به گزارش مشرق، عليرضا فرقاني نويسنده وبلاگ "تک نوشته هاي تک"، در آخرين پست وبلاگش نوشت:
با سلام خدمت ملت شريف و شهدپرور ايران
بنده سيد محمد خاتمي زاده 21 مهر 1322، سومين فرزند سيد روح الله خاتمي و پنجمين رئيس جمهور ايران هستم که طي دو دوره بين سالهاي 1376 تا 1384 رياست جمهوري اين کشور را بر عهده داشتم. نمي دانم آن روز با شکوه را به خاطر داريد يا نه. روزي که با حمايت جوانان، زنان و روشنفکران در سطح کشور با کسب حدود هفتاد درصد آراء توانستم رداي خدمت را بر تن کنم.
ردايي که به دست آوردنش به مراتب آسانتر از بخشيدنش بود. فرداي 2 خرداد 1376 وقتي سفارش دوختن ردايي جديد را مي دادم فکر نمي کردم که روزي حتي بعد از واگذاري مسئوليت، بايد پاسخگوي تمام حرکات و سکناتم باشم. حتي براي حضور در مراسم دامادي پسر يکي از دوستان!
وقتي خود را در پاستور ديدم احساس کردم به خيلي ها مديون هستم. اما دقيقا نمي دانستم به چه کساني و به چه مقدار. گاهي اوقات که افراد براي گرفتن امتيازي به ازاي خدمتي که به من کرده بودند مي آمدند، جمله استاد در گوشم طنين افکن مي شد که "سعي کن شيفته خدمت باشي نه تشنه قدرت". به ياد دارم روزي که شهيد بهشتي مرا به امامت مرکز اسلامي هامبورگ مي فرستاد چند لحظه اي به چشمانم خيره شد. شايد مي خواست متذکر شود که " شيفته خدمت باش نه تشنه قدرت".
2 تير 1384 را هرگز از ياد نخواهم برد. روزي که به سرعت به نفع فردايي سرنوشت ساز سپري مي شد. فردايي که 4 سال تمام طول کشيد تا به غروب برسد و تنها اميد واهي من سپيده دم 23 خرداد 1388 بود.
22 خرداد 1388طولاني ترين روز عمر من بود. حتي طولاني تر از 2 خرداد 1376. به هر حال در سال 76 اگر انتخاب نمي شدم چيز خاصي را ازدست نمي دادم اما اگر دهمين انتخابات رياست جمهوري را آن طور که فکر مي کردم به پايان نمي رسيد همه چيز خراب مي شد. چون همه پلهاي پشت سرم را تا آن لحظه خراب کرده بودم. همه اعتبار گذشته خود را براي فرد که نه ، براي گروهي موسوم به جنبش سبز خرج کرده بودم. همه اعتبارم را. آري، همه اعتبارم . هر آنچه که از نام پدرم برايم باقي مانده بود. پدري که بنيانگذار جمهوري اسلامي در پيامي وي را «يکي از چهرههاي تقوا، خلوص و ايمان» توصيف کرد. هرآنچه که استاد شهيد بهشتي به اعتبارم افزوده بود. هرآنچه که مردم با انتخاب خود به آن اعتبار بخشيدند و هر آنچه که تا آن روز به دست آورده بودم.
مي خواهم در آستانه سالروز ورود آن وجود مقدس در خاکي مبارک، اعترافاتي را در پيشگاه مردم شريف ايران داشته باشم. پيشاپيش اميدوارم همه عزيزاني که روزي به واسطه لباسي مقدس به من احترام مي گذاشتند، لذت عفو را در قياس با انتقام بچشند.
هرگز خودم را به خاطر خون دلهايي که به مقام معظم رهبري در دوران صدارتم دادم نمي بخشم. اصرار به رهبر انقلاب براي تصميم گيري باب ميل من در اتفاقات کوي دانشگاه و قانون مطبوعات و... را فراموش نمي کنم. هرگز خودم را به خاطر افکار و اعمالي که دشمنان انقلاب را شاد و اميدوار مي کرد نمي بخشم. هرگز حمايت معنوي خودم را از افردي که در نشست برلين حضورفعال داشتند را فراموش نمي کنم.هرگز خودم را...
من نيز مانند شما مردم عزيز فراموش نخواهم کرد تلاشم را در دفاع از آقاي ابطحي و حجاريان و تاجزاده. کساني که تنها قسمتي از افکارشان افتضاحات فتنه 1388 را پديد آورد. شايد که نه، بايستي پيش از عملياتي شدن افکار دوستانم که مي دانستم چه فاجعه اي به بار خواهد داد اعلام برائت مي کردم.
از ملت صبور ايران عاجزانه خواهشمندم مرا به خاطر کوتاهي در فاصله گرفتن از اشراري که عاشوراي 1388 را رقم زدند ببخشند. سکوتي که به مراتب بيشتر از حمايت رسمي کمکشان بود. سکوتي که از فريادهاي منافقين بر عليه انقلاب عزيز بلندتر بود. کاش سکوت علي(ع) را مي فهميدم. کاش قبل از فرياد امت بيدار مي فهميدم که هر سکوتي ممدوح نيست.
اين توبه نامه را نه از ترس محاکمه و نه از ترس راهي نداشتن براي برگشت که تنها براي حلاليت از داغديدگان فتنه سال گذشته مي نويسم. داغديدگان نه فقط کساني که جراحت ديده اند که زخم دل خوردگان را بيشتر شامل مي شود. اين بار واقعا تصميم گرفتم که خودم باشم. پسر سيد روح الله خاتمي. شاگرد شهيد بهشتي. معتمد تمام ملت فهيم ايران. همان خاتمي که سال 75 به فرمان مقام معظم رهبري افتخار عضويت در شوراي عالي انقلاب فرهنگي نصيبش شد. مي خواهم دوباره مردم به من اعتماد داشته باشند نه براي انتخاباتي مجدد که براي داشتن قلبي آرام. اميدوارم دوباره بتوانم اعتماد رهبر انقلاب را با رفتاري صادقانه به خود جلب کنم.
سيد محمد خاتمي 20 دي 1389