کد خبر 254344
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۴

نویسنده کتاب «مرداب انتحار» گفت: ویژگی مشترک ۹۰ درصد عوامل انتحاری‌ای که من در کتابم به آنها پرداخته‌ام، این است که این آدم‌ها به لحاظ فهم دینی و اعتقادی بسیار پایین هستند و هیچ اطلاعی از اعتقادات اسلام ندارند، لذا گروهک از این جهل استفاده می‌کند.

گروه فرهنگی مشرق- یکی از کتاب‌های مهمی که چندی است وارد بازار کتاب ما شده است، «مرداب انتحار» نام دارد. این کتاب که با دقت و زیبایی به جزئیات و پشت و پرده‌های عملیات انتحاری با تاکید ویژه بر عملیات انتحاری در سیستان و بلوچستان پرداخته است، کتاب بسیار مهم و البته قابل تامل و توجهی است که جای خالیش در میان ادبیات پژوهشی ما مدت‌ها دیده می‌شد. بُعد مهم‌تر و دقیق‌تری که این کتاب دارد و نویسنده‌اش یعنی علیرضا کیخا به آن پرداخته است، تفاوت عملیات انتحاری با استشهادی است که متاسفانه مدتی است رسانه‌های غربی با خلط مبحث و ماهی گرفتن از آب گل آلود سعی در یکی نشان دادن این دو رفتار کاملا متفاوت و ایجاد شبهه در ذهن و دل مردم دارند که کیخا با ظرافت و زیبایی به این شبهه‌ها پاسخ داده و نمونه‌های جالبی هم در کتاب آورده است.

به دلیل اهمیت موضوع این کتاب به سراغ نویسنده‌ این کتاب که پیش از این کتابی در مورد گروهک ریگی با عنوان «گروهک مالک، قطعه پازل جنگ نرم» نوشته بود، رفتیم و با او گپ و گفتی درباره کتاب و پشت پرده عملیات‌های انتحاری داشتیم. این گفت‌وگوی خواندنی را از دست ندهید.

*درباره ماجرای نوشتن کتاب توضیح می‌دهید؟ چه شد که به این موضوع علاقه مند شدید و سراغ نوشتن کتابی درباره عملیات انتحاری رفتید؟

به هر حال ماجرای کتاب بی‌ربط به مسائل استان سیستان و بلوچستان نیست که من در آن زندگی می‌کنم. اتفاق‌هایی که در استان افتاد، این دغدغه را در من ایجاد کرد که درباره شکل‌گیری حوادث و جریانی که حاضر می‌شود به نام اسلام و با شعارهای اسلامی دست به چنین کارهایی بزند، دست به پژوهش بزنم. البته این پژوهش با همکاری و هم فکری جمعی از دوستان فرهنگی استان انجام شد. به هر شکل بعد که وارد قضیه شدم دیدم بحث خیلی گسترده‌تر از چیزی است که گمان می‌کردم و متوجه شدم در حوزه‌های مختلف و در رسانه‌ها این موضوع محجور است و حتی پژوهشگران درباره این موضوع غفلت کرده‌اند.

اما اگر این غفلت را کنار منویات حضرت امام بگذاریم، می‌بینیم که ماجرا، موضوع ساده‌ای نیست که این قدر ساده و بی‌توجه از کنار آن گذشته‌ایم. امام (ره) حتی پیش از انقلاب هم وهابیت را یک خطر برای اسلام می‌دانند و به این مسئله اشاره می‌کنند و هشدار می‌دهند ولی هنوز هم ما غافل هستیم. همه این دلایل کنار هم باعث شد من به این موضوع علاقه‌مندتر شوم و سعی کردم در این کتاب اقدامات انتحاری در استان و پشت پرده این رفتارها به تصویر درآید و کالبد شکافی شود.

