مشرق- چند روز پيش هاشمي رفسنجاني، اقدام به نگارش و پخش يک يادداشت کرد. اين يادداشت به مناسبت 19 دي و يادآوري قيام مردم قم در سال 1356 به رشته تحرير درآمد. مطالب مختلفي در آن اشاره شده، از تاريخ اسلام و انقلاب گرفته تا شرايط روز کشور. با اين حال در نگاه اول، علاوه بر چند مسئله مبهم، دو نکته اساسي مورد توجه قرار مي گيرد. اول آنکه، منظور نگارنده، از مبهم نويسي مفرط در اين يادداشت چيست؟ و دوم آنکه، چرا يادداشت چند تکه و فاقد انسجام است؟ براي يافتن اين دو سوال و نکات زيادي که وجود دارد، به نظر مي رسد لازم است از زواياي جديدي به اين يادداشت توجه کرد.
بايد يادداشت اخير هاشمي رفسنجاني را بايد رمزگشايي کرد. چون اين يادداشت، به سياقي خاص و بديع نوشته شده و بي شک رمزنگاشته دارد. پيامهايي بيان مي دارد، بر عبارتهايي تکيه دارد، که به سادگي نمي توان از آن گذشت.
توهين و تهمت، جايگاه در قلوب مردم، پايههاي قدرت، تارهاي عنکبوتي، روزگار قدرت، چند صباح، به رسم ايجاز، هرچند گروهي در آن مقطع پرچم ضلال ميدانستند، 17 سال، زبرالحديد، ميدان، 15 خرداد 42، خيال خام زهر چشم گرفتن، آتش، زير خاکستر، توهين مستقيم، اطلاعات ميداني، سياست ترور، نور چشم، مأيوس، استواري، تداوم مبارزه، ترور شخصيتي، مقاله، روزنامه، به اعتراف دوست و دشمن، سقوط، سراشيبي، تسريع، قم، تقدير اين خطه ، مراجع بزرگوار، شاگردان امام، رشيدي مطلق ها، دينزدايي، روحانيت ستيزي، مارهاي افسرده، انتقام، پاييز بداخلاقي، اختلافات سليقهاي، پوستاندازي، خاکريز به خاکريز، سران روحاني عرصه سياست، فضلا، علما و مراجع قم، مزوّرانه، خاکريز آخر، پناه، بالاترين هدف، والسلام، کلمات کليدي نوشته هاشمي است که صرف مرور مجدد آنها، مقصود را بيان مي کند.
يادداشت توجه به واقعه اي مي دهد که همچون 19 دي، چند مرحله اي، قم (روحاني) محور، فراگير در سطح کشور، جوشان، خونين، خروشان و آتشفشاني باشد. علت چنين تصميمي «آزادسازي خاکريز آخر» بيان شده است. بهانه و دستمايه «سياست ترور و ازدياد تهمت و توهين» است. ياران و سرداران قافله از «روحانيت، فضلا، علما و مراجع» اند. «قم»، به عنوان محل خروش در نظر گرفته شده است. هدف از خروش «قطع شاخه¬هاي انحرافي» و «بازگشت سران روحاني به عرصه سياست» خواهد بود. اما چگونه مي توان چنين برداشتي را محترم شمرد:
1- در حاليکه تا مدتي پيش واو به واو حرفها و اظهارات هاشمي رفسنجاني، در همه مطبوعات و رسانه ها منعکس مي گرديد، چرا در حال حاضر رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، پيامهاي خود را از طريق يادداشت به اطلاع ديگران مي رساند. هاشمي رفسنجاني به دليل استفاده نادرست از برخي تريبونها، مانند نماز جمعه، فرصت حضور ميان مردم و رسانه ها را از دست داده است و خود کرده را تدبير نيست. اما نگارش و پخش يادداشت، حاوي چند مزيت است. اول، هاشمي راه جديدي براي انتقال پيامهايش يافته است. دوم، کسي نمي تواند در حين انتقال پيام، بر او تعريض زند. سوم، يادداشت نويسي، بيانگر نوعي حصر و مظلوم نمايي است. چهارم، پرداخت به يادداشت در رسانه ها بيشتر از يک مصاحبه و سخنراني خواهد بود. و قس عليهذا.
2- وقتي نامه با «والسلام» پايان يافته است، يعني نامه مستترا با يک سلام (ولو خشک) شروع شده و ايضا مخاطب يا مخاطبيني دارد. البته فراموش کردن سلام در ابتداي نامه هاي هاشمي رفسنجاني، موضوع جديدي نيست، قبلا هم نمونه هاي آن را واقع شده است. شايد مخاطب همان است، که ترس از پاسخ مردم به اين وقاحت مانع گرديده است. علهذا مخاطب کيست و چرا از او صراحتا نامي برده نشده است. خطاب اين نامه اگر مردم باشند که دليلي بر نياوردن عنوان «مردم شريف ايران» نيست، مگر ترس از دهن کجي مجدد مردم به نگارنده. اگر خطاب به علما و فضلا و امثالهم است که عدم اطمينان از استجابت و باقي گذاشتن راهي براي فرار مانع از ابراز آن شده است. به ويژه آنکه گفتگوهاي صريح و چندباره علما، و مراجع قم با امام، که در سفر اخير ايشان انجام شد و بسياري شبهات و فتنه ها براي روحانيت تبيين گرديد، راه نفوذ به قم را عليرغم همه روابط حسنه و سوابق خوب، مبهم کرده است.
3- «خاکريز آخر» چيست که حيات سياسي هاشمي رفسنجاني به آن وابسته است. مقدمتا مي توان اظهارات يکي از فرزندان هاشمي رفسنجاني، در سال گذشته را مرور کرد که در مورد ميزان نفوذ پدرش در دوره رياست جمهوري سخن مي گفت. با اين حال، براي يافتن پاسخي ديگر، مي توان جايگاه سياسي هاشمي رفسنجاني را بررسي کرد. وي رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و رييس مجلس خبرگان است. جايگاه اول، عليرغم اهميتش، بدليل عدم شرکت رييس جمهور و مشورتي بودن آن، در شرايط کنوني چندان موثر نيست، ولو اينکه مثلا بتواند اختيارات رييس جمهور در بانک مرکزي را محدود کند. اما اهميت و امتياز جايگاه دوم به مراتب بيشتر است. مجلس خبرگان، براي هاشمي رفسنجاني تنگه احد است. براي ماندن در تنگه احد، مهمترين پشتيبان و ياريگران روحانيت، علما، فضلا و مراجع اند. لذا در آستانه بحث جدي تغيير رييس مجلس خبرگان، آيا اظهار نزديکي و معرفي و بوق کردن گروهي به عنوان دشمن مشترک بي نتيجه خواهد بود؟
4- هاشمي رفسنجاني به زعم خود، رقيب را فاتح همه خاکريزها خوانده است و اکنون تنها اميدش خاکريز آخر است. احتمالا در نظر او بررسي شده که چگونه مي توان به اين خاکريز آخر حمله کرد. حمله از بيرون که نتيجه اي جز شکست ندارد. اين راه را موسوي و خاتمي و کروبي رفته اند و شکست خورده اند. لذا تنها راه، نفوذ از داخل است. چگونه؟ بايد علاوه بر بازسازي شخصيت، و يادآوري افتخارات گذشته براي ديگران، از گروهي بهره کشيد که بتوانند دو کار را پيش برند، ابتدا، غبارآلود کردن فضا، سخت کردن تصميم گيري و کاهش قدرت تشخيص و ابتکار عمل مردم، دوم مشغول کردن طرف مقابل به حواشي که هم فرسايش به همراه دارد و هم نزاع داخلي درست مي کند. براي اين مقصود، چه کساني بهتر از روحانيت. اگر فضا به سوي قطب بندي روحاني و غير روحاني سوق داده شود، مسلما، روحانيت تمايل به هاشمي رفسنجاني نشان خواهند داد. ضمن آنکه طرف مقابل بواسطه برخي موضوعات، پايگاه روحانيت خود را تضعيف کرده است. در ثاني، روحانيت کماکان نزد مردم موجه و ذي-نفوذند. اگر توجيه شوند که مطلب حقي ضايع گرديده، علاوه بر آنکه خود وارد عمل مي شوند، پشتوانه مردمي حرکت را نيز تضمين خواهند کرد.
5- چرا قم تنها روزنه اميد هاشمي رفسنجاني است؟ سال 88 درگيري با فتنه مسئله اصلي کشور بود. امام بارها از ضرورت بصيرت و آگاهي بخشي صحبت کردند، (اين عمار) سر دادند. اکثريت همه گروهها و اقشار پاسخ دادند، به جز اکثريت علما و فضلاي قم. علماي ساير بلاد به ميدان آمدند، ولي از قم الا قليل کسي بانگي بر نياورد. حتي تريبون نمازجمعه قم را رها کردند و به باغ سيب رفتند! اين مسئله بسيار خطرناک بود. لذا امام خود به قم رفتند، براي جامعه مدرسين جلسه توجيهي گذاشتند، نه يک بار، بلکه دوبار، تا عمق فتنه براي قم باز شود. اين شکاف، عليرغم همه تلاشها و روشنگريهايي که صورت گرفته، هنوز بسته نشده است. عمق شکاف را مي¬توان از آنجا مورد مشاهده قرار داد که، افرادي در فتنه 88، اظهار نظري نکردند و با اين اوصاف، فضايي بهتر از قم، براي ايجاد آتشفشان مورد نظر هاشمي رفسنجاني وجود ندارد.
6- هاشمي در يادداشت خود، برافراشتن بيرق بريدن شاخه انحرافي در جمهوري اسلامي و بازگشت روحانيت به عرصه سياسي را اعلام کرده است. اين مطلب به زعم هاشمي شامل اين محتواست که رقيب گرچه همه خاکريزها را فتح کرده، ولي در برابر تنه و استوانه جمهوري اسلامي، يک شاخه است! بايد با تندي و جسارت با آن برخورد کرد و اجازه رشد را از آن گرفت. هاشمي گرچه در بخشي از يادداشت خود، از استبداد، ديکتاتوري و انحصار قدرت بدگويي شده است، اما تلاشهاي روحانيت در انقلاب را مستحق آن دانسته که اجازه رويش به ساير اقشار داده نشود و سياست منحصر در روحانيت باشد. وي به گونه اي قلم رنجه کرده که گويي ديگران، روحانيت را از سياست کنار زده اند. اين کلام در کنار سخن چند روز پيش که تزييني قلمداد کردن راي مردم در حال حاضر را خطرناک توصيف کرد، يعني حاکميت فاقد مشروعيت است و در مقابل اين شاخه نامشروع نبايد از انجام کاري فروگذار کرد، ولو اينکه آتشي برپا شود.