«سلام دوستان
ساعت 5 و ربع صبح نیویورک است. امروز صبح زودتر از معمول بیدار شدم و یک ساعت است که نوشتههای شما را در مورد روز مولانا می خوانم. دست مریزاد. آیا توجه کردهاید که در میان همه نوشته های بنده، این یکی هم بیشترین لایک را دارد و هم بیش از 3000 اظهارنظر؟ چقدر ابیات زیبایی از مولانا نوشته بودید. مثلا
ای دلبر و مقصود ما، ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما، نظاره کن در دود ما
و یا
ای عاشقان، ای عاشقان، آنکس که بیند روی او
شوریده گردد عقل او، آشفته گردد خوی او
معشوق را جویان شود، دکان او ویران شود
بر رو و سر پویان شود، چون آب اندر جوی او
در عشق چون مجنون شود، سرگشته چون گردون شود
آن کو چنین رنجور شد، نایافت شد داروی او
.....
دیروز به لطف خدا مصاحبه و جلسات خوب بود. البته مصاحبه بسیار چالشی بود ولی به هرحال باید تلاش کرد. امیدوارم اشتباهات مرا با دیده خطاپوشتان ببخشید.
دو ساعت هم بین جلسات فرصت کردم کنار دریاچه مصنوعی در پارک مرکزی (Central Park) نیویورک که روبروی رزیدانس است راه بروم. البته راستش از یکی از دوستان قدیمی که برای دیدار آمده بود تقاضا کردم که بجای نشستن توی اطاق و صحبت کردن، راه برویم و حرف بزنیم. خوب بود. یک هفته بود جز فاصله 4-5 قدمی درب ماشین تا درب هتل یا رزیدانس را در هوای آزاد نبودم.
جلسه با نخبگان ایرانی هم حدود 3 و نیم ساعت طول کشید و بسیار مفید و لذت بخش بود. البته من بیشتر شنونده بودم و از نظرات و پیشنهادهای دوستان استفاده کردم.
امروز هم حدود 8 ملاقات در محل سازمان ملل متحد یا نمایندگی دارم . چند وزیر امور خارجه را خواهم دید و با چند تن از مقامات سازمان ملل متحد منجمله خانم پیلای کمیسرعالی حقوق بشر مذاکره خواهم داشت. خدا را شکر که ملاقات های این هفته به فشردگی هفته قبل نیست ولی بازهم بیشتر از حد معمول است.
خدا نگهدار»