به گزارش مشرق، حجتالاسلام مرتضی آقاتهرانی نماینده مردم تهران و استاد فلسفه سال 1336 در اصفهان به دنیا آمد؛ وی چند سال قبل از پیروزی انقلاب به مدرسه حقانی که تحت نظارت آیات عظام قدوسی، بهشتی، مصباح و جنتی بود، وارد شد و در سال چهارم طلبگی، از مدرسه حقانی بیرون آمد و از طلاب فعال مؤسسه در راه حق (زیر نظر آیتالله مصباح یزدی) شد.
این استاد اخلاق کابینهٔ دولت نهم در سالهای 84؛ سال 86 ضمن مشورت با اساتید خود در انتخابات مجلس هشتم شرکت کرد و به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد.
وی علاوه بر نمایندگی در دوره هشتم و نهم مجلس، امامت جمعه و سرپرستی مؤسسه اسلامی نیویورک را نیز برعهده داشت و از شاگردان نزدیک آیتالله مصباح یزدی محسوب میشود.
نماینده مردم تهران علاوه بر تحصیلات حوزوی، فوق لیسانس روانشناسی را از مؤسسه امام خمینی (ره) که آن روزها به نام بنیاد باقر العلوم شناخته میشد، اخذ کرد و سپس عازم دانشگاه مکگیل در مونترال شد و توانست مدرک فوق لیسانس عرفان را نیز بگیرد.
وی سال 2000 از دانشکده فلسفه دانشگاه ایالتی نیویورک در بینگهمتون فوق لیسانس سوم خود را نیز اخد و با رسالهای با موضوع «عرفان غیر نمادین ابن سینا » پیاچدی در فلسفه عرفان را گرفت.
آقا تهرانی که هماکنون عضو کمیسیون فرهنگی مجلس است؛ سال 90 و پیش از تشکیل مجلس نهم همزمان با اعلام موجودیت جبهه پایداری، دبیر کلی این جبهه را عهده دار شد.
این استاد اخلاق معتقد است، جبهه پایداری زیر نظر شورای فقاهتی سعی دارد ارزشهای انقلاب اسلامی را دنبال کند و در عین حال به محافظهکاری نیز مبتلا نشود، نکتهای که باعث تفاوت آنها با بدنه اصولگرایی شده است.
آقا تهرانی در این گفتوگو با فارس به سوالات مختلفی درباره سازوکار جبهه پایداری، موسسه امام خمینی (ره)، وضعیت مجلس و حضور 9 ساله خود در آمریکا و کانادا و... پاسخ داد.
آنچه در ادامه میآید، ماحصل گفتوگوی 3 ساعت و نیمه با حجتالاسلام آقاتهرانی پس از اعمال نظرنهایی ایشان درخصوص برخی مسائل است:
با توجه به اعتقادی که شما درباره جهان آینده بدون آمریکا دارید، چطور شد که به آمریکا رفتید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: ما ضمن خواندن دروس حوزوی به صورت تخصصی در رشته روانشناسی در دانشگاه هم کار کردیم، و توانستیم کارشناسی ارشد در روانشناسی رشد را بگیریم. ما یک گروه دوازده نفره در موسسه امام خمینی (ره)بودیم. این مؤسسه افتخار دارد که به سرپرستی علامه آیتالله مصباح (دام ظلّه) اداره شود.
آن زمان، اسم آن مرکز «بنیاد باقرالعلوم» بود و هنوز اسمش «موسسه امام» نشده و به این وسعت نبود. پس از صحبتهای فراوان بین مؤسسه و دانشگاه مک گیل، قرار شد این گروه به کانادا اعزام شوند که سال 2000 میلادی برگشتیم. سفر ما حدود هشت سال و نیم بود. شش نفرمان یک سال زودتر رفتند و شش نفر دیگر سال بعد اعزام شدند. بنده نیز جزو آن دوستان سال دومی بودم که به دوستان سال قبل ملحق شدم. البته همه متأهل بودیم و در این سفر همراه با زن و بچه بودیم.
* تز کارشناسی ارشدم نگرش فلسفی سید آملی بود
سفر ما به منترال کانادا بود که در یکی از بهترین و قویترین دانشگاههای آنجا به نام مک گیل (McGill) کار تحصیلات را ادامه دهیم. البته آنها خیلی سختگیری میکردند. ولی در هر حال، آنجا با پروفسور «لندولت» ارتباط درسی پیدا کردیم. ایشان بعدها که ما واحدها را گذراندیم، استاد راهنمای ما شد. همه دوستان با یک استاد کار نمیکردند و البته خود که شیوههای مختلف تحقیق و پژوهش را بیابیم. رشتههای دوستان نیز همه مختلف بود. این تنوع نیز برای ما بهترین بود. رشته فوقلیسانسی که اینجا میخواستم بگیریم عرفان بود. بنا داشتم روی نظریات و نگرش فلسفی-عرفانی مرحوم سید حیدر آملی کار کنم. آنوقت بیشتر دنبال دستیابی به روش تحقیقی بودم که موضوعش خوب باشد و دوستش داشته باشم. قبل از سفر به خارج، خدمت حضرت آیتالله جوادی آملی (دامت برکاته)رسیدم و مشورت خواستم که در یک موضوع فلسفی-عرفانی میخواهم کار کنم. به نظر شما مناسبترین موضوع چیست؟ ایشان سید حیدر آملی را به بنده معرفی کردند و فرمودند که اگر درباره ایشان کار کنید شاید بهترین باشد و همین موضوع تز کارشناسی ارشد ما در عرفان شد.
از دوستان آمریکا، آقای بیریا زودتر از بنده وارد آمریکا شد، اما بنده یک مقدار حساسیت داشتم کار درسی تمام شود و بعد بروم؛ چون بنده کار تبلیغی را دوست دارم، ولی مواظب هستم که با کار اصلی تداخل پیدا نکند. کار اصلی بنده درس بود؛ لذا وقتی فوقلیسانس گرفتم، بعد از آن به آمریکا رفتم؛ در آمریکا قبول کردم که به نیویورک رفته و در موسسه اسلامی نیویورک مشغول کار شوم. ضمنا در دانشگاههای مختلفهمان جادرخواست ورود به دانشگاههای مختلف (apply) کردیم. اولین جایی که پاسخ آمد از دانشگاه بینگ همتن بود. تحقیق کردیم که اینجا چطور دانشگاهی است که گفتند در بخش فلسفه خوب است. آقای آنتونی پریس را به عنوان استاد راهنما به ما معرفی کردند و وقتی تحقیق کردم گفتند، در فلسفه یونان به ویژه، بسیار قوی است. این شد به آن دانشگاه و دوباره از عرفان به فلسفه غرب رفته و یک فوقلیسانس فلسفه هم از آن دانشگاه گرفتیم. بنابراین ناخواسته سه فوقلیسانس پیدا کردیم؛ چون من نمیخواستم ولی وقتی شروع کردیم گفتند با ورود به دانشگاه، فوق شما میافتد و در سطح لیسانس شما را میپذیرند. چند واحد گذراندیم و آماده امتحان جامع شدم. البته امتحان جامع فوقالعاده سخت بود، ولی خدا را شکر فوق لیسانس را گرفته و برای دکتری آماده شدم.
برای دکتری هم تز «فلسفه عرفان» را نوشتم؛ گذشتهام روانشناسی، فلسفه و عرفان بود که بهترین انتخاب «Meta Mysticism» بود. بنابراین برای ادامه کار دو تا استاد راهنما لازم داشتم که یک استاد عرفان باشد و دیگری استاد فیلسوف؛ که استاد ما در عرفان، جناب پرویز مروج بود و استاد فیلسوف ما آقای پُریس بود. این هم به خیر و سلامت تمام شد.
ما در مؤسسه جلسات و همایشهایی میگذاشتیم که اهل نظر بیاییند و صحبت کنند؛ چه غلط و چه درست. بعد از آن هم دیگری آن بحثها را به رد و نقد بگذارد. کسی که نقدپذیر نبود حتماً دعوت نمیشد، ولی کسی که میپذیرفت باید حرف میزدتا بچهها و جوانان رشد کنند، این حالت پویایی خوبی به موسسه ما داده بود.
*عرفان یهود و مسیح با اسلام قابل قیاس نیست
خیلی کار قشنگی بود؛ بنده از خداوند منان خیلی راضی هستم. آدم، فرهنگها و گروههای دیگری را با افکار دیگر میبیند و بعد میتواند با جامعیت، افکار و اندیشه خود را به نقد کشد و به جهان اطراف نگاه کند. قبل از رفتن و بعد از رفتن ایمانم نسبت به اسلام و اولیاء او اصلا قابل قیاس نیست؛ برای اینکه کارهای علمی که در عرفان یهود و مسیح کردم و در تز دکتریام نیز موجود است، تلاش کردهام که از بالا به اینها نگاه کردیم، اما هیچ کدام قابل مقایسه با اسلام عزیز نیست؛ البته حرفهای خوبی هم دارند، اما واقعیت این است همان حرفهای خوب را وقتی در کنار اسلام میگذاریم، اصلاً قابل مقایسه نیست. چه اینکه اسلام به مسائل مقطعی و محدود به زمان و مکان خاص، برای افراد خاص نمینگرد.جامعیت، کمال بودن و تمام بودن، اسلام را از همه ادیان الهی و غیر الهی دیگر ممتاز میکند.
ما با خانواده حدود پنج سال و نیم آمریکا و سه سال هم کانادا بودیم، نیویورک شلوغترین محل آمریکاست. شهر سههزار پل است، دور تا دور آن پل و جزیرهای در اقیانوس اطلس است.
در مسجد آمریکا برای گسترش فرهنگ تشییع چه برنامههایی را مدنظر داشتید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: موسسهمان یک مسجد به نام امام علی علیه السلام داشت که خیلی زیبا و قشنگ بود. در کنار آن مسجد، مدرسه، کودکستان، مهد، راهنمایی و دبیرستان داشتیم. بچهها در آن پذیرش میشدند و کلاس داشتند. مدرسه «رازی» به سبک مدارس نیویورک بود، ولی تفاوتهایی نیز داشت. روزهای شنبه مدرسه فارسی هم داشتیم و زبان فارسی هم تعلیم میدادند؛ به این فکر افتاده بودیم که شنبهها درس تعلیمات اسلامی داشته باشیم، یک برنامه کلاسی بگذاریم بیایند یک دوره یاد بدهند، البته این به جز نماز جمعهای بود که خیلی خوب اقامه میشد و شنبه شبها برنامه مفصلی داشتیم و افراد از جاهای مختلف به موسسه میآمدند و از این برنامهها استفاده میکردند. البته یک برنامه مسابقات قرآنی هم سالیانه داشتیم. در این اواخر برنامه اردوهای تابستانی و سفرهای زیارتی-سیاحتی به حج بیتالله الحرام، کربلای معلا، سوریه و ایران را هم ساماندهی کردیم که رفت و آمدها و تلاش مسئولین مؤسسه و مسجد را چندین برابر کرده بود. خوشبختانه با همکاری و همیاری آقای حجازی که در واشنگتن بودند و آقای بیریا که در هیوستن بودند، توانستیم حوزه علمیهای راهاندازی کنیم و در فرصتهای تابستانی، تعلیمات اسلامی-دینی برای جوانان داشته باشیم.
اقامتتان چند سال طول کشید؟ یک هجرت کامل بود؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: پنج سال و نیم در آمریکا، سه سال هم در کانادا بودم. در جمع حدود 9 سال، با مقدمات و مؤخرات، این سفر به طول انجامید.
در نیویورک محرمها هم برنامه داشتید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: مفصل برنامه داشتیم، آنجا دو برنامه سینهزنی و عزاداری تحت عنوان «روز حسین» (Hussein Day)، یکی روز اربعین و دیگری نزدیکترین یکشنبه به عاشورا بود. بچههای عراقی، پاکستانی، افغانستانی و ایرانی میآمدند و سینهزنی میکردند. برنامه اربعین را در «Main Street» راهپیمایی میشد و برنامه عاشورا را در«منهتن»(Manhattan) مراسم میگرفتیم.
قبل از حوادث 11 سپتامبر بود؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بنده وقتی وارد ایران شدم،تقریباً یک ماه بعدش برجکهای آمریکا را زدند.
آقای بیریا آنجا ماندند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بله، ایشان بیش از بنده آنجا ماندند؛ بنده وقتی دکتری را گرفتم، 6 ماه بعد آمدم و نماندم. ولی آقای بیریا به خاطر اینکه استاد راهنما قدری از ایشان دور بود، تحصیلاتشان مقداری به چالش افتاده بود که آن را به پایان رساندند و به ایران بازگشتند.
آمریکا را چطور میدید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: آمریکا یک کشوری است که اینها برای خودشان ساختهاند، با افکار و مبانی فکری خودشان؛ یعنی فوقالعاده حاکمیت ماتریالیستی است. آقای کلینتون، رئیسجمهور وقت، میگفت ما برای هفتاد سال این آدمها برنامهریزی میکنیم و برای بعد از آن کاری نداریم. ادعاهایشان هم این هست و یک کشور سرمایهداری است که تفاوت طبقاتی خیلی بالاست، ولی جاهای مختلف آن با هم فرق میکند. از نظر امنیتی یکسان نیست مثلا شمال و جنوب منهتن و مرکزش با هم فرق میکند. یک بخش بروکلین (Brooklyn) در آنجا که منطقه سیاهپوستنشین است، فوقالعاده ناامن است؛ چون مالیات کم میدهند و امکانات هم کم است. ولی مرکز شهر مالیات زیاد میگیرند و در عین حال نیز امنیت بالاست، یعنی هر چه پول میدهند همانقدر آش میخورند. کنار دیگر آن برونکس است که اینجا هم محل قاچاقچیان، معتادان، بزن و بکوب و خشونت و هر فسادی آنجا وجود دارد.
بر اساس چه مولفههایی ما آمریکا را یک کشور استکباری میدانیمحجتالاسلام آقاتهرانی: وقتی حاکمیت یک حاکمیت الهی نیست و مادی و ماتریالیستی شود، این امر طبیعی است که اگر قدرت پیدا کند، میخواهد صاحب قدرت بالاتر شود. یعنی شما به این نکته حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) توجه کنید، در این زمینه میگویند اگر خوب دقت کنید ببینید همه ما در درونمان یک حالت بینهایتطلبی داریم، تنها چیزی که میتواند این درخواست را مهار کند، عقل و شرع است، یعنی احکام الهی حد و مرزی است که نفس و شیاطین را مهار میکند. اگر آن غرقگاهها نباشد، حاکمیت بیعنان نفس و شیطان برای شخص انسانیتی باقی نمیگذارد.
مثلا آنجا عیدهایی میگیرند که برای ما تعجبآور بود، مثلا روز پیروزی که اینها جشن میگیرند، در جشن استقلال، بوقلمون میپزند، ما میگفتیم چه اتفاقی افتاده که این روز عیدتان است و تعطیلی است؟ میگفتند ما چون در این روز به سرخپوستها مسلط شدیم، جشن میگیریم، در حالی که سرخپوستها آنها را به عنوان میهمان راه دادند و خودشان میزبان واقعی بودند، وقتی مهاجرین اروپایی که به طور عمده مجرمین فراری از اروپا بودند، توانستند با زور بر سرخپوستان چیره و مسلط شوند، روز عید آنها بود. وقتی خدا نیست همین است دیگر. میآیند مال، ناموس و همه چیز طرف را میگیرند و تازه آن رو ز را به خوشی میگذرانند.
امروز نشانههای افول آمریکا را در چه میبینید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: اینها این جنگی را که پس از داستان یازده سپتامبر و حمله به عراق، کویت، و افغانستان راه انداختند، به خاطر جنگ افروزی است، چرا که آنها محتاج جنگافروزی هستند، چون وضعشان بسیار بد است. در حال حاضر بدهیهای آمریکا به هزاران میلیارد دلار رسیده است. تلاش بر این است که همه را استعمار کرده و از دارائیهای آنان ببرند و بخورند تا بمانند. البته آن مستعمرات نیز وابستگی جدی به آمریکا پیدا میکنند، به گونهای که نوعی داد و ستد و باجخواهی و باجدهی است، چون نه خدا را دارند و نه مردم را. و اگر آمریکا نباشد، اینها نمیتوانند باشند.
ما در این فضای افول آمریکا باید چه مختصاتی را ترسیم کنیم؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: به اعتقاد بنده کشورهای اسلامی باید خودشان را بشناسند و بفهمند که میتوانند روی پایشان بایستند. صحبتهای زیادی از امام و رهبری وجود دارد که ما خودمان از داخل میتوانیم خود را کفایت و خودکفا باشیم و به اینها نیازی نیست. ما وقتی که از آمریکا جدا شدیم و بحث لانه جاسوسی پیش آمد، امام فرمود خوب شد شما رفتید، این یکی از الطاف الهی بود. البته همه اینطور فکر نمیکنند، اینطور هم نمیبینند، شاید تلاش در جهت بیداری مسلمین بهترین تلاش باشد. حتی الآن در کشورهایی مثل لیبی، الجزایر، مصر، عربستان، عراق، افغانستان و ... جرقهاش زده شده؛ ولی آخرش نمیتوانند، اینها نمیدانند اسلام برایشان چه دارد که دنبال آن نمیروند.
به تبع دشمن ما که ابزارهای قویای دارد ما هم ابزاری داریم، ولی در مقایسه با آنها خیلی نیست. آنها هم خیلی زیاد و با هم هستند و با تمام اختلافاتی که دارند در مقام عمل یکی هستند؛ اما یک چیز وجود دارد، ما به عنوان یک بچه مسلمان خدا را هم داریم «ان تنصرالله ینصرالله»، اگر خدا را یاری کنید خداوند هم شما را یاری میکند. اگر جنگی پیش آید چه سختافزاری و چه نرمافزاری، ما وحی و حامل وحی را داریم ولی آنها ندارند، وحی آنها میگویند انجیل است که عبادتشان تنها روزهای یکشنبه هر هفته به کلیسا محدود است، ولی قرآن پاسخگوی تمام نیازهای بشر امروز، دیروز و فرداست و خودش هم ادعا میکند که برای همه زمانهاست و همه چیز را بیان میکند.
وقتی اسلام این ادعا را دارد، پس این وحی و این یاری خداوند به شما کمک میکند، اما اگر آن را خدای نکرده از دست دادید، وحی را از دست دادی، خدا را یاری نکردی، او هم شما را یاری نخواهد کرد، قطعا شما شکست میخورید و شما را به ابزار وامیگذارد، چون جمعیت و ابزار آن بیشتر است و میزند، بنابراین این را به همه دوستانی که در وادی سیاست و اقتصاد و در هر وادی که تلاش میکنند عرض میکنم.
در قرآن هم این هست که میگوید یک نفر شما برابر بیست نفر آنهاست و در یک موقعیتی میفرماید حالا خدا تخفیف داد که فهمیدید شما ضعیف هستید و نمیتوانید آنطور که باید باشید، پس یک نفر شما در برابر ده نفر آنهاست. برکت رفت، یعنی بیست تا شد ده تا. اگر خلوص کم شود و اشتباه کنید و یا خدا و وحی از زندگیمان بیرون رود، به همان اندازه ضعیفتر خواهیم شد و به همان اندازه شکست خواهیم خورد. واقعا روی آن فکر کنیم، تجربه شخص بنده هم همین است. نمونههایش را در کشورمان دیدیم، جنگ و انقلاب اینطور بود. ما دیدیم انقلاب 22 بهمن پیروز شد، من دیدم، بچهها با نداشتن هیچ چیزی میایستادند و آنها هم میزدند ما سنگ هم نداشتیم، خداوند آمد، امام با عزت تمام برنده میدان شد در حالی که امام چیزی نداشت. با شاه مصاحبه کرده بودند گفته بودند دشمن شما کیست؟ گفته بود من دشمن ندارم الا یک آخوند، گفتند چه دارد گفته بود یک تسبیح بیشتر ندارد. پس چطور این بود؟ چون این آقا پیغمبرگونه عمل میکند، اراده میکند، میبینید که الان امام در همه جای دنیا مطرح و زنده است و دوستش دارند، ولی شاه در بین جیرهخوارانش هم جا ندارد و مردهای است که هرگز زنده نخواهد شد.
* انقلاب اسلامی به معنای هاشمی رفسنجانی نیست
چرا برخلاف صحبتهای شما بعضی از افراد برخلاف خطی که امام مبنی بر خودکفایی مطرح کردهاند، موضع میگیرند؟ آقای روحانی در دانشگاه صحبت کرد و گفت چه کسی گفته ما باید همه چیز را خودمان تولید کنیم؟ یا اینکه آقای رفسنجانی در ایامی نزدیک به مذاکرات، بحث مخالفت امام با شعار مرگ بر آمریکا را مطرح کرد.
حجتالاسلام آقاتهرانی: اولاً نظام و مردم ما و انقلاب ما آقای هاشمی و ... نیست، فوقش او در حد یک نظریهپردازی است که نظر میدهد. این انقلاب از اول ریزشها و رویشهای فراوانی داشته، طبیعی هم هست. انسان میتواند خوب باشد یک ساعت بعد آدم بدی باشد. انسان موجودی است برخلاف همه موجودات دیگر خداوند، انسان و جن این ویژگی را دارد که حق انتخاب دارد و میتواند اینجا برود و یا آنجا و میتواند امروز بخواهد و فردا نخواهد؛ این حق انتخاب گزینهای نیست؛ همه انسانها را فرا میگیرند که باید امتحان دهند. حتی امام معصوم (سلام الله علیه) از امتحان خدا بیرون نیست.
انگیزههای ما و خواستههای ما یکسان نیست. امتحانهایی که میشود گاهی اوقات، در روایات هم به آن اشاره شده است که گاه به مال، شهوت و یا شهرت امتحان میشویم؛ امتحانات اول به مسائل جنسی و شهوانی است، که انسان چقدر مراقبت میکند؟ بعد در مسائل مالی، دغدغه بعد از بلوغ جسمی، بلوغ اجتماعی مادی است. جالب است که امام موسیبنجعفر (علیه السلام) به هشامبنالحکم میفرمایند: که او آدم قوی بود، اگر انسان از مرحله شهوت جنسی گذشت، زنهار نگو که رسیده است، چراکه نرسیده است، نه صبر کن، اگر در مسائل مالی هم قبول شد باز هم نگو که رسیده است، خود آن هم مراحل و مراتب دارد. با مسائل جدیتر مواجه میشویم و آخرش میگوید تا زمینه قدرت و شهرت و مقام پیش بیاید، که اگر در این زمینه توانست در برابر نفسش بایستد او رسیده است. خداوند همه ما نارسها را بالغ کند تا از این امتحانات خوب بدر آئیم.
یعنی آنچه دارد صورت میگیرد برای رسیدن به قدرتطلبی است؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بنده به صورت کلی میگویم طرف ببنید کجاست، مشکل کجاست، تو که قبلا با انقلاب بودی و در جنگ بودی الآن چه شده است؟ چیز جدیدی پیش آمده؟ اینکه آمریکا الان خوب شده و برگشته و میخواهد حقوق ما را بدهد، میخواهد با دو تا آدم عاقل مذاکره کند، یا نه هنوز رابطه گرگ و میش گرفته است، اینها خودشان بهتر میفهمند، که چه میگویم، در هر حال مسئولیتی را به دوش دارند که باید نسبت به آن با درایت عمل کنند.
به نظر شما چرا قائله امامزدایی راه انداختهاند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: وحی الهی و رابطه با آن یکی از نکات جدی است، اگر وحی را از ما بگیرند قرآن را هم گرفتهاند و دیگر ابزاری برای ارتباط با خداوند متعال نداریم و خلع سلاح میشویم امروزه یکی از کسانی که ایستاده و تلاش دارد که خواست خداوند متعال را در این کشور ساری و جاری سازد، مقام ولایت فقیه بوده و هست. بحث ولایت فقیه از قدیمالایام بوده، ولی آنکه آن را نظام و سامان داد و آن بحثهای علمی را در جهل پاسخ داد و اجرایی کرد و سامان داد به امام (رضوان الله تعالی علیه) بود که او به دنیا نشان داد بعد از 32 سال که این بهترین نوع حاکمیت است، میبینید، میتوانید جایش را ایراد بگیرد، این را از ما بگیرند خیلی چیزها از ما گرفتند. اینکه امام میفرمایند «پشتیبان ولایت فقیه باشید، به کشور شما آسیب نرسد»، هیچ جمعی این تجربه را ندارند. چرا اینقدر آمریکا تلاش میکند هر جا تعدادی مسلمان جمع میشوند به هم بزند، حتی نمیگذارد نوع حاکمیت اسلامی را بفهمند چراکه اگر بدانند مشکل پیدا میکند، خواه یمن باشد، خواه عربستان و یا مصر، آنها نمیگذارند. در هر حال، ولایت فقیه خود را در ایران و خاورمیانه نشان داده است.
دشمن از آنجایی که خورده همان جا را هدف را میگیرد و اگر آنجا را بزند دیگر تمام میشود. بحث ولایت است که در شیعه بهترین بحث است برای الان هم نیست در زمان اهل بیت (علیهم السلام) و پیامبر (صلوات الله علیه و آله و سلم) و حتی خود قرآن هم آمده است که باید دنبال ولی رفت و هر کس غیر از ولی را دنبال کردی او طاغوت است. نشانه مؤمن این است که ولایتمدار است و غیرمومن دنبال طاغوت است که او ولایتی دروغین است در سوره مبارکه بقره آمده است که: «اللهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» الله تعالی ولی کسانی است که ایمان آوردهاند، او اصل ایمان را از تاریکیها به نور میبرد، ولی کسانی که کافر شدهاند اولیائشان طاغوت است که آنها را از نور به ظلمتها میکشد. در هر حال آنکه کافر است طاغوت را میگیرد و گرنه خدا را میگیرد وقتی خدا را گرفت میرسد چون پشتوانة بسیار قوی دارد.
اخیراً در روزنامه بهار در قالب یادداشتی رهبری سیاسی ولایت زیر سوال برده شد.
حجتالاسلام آقاتهرانی: اشتباه بود. بنده نویسنده آن را از نزدیک نمیشناسم، ولی پدر ایشان را از دوران کودکی در اصفهان میشناختم. پدرش هم همینطور فکر میکرد. این بحثی که میکنند نه با تاریخ اسلام سازگاری دارد و نه با تفسیر قرآن. قرآن وقتی میفرماید: «بلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» تبلیغ کن آن چه را بر تو از جانب خداوند نازل کردهایم، خوب به تاریخ بنگر که پیامبر اکرم (ص) در روز غدیر خم که مأمور به ابلاغ شد چه کرد؟ قدری مطالعه کن تا ببینی در حجه الوداع پیامبر گرامی اسلام در برابر 120 هزار نفر علی را به عنوان ولی و وصی و وارث و به عنوان معیار ایمان معرفی کرد. آیا این نبود؟ قضاوت با شما؟ آیا ولایت که عبادتی مطلق است و شامل حاکمیت سیاسی و غیرسیاسی میشود، ایشان چه حقی دارد که مقید معنا کند که شامل سیاسی نباشد.
چطور اینها را میآورند که آنجا مطلب بنویسند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: باعث تعجب است.
آیا اعتدالی که آقای روحانی میگفت بازگشت به اصلاحات و بازگشت به توهینهایی است که آن موقع صورت میگرفت، خانم اشراقی، آن لطیفه را مطرح کرد و خواهرش بحث انقلاب رنگها را در حالی که آنها مدعی هستند از نزدیکان امام هستند، چه میشود این افراد ریزش پیدا میکنند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: نمیشود گفت چون مخالفت میکنند دشمن هستند گاهی راه دشمن را میروند و خودشان نمیدانند فکر میکنند دارند درست عمل میکنند، اما چرایی این کارها را باید از خود آنها بپرسید. اما یک نکتهای است اینها جزء امتحانهاست که گاهی چنین پیچهای تاریخی همیشه بوده و هست و خواهد بود و برای ما نیست در زمان اهل بیت (ع) و بعدش هم بوده منتها راهکار را دارند امیرالمومنین عبارتی درباره حق و باطل دارند که «اعرف الحسن تعرف اهله» تو اول حق را بشناس و بعد اهل حق را بشناس. اول بدان حق کدام است، باطل کدام است و بعد بگویید هاشمی حق است یا باطل، فلانی حق است یا باطل. «لا یعرف الحق بالرجال» حق را به شخصیتها نمیشناسند. آقای بنیصدر و بهشتی آن زمان که ما جوان بودیم، بودند، بحث زیاد بود، چرا شخصیتها را گرفتید بدان حق کدام است. آن وقت بنگر که اینها همه کدامشان چه میگویند؟ شما راحت میتوانید توضیح بدهید. گفتم باید برویم در وادیای که اسلام را آنگونه که هست بیان کنیم و آنگونه که هست بشناسیم اگر ما بشناسیم بنده هیچ ترسی ندارم، چون اکثریت جمعیت ما آدمهایی هستند که اگر درست بدانند اشتباه نمیکنند. باید بصیرت درست داد که اگر درست بدانند درست عمل میکنند.
