در دایره برخورد منصفانه، سخنان باراک اوباما، رئیس دولتی که 3 دهه است دشمن ایران محسوب میشود، در شصت و هشتمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از گذشته مثبتتر بود اما همچنان با آنچه باید باشد فاصله داشت.
در این گزارش تلاش داریم نکات مثبت و منفی این سخنرانی را بهطور خاص در خصوص ایران و مسائل مرتبط با آن مورد کنکاش قرار دهیم. صدالبته ایرانیان دولت آمریکا را با اعمالش محک میزنند و نهتنها سخنان.
* نکات مثبت و امیدوارکننده سخنان باراک اوباما
در این خصوص به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
1- آقای اوباما به صراحت از حق مردم ایران برای استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای سخن گفت و آن را بهرسمیت شناخت و این صراحت را میتوان مثبت تلقی کرد؛
2- رئیسجمهور آمریکا به ناخرسندیهای مردم ایران از آمریکا و دخالتهای ایالات متحده در ایران، بالاخص کودتای ننگین 28 مرداد اشاره کرد، هرچند که تلاش کرد در برابر آنها نارضایتیهای آمریکا از ایران را هم مورد اشاره قرار دهد که البته با توجه به «تاثیر متغیرهای نقشگرایانه در سیاست» تا حدودی طبیعی است؛
3- باراک اوباما بهعنوان رئیسجمهور آمریکا از «فتوای هستهای رهبر عالی ایران» نام برد و پس از سالها از صدور این فتوای حکیمانه، تلویحا اذعان کرد که این فتوا میتواند پایانبخش به چالشهای هستهای طولانیمدت بین ایران و غرب باشد؛
4- اوباما از رویکرد اعتدالگرایانه دولت جدید ایران تمجید کرد و نشان داد که دولت او تا حدودی واقعیات ایران را درک کرده است؛
5- رئیسجمهور ایالات متحده به صراحت تاکید کرد که کشورش بهدنبال براندازی نظام اسلامی نیست. اگرچه 34 سال تلاشهای براندازانه آمریکا تاکنون بهجایی نرسیده اما این تصریح میتواند مثبت تلقی شود؛
6- اوباما اذعان کرد که حل مساله هستهای میتواند آغازی بر پایان مشکلات ریشهدار بین ایالات متحده و ایران باشد و البته با نگاهی واقعبینانه اذعان کرد که زخمهای کهنه موجود یکشبه قابل رفع نیست؛
7- اوباما به حق ملت فلسطین برای داشتن دولتی مستقل اذعان کرد که این مساله یکی از اهداف مهم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است.
در مجموع، موارد فوق را با نگاه منصفانهای که برآمده از تفکر ایرانی – اسلامی است، میتوان مثبت تلقی کرد هرچند که باید دید در صحنه عمل چقدر این سخنان جدی گرفته میشوند و آیا این دیدگاههای اوباما ذیل فشارهای شدید لابیهای صهیونیستی شرحهشرحه میشوند یا نمیشوند؟
* نکات منفی و ناامید کننده سخنان باراک اوباما
با همان نگاه منصفانه و همچنین واقعبینانه، باید اذعان کرد که شالوده مواضع ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ایران و مسائل منطقه همچنان همان است که بود.
1- اوباما اگرچه به حق ایران در استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای اذعان کرد اما در عین حال، حاضر نشد «حق ایران برای غنیسازی اورانیوم در خاک خود» را در سخنان خود بگنجاند و این همان چیزی است که ایران بهعنوان حق هستهای مبتنی بر انپیتی بر آن تاکید دارد؛
2- اوباما یک لحظه از حمایت از رژیم اشغالگر قدس که دارای «تضاد آنتاگونیستی» با جمهوری اسلامی است کوتاه نیامد و از ایران بهخاطر تهدید این متحد آمریکا به نابودی انتقاد کرد. این امر دستکم نشان میدهد که اوباما همچنان بهشدت تحت فشار لابیهای صهیونیستی است و بنابراین این لابیها همچنان بر تدابیر آینده او در خصوص ایران تاثیرگذار خواهند بود؛
3- از سوی دیگر، رئیسجمهور ایالات متحده در همین سخنرانی همچنان حملات تندی را نثار متحد ایران در خاورمیانه کرد و ادعای استفاده حکومت سوریه از سلاح شیمیایی را مجددا مورد تاکید و تصریح قرار داد؛
4- رئیس دولت آمریکا اگرچه به دخالتهای آشکار ایالات متحده در گذشتههای دور اشاره کرد اما حاضر نشد جلوتر آمده و به ضربات متعددی که آمریکا پس از انقلاب اسلامی ملت ایران به کشورمان وارد ساخته اشاره کند؛ از جمله کمک به رژیم بعث عراق و تحریمهای ظالمانه؛
5- در سخنان اوباما کلمهای از تحریمهای ظالمانه ضدایرانی و احتمال لغو آنها گفته نشد و اشاره نشد که این تحریمها هم یکی از همان اقدامات خصمانه واشنگتن علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران است؛
6- اوباما از جنگ با تروریسم سخن گفت اما نگفت که چرا دولتش مقدمات قدرت گرفتن گروههای تروریستی سلفی در سوریه را فراهم آورده و حتی تلاش کرد دولت خود را از انتساب به این تروریستهای متوحش بری جلوه دهد؛
7- اوباما حاضر نشد به صراحت بگوید که گزینه نظامی علیه ایران از روی میز حذف شده است و تنها به تعهد دولتش به دیپلماسی پرداخت، حال آنکه حصول نتیجه مثبت در دیپلماسی، مستلزم کنار رفتن گزینه نظامی و صدالبته سیاست موسوم به «چماق و هویج» است.
در چنین شرایطی، سخنان باراک اوباما را میتوان دوپهلو دانست چرا که هفت مورد اخیر، با هفت موردی که پیشتر بدان اشاره شد، قابل جمع نیستند.
* راه تا حل واقعی اختلافات بسیار است
اوباما بهخوبی میداند که با ملتی مواجه است که تمدن خود را بر مبنای «مقاومت» ساخته است؛ از مقاومت در برابر «اسکندر مقدونی» گرفته تا مقاومت در برابر ایالات متحده.
بخشهایی از سخنان امشب اوباما مثبت بود و میتواند گامی بهجلو محسوب شود اما هنوز با آنچه باید باشد فاصله دارد. هم اوباما میداند و هم ما میدانیم که زخمهای کهنه 60 ساله را بهسرعت نمیتوان التیام بخشید اما اگر آقای اوباما در مرهم گذاشتن بر این زخمها جدی است، باید اقدامات گستردهای را در دستور کار دولت خود قرار دهد.
«باراک حسین اوباما» زیرکتر از آن بهنظر میرسد که نداند اثبات دوستی به ملتی با تمدن چندهزار ساله و دارای هویت و ریشه تاریخی، بهتر از ابراز بندگی به رژیمی 65 ساله و مجعول است! این درست همان گامی است که اوباما باید بردارد و البته این گامی است که برداشتن آن رشادت میطلبد و ما هم میدانیم که در فضای سیاسی آمریکا، کاری بسیار سخت و «همچون گذشتن از دریای آتش» است.
منتها اگر اوباما نخواهد گام عملی در این راستا بردارد، سیاست وی در قبال ایران نیز به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که سیاست «کلینتون – آلبرایت» دچار شد. یادمان نرفته که «مادلین آلبرایت»، وزیر خارجه اسبق آمریکا هم به کودتای 28 مرداد و نقش پلشت واشنگتن در آن اشاره کرد اما چون دولت کلینتون حاضر به برداشتن گامهای عملی نبود، موفقیت خاصی کسب نکرد.
فاصلهای طولانی تا حل واقعی اختلافات باقی است، «فاصلهای از سخن تا عمل».