*مفتی‌های وهابی انتحار را مقدس جلوه می‌دهند

* اصلا چرا عده یا گروهی به سراغ عملیات انتحاری می‌روند؟

به‌کارگیری عملیات انتحاری از سوی گروهک‌ها و به خصوص گروهک ریگی می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد اما در استان مهم‌ترین دلیلش کم هزینه بودن و برد رسانه‌ای و امنیتی بالای آن است. به هر شکل گروهک بعد از سلسله اقدامات تروریستی از قبیل راه بندان، آدم ربایی و... متوجه شد توانایی اقدام در حد حادثه تاسوکی را ندارد لذا رو به این عمل تروریستی یعنی انتحار آورد. هرچند به لحاظ فقهی نیز مفتی‌های وهابی تلاش دارند آن را یک اقدام مقدس جلوه دهند.

و به همین دلیل این اقدام می‌تواند یک خطر باشد هم برای استان، هم برای کشور و هم برای جهان اسلام. حضرت امام (ره) هم متوجه این خطر شده بودند که به کرات در ادبیات حضرت امام مشاهده می‌کنیم که ایشان دقیقاً به این خطر اشاره می‌کند و و هشدار می‌دهد و به عبارت دقیق‌تر شاید بتوان گفت که این خطر از خود جریان کفر و اسرائیل و آمریکا برای ما خطرناک‌تر است.

*انتحار یکی از شعبه‌های اسلام آمریکایی است

*بر چه اساسی می‌گویید که خطر این جریان از خطر اسرائیل و جریان کفر بیشتر است؟

به دلیل اینکه امروز ما نمونه بارز این جریان را در کشورهای اسلامی و به خصوص در سوریه می‌بینیم که عده‌ای به نام اسلام  دست به جنایت می‌زنند. این یکی از شعبه‌های اسلام آمریکایی است که حضرت امام در فرمایش‌هایشان از اسلام آمریکایی به عنوان یک تیر سه شعبه یاد می‌کنند و می‌فرمایند این سه شعبه تشکیل شده است از اسلام التقاطی، اسلام بی‌تفاوت و اسلام تحجر.

همه این‌ها در پازل اسلام آمریکایی گام برمی‌دارند؛ لذا وقتی کار پژوهش را شروع کردم، دیدم قصه واقعا همین است که امام فرموده بود. یعنی اتفاق خطرناکی در شرف وقوع است؛ لذا یکی از مشکلات من در استان با بعضی دوستان این بود که باید نگاهمان به این پدیده خیلی عمیق‌تر از آن چیزی باشد که امروز شاهد آن هستیم. نگاه به این موضوع باید فرهنگی و معرفتی باشد لذا اگر تنها با برخوردهای صرفاً امنیتی و نظامی اکتفا شود؛ برخورد ریشه ای صورت نگرفته است.

**روان مردم ناامن شده بود

*درباره این مشکلات و تفاوت نگاه‌ها بیشتر توضیح می‌دهید؟ الآن فضای استان سیستان و بلوچستان در برخورد با این گروه ها چگونه است؟

قبل از اینکه مالک عملیات تروریستی را در سال 84 شروع کند، در استان ناامنی داشتیم. اما این ناامنی برد تبلیغاتی و برد روانی چندانی نداشت و مردم به عنوان یک اتفاق به آن نگاه می‌کردند که عده‌ای عملیاتی انجام می‌دهند و دنبال خواسته های شخصی، گروهی و حتی مالی خودشان هستند اما اتفاق سال 84 به شکلی بود که استان را تکان داد. مردم به لحاظ روانی دچار مشکل و ناامنی شدند یعنی به جای اینکه استان ناامن شود، روان مردم ناامن شد و اتفاقاً وقتی شما روی رویکرد گروهک مالک مطالعه کنید و عمیق‌تر شوید کاملاً متوجه می‌شوید که پشت پرده جریان مالک اتفاقاً یک جریان تشکیلاتی و روانی است که مدیریت می‌شود. هرچند ظهور و بروزش یک اتفاق خشن است و حادثه‌ای مثل تاسوکی و مسجد جامع رقم می‌خورد اما یک تیم فرهنگی این جریان را مدیریت می‌کند. پشت این اتفاق‌ها یک جریان رسانه‌ای - جریان روانی است و متخصصان جنگ روانی هدایت این جریان را بر عهده دارند.

*اولین کار ریگی تشکیل شاخه فرهنگی بود

* واقعا؟

بله و خیلی جالب است که بدانید مالک برعکس خیلی از گروه‌های دیگر که صرفا کارهای عملیاتی انجام می‌دادند اولین کارش تشکیل یک شاخصه فرهنگی برای گروهش بود و اتفاقاً مسئول این شاخه، فعال فرهنگی و آدم رسانه‌ای بود. NGO داشت و در پوشش آن و فعالیت‌های به ظاهر فرهنگی، به وظیفه اصلی خود نیز عمل می‌کرد. تازه بعد از یکی دو سال مسئولان ما متوجه شدند آدمی که در محافل مختلف استان سخنرانی می‌کرد و تریبون در دست داشت، مهره مالک است. این فرد بعد از 2 سال دستگیر و بعد از بازجویی اعدام شد. اینجا می‌خواهم بگویم قصه مالک متفاوت بود. وقتی این فرد دستگیر شد و اعتراف کرد، هم زمان بیش از 100 وبلاگ و سایت حامی جریان تکفیری و تروریستی مالک در استان همه غیر فعال شدند. این نشان می‌دهد، شیوه عوض شده است از این جهت نقد من به بعضی مسئولان این بود که آنها این اتفاق را نمی‌دیدند و به دنبال یک حادثه می‌خواستند با رویکرد صد درصد امنیتی و نظامی با این حوادث برخورد کنند.

*باید با کتاب و فعالیت فرهنگی بین مردم روشنگری کنیم

* یعنی شما با رویکردهای کاملا امنیتی مخالف هستید؟

شاید رویکردهای کاملا امنیتی در کوتاه مدت جواب بدهد ولی در درازمدت خودش تبدیل به یک معضل روانی می‌شود و مردم تا یک گشت و ایست بازرسی ببینند احساس می‌کنند ناامنی دیگری در استان در شرف وقوع است. نقد ما این بود که باید وارد فضای فرهنگی شویم و از رسانه‌ها شروع کنیم. ما باید در حوزه نشر وارد شویم، آگاه‌سازی و روشنگری کنیم. این روشنگری خصوصاً در جامعه اهل سنت بیشتر باید رخ دهد.

مالک بیش از همه به اهل سنت ظلم کرد و احساسات پاک مذهبی و قومی آنها را به بازی گرفت. با اقدامات فرهنگی و رسانه ای می‌توانیم فضای ذهنی مردم را نسبت به اصل این قصه روشن کنیم. در واقع به این شکل جلوی اقدامات را بگیریم. البته این بخشی از ماجرا است و بخش دیگرش فعالیت‌های وهابیت در استان است که به نظر من هنوز هم اتفاق نظری در این رابطه وجود ندارد. فعالیت‌های وهابیت در استان سیستان و بلوچستان جدی است و هرچند الان مسئله وهابیت دغدغه اول استان سیستان و بلوچستان است، اما درصورت توجه نکردن به این تحرکات در آینده‌ای نه چندان دور ممکن است این پدیده را در استان‌های دیگر هم ببینیم که بسیار خطرناک است. امروز سوریه را همین جریان‌های تکفیری به این روز انداخته‌اند و مانع جدی مقاومت در منطقه شده‌اند.

*فکر نمی‌کردیم این گروهک چنین پشت پرده‌ای داشته باشد

*شما درباره ضرورت روشنگری و مقابله فرهنگی با پدیده غیر فرهنگی گروهک ریگی و جریان‌های تکفیری سخن گفتید و اشاره کردید که این کتاب کاری فرهنگی بوده که مقابل کار ضد فرهنگی آنها انجام شده است. حالا با توجه به اینکه کتاب قبلی شما مشخصاً درباره گروهک ریگی بود و دو سال هم هست که از انتشار آن می‌گذرد، بازخورد انتشار این کتاب چه بود و یک کار فرهنگی چه قدر در این فضا توانسته راه خودش را پیدا کند؟

بین مردم و کسانی که قرار بود مخاطب اصلی کتاب «گروهک عبدالمالک قطعه پازل جنگ نرم» باشند و در حوزه‌هایی که توزیع شد به خصوص در محیط‌های دانشگاهی و حوزه‌های علمیه بازتاب خیلی خوبی داشت. در نمایشگاه کتاب هم فروش کتاب خیلی خوب بود. در بعضی موارد شماره خودم را می‌دادم تا با دوستانی که انتقاد داشتند صحبت کنم. واقعاً دیدم که نگاه‌ها تغییر کرد و خیلی اثرگذار بود.

پس از مطالعه کتاب و خصوصاً در جلسات نقد و بررسی کتاب به من مراجعه می‌کردند و می‌گفتند ما فکر نمی‌کردیم این گروهک چنین ایده‌هایی داشته باشد و چنین پشت صحنه‌ای پشت اقداماتش باشد. منتها مشکلی که داریم این است که متأسفانه بحث حمایت از کارهای فرهنگی خیلی ضعیف است چون نگاه‌ها بیشتر امنیتی است؛ لذا تصورم این است که از این مدل کارها و کارهای قوی‌تر از این اگر حمایت نشود، چندان اثرگذار نخواهد بود. معتقدم افرادی هستند که خیلی قوی‌تر از من می‌توانند در این حوزه قلم بزنند چون تأثیرش را دیده‌ام و با هر کسی که در این فضا وارد مباحثه شده‌ایم چه طلبه چه دانشجو بعد از مطالعه کتاب اثر خوبی داشته است و به شرط حمایت می‌تواند اثرات عمیق‌تری هم بگذارد.

* آدم‌های خوش قلمی در استان داریم، کافی است کمی حمایت شوند

* شما خودتان را در این عرصه تنها حس نمی‌کنید؟ نویسنده‌های دیگری هستند که در این حوزه فعالیت کنند؟

شاید دغدغه‌ها متفاوت باشد اما هستند. الآن در عرصه رسانه سایت‌های خوبی وجود دارد و در این حوزه کار می‌کنند اگر حمایت شود و اهمیت کار و تأثیرگذاری کار درک شود که جامعه نیازمند چنین کتاب‌هایی است افراد بیشتری دست به قلم می‌شوند. این مدل کارها در استان ما خیلی کم اتفاق افتاده و ورود نویسندگان ارزشی خیلی کم است بعد هم به مسئله تروریسم و وهابیت تاکنون به این شکل پرداخته نشده است و تا به حال کسی مشخصاً به عملیات‌های انتحاری و تفاوتش با عملیات استشهادی نپرداخته بود. اما مطمئن هستم اگر حمایت شود، انگیزه برای گسترش این‌گونه آثار ایجاد خواهد شد. ما آدم‌های خوش قلمی در استان داریم، کافی است کمی حمایت شوند.

*ریگی می‌خواست فرهنگ شهادت طلبی را تحریف کند

*نکته مهم در کتاب شما پرداختن به موضوع عملیات استشهادی در کنار عملیات های انتحاری است. چه لزومی داشت که در این کتاب به عملیات‌های استشهادی هم بپردازید؟

من به کلیدواژه‌ای اشاره می‌کنم. مالک در اعتراف‌هایش می‌گوید: یکی از اهداف من این بود فرهنگ جهاد و شهادت‌طلبی را تحریف کنم. این نکته بسیار مهم است. چرا امروز در کشورهای اسلامی عملیات‌های انتحاری به این شکل اتفاق می‌افتد؟ چرا کار به جایی رسیده که حتی در برخی محافل دانشگاهی شبهه ایجاد کرده‌اند که بین عملیات استشهادی و انتحاری تفاوتی وجود ندارد؟ شما اگر بتوانید تفاوت‌ها را خوب نشان دهید، این شبهه‌ها برطرف می‌شود و همین یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های من بود برای نوشتن کتاب البته احساس می‌کنم در کتاب من جا داشت به این تفاوت‌ها بیشتر پرداخته شود.

* چه طور؟

مثلاً در صحنه عملیات انتحار مسجد جامع زاهدان دو اتفاق می‌افتد یک انتحار و یک استشهاد. یعنی عامل گروهک سعی می‌کند وارد مسجد شود و عده‌ای از مسلمانان را بکشد. در همان لحظه آدم دیگری با احساس وظیفه و تکلیف، این آدم را در آغوش می‌گیرد و خودش شهید می‌شود. یعنی در یک صحنه شما می‌توانید تفاوت انتحار و استشهاد را ببینید. این را می‌توانستم بیشتر از این باز کنم. شهید محمد گلدوی را به عنوان یک عامل استشهادی استان در کنار منیف اشمر و سه شهید دیگر استشهادی می‌توانستم به تصویر بکشم که در آن صورت کتاب فنی‌تر می‌شد. ان‌شاءالله در چاپ‌های بعدی این اتفاق بیفتد.

*شیوه‌های شست و شوی مغزی عوامل انتحاری/ از جهل آدم‌ها استفاده می‌کنند

*شما که این تحقیق را انجام دادید، دلایل جذب شدن عده‌ای به سمت انتحار را چه می‌دانید؟ یک فرد به چه نقطه‌ای می‌رسد که هم خودش را می‌کشد و هم تعدادی انسان بی‌گناه را؟ فعالیت این گروه‌ها برای جذب عامل انتحاری چیست؟

شک نکنید افرادی که عامل انتحاری می‌شوند، باید ویژگی‌های مشخص و مشترکی داشته باشند. ویژگی مشترک 90 درصد این عوامل انتحاری که من در کتابم به آن پرداخته‌ام، این است که این آدم‌ها به لحاظ فهم دینی و اعتقادی بسیار پایین هستند و هیچ اطلاعی از اعتقادات اسلام ندارند، لذا گروهک از این جهل استفاده می‌کند و سراغ آدم‌هایی می‌رود که به لحاظ سطح علمی پایین هستند و فهم درستی از اعتقادات دینی ندارد.

یکی از کارهای تأثیر گذار کتاب در همین راستا، آوردن کارنامه درسی این افراد است. مثلا یکی از عوامل انتحاری نمره قرآنش 2 بوده است. دیگری معدلش 5 است و در مجموع به لحاظ سطح فرهنگی از نظر خانوادگی بسیار پایین هستند، اکثراً سابقه شرارت دارند و بعضاً از خانواده‌های معدومان هستند و به راحتی جذب گروه‌های تکفیری می‌شوند. یک سری مؤلفه‌های شخصیتی این افراد به جذب آنها کمک می‌کند. بعد از اینکه جذب شدند 6-5 ماه آموزش‌های اعتقادی به آنها خورانده می‌شود یعنی طرف به جای اینکه 5تا10 ساله طلبه شود، 6-5 ماهه طلبه و مبلغ می‌شود. این‌ها در آن فضای تعصبی وهابیت در پاکستان پرورش می‌یابند. در انتها هم عامل انتحاری یک ماه آخر زندگی‌اش را تنهای تنها با یک مفتی می‌گذراند. مثلاً دو نفر از عوامل انتحاری گروهک مالک دو ماه آخر را شخصاً با یک مفتی زندگی می‌کردند و کس دیگری غیر از این فرد حق ارتباط با عامل انتحاری را نداشت یعنی کاملاً به لحاظ اعتقادی شست‌وشوی مغزی داده می‌شوند؛ لذا می‌بینید بعد از ورود عامل انتحاری بعد از این چند ماه به کشور برای انجام عملیات انتحاری، اگر مدت ورودش به استان تا انجام عملیات از 3-2 هفته بیشتر شود، احتمال انجام عملیات کاهش می‌یابد. از این جهت تلاش گروهک این است که در روزهای اول ورود، عملیاتی را انجام دهند.