شما میگویید بصیرتدهی، مثلا آقای هاشمی یک صحبتی را بیان میکند و به مردم خوراک میدهد، چه کسی باید جلوی این خوراک غلط را بگیرد؟ فیلم اظهارات رفسنجانی که آن حرف را زده و بعد میگوید من نزدم، چنین شهباتی ایجاد میکند، چه کسی مسئول است و باید جلوی این انحراف بگیرد؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: یک بخش این بحث برمیگردد به ما و امثال ما که زمان امام بودیم و بیانات امام و صحبتهای امام هست و خودشان راهکار تشخیص صحبت غلط از درست را معرفی کردهاند. اتفاقا زمان خود امام این حرف تندترش بود خیلی سفت هم بود، جالب است که امام اهل حرف در گوشی نبودند. اگر به کسی هم گفته باشند، برای خودش صحبت است نه برای دیگران. صحبتهای امام مشخص است، صدا و سیما سخنان آن عزیز را ضبط کرده است، متخصصین و ایشان خود راهکار دادند که اگر نوشته و یا گفتهای را به من نسبت دادند خوب بررسی شود، امام چیزی غیر از قرآن نگفته است، او صاحب نظر، اسلامشناسی بود که بهتر از همه از اسلام گفت و گفت و تلاش فرمود که اسلام را نظاممند به صحنه جامعه و زندگی بیاورد. درباره روایت اهلبیت (ع) اصلی داریم که اگر عبارتی را کسی هر چند آدم درستی باشد به امام معصوم (ع) نسبت دهد، فرموده آن را با قرآن سنجش کن، اگر «ما وافق کتاب الله» موافق کتاب خدا بود آن را بگیر ولی اگر از «ما خالف کتاب الله» مخالف کتاب خدا بود، «ما ضربوا علی الجدار» آن را به دیوار بکوب که امام (ع) آن را نفرموده این بازیها برای الآن نیست، قبلا هم بوده، در زمان امام هم پیش میآمده، میبینید حضرت امام باقر، میگویند هر چیز به من نسبت دادند این را با قرآن سنجش کنید، اگر دیدید با قرآن میخواند درست است، اگر دیدید با قرآن نمیخواند من نگفتم. استثنا هم نمیگذارد.
مشی کلی امام (ره) روشن بوده و هست با این حرفها و ادعاها هم نه راه امام گم میشود و نه خود آن بزرگوار خراب میشوند، بلکه گویندگان این حرفها باید خود به فکر آینده خویش باشند که به کجا ره یافته و سنگ چه کس را در این آخر عمر به سینه میزنند؟
* دختر و خواهر امام معیار تشخیص نیستند
ما الان میزان داریم، در دوران حاکمیت ولایت ولی هست، حرف ولی حجت است نه کسی دیگر. شما به ولی نگاه کنید و با آن تطبیق دهید. الان در مورد ارتباط با آمریکا و عدم ارتباط با آمریکا که یکی از سوالات امروز است. مگر حرف ولی حجت نیست برای شما؟ نمیگویم مقام ولایت فقیه معصوم است، از طریق اهلبیت (ع) یافتهام که اطاعت این آقا باید کرد، مگر مرجع تقلید که اطاعت میکنی معصوم است؟ ولی عقل حکم میکند که شما برو دنبال او که متخصص این کار است و باتقوا و متدین است. سخنان همه را با ولی باید سنجش کرد. بله شارع مقدس شرایط خاصی حدود ده پانزده تا شرط برای او گذاشتند که همه را این آقای بزرگوار داراست، یک عده متخصص هستند و به راحتی حق را میپذیرند. فراموش نمیکنم آقای روانشناسی بود که روسی بود، میپرسید نظر شما درباره ولیفقیه چیست؟ هر یک میلیون آدم باید بیایند یک نفر را انتخاب کنند که این متخصص اسلامشناس،متدین و ویژگیهای ولایت را دارد، سپس کشور ما که 80 میلیون نفر جمعیت دارد به 80 نفر خبره رأی میدهد، اینها در مجمع بزرگی مینشینند و میگویند ببینیم در بین ما چه کسی بهتر از همه این ویژگیها را دارد؟ همه به اتفاق آرا به اجماعی میرسند به حضرت آقا. عجیب است که برخی با این برهان قاطع که 80 نفر اهل فن خود به اجماع رسیدند، تازه این آقا شک میکند، میگویم تو چه چیزی داری که اینقدر برهان پشت سر آن باشد؟ دو نفر که شهادت بدهند آدم باورش میشود. در دادگاه برای قتل و مسائل ناموسی 4 نفر شهادت بدهند، تمام است. 80 نفر اسلامشناس آمدند و گفتند آنچه امام صادق گفته، ما تشخیص میدهیم که در این آقا وجود دارد. آیا باز شما تردید میکنی؟ مثلا بیچاره حدود 80 سال با انقلاب بوده و اینقدر پیاده است.
برای اندازهگیری باید از ابزار اندازهگیری مناسب استفاده کرد، هر چیزی ابزار اندازهگیری دارد، تو اگر این ابزار را نداشته باشی اندازهگیریهایش دقیق نخواهد بود. آری اگر با چشم بخواهند بگویند این اندازه طول چقدر است، به واقع با حدس به قطع نمیرسیم. باید متر را بیاوری تا به قطع برسی. در هر حال اگر میخواهی تشخیص درست بدهی، دختر امام، خواهر امام، بسیاری از مدعیان و .... معیار تشخیص نیستند.
الان معیار چیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: در مسائل سیاسی ولیفقیه میزان است، تشخیص میدهد با آمریکا ارتباط داشته باشیم یا نه.
فرمودید یک معیار داشته باشیم، در مورد اظهارنظر در مورد سنجش امام معیاری که برای سنجش عوام درنظر گرفته شده است، موسسه چاپ و نثر آثار امام، در مورد این مسائل کوتاهی میکند و موضعگیری نمیگیرد؛ بودجه را از مجلس میگیرد، کمیسیون فرهنگی باید در این زمینه ورود پیدا کند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: یعنی آنها را پای میز محاکمه بکشیم؟
وقتی میآیند چنین کاری میکنند، آیا نباید با جناح بازی و سیاسیکاری موسسه امام برخورد شود؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: این را مردم باید تشخیص دهند. در داستان هستهای به تجربه دیدیم که آقای احمدینژاد و مسئولین آن را مردمی کردند. آقای لاریجانی یک اصطلاح قشنگی دارد گفت کار (هستهای) ناموسی شده، وقتی نسبت به امام حساسیت همگانی ایجاد شود هیچ کس نمیتواند کاری بکند، البته از مؤسسه نشر و آثار امام (ره) دستکم دفاع از معنویات امام توقع است.
در بحث هستهای شما میگویید نظر آقا، منِ رئیسجمهور میگویم نظرسنجی؛ یعنی نظر مردم با نظر آقا فرق میکند، آقا میگوید عزت و قدرت ولی وقتی میگوییم نظرسنجی معنای آن چیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: اگر شما بخواهید برای هر چیزی نظرسنجی کنید، باید برای همه چیز مردم را بکشید وسط میدان. عوامفریبی همیشه جواب نمیدهد. نظرسنجی را قبول ندارم وقتی شما اصل نظام را پذیرفتی و بعد از سی سال هر چیز جای خود را یافته، اینک مجلس داریم و قوای نظامی، انتظامی، قوهقضائیه و ... داریم آیا برخی میپندارند که مثل روز اول انقلاب است که جمهوری اسلامی را به نظرسنجی گذاشتیم. شکی نیست او که نظام را قبول دارد باید به نظاممندی آن باور داشته و به ضابطه و قانون آن احترام کند، به لطف الهی نظام، ولی فقیه دارد، قوه قضاییه دارد. باید درست از هرچه به جای خود بهره برد. وگرنه یعنی که مردم از انقلاب برگشتهاند و چیز جدیدی پیش آمده است. اگر مردم نظام اسلامی را قبول ندارند، پس چطور به شما رای دادند؟ اگر برای هر چیزی نظرسنجی کنند، کجای دنیای این طور است که برای حل هر مسئله به نظرسنجی روی آورند؟ پس قوانین بالادستی و نیز قانون اساسی برای چه تدوین شده؟ اینها را گفتند و نوشتند و بعد باید همه رها شوند.
نزدیک ایام 13 آبان آقای زیباکلام گفته بود، باید دولتیها تعهد بدهند روز 13 آبان هیچ کس از دولتیها نیاید و علیه آمریکاییها شعار ندهد، نظر شما چیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: باید اصول و مبانی اسلام دقیقا گفته شود و در نظام اسلامی و سیاست اسلامی باید مبانی مطرح شود و گفته شود بنده فکر میکنم در چنین فرصتهایی وقت خوبی برای پاسخگویی به این مسائل است. آن زمان که شورای انقلاب فرهنگی میرفتم دیدم حضرت آقا اصرار دارند و که چرا بحث کرسیهای آزاداندیشی راهاندازی نمیشود؟ روشن است که باید حرفها زده شود، شما بگویید، بشنویید و جواب دهید، بحث علمی مطرح شود. نه اینکه به همدیگر توهین شود اینها خوب نیست، اما باید مسائل را عالمانه مورد بررسی قرار داد و بحث بکنیم. اگر مبانی فکری نظام اسلامی تبیین شود ما در قانون اساسی درباره ولایتفقیه پشتوانه علمی داریم، کسی که بخواهد بداند و تعبد کند به این کافی نیست، لازم است ولی کافی نیست شما باید تببین کنید که این ولایتفقیه از کجا آمده و تا کجا وجود دارد. باید در بین مردم و به ویژه جوانان در دانشگاهها و مراکز علمی این مباحث مطرح شود و بنشینند و بحث کنند این جزء اعتقادات ماست که این بهترین نظام است که ما داریم، بهترین شیوه حاکمیت و حکومت است ولی همین هم نیاز به بیان دارد. گاهی اوقات خود افرادی که متولی این کارها هستند نباید گاف بدهند، واقعاً زشت و بد است، باید بداند جایگاهش کجاست، و چه میگوید.
در بحث جبهه پایداری، درباره آخرین وضعیت جبهه توضیح دارید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: یکی از ویژگیهای جبهه پایداری این است که باید چند نفر از فقها مثل شورای نگهبان بر مصوبات آن نظارت داشته باشند. از این رو سه نفر از فقیهان عادل، زمانشناس، عالم و آشنا به نظرات و مبانی فکری ولایت فقیه در شورای فقاهتی جبهه پایداری حضور داشته باشند تا دقیقا رفتار و کارهای ما را با میزان ولایت فقیه تطبیق دهند. بجز آیتالله مصباح و آیتالله خوشوقت یکی دیگر از آقایان در شورای فقاهتی حضور داشتند که ایشان مایل نبود اسمشان مطرح شود، و ما هم امانتداری کردیم و گفتیم اشکالی ندارد شما نظارت بر همه مصوبات را داشته باشید چراکه ما میخواهیم از حضور شما استفاده معنوی کنیم.
* جبهه پایداری در معرفی شورای فقاهتی پنهانکاری نمیکند/ امانتدار است
مردم میخواهند بدانند چرا جبهه پایداری در معرفی اعضای شورای فقاهتی خود پنهان کاری میکند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: خیر اینگونه نیست؛ که قصد پنهانکاری باشد ولی ما امانتداریم، زمانی که فقیهی میگوید من به یک شرطی حاضرم با شما کار کنم که اسم مرا نبرید، ما باید اسم او را محفوظ نگه داریم؛ مثلا حدود 10 نفر در نظر ماست که باید ببینیم کدام یک از آنها اولی هستند، لذا اگر یکی از آنها انتخاب شود و رای دو سوم به بالا را در شورای مرکزی کسب کند، به شورای فقاهتی معرفی میشود. ما حزب نیستیم اما تشکلی هستیم که سازماندهی منسجمی داریم، وقتی ما با هدفی مشترک شروع به کار میکنیم، باید نیروهایمان نیز با همافزایی کار را آغاز کنند تا به هدف خوبی برسیم، از این رو ما برای این کار اساسنامه نوشتیم، به لطف الهی این اواخر نیز آئیننامه داخلی جبهه نیز تدوین یافته است.شورای فقها باید مصوبات ما را برای اجرایی شدن تائید کنند، اگر یکی از فقها بر مصوبهای اما و اگر داشت، ما مکلفیم مصوبه را اصلاح کنیم، اما اگر فقهای موجود آن را بپذیرند آن مصوبه تصویب شده و باید به اجرا درآید.
روند تصویب مصوبات جبهه پایداری به چه شکل است؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: مصوبات جبهه ابتدا در شورای مرکزی نظرسنجی میشود و اگر دو سوم آراء را کسب کند، مینویسم که این مصوبِ جلسه است؛ سپس بنده آن را به آقایان ایمیل میکنم و حتی گاهی دستی خودم مصوبات را به آنها تقدیم میکنم؛ پس از تایید شورای فقاهتی من نیز مینویسم این مصوبه به تائید شورای فقاهتی رسید و آن را امضا میکنم و هفته بعد در جلسه شورای مرکزی تائید یا رد مصوبات را به اطلاع اعضا میرسانم. از این رو رسانهای نشدن نام اعضای شورای فقاهتی بستگی به خود این آقایان دارد، چرا که ما نمیخواهیم نمیتوانیم برای آن عزیزان تعیین تکلیف کنیم.
*اعضای شورای فقاهتی عضو جبهه پایداری محسوب نمیشوند
درست است که فقهای جبهه پایداری عضو جبهه پایداری محسوب نمیشوند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بله اما نقش راهبری جبهه پایداری به عهده آنهاست، آنها مانند شورای نگهبانی هستند که به اصول دقت میکنند تا اشتباه نکنیم و این یک قاعده است. شاید بتوانیم بگوییم جبهه پایداری شکل کوچک شده همین نظام اسلامی ما است. مقام ولایت که در رأساند، سپس اعضای شورای حکم نماینده مجلس را دارند، شورای فقها که حکم شورای نگهبان را دارند. فرض کنید اگر یکی از اعضای شورای فقاهتی به هر دلیلی کنار برود ما باید جای خالی او را ترمیم کنیم و در اساسنامه نیز شورای فقاهتی سه نفر عنوان شده است و ما این کار را در حال حاضر انجام داده و سه نفر تکمیل شدهاند. اگر فقیه پس از آیتالله خوشوقت، شرط عدم رسانهای شدن نام خود را بگذارد، ما اسم و نام او را مطرح نخواهیم کرد. بله، اگر عذری نداشته باشند، دلیلی بر پوشانیدن نام آن فقیه نخواهد بود.
با آیتالله رجبی درباره عضویت در شورای فقاهتی صحبت شده است؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: زمانی که فردی تصویب شود و دو نفر فقیه دیگر عضویت آن فقیه سوم را در شورای فقاهتی نیز بپذیرند، به شرطی که خود ایشان نیز قبول کنند، او یکی از اعضا شورای فقاهتی جبهه است.
آیا عضو سوم در شورای فقها مطرح شده و آیا دو فقیه ایشان را پذیرفتهاند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: گفتم اگر آن عزیزی که معرفی میشود، رای بیاورد، جز فقها میشود. فعلا رایگیری شده و این مسئله در شورای مرکزی تصویب شده است، خدمت فقها دیگر هم رفتیم نظر مثبت دادند، ولی درباره نام سومین فقیه و اعلام نام آن بسته به رضایت شخص ایشان است که مایل به اعلان نبودهاند، ما هم نسبت به معرفی ایشان وظیفهای نداریم.
اینکه آقای نبویان دیگر عضو جبهه پایداری نیستند، درست است؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: آقای نبویان جز اعضای شورای مرکزی هستند منتها بعضی از دوستان برای اینکه بخواهند شرکت کنند یا نه گاه مشکل پیدا میکنند که این هم قانون و ظابطه دارد، که باید اجازه بگیرند وگرنه غیبت و یا تأخیر بدون مجوز جریمه نقدی به همراه خواهد داشت.
* جبهه پایداری به آیاتعظام یزدی و مهدوی کنی ارادت دارد
رابطه جبهه پایداری با آیتالله یزدی و آیتالله مهدویکنی به چه شکل است؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: ما نسبت به همة بزرگان ارادتمند هستیم به ویژه کسانی که ولایتمدار بوده و از حریم مقام ولایت همیشه پاسداری کردهاند. بنده به شخصه و کل اعضاء جبهه نسبت به حضرت آیتالله مهدوی کمال ارادت را داریم و ایشان را قلباً دوست داریم، و همه شرایط احترام به ایشان را وظیفه خودمان میدانیم، آیتالله یزدی هم همینطور، بنده در دوران طلبگی درس اخلاق ایشان رفتهام و ایشان صاحب حق بر ما هستند، جبهه با آقایان دعوا ندارد. ولی اختلافسلیقه و اختلاف دیدگاهها طبیعی است.
با آیتالله مهدویکنی دیدار ندارید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بله ترتیبی دادهام که همین هفته گذشته، خدمت ایشان رسیدهام، دیدار از بزرگان در دستور کارم جبهه است. کار دیدار با آقایان نعمتی است که باید از آن بهره برد. خودم شخصا با خیلیها رفت و آمد میکنم. قبل از این هفته با حضرت آیتالله خرازی نیز دیداری داشتم، آقایان و اساتید جزء پایداری باشند یا نه برایمان چندان مهم نیست.
* آیتالله مصباح به هیچ عنوان محصور جبهه پایداری نیست
برخی انتقاد میکنند که جبهه پایداری آیتالله مصباح را محصور به این جبهه کرده است؛ در صورتی که آیتالله مصباح به حزبالله و جریان اصولگرا تعلق دارند و رهبر معظم انقلاب نیز ایشان را عقبه تئوریک نظام خواندهاند، نظر شما چیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: ایشان الان مثل همیشه آزاد آزاد هستند، فقیهی هستند که ما هر هفته یک بار وقتی از ایشان میگیریم و گزارشات و مصوبهها را میبریم پیش ایشان. آیا این محدود کردن حضرت استاد است؟ مگر آقای مصباح تکبعدی است، ایشان در زمینه تفسیر سیاست، علوم انسانی، فقه، اصول، فلسفه کار میکنند. در همه این ساعتها هر روز بحث با یکی از دوستان صاحبنظر بحث و مباحثه دارند. ایشان با این سن بالا بسیار زنده هر روز از این برنامهها دارند، ملاقاتها و جلسات فراوان با ایشان با این سن زیادی که دارند واقعاً خیره کننده است که بسیار عالی از پس کار برمیآیند و همه هم استفاده میکنیم. ایشان تکبعدی نیست و در همه ابعاد کار میکند و شاگردان زیادی هم دارند و حتی بعضیها خصوصی میروند و با ایشان کلاس دارند؛ به سوالات در سایتشان پاسخ میدهند و حتی جالب است رفت و آمدها و دید و بازدیدهای آیتالله با دوستان و رفقا هم وجود دارد. در ضمن این همه با بچههای جبهه پایداری هم گفتگو و نشست دارند. بله برخی خودسانسوری کرده و از این ریزش نعمت الهی خود را محروم میکنند، آنوقت به دیگران نق میزنند که چرا شما رفت و آمد میکنید و یا به عنوان دلسوزی به استاد میگویند ایشان را برخی محدود کردهاند به اعتقاد بنده خود محرومسازی از نعمت غلط فاحش است با استاد رفت و آمد کنند تا ببینند ایشان در را به روی احدی نبسته و متعلق به اسلام و اهل اسلام است.
اخیراً آیتالله مصباح با آیتالله مهدوی و آیتالله یزدی دیدار داشتید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: نمیدانم. دوستان مهمانی دعوت میکنند آیتالله میآیند به عنوان فردی که مسائل اجتماعی را خیلی مراعات میکنند. مثلا یکی از علما و یا دوستان و حتی شاگردانشان اگر مریض شود عیادت میروند، و گاه اگر از زیارت بازگردد او را دیدن میکنند، حتی اگر از دنیا بروند ایشان مقید هستند به تشییع بروند. خیلی آدم عجیبی هستند. سنشان از آقا بیشتر است ولی اینقدر کار میکنند این نعمت خداست. ما از ایشان خیلی استفاده میکنیم و البته نمیخواهیم و نمیتوانیم ایشان را محدود و یا محصور کنیم. خیلیها اصلا آقای مصباح را نمیشناسند. زمانی که دوستان در آمریکا بودند ایشان برای دیدار دوستان به آمریکا آمدند، یکی از اساتید دانشگاه آمریکا ایشان را با جمع دوستان به میهمانی دعوت کرد؛ بعد از پایان جلسه خانم آن آقا که آمریکایی بود، گفت: «He Is So Nice» چه مرد جالب و خوبی است، چطور میگویند او تئوریسین خشونت است، تعجب کرده بود. بله، بیتقواها عجیب جو تهمتها میزنند تا که بتوانند خوبان را از معرکه به در کنند، شاید برای خود مریدی ساخته و یا دست و پا کنند.
امام را یک طور دیگر نشان میدهند. به امام هم رحم نمیکنند. طبیعی است آیتالله مصباح را یکطور دیگر نشان میدهند و علمای دیگر نیز اینطور که ما از آنها احساس بدی کنیم در حالی که اینطور نیست هر چقدر به این آقایان نزدیکتر میشوی میفهمی خیلی بهتر از آن است که تصور کردهای و یا توصیف کردهاند. برعکس برخی که خودساخته نیستند هر چه به آنها نزدیک میشویم میبینیم خیلی هم تعریفی نیستند. این بد است. امام عزیز، جناب علامه طباطبائی، آقای بهجت و ... را وقتی به آنها نزدیک میشدی میفهمیدی، هر چه قدر که درباره ایشان میدانستی، کم است و این آن آدمی نیست که میپنداشتی او خیلی بیشتر از آن است که تو میدانستی. یکی از ویژگیهای حضرت آقا همین است هر چقدر نزدیک شدم دیدم خیلی بیشتر از آن است که بنده میدانستم، یا برایم توصیف کرده بودند. ما افتخار میکنیم به وجود این بزرگان و عزیزان. خداوند سایه با عظمتشان را از سر جامعه اسلامی کم و کوتاه نکند.
نمیخواهید جبهه پایداری را گسترش دهید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: ما نشستهایی که داشتیم برای بصیرتدهی در زمینه فرهنگی و مبانی فکری است، خیلی از اختلافات و بداخلاقیها که در انتخابات پیش میآید از این جا ناشی شده که زمان کوتاهی است، در این فرصت کم، بیبصیرتی، جهل و غلیان هوای نفسانی اجازه حرکت درست و صحیح را نمیدهد، در حالی که اگر قبلا درباره اینها فکر شود و بستری برای بصیرتدهی آماده شود اینطور نمیشود.
بنده معتقدم ما با آدمی که ماتریالیست است، فرق میکنیم ما انسانهای موحدی هستیم که قیامت و خداوند را قبول داریم، برای ما مقام و ریاست ارزش نیست بلکه آن وسیلهای برای قرب به خدا است، نباید در حال عبادت خود را به گناه آلوده ساخت.
اینکه جبهه پایداری محاسبه را بخشی از تکلیف خودشان میدانند، فکر میکنید در انتخابات چنین نتیجهای بدست آمد؟ بحث کنار گذاشتن آقای لنکرانی و رسیدن به آقای جلیلی؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: چیزی که اعتقاد بنده است این است که اول بدانیم وظیفه چیست و بر مبنای وظیفه عمل کنیم. گاهی از اوقات گفته میشود که نتیجه برای گروهی مهم نیست؟ در فلسفه اخلاق جوابش را دادند که هدف خودش یکی از نکات جدی است که وقتی شما بخواهی کاری بکنی باید به آن توجه داشته باشی. و اصلاً اگر هدفی نمیداشتی انگیزه عملی برای شما حاصل نمیآید. برای رسیدن به هدف تلاش میکنند. مگر بیهدف اصلاً کار شدنی است. یعنی آن که میآید در جنگ بدر میجنگند برای چه؟ برای اینکه اسلام پیروز شود برای اینکه قرب به خدا پیدا کند. اینها را باید توجه داشت.
* وقتی دیگران امام را با چشم لوچ امام میبینند، چه کنیم؟
انتقادی به رویکرد انتخاباتی پایداریها است، میگویند نتیجه برایشان مهم نبوده و جبهه پایداری برای اینکه به نتیجه نگاه نکند آقای جلیلی را معرفی کرد؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: دیگران که امام را یک طور دیگر معرفی میکنند و با چشم لوچ امام را میبینند، من چه کنم؟ پایداری دنبال این بود که سمت این برود که اصلح را بشناسد و اصلح را معرفی کند وظیفه ما این بود. اگر همه بیاییم به این سمت که اصلح را پیدا کنیم، اختلاف پیش نمیآید. ممکن است در اصلح تردید کنیم دو نفر به عنوان اصلح معرفی شوند ولی هیچ وقت به اینجا نمیرسیم یک دفعه 8 نفر بیایند و همه وارد معرکه شوند و تا آخر بمانند. اگر این شد معلوم میشود شما اصلح را دنبال نکردهاید، او را رها کرده و به جاهای دیگر میروید. همین است که باید بنشینیم روی آن بحث کنیم که ما در یک انتخابات اگر اسلامی و الهی باشد و معلوم عقل باشد چه باید کرد؟ آیا اگر همانطور چند نفر، چند نفر با هم ائتلاف کردند کدام درست است؟ خودمان تبر برداشته و به ریشه میزنیم و ایجاد اختلاف میکنیم. ما مشکل نداریم که بگویند جبهه پایداری اینگونه کرده، ولی اگر شما همه یک هدف را گرفته و یک خواسته داشته باشید به آن میرسید، اگر هم نرسید اقلاً خیلی از اختلافات حل میشود، در هر حال، آقایان دنبال صالح مقبول بودند و هنوز قصد اثبات صحت کار خویش را دارند، بماند.
خواست اصلحی بود که پایداری شناخت، اول آقای لنکرانی و بعد شد آقای جلیلی؛ اگر دوباره انتخابات شود شما دوباره ائتلاف میکنید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: اصولگرایان اگر بر اصول بمانند وحدت بدون هیچ تحمیلی تحقق پیدا میکند. ولی اگر بگوییم اصولگرائیم ولی از اصول خبری نباشد، ما از اصول عدول نخواهیم کرد. به نظر بنده اقلاً او که ادعای اصولگرایی در اصولگرائیش راستگو باشد، تا به راستی همه با هم اهداف مقدس و صحیحی را دنبال کنیم که رضای الهی و اولیاء او تأمین گردد.
* هر مدعی اصولگرائی را اصولگرا نمیدانم/ منشور اصولگرایی را قبول داریم
فرق اصولگرایی با پایداری چیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بنده هر مدعی اصولگرائی را اصولگرا نمیدانم، ولی جبهه پایداری اصولگرا است. از اصولی که داریم یکی تبعیت از ولی فقیه است، برای تأمین این ادعا راهکاری داریم که به خطا نرویم، آن هم نظارت فقهاست که ببینند و اشتباه ما را اصلاح کنند که اشتباه نکنیم. اصولگراها سر یک چیزهایی با هم وحدت دارند، حدود 8 اصل که حضرت آقا فرمودند و همه تقریبا میگویند آنها را قبول داریم. منشور اصولگرایی توسط آقای آیتالله مهدویکنی و آیتالله یزدی امضاء شده، اگر راست میگویند همه بیایند تا همین را گرفته و جلو برویم. ما هم قبول داریم.
*اخلاق و سیاست منافاتی با هم ندارد
آقای حجتالاسلام آقاتهرانی به عنوان مرد اخلاق از ورود به عرصه سیاست پشیمان نیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی:نه پشیمان نیستم. باید ببینم وظیفه چیست؛ بنده معتقدم منافات ندارد، بنده باید اخلاقی صحبت کنم و به اصول اخلاقی پایبند بوده و در عمل آن را پاس دارم؛ حالا در سیاست بیایم و یا نیایم؛ بعضیها جمع این دو را منافی هم میدانند، میگویند در سیاست هر کاری میخواهی بکن، دروغ بگو، تهمت بزن، این سیاست اسلامی نیست. ما میتوانیم نشان دهیم که میشود در وادی سیاست راست گفت، میشود در وادی سیاست متهعد و باوفا بود و روی اصول پافشاری کرد؛ اگر بخواهیم اخلاق و اصول را رعایت کنیم و در سیاست هم بیاییم، شدنی است و نمونه شده آن خود حضرت امام است. نمونه دیگرش حضرت آقاست، در حالی که به تمام اصول پایبند است در راس سیاست هم هستند، انبیا و ائمه هم در سیاست بودند، پس میشود. چرا برخی میآیند در سیاست و دروغ میگویند؟ دلیل بر این است که سیاست را عین دیانت نمیدانند، این دیگر یک چیز دیگری است و این غلط است. اگر سیاست عین دیانت شده باید تمام احکام دیانت در آن اجرا شود، اینکه به خاطر یک رای از هر ابزاری استفاده کنم، درست نیست؛ آقای جلیلی نمیبَرد، خوب نَبَرد؛ من نباید دروغ بگویم، نباید هر پولی را خرج کنم. بنابراین بنده فکر میکنم آمدن بنده در این وادی سیاست برای خودم درس بود که اولاً این دو قابل جمع است که من میتوانم دروغ نگویم، تهمت نزنم، بداخلاقی نکنم، توهین نکنم، کسی را خراب نکنم و درست هم عمل بکنم و ثانیاً این مدعیان سیاستاند که از سیاست اسلامی بیخبرند، ثالثاً اشتباه فاحش این است که انسان بیتقواها و کسانی را که از اسلامی بیخبرند را با پاککردن صورت مسئله به معرکه کشد و گریبان اسلام و مسلمین و زحمات طاقتفرسای شهدا و امام را به دست نا اهلان سپرد. پس باید اول اسلام را شناخت، دوم سیاست اسلامی را پاس داشت، سوم مردانه به معرکه پای نهاد.
به خودتان چه نمرهای میدهید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: چون خودم ممتحن خویش نیستم، پس از مجلس بپرسید که آیا بنده را به عنوان بداخلاق میشناسید یا نمیشناسند. چه نمرهای به بنده میدهد.
* نشست ماهانه جبهه پایداری با شورای فقاهتی
برای ماه محرم دیداری با آیتالله مصباح ندارید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: در جلسه اخیر تصویب شد که هر ماه یک نشست با فقهای جبهه پایداری داشته باشیم. در واقع این موضوع به صورت قانونی تصویب شده است که ما هر ماه با یکی از اعضای شورای فقاهتی به صورت چرخشی نشست داشته باشیم.
*نظر آقاتهرانی درباره سخنگویی سقای بیریا
به عنوان آخرین سوال، آیا برای سخنگویی جبهه پایداری حجتالاسلام سقای بیریا مدنظر هستند؟ چه زمانی این مصوبه به تایید شورای فقاهتی میرسد؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: البته در بین اعضا درباره سخنگو بحث است، چارچوب و قواعدی را برای سخنگو تهیه کرده و درباره شخص آن صحبتها شده ولی چون هنوز به تصویب آقایان فقها (دامت برکاته) نرسیده پس بحث تمام نشده است؛ وقتی که این کار پایان یابد و فقها نظر نهایی را اعلان کنند مصوبه را خدمتتان عرض خواهم کرد.
این استاد اخلاق کابینهٔ دولت نهم در سالهای 84؛ سال 86 ضمن مشورت با اساتید خود در انتخابات مجلس هشتم شرکت کرد و به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد.
وی علاوه بر نمایندگی در دوره هشتم و نهم مجلس، امامت جمعه و سرپرستی مؤسسه اسلامی نیویورک را نیز برعهده داشت و از شاگردان نزدیک آیتالله مصباح یزدی محسوب میشود.
نماینده مردم تهران علاوه بر تحصیلات حوزوی، فوق لیسانس روانشناسی را از مؤسسه امام خمینی (ره) که آن روزها به نام بنیاد باقر العلوم شناخته میشد، اخذ کرد و سپس عازم دانشگاه مکگیل در مونترال شد و توانست مدرک فوق لیسانس عرفان را نیز بگیرد.
وی سال 2000 از دانشکده فلسفه دانشگاه ایالتی نیویورک در بینگهمتون فوق لیسانس سوم خود را نیز اخد و با رسالهای با موضوع «عرفان غیر نمادین ابن سینا » پیاچدی در فلسفه عرفان را گرفت.
آقا تهرانی که هماکنون عضو کمیسیون فرهنگی مجلس است؛ سال 90 و پیش از تشکیل مجلس نهم همزمان با اعلام موجودیت جبهه پایداری، دبیر کلی این جبهه را عهده دار شد.
این استاد اخلاق معتقد است، جبهه پایداری زیر نظر شورای فقاهتی سعی دارد ارزشهای انقلاب اسلامی را دنبال کند و در عین حال به محافظهکاری نیز مبتلا نشود، نکتهای که باعث تفاوت آنها با بدنه اصولگرایی شده است.
آقا تهرانی در این گفتوگو با فارس به سوالات مختلفی درباره سازوکار جبهه پایداری، موسسه امام خمینی (ره)، وضعیت مجلس و حضور 9 ساله خود در آمریکا و کانادا و... پاسخ داد.
آنچه در ادامه میآید، ماحصل گفتوگوی 3 ساعت و نیمه با حجتالاسلام آقاتهرانی پس از اعمال نظرنهایی ایشان درخصوص برخی مسائل است:
با توجه به اعتقادی که شما درباره جهان آینده بدون آمریکا دارید، چطور شد که به آمریکا رفتید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: ما ضمن خواندن دروس حوزوی به صورت تخصصی در رشته روانشناسی در دانشگاه هم کار کردیم، و توانستیم کارشناسی ارشد در روانشناسی رشد را بگیریم. ما یک گروه دوازده نفره در موسسه امام خمینی (ره)بودیم. این مؤسسه افتخار دارد که به سرپرستی علامه آیتالله مصباح (دام ظلّه) اداره شود.
آن زمان، اسم آن مرکز «بنیاد باقرالعلوم» بود و هنوز اسمش «موسسه امام» نشده و به این وسعت نبود. پس از صحبتهای فراوان بین مؤسسه و دانشگاه مک گیل، قرار شد این گروه به کانادا اعزام شوند که سال 2000 میلادی برگشتیم. سفر ما حدود هشت سال و نیم بود. شش نفرمان یک سال زودتر رفتند و شش نفر دیگر سال بعد اعزام شدند. بنده نیز جزو آن دوستان سال دومی بودم که به دوستان سال قبل ملحق شدم. البته همه متأهل بودیم و در این سفر همراه با زن و بچه بودیم.
* تز کارشناسی ارشدم نگرش فلسفی سید آملی بود
سفر ما به منترال کانادا بود که در یکی از بهترین و قویترین دانشگاههای آنجا به نام مک گیل (McGill) کار تحصیلات را ادامه دهیم. البته آنها خیلی سختگیری میکردند. ولی در هر حال، آنجا با پروفسور «لندولت» ارتباط درسی پیدا کردیم. ایشان بعدها که ما واحدها را گذراندیم، استاد راهنمای ما شد. همه دوستان با یک استاد کار نمیکردند و البته خود که شیوههای مختلف تحقیق و پژوهش را بیابیم. رشتههای دوستان نیز همه مختلف بود. این تنوع نیز برای ما بهترین بود. رشته فوقلیسانسی که اینجا میخواستم بگیریم عرفان بود. بنا داشتم روی نظریات و نگرش فلسفی-عرفانی مرحوم سید حیدر آملی کار کنم. آنوقت بیشتر دنبال دستیابی به روش تحقیقی بودم که موضوعش خوب باشد و دوستش داشته باشم. قبل از سفر به خارج، خدمت حضرت آیتالله جوادی آملی (دامت برکاته)رسیدم و مشورت خواستم که در یک موضوع فلسفی-عرفانی میخواهم کار کنم. به نظر شما مناسبترین موضوع چیست؟ ایشان سید حیدر آملی را به بنده معرفی کردند و فرمودند که اگر درباره ایشان کار کنید شاید بهترین باشد و همین موضوع تز کارشناسی ارشد ما در عرفان شد.
از دوستان آمریکا، آقای بیریا زودتر از بنده وارد آمریکا شد، اما بنده یک مقدار حساسیت داشتم کار درسی تمام شود و بعد بروم؛ چون بنده کار تبلیغی را دوست دارم، ولی مواظب هستم که با کار اصلی تداخل پیدا نکند. کار اصلی بنده درس بود؛ لذا وقتی فوقلیسانس گرفتم، بعد از آن به آمریکا رفتم؛ در آمریکا قبول کردم که به نیویورک رفته و در موسسه اسلامی نیویورک مشغول کار شوم. ضمنا در دانشگاههای مختلفهمان جادرخواست ورود به دانشگاههای مختلف (apply) کردیم. اولین جایی که پاسخ آمد از دانشگاه بینگ همتن بود. تحقیق کردیم که اینجا چطور دانشگاهی است که گفتند در بخش فلسفه خوب است. آقای آنتونی پریس را به عنوان استاد راهنما به ما معرفی کردند و وقتی تحقیق کردم گفتند، در فلسفه یونان به ویژه، بسیار قوی است. این شد به آن دانشگاه و دوباره از عرفان به فلسفه غرب رفته و یک فوقلیسانس فلسفه هم از آن دانشگاه گرفتیم. بنابراین ناخواسته سه فوقلیسانس پیدا کردیم؛ چون من نمیخواستم ولی وقتی شروع کردیم گفتند با ورود به دانشگاه، فوق شما میافتد و در سطح لیسانس شما را میپذیرند. چند واحد گذراندیم و آماده امتحان جامع شدم. البته امتحان جامع فوقالعاده سخت بود، ولی خدا را شکر فوق لیسانس را گرفته و برای دکتری آماده شدم.
برای دکتری هم تز «فلسفه عرفان» را نوشتم؛ گذشتهام روانشناسی، فلسفه و عرفان بود که بهترین انتخاب «Meta Mysticism» بود. بنابراین برای ادامه کار دو تا استاد راهنما لازم داشتم که یک استاد عرفان باشد و دیگری استاد فیلسوف؛ که استاد ما در عرفان، جناب پرویز مروج بود و استاد فیلسوف ما آقای پُریس بود. این هم به خیر و سلامت تمام شد.
ما در مؤسسه جلسات و همایشهایی میگذاشتیم که اهل نظر بیاییند و صحبت کنند؛ چه غلط و چه درست. بعد از آن هم دیگری آن بحثها را به رد و نقد بگذارد. کسی که نقدپذیر نبود حتماً دعوت نمیشد، ولی کسی که میپذیرفت باید حرف میزدتا بچهها و جوانان رشد کنند، این حالت پویایی خوبی به موسسه ما داده بود.
*عرفان یهود و مسیح با اسلام قابل قیاس نیست
خیلی کار قشنگی بود؛ بنده از خداوند منان خیلی راضی هستم. آدم، فرهنگها و گروههای دیگری را با افکار دیگر میبیند و بعد میتواند با جامعیت، افکار و اندیشه خود را به نقد کشد و به جهان اطراف نگاه کند. قبل از رفتن و بعد از رفتن ایمانم نسبت به اسلام و اولیاء او اصلا قابل قیاس نیست؛ برای اینکه کارهای علمی که در عرفان یهود و مسیح کردم و در تز دکتریام نیز موجود است، تلاش کردهام که از بالا به اینها نگاه کردیم، اما هیچ کدام قابل مقایسه با اسلام عزیز نیست؛ البته حرفهای خوبی هم دارند، اما واقعیت این است همان حرفهای خوب را وقتی در کنار اسلام میگذاریم، اصلاً قابل مقایسه نیست. چه اینکه اسلام به مسائل مقطعی و محدود به زمان و مکان خاص، برای افراد خاص نمینگرد.جامعیت، کمال بودن و تمام بودن، اسلام را از همه ادیان الهی و غیر الهی دیگر ممتاز میکند.
ما با خانواده حدود پنج سال و نیم آمریکا و سه سال هم کانادا بودیم، نیویورک شلوغترین محل آمریکاست. شهر سههزار پل است، دور تا دور آن پل و جزیرهای در اقیانوس اطلس است.
در مسجد آمریکا برای گسترش فرهنگ تشییع چه برنامههایی را مدنظر داشتید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: موسسهمان یک مسجد به نام امام علی علیه السلام داشت که خیلی زیبا و قشنگ بود. در کنار آن مسجد، مدرسه، کودکستان، مهد، راهنمایی و دبیرستان داشتیم. بچهها در آن پذیرش میشدند و کلاس داشتند. مدرسه «رازی» به سبک مدارس نیویورک بود، ولی تفاوتهایی نیز داشت. روزهای شنبه مدرسه فارسی هم داشتیم و زبان فارسی هم تعلیم میدادند؛ به این فکر افتاده بودیم که شنبهها درس تعلیمات اسلامی داشته باشیم، یک برنامه کلاسی بگذاریم بیایند یک دوره یاد بدهند، البته این به جز نماز جمعهای بود که خیلی خوب اقامه میشد و شنبه شبها برنامه مفصلی داشتیم و افراد از جاهای مختلف به موسسه میآمدند و از این برنامهها استفاده میکردند. البته یک برنامه مسابقات قرآنی هم سالیانه داشتیم. در این اواخر برنامه اردوهای تابستانی و سفرهای زیارتی-سیاحتی به حج بیتالله الحرام، کربلای معلا، سوریه و ایران را هم ساماندهی کردیم که رفت و آمدها و تلاش مسئولین مؤسسه و مسجد را چندین برابر کرده بود. خوشبختانه با همکاری و همیاری آقای حجازی که در واشنگتن بودند و آقای بیریا که در هیوستن بودند، توانستیم حوزه علمیهای راهاندازی کنیم و در فرصتهای تابستانی، تعلیمات اسلامی-دینی برای جوانان داشته باشیم.
اقامتتان چند سال طول کشید؟ یک هجرت کامل بود؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: پنج سال و نیم در آمریکا، سه سال هم در کانادا بودم. در جمع حدود 9 سال، با مقدمات و مؤخرات، این سفر به طول انجامید.
در نیویورک محرمها هم برنامه داشتید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: مفصل برنامه داشتیم، آنجا دو برنامه سینهزنی و عزاداری تحت عنوان «روز حسین» (Hussein Day)، یکی روز اربعین و دیگری نزدیکترین یکشنبه به عاشورا بود. بچههای عراقی، پاکستانی، افغانستانی و ایرانی میآمدند و سینهزنی میکردند. برنامه اربعین را در «Main Street» راهپیمایی میشد و برنامه عاشورا را در«منهتن»(Manhattan) مراسم میگرفتیم.
قبل از حوادث 11 سپتامبر بود؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بنده وقتی وارد ایران شدم،تقریباً یک ماه بعدش برجکهای آمریکا را زدند.
آقای بیریا آنجا ماندند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بله، ایشان بیش از بنده آنجا ماندند؛ بنده وقتی دکتری را گرفتم، 6 ماه بعد آمدم و نماندم. ولی آقای بیریا به خاطر اینکه استاد راهنما قدری از ایشان دور بود، تحصیلاتشان مقداری به چالش افتاده بود که آن را به پایان رساندند و به ایران بازگشتند.
آمریکا را چطور میدید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: آمریکا یک کشوری است که اینها برای خودشان ساختهاند، با افکار و مبانی فکری خودشان؛ یعنی فوقالعاده حاکمیت ماتریالیستی است. آقای کلینتون، رئیسجمهور وقت، میگفت ما برای هفتاد سال این آدمها برنامهریزی میکنیم و برای بعد از آن کاری نداریم. ادعاهایشان هم این هست و یک کشور سرمایهداری است که تفاوت طبقاتی خیلی بالاست، ولی جاهای مختلف آن با هم فرق میکند. از نظر امنیتی یکسان نیست مثلا شمال و جنوب منهتن و مرکزش با هم فرق میکند. یک بخش بروکلین (Brooklyn) در آنجا که منطقه سیاهپوستنشین است، فوقالعاده ناامن است؛ چون مالیات کم میدهند و امکانات هم کم است. ولی مرکز شهر مالیات زیاد میگیرند و در عین حال نیز امنیت بالاست، یعنی هر چه پول میدهند همانقدر آش میخورند. کنار دیگر آن برونکس است که اینجا هم محل قاچاقچیان، معتادان، بزن و بکوب و خشونت و هر فسادی آنجا وجود دارد.
بر اساس چه مولفههایی ما آمریکا را یک کشور استکباری میدانیمحجتالاسلام آقاتهرانی: وقتی حاکمیت یک حاکمیت الهی نیست و مادی و ماتریالیستی شود، این امر طبیعی است که اگر قدرت پیدا کند، میخواهد صاحب قدرت بالاتر شود. یعنی شما به این نکته حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) توجه کنید، در این زمینه میگویند اگر خوب دقت کنید ببینید همه ما در درونمان یک حالت بینهایتطلبی داریم، تنها چیزی که میتواند این درخواست را مهار کند، عقل و شرع است، یعنی احکام الهی حد و مرزی است که نفس و شیاطین را مهار میکند. اگر آن غرقگاهها نباشد، حاکمیت بیعنان نفس و شیطان برای شخص انسانیتی باقی نمیگذارد.
مثلا آنجا عیدهایی میگیرند که برای ما تعجبآور بود، مثلا روز پیروزی که اینها جشن میگیرند، در جشن استقلال، بوقلمون میپزند، ما میگفتیم چه اتفاقی افتاده که این روز عیدتان است و تعطیلی است؟ میگفتند ما چون در این روز به سرخپوستها مسلط شدیم، جشن میگیریم، در حالی که سرخپوستها آنها را به عنوان میهمان راه دادند و خودشان میزبان واقعی بودند، وقتی مهاجرین اروپایی که به طور عمده مجرمین فراری از اروپا بودند، توانستند با زور بر سرخپوستان چیره و مسلط شوند، روز عید آنها بود. وقتی خدا نیست همین است دیگر. میآیند مال، ناموس و همه چیز طرف را میگیرند و تازه آن رو ز را به خوشی میگذرانند.
امروز نشانههای افول آمریکا را در چه میبینید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: اینها این جنگی را که پس از داستان یازده سپتامبر و حمله به عراق، کویت، و افغانستان راه انداختند، به خاطر جنگ افروزی است، چرا که آنها محتاج جنگافروزی هستند، چون وضعشان بسیار بد است. در حال حاضر بدهیهای آمریکا به هزاران میلیارد دلار رسیده است. تلاش بر این است که همه را استعمار کرده و از دارائیهای آنان ببرند و بخورند تا بمانند. البته آن مستعمرات نیز وابستگی جدی به آمریکا پیدا میکنند، به گونهای که نوعی داد و ستد و باجخواهی و باجدهی است، چون نه خدا را دارند و نه مردم را. و اگر آمریکا نباشد، اینها نمیتوانند باشند.
ما در این فضای افول آمریکا باید چه مختصاتی را ترسیم کنیم؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: به اعتقاد بنده کشورهای اسلامی باید خودشان را بشناسند و بفهمند که میتوانند روی پایشان بایستند. صحبتهای زیادی از امام و رهبری وجود دارد که ما خودمان از داخل میتوانیم خود را کفایت و خودکفا باشیم و به اینها نیازی نیست. ما وقتی که از آمریکا جدا شدیم و بحث لانه جاسوسی پیش آمد، امام فرمود خوب شد شما رفتید، این یکی از الطاف الهی بود. البته همه اینطور فکر نمیکنند، اینطور هم نمیبینند، شاید تلاش در جهت بیداری مسلمین بهترین تلاش باشد. حتی الآن در کشورهایی مثل لیبی، الجزایر، مصر، عربستان، عراق، افغانستان و ... جرقهاش زده شده؛ ولی آخرش نمیتوانند، اینها نمیدانند اسلام برایشان چه دارد که دنبال آن نمیروند.
به تبع دشمن ما که ابزارهای قویای دارد ما هم ابزاری داریم، ولی در مقایسه با آنها خیلی نیست. آنها هم خیلی زیاد و با هم هستند و با تمام اختلافاتی که دارند در مقام عمل یکی هستند؛ اما یک چیز وجود دارد، ما به عنوان یک بچه مسلمان خدا را هم داریم «ان تنصرالله ینصرالله»، اگر خدا را یاری کنید خداوند هم شما را یاری میکند. اگر جنگی پیش آید چه سختافزاری و چه نرمافزاری، ما وحی و حامل وحی را داریم ولی آنها ندارند، وحی آنها میگویند انجیل است که عبادتشان تنها روزهای یکشنبه هر هفته به کلیسا محدود است، ولی قرآن پاسخگوی تمام نیازهای بشر امروز، دیروز و فرداست و خودش هم ادعا میکند که برای همه زمانهاست و همه چیز را بیان میکند.
وقتی اسلام این ادعا را دارد، پس این وحی و این یاری خداوند به شما کمک میکند، اما اگر آن را خدای نکرده از دست دادید، وحی را از دست دادی، خدا را یاری نکردی، او هم شما را یاری نخواهد کرد، قطعا شما شکست میخورید و شما را به ابزار وامیگذارد، چون جمعیت و ابزار آن بیشتر است و میزند، بنابراین این را به همه دوستانی که در وادی سیاست و اقتصاد و در هر وادی که تلاش میکنند عرض میکنم.
در قرآن هم این هست که میگوید یک نفر شما برابر بیست نفر آنهاست و در یک موقعیتی میفرماید حالا خدا تخفیف داد که فهمیدید شما ضعیف هستید و نمیتوانید آنطور که باید باشید، پس یک نفر شما در برابر ده نفر آنهاست. برکت رفت، یعنی بیست تا شد ده تا. اگر خلوص کم شود و اشتباه کنید و یا خدا و وحی از زندگیمان بیرون رود، به همان اندازه ضعیفتر خواهیم شد و به همان اندازه شکست خواهیم خورد. واقعا روی آن فکر کنیم، تجربه شخص بنده هم همین است. نمونههایش را در کشورمان دیدیم، جنگ و انقلاب اینطور بود. ما دیدیم انقلاب 22 بهمن پیروز شد، من دیدم، بچهها با نداشتن هیچ چیزی میایستادند و آنها هم میزدند ما سنگ هم نداشتیم، خداوند آمد، امام با عزت تمام برنده میدان شد در حالی که امام چیزی نداشت. با شاه مصاحبه کرده بودند گفته بودند دشمن شما کیست؟ گفته بود من دشمن ندارم الا یک آخوند، گفتند چه دارد گفته بود یک تسبیح بیشتر ندارد. پس چطور این بود؟ چون این آقا پیغمبرگونه عمل میکند، اراده میکند، میبینید که الان امام در همه جای دنیا مطرح و زنده است و دوستش دارند، ولی شاه در بین جیرهخوارانش هم جا ندارد و مردهای است که هرگز زنده نخواهد شد.
* انقلاب اسلامی به معنای هاشمی رفسنجانی نیست
چرا برخلاف صحبتهای شما بعضی از افراد برخلاف خطی که امام مبنی بر خودکفایی مطرح کردهاند، موضع میگیرند؟ آقای روحانی در دانشگاه صحبت کرد و گفت چه کسی گفته ما باید همه چیز را خودمان تولید کنیم؟ یا اینکه آقای رفسنجانی در ایامی نزدیک به مذاکرات، بحث مخالفت امام با شعار مرگ بر آمریکا را مطرح کرد.
حجتالاسلام آقاتهرانی: اولاً نظام و مردم ما و انقلاب ما آقای هاشمی و ... نیست، فوقش او در حد یک نظریهپردازی است که نظر میدهد. این انقلاب از اول ریزشها و رویشهای فراوانی داشته، طبیعی هم هست. انسان میتواند خوب باشد یک ساعت بعد آدم بدی باشد. انسان موجودی است برخلاف همه موجودات دیگر خداوند، انسان و جن این ویژگی را دارد که حق انتخاب دارد و میتواند اینجا برود و یا آنجا و میتواند امروز بخواهد و فردا نخواهد؛ این حق انتخاب گزینهای نیست؛ همه انسانها را فرا میگیرند که باید امتحان دهند. حتی امام معصوم (سلام الله علیه) از امتحان خدا بیرون نیست.
انگیزههای ما و خواستههای ما یکسان نیست. امتحانهایی که میشود گاهی اوقات، در روایات هم به آن اشاره شده است که گاه به مال، شهوت و یا شهرت امتحان میشویم؛ امتحانات اول به مسائل جنسی و شهوانی است، که انسان چقدر مراقبت میکند؟ بعد در مسائل مالی، دغدغه بعد از بلوغ جسمی، بلوغ اجتماعی مادی است. جالب است که امام موسیبنجعفر (علیه السلام) به هشامبنالحکم میفرمایند: که او آدم قوی بود، اگر انسان از مرحله شهوت جنسی گذشت، زنهار نگو که رسیده است، چراکه نرسیده است، نه صبر کن، اگر در مسائل مالی هم قبول شد باز هم نگو که رسیده است، خود آن هم مراحل و مراتب دارد. با مسائل جدیتر مواجه میشویم و آخرش میگوید تا زمینه قدرت و شهرت و مقام پیش بیاید، که اگر در این زمینه توانست در برابر نفسش بایستد او رسیده است. خداوند همه ما نارسها را بالغ کند تا از این امتحانات خوب بدر آئیم.
یعنی آنچه دارد صورت میگیرد برای رسیدن به قدرتطلبی است؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بنده به صورت کلی میگویم طرف ببنید کجاست، مشکل کجاست، تو که قبلا با انقلاب بودی و در جنگ بودی الآن چه شده است؟ چیز جدیدی پیش آمده؟ اینکه آمریکا الان خوب شده و برگشته و میخواهد حقوق ما را بدهد، میخواهد با دو تا آدم عاقل مذاکره کند، یا نه هنوز رابطه گرگ و میش گرفته است، اینها خودشان بهتر میفهمند، که چه میگویم، در هر حال مسئولیتی را به دوش دارند که باید نسبت به آن با درایت عمل کنند.
به نظر شما چرا قائله امامزدایی راه انداختهاند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: وحی الهی و رابطه با آن یکی از نکات جدی است، اگر وحی را از ما بگیرند قرآن را هم گرفتهاند و دیگر ابزاری برای ارتباط با خداوند متعال نداریم و خلع سلاح میشویم امروزه یکی از کسانی که ایستاده و تلاش دارد که خواست خداوند متعال را در این کشور ساری و جاری سازد، مقام ولایت فقیه بوده و هست. بحث ولایت فقیه از قدیمالایام بوده، ولی آنکه آن را نظام و سامان داد و آن بحثهای علمی را در جهل پاسخ داد و اجرایی کرد و سامان داد به امام (رضوان الله تعالی علیه) بود که او به دنیا نشان داد بعد از 32 سال که این بهترین نوع حاکمیت است، میبینید، میتوانید جایش را ایراد بگیرد، این را از ما بگیرند خیلی چیزها از ما گرفتند. اینکه امام میفرمایند «پشتیبان ولایت فقیه باشید، به کشور شما آسیب نرسد»، هیچ جمعی این تجربه را ندارند. چرا اینقدر آمریکا تلاش میکند هر جا تعدادی مسلمان جمع میشوند به هم بزند، حتی نمیگذارد نوع حاکمیت اسلامی را بفهمند چراکه اگر بدانند مشکل پیدا میکند، خواه یمن باشد، خواه عربستان و یا مصر، آنها نمیگذارند. در هر حال، ولایت فقیه خود را در ایران و خاورمیانه نشان داده است.
دشمن از آنجایی که خورده همان جا را هدف را میگیرد و اگر آنجا را بزند دیگر تمام میشود. بحث ولایت است که در شیعه بهترین بحث است برای الان هم نیست در زمان اهل بیت (علیهم السلام) و پیامبر (صلوات الله علیه و آله و سلم) و حتی خود قرآن هم آمده است که باید دنبال ولی رفت و هر کس غیر از ولی را دنبال کردی او طاغوت است. نشانه مؤمن این است که ولایتمدار است و غیرمومن دنبال طاغوت است که او ولایتی دروغین است در سوره مبارکه بقره آمده است که: «اللهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» الله تعالی ولی کسانی است که ایمان آوردهاند، او اصل ایمان را از تاریکیها به نور میبرد، ولی کسانی که کافر شدهاند اولیائشان طاغوت است که آنها را از نور به ظلمتها میکشد. در هر حال آنکه کافر است طاغوت را میگیرد و گرنه خدا را میگیرد وقتی خدا را گرفت میرسد چون پشتوانة بسیار قوی دارد.
اخیراً در روزنامه بهار در قالب یادداشتی رهبری سیاسی ولایت زیر سوال برده شد.
حجتالاسلام آقاتهرانی: اشتباه بود. بنده نویسنده آن را از نزدیک نمیشناسم، ولی پدر ایشان را از دوران کودکی در اصفهان میشناختم. پدرش هم همینطور فکر میکرد. این بحثی که میکنند نه با تاریخ اسلام سازگاری دارد و نه با تفسیر قرآن. قرآن وقتی میفرماید: «بلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» تبلیغ کن آن چه را بر تو از جانب خداوند نازل کردهایم، خوب به تاریخ بنگر که پیامبر اکرم (ص) در روز غدیر خم که مأمور به ابلاغ شد چه کرد؟ قدری مطالعه کن تا ببینی در حجه الوداع پیامبر گرامی اسلام در برابر 120 هزار نفر علی را به عنوان ولی و وصی و وارث و به عنوان معیار ایمان معرفی کرد. آیا این نبود؟ قضاوت با شما؟ آیا ولایت که عبادتی مطلق است و شامل حاکمیت سیاسی و غیرسیاسی میشود، ایشان چه حقی دارد که مقید معنا کند که شامل سیاسی نباشد.
چطور اینها را میآورند که آنجا مطلب بنویسند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: باعث تعجب است.
آیا اعتدالی که آقای روحانی میگفت بازگشت به اصلاحات و بازگشت به توهینهایی است که آن موقع صورت میگرفت، خانم اشراقی، آن لطیفه را مطرح کرد و خواهرش بحث انقلاب رنگها را در حالی که آنها مدعی هستند از نزدیکان امام هستند، چه میشود این افراد ریزش پیدا میکنند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: نمیشود گفت چون مخالفت میکنند دشمن هستند گاهی راه دشمن را میروند و خودشان نمیدانند فکر میکنند دارند درست عمل میکنند، اما چرایی این کارها را باید از خود آنها بپرسید. اما یک نکتهای است اینها جزء امتحانهاست که گاهی چنین پیچهای تاریخی همیشه بوده و هست و خواهد بود و برای ما نیست در زمان اهل بیت (ع) و بعدش هم بوده منتها راهکار را دارند امیرالمومنین عبارتی درباره حق و باطل دارند که «اعرف الحسن تعرف اهله» تو اول حق را بشناس و بعد اهل حق را بشناس. اول بدان حق کدام است، باطل کدام است و بعد بگویید هاشمی حق است یا باطل، فلانی حق است یا باطل. «لا یعرف الحق بالرجال» حق را به شخصیتها نمیشناسند. آقای بنیصدر و بهشتی آن زمان که ما جوان بودیم، بودند، بحث زیاد بود، چرا شخصیتها را گرفتید بدان حق کدام است. آن وقت بنگر که اینها همه کدامشان چه میگویند؟ شما راحت میتوانید توضیح بدهید. گفتم باید برویم در وادیای که اسلام را آنگونه که هست بیان کنیم و آنگونه که هست بشناسیم اگر ما بشناسیم بنده هیچ ترسی ندارم، چون اکثریت جمعیت ما آدمهایی هستند که اگر درست بدانند اشتباه نمیکنند. باید بصیرت درست داد که اگر درست بدانند درست عمل میکنند.
شما میگویید بصیرتدهی، مثلا آقای هاشمی یک صحبتی را بیان میکند و به مردم خوراک میدهد، چه کسی باید جلوی این خوراک غلط را بگیرد؟ فیلم اظهارات رفسنجانی که آن حرف را زده و بعد میگوید من نزدم، چنین شهباتی ایجاد میکند، چه کسی مسئول است و باید جلوی این انحراف بگیرد؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: یک بخش این بحث برمیگردد به ما و امثال ما که زمان امام بودیم و بیانات امام و صحبتهای امام هست و خودشان راهکار تشخیص صحبت غلط از درست را معرفی کردهاند. اتفاقا زمان خود امام این حرف تندترش بود خیلی سفت هم بود، جالب است که امام اهل حرف در گوشی نبودند. اگر به کسی هم گفته باشند، برای خودش صحبت است نه برای دیگران. صحبتهای امام مشخص است، صدا و سیما سخنان آن عزیز را ضبط کرده است، متخصصین و ایشان خود راهکار دادند که اگر نوشته و یا گفتهای را به من نسبت دادند خوب بررسی شود، امام چیزی غیر از قرآن نگفته است، او صاحب نظر، اسلامشناسی بود که بهتر از همه از اسلام گفت و گفت و تلاش فرمود که اسلام را نظاممند به صحنه جامعه و زندگی بیاورد. درباره روایت اهلبیت (ع) اصلی داریم که اگر عبارتی را کسی هر چند آدم درستی باشد به امام معصوم (ع) نسبت دهد، فرموده آن را با قرآن سنجش کن، اگر «ما وافق کتاب الله» موافق کتاب خدا بود آن را بگیر ولی اگر از «ما خالف کتاب الله» مخالف کتاب خدا بود، «ما ضربوا علی الجدار» آن را به دیوار بکوب که امام (ع) آن را نفرموده این بازیها برای الآن نیست، قبلا هم بوده، در زمان امام هم پیش میآمده، میبینید حضرت امام باقر، میگویند هر چیز به من نسبت دادند این را با قرآن سنجش کنید، اگر دیدید با قرآن میخواند درست است، اگر دیدید با قرآن نمیخواند من نگفتم. استثنا هم نمیگذارد.
مشی کلی امام (ره) روشن بوده و هست با این حرفها و ادعاها هم نه راه امام گم میشود و نه خود آن بزرگوار خراب میشوند، بلکه گویندگان این حرفها باید خود به فکر آینده خویش باشند که به کجا ره یافته و سنگ چه کس را در این آخر عمر به سینه میزنند؟
* دختر و خواهر امام معیار تشخیص نیستند
ما الان میزان داریم، در دوران حاکمیت ولایت ولی هست، حرف ولی حجت است نه کسی دیگر. شما به ولی نگاه کنید و با آن تطبیق دهید. الان در مورد ارتباط با آمریکا و عدم ارتباط با آمریکا که یکی از سوالات امروز است. مگر حرف ولی حجت نیست برای شما؟ نمیگویم مقام ولایت فقیه معصوم است، از طریق اهلبیت (ع) یافتهام که اطاعت این آقا باید کرد، مگر مرجع تقلید که اطاعت میکنی معصوم است؟ ولی عقل حکم میکند که شما برو دنبال او که متخصص این کار است و باتقوا و متدین است. سخنان همه را با ولی باید سنجش کرد. بله شارع مقدس شرایط خاصی حدود ده پانزده تا شرط برای او گذاشتند که همه را این آقای بزرگوار داراست، یک عده متخصص هستند و به راحتی حق را میپذیرند. فراموش نمیکنم آقای روانشناسی بود که روسی بود، میپرسید نظر شما درباره ولیفقیه چیست؟ هر یک میلیون آدم باید بیایند یک نفر را انتخاب کنند که این متخصص اسلامشناس،متدین و ویژگیهای ولایت را دارد، سپس کشور ما که 80 میلیون نفر جمعیت دارد به 80 نفر خبره رأی میدهد، اینها در مجمع بزرگی مینشینند و میگویند ببینیم در بین ما چه کسی بهتر از همه این ویژگیها را دارد؟ همه به اتفاق آرا به اجماعی میرسند به حضرت آقا. عجیب است که برخی با این برهان قاطع که 80 نفر اهل فن خود به اجماع رسیدند، تازه این آقا شک میکند، میگویم تو چه چیزی داری که اینقدر برهان پشت سر آن باشد؟ دو نفر که شهادت بدهند آدم باورش میشود. در دادگاه برای قتل و مسائل ناموسی 4 نفر شهادت بدهند، تمام است. 80 نفر اسلامشناس آمدند و گفتند آنچه امام صادق گفته، ما تشخیص میدهیم که در این آقا وجود دارد. آیا باز شما تردید میکنی؟ مثلا بیچاره حدود 80 سال با انقلاب بوده و اینقدر پیاده است.
برای اندازهگیری باید از ابزار اندازهگیری مناسب استفاده کرد، هر چیزی ابزار اندازهگیری دارد، تو اگر این ابزار را نداشته باشی اندازهگیریهایش دقیق نخواهد بود. آری اگر با چشم بخواهند بگویند این اندازه طول چقدر است، به واقع با حدس به قطع نمیرسیم. باید متر را بیاوری تا به قطع برسی. در هر حال اگر میخواهی تشخیص درست بدهی، دختر امام، خواهر امام، بسیاری از مدعیان و .... معیار تشخیص نیستند.
الان معیار چیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: در مسائل سیاسی ولیفقیه میزان است، تشخیص میدهد با آمریکا ارتباط داشته باشیم یا نه.
فرمودید یک معیار داشته باشیم، در مورد اظهارنظر در مورد سنجش امام معیاری که برای سنجش عوام درنظر گرفته شده است، موسسه چاپ و نثر آثار امام، در مورد این مسائل کوتاهی میکند و موضعگیری نمیگیرد؛ بودجه را از مجلس میگیرد، کمیسیون فرهنگی باید در این زمینه ورود پیدا کند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: یعنی آنها را پای میز محاکمه بکشیم؟
وقتی میآیند چنین کاری میکنند، آیا نباید با جناح بازی و سیاسیکاری موسسه امام برخورد شود؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: این را مردم باید تشخیص دهند. در داستان هستهای به تجربه دیدیم که آقای احمدینژاد و مسئولین آن را مردمی کردند. آقای لاریجانی یک اصطلاح قشنگی دارد گفت کار (هستهای) ناموسی شده، وقتی نسبت به امام حساسیت همگانی ایجاد شود هیچ کس نمیتواند کاری بکند، البته از مؤسسه نشر و آثار امام (ره) دستکم دفاع از معنویات امام توقع است.
در بحث هستهای شما میگویید نظر آقا، منِ رئیسجمهور میگویم نظرسنجی؛ یعنی نظر مردم با نظر آقا فرق میکند، آقا میگوید عزت و قدرت ولی وقتی میگوییم نظرسنجی معنای آن چیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: اگر شما بخواهید برای هر چیزی نظرسنجی کنید، باید برای همه چیز مردم را بکشید وسط میدان. عوامفریبی همیشه جواب نمیدهد. نظرسنجی را قبول ندارم وقتی شما اصل نظام را پذیرفتی و بعد از سی سال هر چیز جای خود را یافته، اینک مجلس داریم و قوای نظامی، انتظامی، قوهقضائیه و ... داریم آیا برخی میپندارند که مثل روز اول انقلاب است که جمهوری اسلامی را به نظرسنجی گذاشتیم. شکی نیست او که نظام را قبول دارد باید به نظاممندی آن باور داشته و به ضابطه و قانون آن احترام کند، به لطف الهی نظام، ولی فقیه دارد، قوه قضاییه دارد. باید درست از هرچه به جای خود بهره برد. وگرنه یعنی که مردم از انقلاب برگشتهاند و چیز جدیدی پیش آمده است. اگر مردم نظام اسلامی را قبول ندارند، پس چطور به شما رای دادند؟ اگر برای هر چیزی نظرسنجی کنند، کجای دنیای این طور است که برای حل هر مسئله به نظرسنجی روی آورند؟ پس قوانین بالادستی و نیز قانون اساسی برای چه تدوین شده؟ اینها را گفتند و نوشتند و بعد باید همه رها شوند.
نزدیک ایام 13 آبان آقای زیباکلام گفته بود، باید دولتیها تعهد بدهند روز 13 آبان هیچ کس از دولتیها نیاید و علیه آمریکاییها شعار ندهد، نظر شما چیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: باید اصول و مبانی اسلام دقیقا گفته شود و در نظام اسلامی و سیاست اسلامی باید مبانی مطرح شود و گفته شود بنده فکر میکنم در چنین فرصتهایی وقت خوبی برای پاسخگویی به این مسائل است. آن زمان که شورای انقلاب فرهنگی میرفتم دیدم حضرت آقا اصرار دارند و که چرا بحث کرسیهای آزاداندیشی راهاندازی نمیشود؟ روشن است که باید حرفها زده شود، شما بگویید، بشنویید و جواب دهید، بحث علمی مطرح شود. نه اینکه به همدیگر توهین شود اینها خوب نیست، اما باید مسائل را عالمانه مورد بررسی قرار داد و بحث بکنیم. اگر مبانی فکری نظام اسلامی تبیین شود ما در قانون اساسی درباره ولایتفقیه پشتوانه علمی داریم، کسی که بخواهد بداند و تعبد کند به این کافی نیست، لازم است ولی کافی نیست شما باید تببین کنید که این ولایتفقیه از کجا آمده و تا کجا وجود دارد. باید در بین مردم و به ویژه جوانان در دانشگاهها و مراکز علمی این مباحث مطرح شود و بنشینند و بحث کنند این جزء اعتقادات ماست که این بهترین نظام است که ما داریم، بهترین شیوه حاکمیت و حکومت است ولی همین هم نیاز به بیان دارد. گاهی اوقات خود افرادی که متولی این کارها هستند نباید گاف بدهند، واقعاً زشت و بد است، باید بداند جایگاهش کجاست، و چه میگوید.
در بحث جبهه پایداری، درباره آخرین وضعیت جبهه توضیح دارید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: یکی از ویژگیهای جبهه پایداری این است که باید چند نفر از فقها مثل شورای نگهبان بر مصوبات آن نظارت داشته باشند. از این رو سه نفر از فقیهان عادل، زمانشناس، عالم و آشنا به نظرات و مبانی فکری ولایت فقیه در شورای فقاهتی جبهه پایداری حضور داشته باشند تا دقیقا رفتار و کارهای ما را با میزان ولایت فقیه تطبیق دهند. بجز آیتالله مصباح و آیتالله خوشوقت یکی دیگر از آقایان در شورای فقاهتی حضور داشتند که ایشان مایل نبود اسمشان مطرح شود، و ما هم امانتداری کردیم و گفتیم اشکالی ندارد شما نظارت بر همه مصوبات را داشته باشید چراکه ما میخواهیم از حضور شما استفاده معنوی کنیم.
* جبهه پایداری در معرفی شورای فقاهتی پنهانکاری نمیکند/ امانتدار است
مردم میخواهند بدانند چرا جبهه پایداری در معرفی اعضای شورای فقاهتی خود پنهان کاری میکند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: خیر اینگونه نیست؛ که قصد پنهانکاری باشد ولی ما امانتداریم، زمانی که فقیهی میگوید من به یک شرطی حاضرم با شما کار کنم که اسم مرا نبرید، ما باید اسم او را محفوظ نگه داریم؛ مثلا حدود 10 نفر در نظر ماست که باید ببینیم کدام یک از آنها اولی هستند، لذا اگر یکی از آنها انتخاب شود و رای دو سوم به بالا را در شورای مرکزی کسب کند، به شورای فقاهتی معرفی میشود. ما حزب نیستیم اما تشکلی هستیم که سازماندهی منسجمی داریم، وقتی ما با هدفی مشترک شروع به کار میکنیم، باید نیروهایمان نیز با همافزایی کار را آغاز کنند تا به هدف خوبی برسیم، از این رو ما برای این کار اساسنامه نوشتیم، به لطف الهی این اواخر نیز آئیننامه داخلی جبهه نیز تدوین یافته است.شورای فقها باید مصوبات ما را برای اجرایی شدن تائید کنند، اگر یکی از فقها بر مصوبهای اما و اگر داشت، ما مکلفیم مصوبه را اصلاح کنیم، اما اگر فقهای موجود آن را بپذیرند آن مصوبه تصویب شده و باید به اجرا درآید.
روند تصویب مصوبات جبهه پایداری به چه شکل است؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: مصوبات جبهه ابتدا در شورای مرکزی نظرسنجی میشود و اگر دو سوم آراء را کسب کند، مینویسم که این مصوبِ جلسه است؛ سپس بنده آن را به آقایان ایمیل میکنم و حتی گاهی دستی خودم مصوبات را به آنها تقدیم میکنم؛ پس از تایید شورای فقاهتی من نیز مینویسم این مصوبه به تائید شورای فقاهتی رسید و آن را امضا میکنم و هفته بعد در جلسه شورای مرکزی تائید یا رد مصوبات را به اطلاع اعضا میرسانم. از این رو رسانهای نشدن نام اعضای شورای فقاهتی بستگی به خود این آقایان دارد، چرا که ما نمیخواهیم نمیتوانیم برای آن عزیزان تعیین تکلیف کنیم.
*اعضای شورای فقاهتی عضو جبهه پایداری محسوب نمیشوند
درست است که فقهای جبهه پایداری عضو جبهه پایداری محسوب نمیشوند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بله اما نقش راهبری جبهه پایداری به عهده آنهاست، آنها مانند شورای نگهبانی هستند که به اصول دقت میکنند تا اشتباه نکنیم و این یک قاعده است. شاید بتوانیم بگوییم جبهه پایداری شکل کوچک شده همین نظام اسلامی ما است. مقام ولایت که در رأساند، سپس اعضای شورای حکم نماینده مجلس را دارند، شورای فقها که حکم شورای نگهبان را دارند. فرض کنید اگر یکی از اعضای شورای فقاهتی به هر دلیلی کنار برود ما باید جای خالی او را ترمیم کنیم و در اساسنامه نیز شورای فقاهتی سه نفر عنوان شده است و ما این کار را در حال حاضر انجام داده و سه نفر تکمیل شدهاند. اگر فقیه پس از آیتالله خوشوقت، شرط عدم رسانهای شدن نام خود را بگذارد، ما اسم و نام او را مطرح نخواهیم کرد. بله، اگر عذری نداشته باشند، دلیلی بر پوشانیدن نام آن فقیه نخواهد بود.
با آیتالله رجبی درباره عضویت در شورای فقاهتی صحبت شده است؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: زمانی که فردی تصویب شود و دو نفر فقیه دیگر عضویت آن فقیه سوم را در شورای فقاهتی نیز بپذیرند، به شرطی که خود ایشان نیز قبول کنند، او یکی از اعضا شورای فقاهتی جبهه است.
آیا عضو سوم در شورای فقها مطرح شده و آیا دو فقیه ایشان را پذیرفتهاند؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: گفتم اگر آن عزیزی که معرفی میشود، رای بیاورد، جز فقها میشود. فعلا رایگیری شده و این مسئله در شورای مرکزی تصویب شده است، خدمت فقها دیگر هم رفتیم نظر مثبت دادند، ولی درباره نام سومین فقیه و اعلام نام آن بسته به رضایت شخص ایشان است که مایل به اعلان نبودهاند، ما هم نسبت به معرفی ایشان وظیفهای نداریم.
اینکه آقای نبویان دیگر عضو جبهه پایداری نیستند، درست است؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: آقای نبویان جز اعضای شورای مرکزی هستند منتها بعضی از دوستان برای اینکه بخواهند شرکت کنند یا نه گاه مشکل پیدا میکنند که این هم قانون و ظابطه دارد، که باید اجازه بگیرند وگرنه غیبت و یا تأخیر بدون مجوز جریمه نقدی به همراه خواهد داشت.
* جبهه پایداری به آیاتعظام یزدی و مهدوی کنی ارادت دارد
رابطه جبهه پایداری با آیتالله یزدی و آیتالله مهدویکنی به چه شکل است؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: ما نسبت به همة بزرگان ارادتمند هستیم به ویژه کسانی که ولایتمدار بوده و از حریم مقام ولایت همیشه پاسداری کردهاند. بنده به شخصه و کل اعضاء جبهه نسبت به حضرت آیتالله مهدوی کمال ارادت را داریم و ایشان را قلباً دوست داریم، و همه شرایط احترام به ایشان را وظیفه خودمان میدانیم، آیتالله یزدی هم همینطور، بنده در دوران طلبگی درس اخلاق ایشان رفتهام و ایشان صاحب حق بر ما هستند، جبهه با آقایان دعوا ندارد. ولی اختلافسلیقه و اختلاف دیدگاهها طبیعی است.
با آیتالله مهدویکنی دیدار ندارید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بله ترتیبی دادهام که همین هفته گذشته، خدمت ایشان رسیدهام، دیدار از بزرگان در دستور کارم جبهه است. کار دیدار با آقایان نعمتی است که باید از آن بهره برد. خودم شخصا با خیلیها رفت و آمد میکنم. قبل از این هفته با حضرت آیتالله خرازی نیز دیداری داشتم، آقایان و اساتید جزء پایداری باشند یا نه برایمان چندان مهم نیست.
* آیتالله مصباح به هیچ عنوان محصور جبهه پایداری نیست
برخی انتقاد میکنند که جبهه پایداری آیتالله مصباح را محصور به این جبهه کرده است؛ در صورتی که آیتالله مصباح به حزبالله و جریان اصولگرا تعلق دارند و رهبر معظم انقلاب نیز ایشان را عقبه تئوریک نظام خواندهاند، نظر شما چیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: ایشان الان مثل همیشه آزاد آزاد هستند، فقیهی هستند که ما هر هفته یک بار وقتی از ایشان میگیریم و گزارشات و مصوبهها را میبریم پیش ایشان. آیا این محدود کردن حضرت استاد است؟ مگر آقای مصباح تکبعدی است، ایشان در زمینه تفسیر سیاست، علوم انسانی، فقه، اصول، فلسفه کار میکنند. در همه این ساعتها هر روز بحث با یکی از دوستان صاحبنظر بحث و مباحثه دارند. ایشان با این سن بالا بسیار زنده هر روز از این برنامهها دارند، ملاقاتها و جلسات فراوان با ایشان با این سن زیادی که دارند واقعاً خیره کننده است که بسیار عالی از پس کار برمیآیند و همه هم استفاده میکنیم. ایشان تکبعدی نیست و در همه ابعاد کار میکند و شاگردان زیادی هم دارند و حتی بعضیها خصوصی میروند و با ایشان کلاس دارند؛ به سوالات در سایتشان پاسخ میدهند و حتی جالب است رفت و آمدها و دید و بازدیدهای آیتالله با دوستان و رفقا هم وجود دارد. در ضمن این همه با بچههای جبهه پایداری هم گفتگو و نشست دارند. بله برخی خودسانسوری کرده و از این ریزش نعمت الهی خود را محروم میکنند، آنوقت به دیگران نق میزنند که چرا شما رفت و آمد میکنید و یا به عنوان دلسوزی به استاد میگویند ایشان را برخی محدود کردهاند به اعتقاد بنده خود محرومسازی از نعمت غلط فاحش است با استاد رفت و آمد کنند تا ببینند ایشان در را به روی احدی نبسته و متعلق به اسلام و اهل اسلام است.
اخیراً آیتالله مصباح با آیتالله مهدوی و آیتالله یزدی دیدار داشتید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: نمیدانم. دوستان مهمانی دعوت میکنند آیتالله میآیند به عنوان فردی که مسائل اجتماعی را خیلی مراعات میکنند. مثلا یکی از علما و یا دوستان و حتی شاگردانشان اگر مریض شود عیادت میروند، و گاه اگر از زیارت بازگردد او را دیدن میکنند، حتی اگر از دنیا بروند ایشان مقید هستند به تشییع بروند. خیلی آدم عجیبی هستند. سنشان از آقا بیشتر است ولی اینقدر کار میکنند این نعمت خداست. ما از ایشان خیلی استفاده میکنیم و البته نمیخواهیم و نمیتوانیم ایشان را محدود و یا محصور کنیم. خیلیها اصلا آقای مصباح را نمیشناسند. زمانی که دوستان در آمریکا بودند ایشان برای دیدار دوستان به آمریکا آمدند، یکی از اساتید دانشگاه آمریکا ایشان را با جمع دوستان به میهمانی دعوت کرد؛ بعد از پایان جلسه خانم آن آقا که آمریکایی بود، گفت: «He Is So Nice» چه مرد جالب و خوبی است، چطور میگویند او تئوریسین خشونت است، تعجب کرده بود. بله، بیتقواها عجیب جو تهمتها میزنند تا که بتوانند خوبان را از معرکه به در کنند، شاید برای خود مریدی ساخته و یا دست و پا کنند.
امام را یک طور دیگر نشان میدهند. به امام هم رحم نمیکنند. طبیعی است آیتالله مصباح را یکطور دیگر نشان میدهند و علمای دیگر نیز اینطور که ما از آنها احساس بدی کنیم در حالی که اینطور نیست هر چقدر به این آقایان نزدیکتر میشوی میفهمی خیلی بهتر از آن است که تصور کردهای و یا توصیف کردهاند. برعکس برخی که خودساخته نیستند هر چه به آنها نزدیک میشویم میبینیم خیلی هم تعریفی نیستند. این بد است. امام عزیز، جناب علامه طباطبائی، آقای بهجت و ... را وقتی به آنها نزدیک میشدی میفهمیدی، هر چه قدر که درباره ایشان میدانستی، کم است و این آن آدمی نیست که میپنداشتی او خیلی بیشتر از آن است که تو میدانستی. یکی از ویژگیهای حضرت آقا همین است هر چقدر نزدیک شدم دیدم خیلی بیشتر از آن است که بنده میدانستم، یا برایم توصیف کرده بودند. ما افتخار میکنیم به وجود این بزرگان و عزیزان. خداوند سایه با عظمتشان را از سر جامعه اسلامی کم و کوتاه نکند.
نمیخواهید جبهه پایداری را گسترش دهید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: ما نشستهایی که داشتیم برای بصیرتدهی در زمینه فرهنگی و مبانی فکری است، خیلی از اختلافات و بداخلاقیها که در انتخابات پیش میآید از این جا ناشی شده که زمان کوتاهی است، در این فرصت کم، بیبصیرتی، جهل و غلیان هوای نفسانی اجازه حرکت درست و صحیح را نمیدهد، در حالی که اگر قبلا درباره اینها فکر شود و بستری برای بصیرتدهی آماده شود اینطور نمیشود.
بنده معتقدم ما با آدمی که ماتریالیست است، فرق میکنیم ما انسانهای موحدی هستیم که قیامت و خداوند را قبول داریم، برای ما مقام و ریاست ارزش نیست بلکه آن وسیلهای برای قرب به خدا است، نباید در حال عبادت خود را به گناه آلوده ساخت.
اینکه جبهه پایداری محاسبه را بخشی از تکلیف خودشان میدانند، فکر میکنید در انتخابات چنین نتیجهای بدست آمد؟ بحث کنار گذاشتن آقای لنکرانی و رسیدن به آقای جلیلی؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: چیزی که اعتقاد بنده است این است که اول بدانیم وظیفه چیست و بر مبنای وظیفه عمل کنیم. گاهی از اوقات گفته میشود که نتیجه برای گروهی مهم نیست؟ در فلسفه اخلاق جوابش را دادند که هدف خودش یکی از نکات جدی است که وقتی شما بخواهی کاری بکنی باید به آن توجه داشته باشی. و اصلاً اگر هدفی نمیداشتی انگیزه عملی برای شما حاصل نمیآید. برای رسیدن به هدف تلاش میکنند. مگر بیهدف اصلاً کار شدنی است. یعنی آن که میآید در جنگ بدر میجنگند برای چه؟ برای اینکه اسلام پیروز شود برای اینکه قرب به خدا پیدا کند. اینها را باید توجه داشت.
* وقتی دیگران امام را با چشم لوچ امام میبینند، چه کنیم؟
انتقادی به رویکرد انتخاباتی پایداریها است، میگویند نتیجه برایشان مهم نبوده و جبهه پایداری برای اینکه به نتیجه نگاه نکند آقای جلیلی را معرفی کرد؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: دیگران که امام را یک طور دیگر معرفی میکنند و با چشم لوچ امام را میبینند، من چه کنم؟ پایداری دنبال این بود که سمت این برود که اصلح را بشناسد و اصلح را معرفی کند وظیفه ما این بود. اگر همه بیاییم به این سمت که اصلح را پیدا کنیم، اختلاف پیش نمیآید. ممکن است در اصلح تردید کنیم دو نفر به عنوان اصلح معرفی شوند ولی هیچ وقت به اینجا نمیرسیم یک دفعه 8 نفر بیایند و همه وارد معرکه شوند و تا آخر بمانند. اگر این شد معلوم میشود شما اصلح را دنبال نکردهاید، او را رها کرده و به جاهای دیگر میروید. همین است که باید بنشینیم روی آن بحث کنیم که ما در یک انتخابات اگر اسلامی و الهی باشد و معلوم عقل باشد چه باید کرد؟ آیا اگر همانطور چند نفر، چند نفر با هم ائتلاف کردند کدام درست است؟ خودمان تبر برداشته و به ریشه میزنیم و ایجاد اختلاف میکنیم. ما مشکل نداریم که بگویند جبهه پایداری اینگونه کرده، ولی اگر شما همه یک هدف را گرفته و یک خواسته داشته باشید به آن میرسید، اگر هم نرسید اقلاً خیلی از اختلافات حل میشود، در هر حال، آقایان دنبال صالح مقبول بودند و هنوز قصد اثبات صحت کار خویش را دارند، بماند.
خواست اصلحی بود که پایداری شناخت، اول آقای لنکرانی و بعد شد آقای جلیلی؛ اگر دوباره انتخابات شود شما دوباره ائتلاف میکنید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: اصولگرایان اگر بر اصول بمانند وحدت بدون هیچ تحمیلی تحقق پیدا میکند. ولی اگر بگوییم اصولگرائیم ولی از اصول خبری نباشد، ما از اصول عدول نخواهیم کرد. به نظر بنده اقلاً او که ادعای اصولگرایی در اصولگرائیش راستگو باشد، تا به راستی همه با هم اهداف مقدس و صحیحی را دنبال کنیم که رضای الهی و اولیاء او تأمین گردد.
* هر مدعی اصولگرائی را اصولگرا نمیدانم/ منشور اصولگرایی را قبول داریم
فرق اصولگرایی با پایداری چیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: بنده هر مدعی اصولگرائی را اصولگرا نمیدانم، ولی جبهه پایداری اصولگرا است. از اصولی که داریم یکی تبعیت از ولی فقیه است، برای تأمین این ادعا راهکاری داریم که به خطا نرویم، آن هم نظارت فقهاست که ببینند و اشتباه ما را اصلاح کنند که اشتباه نکنیم. اصولگراها سر یک چیزهایی با هم وحدت دارند، حدود 8 اصل که حضرت آقا فرمودند و همه تقریبا میگویند آنها را قبول داریم. منشور اصولگرایی توسط آقای آیتالله مهدویکنی و آیتالله یزدی امضاء شده، اگر راست میگویند همه بیایند تا همین را گرفته و جلو برویم. ما هم قبول داریم.
*اخلاق و سیاست منافاتی با هم ندارد
آقای حجتالاسلام آقاتهرانی به عنوان مرد اخلاق از ورود به عرصه سیاست پشیمان نیست؟
حجتالاسلام آقاتهرانی:نه پشیمان نیستم. باید ببینم وظیفه چیست؛ بنده معتقدم منافات ندارد، بنده باید اخلاقی صحبت کنم و به اصول اخلاقی پایبند بوده و در عمل آن را پاس دارم؛ حالا در سیاست بیایم و یا نیایم؛ بعضیها جمع این دو را منافی هم میدانند، میگویند در سیاست هر کاری میخواهی بکن، دروغ بگو، تهمت بزن، این سیاست اسلامی نیست. ما میتوانیم نشان دهیم که میشود در وادی سیاست راست گفت، میشود در وادی سیاست متهعد و باوفا بود و روی اصول پافشاری کرد؛ اگر بخواهیم اخلاق و اصول را رعایت کنیم و در سیاست هم بیاییم، شدنی است و نمونه شده آن خود حضرت امام است. نمونه دیگرش حضرت آقاست، در حالی که به تمام اصول پایبند است در راس سیاست هم هستند، انبیا و ائمه هم در سیاست بودند، پس میشود. چرا برخی میآیند در سیاست و دروغ میگویند؟ دلیل بر این است که سیاست را عین دیانت نمیدانند، این دیگر یک چیز دیگری است و این غلط است. اگر سیاست عین دیانت شده باید تمام احکام دیانت در آن اجرا شود، اینکه به خاطر یک رای از هر ابزاری استفاده کنم، درست نیست؛ آقای جلیلی نمیبَرد، خوب نَبَرد؛ من نباید دروغ بگویم، نباید هر پولی را خرج کنم. بنابراین بنده فکر میکنم آمدن بنده در این وادی سیاست برای خودم درس بود که اولاً این دو قابل جمع است که من میتوانم دروغ نگویم، تهمت نزنم، بداخلاقی نکنم، توهین نکنم، کسی را خراب نکنم و درست هم عمل بکنم و ثانیاً این مدعیان سیاستاند که از سیاست اسلامی بیخبرند، ثالثاً اشتباه فاحش این است که انسان بیتقواها و کسانی را که از اسلامی بیخبرند را با پاککردن صورت مسئله به معرکه کشد و گریبان اسلام و مسلمین و زحمات طاقتفرسای شهدا و امام را به دست نا اهلان سپرد. پس باید اول اسلام را شناخت، دوم سیاست اسلامی را پاس داشت، سوم مردانه به معرکه پای نهاد.
به خودتان چه نمرهای میدهید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: چون خودم ممتحن خویش نیستم، پس از مجلس بپرسید که آیا بنده را به عنوان بداخلاق میشناسید یا نمیشناسند. چه نمرهای به بنده میدهد.
* نشست ماهانه جبهه پایداری با شورای فقاهتی
برای ماه محرم دیداری با آیتالله مصباح ندارید؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: در جلسه اخیر تصویب شد که هر ماه یک نشست با فقهای جبهه پایداری داشته باشیم. در واقع این موضوع به صورت قانونی تصویب شده است که ما هر ماه با یکی از اعضای شورای فقاهتی به صورت چرخشی نشست داشته باشیم.
*نظر آقاتهرانی درباره سخنگویی سقای بیریا
به عنوان آخرین سوال، آیا برای سخنگویی جبهه پایداری حجتالاسلام سقای بیریا مدنظر هستند؟ چه زمانی این مصوبه به تایید شورای فقاهتی میرسد؟
حجتالاسلام آقاتهرانی: البته در بین اعضا درباره سخنگو بحث است، چارچوب و قواعدی را برای سخنگو تهیه کرده و درباره شخص آن صحبتها شده ولی چون هنوز به تصویب آقایان فقها (دامت برکاته) نرسیده پس بحث تمام نشده است؛ وقتی که این کار پایان یابد و فقها نظر نهایی را اعلان کنند مصوبه را خدمتتان عرض خواهم کرد.