های سفسطه گر و مغالطه گری است که در پی قلب حقیقت هستند. در مجادله اخیر نیز، تنزل بحثی جدی و کلان در فوتبال به یک مجادله شخصی، ترفندی نخ نما شده از سوی یک طرف است که فرهاد کاظمی و باشگاه پیکان بدان چنگ زده اند. این رفتار که عنوان بداریم این مجادله ریشه در خصومتی شخصی دارد، فرار رو به جلو و فریب افکار عمومی است که بایستی از آن دوری کرد که رویه ای ناپاک و خطاست. همین تاکتیک، البته می تواند در کالبدشکافی ماجرا به ما یاری گر باشد که چه چیز موجب هراس و دوری از بحثی عقلانی و منطقی می شود؟ چرا باشگاه پیکان و فرهاد کاظمی از چنین ترفندی بهره میجویند و نمیخواهند وارد مواجههای مستدل شوند و به روشهای سفسطه گرانه روی می آورند؟
سوم. باشگاه دولتی پیکان، در حالی خود را به یک طرف دعوا تبدیل کرده که بایستی حامی و مدافع بیتالمال و حق ملت باشد. چه چیزی موجب می شود تا مدیران این مجموعه (از مدیرعامل تا اعضای هیئت مدیره) به رفتاری نامتعارف روی آورند تا از شخصی دفاع کنند که امروز درباره وی ابهاماتی (بدون توجه به صحت یا عدم صحت آن) وجود دارد؟ وقتی مرجع قانونی احراز صلاحیت یک مربی، مواردی را در نظر می گیرد و نکاتی را مطرح می کند، چرا این باشگاه به جای تن دادن به آن و صیانت از حقوق ملت و بیت المال، این رفتار را به نمایش می گذارد؟ چه توجیه و تفسیری برای این رفتار وجود دارد؟ آیا در این فوتبال، مربیان دیگری نیستند که بتوان از آنها بهره برد و مانع از ایجاد چنین جوی شد؟ این پرسش های اساسی و نگران کننده، اذهان ملت و دلسوزان را به خود مشغول کرده است!
چهارم. این روزها، فوتبال ایران مملو از اخبار مربوط به دلالی و مافیاست که بر همگان نیز عیان و آشکار است؛ اما گاهی شنیده می شود که تحولات و انتصابات متاثر از لابی ها و اعمال نفوذ برخی مراجع و اشخاص خاص است. نگارنده قصد ندارد نسبتی را به شخص خاصی وارد کند؛ اما این روزها دیده و شنیده شده که برخی اصناف خاص رفت و آمدهای خود به برخی مجموعه های ورزشی را افزایش داده اند. به طور مثال، یک مداح (با تمام احترامی که برای کسوت و عنوان حقوقی اش وجود دارد) به چه دلیل بایستی خود را حامی یک مربی خاص بداند؛ در شرایطی که توجیه نسبت به موضوع نیست؟ بایستی رودربایستی و تعارفات را کنار گذاشت؛ هر که جایی دارد و جایگاهی. اگر حد و حدود افراد مشخص نشود، کار ممکن است به جایی برسد که امروز می بینیم. در این وضعیت، چه کسی مقصر است؛ مدیران ما که برای بقا هر کاری می کنند یا فلان شخص که برای رسیدن به منافع میلیاردی، از هر دستاویزی بهره می برد؟ وقتی آب سر بالا رود، ... بله، اوضاع امروز برخی باشگاه ها و فدراسیون های ما اینگونه است؛ مع الاسف.
پنجم. منشور اخلاقی فاقد ایراد بود؟ مسلم پاسخ منفی است؛ اما این حرکت، شروع جریانی جهت مقابله با فساد و پلیدی در فوتبال بود. این طرح انجام شد تا برای نخستین بار، مقابله جدی با گروه های مافیایی و فاسد در فوتبال صورت گیرد. همین نیز موجب شد تا مقاومت های عجیب و همه جانبه ای علیه این طرح شکل گیرد. فعالان در این زمینه نیز از سوی دلالان، فاسدان و مافیا مورد هجمه های مختلف قرار گرفته، می گیرند و خواهند گرفت. باید دانست که امروز مبارزه با فساد در فوتبال، به یک مطالبه عمومی تبدیل شده است. مردم واقف بر پشت پرده و مفاسد موجود در این رشته هستند و همین نیز موجب شده تا طرح منشور اخلاقی با وجود فشارهای فراوان از سوی نهادهای قدرت و فساد، همچنان به راه خود ادامه دهد. تا کنون نیز ضرباتی به جریان ناپاک فوتبال زده شده که در نوع خود کم نظیر بوده؛ اما این پایان راه نیست. راه ادامه دارد؛ اگرچه فلان باشگاه، مدیر، هیئت مدیره، سرمربی، دلال و ... مخالف باشند که طبیعی است؛ چرا که منافعشان و چپاولگری شان بر باد رفته است. همین نیز نشان می دهد که راه طی شده، راهی صحیح و صوابی بوده و ضربات به نقاط درستی زده شده است. این راه ادامه خواهد داشت تا روزی که فوتبال به ورزشی پاک برای مردم تبدیل شود.
اول. نگارنده آشنایی ویژه ای با فرهاد کاظمی ندارد؛ مگر به یک یا چند دیدار سرپایی. همین نیز موجب شده در حلقه مریدان "آقا فرهاد" و "دایی فرهاد" نباشد. اما به خوبی می دانم که بسیاری از کاظمی با افسوس یاد می کنند که قدردان نعمت الهی درباره خود نبود. وی در فوتبال از منظر فنی، مربی توانمندی بود که نتوانست از این هوش و دانایی بهره صحیحی ببرد. سرانجامش نیز به این نقطه رسیده که نگاه جامعه به وی مطلوب نیست. وی و گروه دیگری از مربیان که با عنوان "ف.ک"ها در فوتبال ما شناخته می شوند، سرسلسه جریانی دانسته می شوند که با محرومیت آنها، تلاش شد تا روندی نامطلوب و ناصواب در این رشته قطع شده یا حداقل، ابتر بماند. فرهاد کاظمی برای نگارنده، نمونه ای از استعدادهایی است که به هدر رفتند و در پایان، افسوس ماند و ترحمی که کاش ما بندگان قدردان نعمات الهی می بودیم و از ظرفیت های خود در مسیری صحیح و صواب بهره می بردیم. برای نگارنده، فرهاد کاظمی چنین شخصیتی است؛ مردی که به یک باره به بیراهه زد و در آن با سرعت و قدرت رفت.
دوم. ترفند ناصوابی است که به جای "ما قال" به نقد "من قال" بپردازیم. آنهایی که اندکی آشنایی با حوزه تفکر و اندیشه دارند، خوب می دانند این رفتارها، ریشه در اندیشه های سفسطه گر و مغالطه گری است که در پی قلب حقیقت هستند. در مجادله اخیر نیز، تنزل بحثی جدی و کلان در فوتبال به یک مجادله شخصی، ترفندی نخ نما شده از سوی یک طرف است که فرهاد کاظمی و باشگاه پیکان بدان چنگ زده اند. این رفتار که عنوان بداریم این مجادله ریشه در خصومتی شخصی دارد، فرار رو به جلو و فریب افکار عمومی است که بایستی از آن دوری کرد که رویه ای ناپاک و خطاست. همین تاکتیک، البته می تواند در کالبدشکافی ماجرا به ما یاری گر باشد که چه چیز موجب هراس و دوری از بحثی عقلانی و منطقی می شود؟ چرا باشگاه پیکان و فرهاد کاظمی از چنین ترفندی بهره میجویند و نمیخواهند وارد مواجههای مستدل شوند و به روشهای سفسطه گرانه روی می آورند؟
سوم. باشگاه دولتی پیکان، در حالی خود را به یک طرف دعوا تبدیل کرده که بایستی حامی و مدافع بیتالمال و حق ملت باشد. چه چیزی موجب می شود تا مدیران این مجموعه (از مدیرعامل تا اعضای هیئت مدیره) به رفتاری نامتعارف روی آورند تا از شخصی دفاع کنند که امروز درباره وی ابهاماتی (بدون توجه به صحت یا عدم صحت آن) وجود دارد؟ وقتی مرجع قانونی احراز صلاحیت یک مربی، مواردی را در نظر می گیرد و نکاتی را مطرح می کند، چرا این باشگاه به جای تن دادن به آن و صیانت از حقوق ملت و بیت المال، این رفتار را به نمایش می گذارد؟ چه توجیه و تفسیری برای این رفتار وجود دارد؟ آیا در این فوتبال، مربیان دیگری نیستند که بتوان از آنها بهره برد و مانع از ایجاد چنین جوی شد؟ این پرسش های اساسی و نگران کننده، اذهان ملت و دلسوزان را به خود مشغول کرده است!
چهارم. این روزها، فوتبال ایران مملو از اخبار مربوط به دلالی و مافیاست که بر همگان نیز عیان و آشکار است؛ اما گاهی شنیده می شود که تحولات و انتصابات متاثر از لابی ها و اعمال نفوذ برخی مراجع و اشخاص خاص است. نگارنده قصد ندارد نسبتی را به شخص خاصی وارد کند؛ اما این روزها دیده و شنیده شده که برخی اصناف خاص رفت و آمدهای خود به برخی مجموعه های ورزشی را افزایش داده اند. به طور مثال، یک مداح (با تمام احترامی که برای کسوت و عنوان حقوقی اش وجود دارد) به چه دلیل بایستی خود را حامی یک مربی خاص بداند؛ در شرایطی که توجیه نسبت به موضوع نیست؟ بایستی رودربایستی و تعارفات را کنار گذاشت؛ هر که جایی دارد و جایگاهی. اگر حد و حدود افراد مشخص نشود، کار ممکن است به جایی برسد که امروز می بینیم. در این وضعیت، چه کسی مقصر است؛ مدیران ما که برای بقا هر کاری می کنند یا فلان شخص که برای رسیدن به منافع میلیاردی، از هر دستاویزی بهره می برد؟ وقتی آب سر بالا رود، ... بله، اوضاع امروز برخی باشگاه ها و فدراسیون های ما اینگونه است؛ مع الاسف.
پنجم. منشور اخلاقی فاقد ایراد بود؟ مسلم پاسخ منفی است؛ اما این حرکت، شروع جریانی جهت مقابله با فساد و پلیدی در فوتبال بود. این طرح انجام شد تا برای نخستین بار، مقابله جدی با گروه های مافیایی و فاسد در فوتبال صورت گیرد. همین نیز موجب شد تا مقاومت های عجیب و همه جانبه ای علیه این طرح شکل گیرد. فعالان در این زمینه نیز از سوی دلالان، فاسدان و مافیا مورد هجمه های مختلف قرار گرفته، می گیرند و خواهند گرفت. باید دانست که امروز مبارزه با فساد در فوتبال، به یک مطالبه عمومی تبدیل شده است. مردم واقف بر پشت پرده و مفاسد موجود در این رشته هستند و همین نیز موجب شده تا طرح منشور اخلاقی با وجود فشارهای فراوان از سوی نهادهای قدرت و فساد، همچنان به راه خود ادامه دهد. تا کنون نیز ضرباتی به جریان ناپاک فوتبال زده شده که در نوع خود کم نظیر بوده؛ اما این پایان راه نیست. راه ادامه دارد؛ اگرچه فلان باشگاه، مدیر، هیئت مدیره، سرمربی، دلال و ... مخالف باشند که طبیعی است؛ چرا که منافعشان و چپاولگری شان بر باد رفته است. همین نیز نشان می دهد که راه طی شده، راهی صحیح و صوابی بوده و ضربات به نقاط درستی زده شده است. این راه ادامه خواهد داشت تا روزی که فوتبال به ورزشی پاک برای مردم تبدیل شود.
محمد جماعت