 

**مسلمانان را می‌کشند تا رسول اکرم آنها را در آغوش گیرد!

اینکه گفته می‌شود عده‌ای از این عوامل انتحاری در جیبشان قاشق و چنگال گذاشته‌اند تا بلافاصله از غذاهای بهشتی بخورند، صحت دارد؟

حالا به این شکل شاید نباشد اما در مصاحبه‌شان به نکاتی اشاره می‌کنند که جالب است. آمادگی ذهنی این‌ها برای در آغوش گرفتن آنها توسط رسول مکرم اسلام خیلی بالا است. یعنی در جمله‌ها و فیلم‌هایشان می‌گویند ما این عملیات را علیه کفار و مشرکان انجام می‌دهیم و در آن دنیا در بهشت رسول اکرم منتظر ما است. این می‌شود دغدغه اصلی آنها. یک ویژگی مهم دیگر این افراد، تشابه بسیار زیادشان به خوارج است من در کتاب این را قید کرده‌ام. سطحی‌نگری مهم‌ترین عامل انحراف این‌ها است یعنی همان معضلی که در صدر اسلام امیرالمؤمنین (ع) با آن مواجه شد و پیامبر سال‌ها با آن مبارزه کرد و درباره‌اش نگران بود. الآن ما با چنین پدیده‌ای روبه‌رو هستیم این پدیده خیلی می‌تواند خطرناک باشد به خصوص اینکه جریان‌های رسانه‌ای معاند قصد حمایت از آنها را داشته باشند. این اسلام تحجر است. نباید تردید داشت که انفجارهای تروریستی و اقدامات انتحاری وهابی‌ها و تکفیری‌ها در عراق و سوریه هر کدام تکمیل‌کننده پازل رژیم صهیونیستی هستند.

*بازی برد- برد غرب با استفاده از اسلام تحجر

*منابع شما برای نوشتن این کتاب چه بود؟ گفت‌وگوی رو در رو با دستگیر شده‌ها و عوامل انتحاری داشته‌اید؟

گفت‌وگوی رو در رو نداشته‌ام اما از اعترافات استفاده کرده‌ام با ارتباطی که با بعضی منابع گرفته شد، کتاب کامل‌تر شد. همچنین از اظهارنظرهای این‌ها در رسانه‌های خودشان استفاده کردم. فیلم‌هایی که خودشان را منتشر کردند نیز منبع خوبی برای کتاب بود. فیلم دیدار علمای اهل سنت و بزرگان منطقه پیشین، قبل از اعدام مالک، در نوشتن دو کتابم خیلی کمک کرد. برای اینکه تحلیل واقعی‌تری ارائه و ذهن من آماده شود برای نوشتن کتاب، منابع این چنینی خیلی کمک کننده بود.

اگر خوب به این اقدامات دقت شود مشاهده می‌شود که این حوادث شمشیر دو لبه‌ای علیه اسلام و بازی برد برد برای غرب است چون هم چهره‌ای خشن از اسلام به تصویر کشیده می‌شود و هم میان مسلمانان تفرقه ایجاد می‌کند. فیلم جنگجویان خدا که خانم کریستین امانپور گوینده‌اش بود، هم خیلی به نوشتن کتاب کمک کرد. در آن فیلم رسماً عملیات استشهادی هدف قرار گرفته بود و با نشان دادن عوامل انتحاری در کشورهای اسلامی، آن را به جای عملیات استشهادی معرفی می‌کردند. مجموعه داده‌ها به من کمک کرد تا همه چیز را کنار هم بگذارم و کتاب را بنویسم.

*انتشار این کتاب‌ها باز خور منفی یا تهدیدی از جانب این گروه‌ها برایتان داشته است؟

خیلی برایم مهم نبوده است. تا کنون اتفاق و تهدید خاصی هم صورت نگرفته. چون فضای کتاب علمی و مستند بود تأثیر مثبتی داشت. گاهی آن اوایل تماس‌هایی گرفته شد که البته با پاسخ‌های مستند و منطقی طرف قانع به نظر می‌رسید.

*برنامه‌ای برای نوشتن کتابی از این دست باز هم دارید؟

بله، در کتاب بعدی سعی خواهم کرد به جریان وهابیت به عنوان بزرگ‌ترین خطر در جهان اسلام بپردازم که حتی خطرناک‌تر از کفر است. روی این موضوع کار می‌کنم منتها مقداری دستمان خالی است و حمایت نیاز دارد تا بتوانیم با توکل بر خدا و عنایت اهل بیت پیش برویم.

*نکته‌ای باقی مانده که بخواهید بفرمایید؟

 اولاً از فارس  تشکر می‌کنم که به انتشار خبر کتاب کمک کردند و این کار حمایت معنوی مؤثری بود. اما دغدغه اصلی‌ام این است که این جریان یک مسئله برای کشور شود و روی این جریان تمرکز کنند. در حوزه‌های فرهنگی حمایت بیشتری شود. هنوز احساس می‌کنم به این مسئله خطرناک خیلی از رسانه‌ها و از جمله رسانه ملی وارد نشده‌اند. نمی‌دانم چرا هنوز علیه وهابیتی که امام این قدر درباره‌اش حساس بود و لفظ اسلام تحجر را برای وهابیت به کار برده است کسی ورود نمی‌کند.

امروز غرب تردید ندارد که به اسلام جز با اسلام نمی‌توانند ضربه بزنند، آمریکا و اسرائیل اگر مستقیم به سوریه حمله می‌کردند، در دو ماه تکلیف مشخص می‌شد اما دو سال است جریانی به نام اسلام ضربه‌های زیادی به سوریه وارد کرده است. مالک آدم می‌کشت با شعار الله اکبر. آدمی که کشته می‌شد، او هم الله اکبر و لا اله الا الله می‌گفت. جامعه می‌ماند بین این دو، که کدام به حق است؟ شعار هر دو الله اکبر است اینجا است که عرض می‌کنم که رسانه‌ها باید پای کار بیایند و کار فرهنگی کنند. این مسئله دغدغه بزرگی است ما استان‌های سنی نشین دیگری هم داریم. اهل سنت به واقع همراه ما هستند. وقتی حضرت آقا مسئله وحدت را به طور ویژه مطرح می‌کند نشان می‌دهد ما با اهل سنت دعوایی نداریم. اما جریان وهابیت تلاش دارد به نام اهل سنت دست به اقدام ضد شیعی بزند و این‌گونه جامعه را به چالش بکشاند. باید دقت شد و با ظرافت ورود کنیم.

**هنوز نتوانسته‌ام کتاب را در استان پخش کنم

اگر مسئله امنیت ملی ما با این موضوع گره خورده است، رسانه‌ها باید بیشتر به این موضوع بپردازند. از نوشتن کتاب تا دیگر فعالیت‌های فرهنگی. انصافاً یکی از دلخوری‌های من این است که هنوز نتوانستم کتاب را در استان پخش کنم و مسئولان قانع نشده‌اند که کتاب می‌تواند اثرگذار باشد. چه طور خارج از استان از کتاب به عنوان کتابی محکم و قوی تجلیل می‌شود اما در استان این نگاه وجود ندارد؟ ظهور جریان‌های تکفیری یک پدیده ضد فرهنگی است که باید از راه خودش باید وارد شد و با اقدامات فرهنگی با آن مقابله کرد نه با نگاه‌های امنیتی صرف. البته آن هم در جای خود اثرگذار است ولی در کوتاه مدت و برای درازمدت باید از راهکارهای فرهنگی وارد شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • آرا ۱۱:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۷/۱۵
    2 0
    سلام من هم به عنوان مسئول فرهنگی در مدرسه بسیار نگرانم که دانش آموزان بسیار سطحی به مسائل نگاه می کنند و متإسفانه جو خانواده ها هم این چنین است و بسیار تحت تاثیر رسانه های غربی هستند. هیچ برنامه منسجمی در مدارس انجام نمی شود و آموزش و پرورش دلخوش به بخشنامه هایی است که به مدارس می دهد و حمایت خاص و جدی برای پرورش اندیشه دینی ندارد.
  • ۱۶:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۱۵
    4 0
    کی به این حرفها توجه می کند ، وزارت آموزش و پرورش که وظیفه اش فقط پر کردن ذهن کودکان و نوجوانان از یک سری حفظیات است ، اموزش فرهنگ اسلامی را به خانواده ها سپرده اند ، خانواده ها هم که همه علامه و معتقدان جدی به اصول و فروع دین هستند و همه مشکلات خود به خود حل می شوند ، مشکلات فرهنگی جامعه هم که خود به خود حل خواهند شد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس