به گزارش وبلاگستان مشرق، الف مشتاقی وبلاگ تالمات و تاملات یک دانشجو نوشت: تحولات و جنگ داخلی سوریه پس از بحران لبنان که 15 سال به طول انجامید (1975-1990) یکی از مهمترین و طولانیترین بحران داخلی در کشوری خاورمیانهای است؛ اکثر تحولات عمده خاورمیانه از جنگ اول و دوم خلیج فارس تا جنگهای اعراب و اسرائیل و بروز و سقوط حکومتهای کودتایی از 1945 تا 1990 در ارتباط با دنیای دو قطبی شرق و غرب تفسیر میشوند.
حتی پس از سقوط شوروی و یکه تازی آمریکا در منطقه٬ روسیه به عنوان میراثدار شوروی نمیتواند نسبت به سرنوشت این منطقه استراتژیک بیاهمیت باشد.
روسیه پذیرفته است که قدرت همپایی با امریکا را ندارد اما خود را هم ردیف اتحادیه اروپا و بالاتر از چین، هند و ژاپن میداند؛ تحولات یک دهه گذشته در خاورمیانه موجب شده است که روسیه خود را «بازنده بزرگ» این منطقه بداند.
سقوط صدام (2003) و فروپاشی رژیم قذافی (2012) موجب شده است که روسیه جای پای خود را در خاورمیانه و شمال آفریقا از دست دهد و بدین ترتیب حکومت بشار اسد به عنوان تنها حیاط خلوت روسیه بین آفریقا و خاورمیانه محسوب شود.
به همین دلیل است که روسیه حاضر به عقب نشینی و معامله بر سر سوریه نیست؛ سوریه برای روسیه در حکم عربستان سعودی برای آمریکا و حزب الله برای ایران است.
از سوی دیگر رژیمهای محافظه کار عرب دقیقاً نمیدانند که در صورت حمله همه جانبه رسمی به خاک سوریه٬ دمشق دست به چه اقدامی خواهد زد؛ بمباران عربستان و موشک باران قطر و بحرین و اتحاد با گروههای کرد معارض ترکیه محتملترین گزینه پیش روی دمشق است؛ گزینهای که در صورت تحقق انبار باروت خاورمیانه منفجر خواهد شد.
مسئله مهم این است که سوریه تاکنون نخواسته یا نتوانسته است به صورت جدی به کشورهای عربی و ترکیه این هشدار را بدهد؛ اعراب هم اکنون در حال بررسی این هستند که آیا ارتش سوریه قادر به «پاسخ پولادین» هستند یا خیر در صورتی که جواب «نه» باشد حمله به سوریه قطعی است و در غیر این صورت بحران ادامه دارد.
بهترین راه حل موجود برای پایان درگیریها خروج شبه نظامیان خارجی مورد حمایت غرب، رژیمهای عربی و تشکیل حکومت ائتلافی با حضور همه گروههای سوری است؛ امری که حکومتهای عربی هرگز خواهان تحقق آن نیستند.