کد خبر 271008
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۲ - ۱۲:۴۲

«در شوره‌زار» عنوان نمـايشي از حسين كيـاني است كه اين روزها در تمـاشـاخـانه ايرانشهـر اجـرا مـي‌شود.

گروه فرهنگی مشرق- «در شوره‌زار» عنوان نمايشي از حسين كياني است كه اين روزها در تمـاشاخانه ايرانشهر اجرا مي‌شود.

براي پرداختن به اين نمايش بهتر است از عنوان آن شروع كنيم؛ عنواني كه خود كليد كشف روابط در اين تئاتر است. در چند دقيقه ابتدايي، كارگردان منظور خود را از شوره‌زار به مخاطب القا مي‌كند. پس تماشاگر اگر كمي از هوش بهره برده باشد، متوجه مي‌شود كه منظور كياني از شوره‌زار آن زمين پوشيده شده از بلور‌هاي نمك نيست. شوره‌زار حتي آن درياچه خشك شده هم نيست كه يكي از بازيگران با توصيف‌هايش همه ما را به ياد درياچه اروميه مي‌اندازد. شوره‌زار در نگاه كياني چيزي جز كشور ايران نيست؛ جايي كه براي ماندن بايد جان كند و جايي براي پناه بردن و دستي براي همياري در آن وجود ندارد.

نمايش «در شوره‌زار» بيننده را درگير سمبل‌ها مي‌كند؛ سربازي نفهم، خودخواه و منفعت‌طلب كه نشانه حكومت است جز اذيت و آزار براي مردم سرزمينش چيزي به همراه ندارد. سربازي كه خودش نيز به نوعي فراموش شده است و اگر كمك غريبه‌ها نباشد، زنده نخواهد ماند. جالب است كه در كل نمايش كاراكترها همگي منتظر آمدن آن غريبه‌ها هستند كه آنها را از شر شوره‌زار نجات دهد.

ساير كاراكترهاي اين نمايش هر كدام جزئي از جامعه‌اي فلاكت‌زده هستند. تمام شخصيت‌ها به غير از سرباز، لباس بيمارستان بر تن دارند، بيمار‌هايي كه ابتدا ميان زنده يا مرده بودن خود مردد هستند و بعد به اين نتيجه مي‌رسند كه چون هنوز درد مي‌كشند، پس زنده‌اند. بيمارها از اينكه بيمارستان آنها را در اين شوره‌زار رها كرده، مي‌نالند و تماشاگر به ياد اتفاقي مي‌افتد كه مدتي پيش در تهران رخ داده است.

بيمارها هر كدام به نوعي از جامعه رنج برده‌اند. زني كه به ناحق از سوي شوهرش تهمت خيانت به او زده شده و دست به خودسوزي زده است، نماينده همه زن‌هاي ايراني است. مرد نوازنده كه از بس حكومت با اجراي كنسرت‌هايش مخالفت كرده، افسرده شده و به دامان اعتياد پناه برده نيز نماينده همه اهالي موسيقي است. دختر خبرنگار كه ايدز دارد و با سرباز مقابله مي‌كند نيز نمادي از جامعه خبري و زنان پيشرو است. معلم مفلوك تاريخ هم كه مشخص است، راوي و شاهد تاريخ ايران كه از اينكه تاريخ ثابت مانده است به خود مي‌پيچد و مي‌نالد. اما ديگر روشنفكر اين تئاتر نمايشنامه‌نويسي است كه سرطان داشته است و نمي‌گذاشته‌اند كه كار كند! و بماند كه چقدر اين شخصيت بيننده را ياد مرحوم محمد استاد محمد مي‌اندازد! در انتها دو شخصيت كهنسال داريم؛ پيرمردي كه تمام افتخارش ساختن خانه براي سران مملكت است و پيرزني كه در جواني فرش مي‌بافته است.

پيرمرد مشخصه جامعه سنتي را دارد، در خدمت نظام بوده است و از نگاه روشنفكران اين نمايش به شدت هيز است. پيرزن نيز نماد ديگري از جامعه سنتي است، كسي كه خود را در ظواهر دين غرق كرده و براي نجات خودش تنها كاري كه مي‌كند، انتظار مرگ كشيدن است. رفتار‌هاي اين دو شخصيت به خصوص در زمان مراسم روح افزاي عرق‌خوري! كاراكتر‌هاي روشنفكر، مجسمه كامل حماقت و نفهمي را به نمايش مي‌گذارد.

در طول نمايش شوره زار، كشاكشي دائمي ميان سرباز و بيماران رها شده در شوره‌زار را مي‌بينيم. سرباز مانند لاشخوري در بيابان منتظر مردن گروه بيماران است كه داشته‌هاي گروه را به تاراج ببرد. در كل نمايش تنها كاراكتر دختر خبرنگار و نمايشنامه‌نويس هستند كه جرئت مي‌كنند و به بارگاه سرباز هجوم مي‌برند. همين كار نيز باعث مي‌شود كه اين دو به اين نتيجه برسند كه بايد زندگي مشتركي را با هم آغاز كنند و پيشگام خروج از شوره‌زار بي‌انتها مي‌شوند.

تمام حرفي كه كياني در نمايش خود مي‌زند، اين است كه ايران چيزي جز شوره‌زار نيست و حكومت حق بقا براي هيچ كس قائل نمي‌شود. ديالوگ‌هاي بازيگران بيشتر شبيه روخواني بيانيه‌هاي سياسي است. كارگردان براي داشتن يك پايان باشكوه، آهنگ «يه شب مهتاب» از فرهاد مهراد را انتخاب كرده است؛ ترانه‌اي از احمد شاملو كه در سال‌هاي پاياني حكومت پهلوي با صداي خسته فرهاد، طرفداران زيادي پيدا كرده بود و نويد تغيير شرايط را مي‌داد.

جالب اينجاست كه بيانيه‌خواني سياسي كياني در تماشاخانه ايرانشهر متعلق به شهرداري تهران در حال اجراست. تماشاگر اگر كمي بعد از شور صداي فرهاد و در هنگام خروج از سالن استاد سمندريان، از خود بپرسد چرا اين حكومت كه به قول كياني ايران را تبديل به شوره‌زار كرده است، اجازه اجراي اين نمايش را داده است و از آن حمايت مالي هم مي‌كند؟ اگر واقعاً فضاي كشور تا اين حد سياه و نا‌اميد كننده است پس چرا نمايشي در آن روي سن مي‌رود كه به راحتي عليه نظام سخن بگويد و كسي معترض وي نمي‌شود؟ هواي سرد پارك ايرانشهر در شب‌هاي پاييزي و قدم زدن تا سر خيابان اين فرصت را مي‌دهد كه دوباره به آن چيزي كه در شوره زار ديده‌ايم، فكر كنيم. پزهاي مخالف خواني هنرمنداني كه مانند ابرهاي ناشي از تنفس در هواي سرد چند ثانيه‌اي بيشتر فرصت عرض‌اندام ندارند و زود محو مي‌شوند.

نویسنده : هادي عسگري 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس