گروه سیاسی مشرق - "سیدمحمد غرضی" در برنامه "شناسنامه" این هفته در مورد نام مستعار خود (حیدری) اظهار داشت: من در تهران فراری بودم. یک پاسپورت افغانی خریدم که به نام حیدری بود و با این پاسپورت دنیا را گشتم و به این اسم معروف شدم. از سال 40 به بعد ایران و فلسطین برقرار بوده، مخصوصاً بعد از جریانات 15 خرداد اکثر کسانی که در ایران از حکومت پهلوی آسیب دیده بودند ارتباط خوبی با آن ها داشتند. زمانی که من از ایران خارج شدم موقعیت مناسبی به وجود آمده بود و این ارتباط دائم برقرار بود. کارهای بسیار خوبی در آن زمان انجام شد که خیلی از آن ها پنهان باقی ماند و کسی متوجه آن نشد.
وی در ادامه در پاسخ به این سوال که چه شد وارد فعالیت های مبارزاتی شدید هم گفت: ما اگر به دنبال مهندسی هم رفتیم به این خاطر بود که بتوانیم حرفمان را بزنیم. در آن دوره مهندس عنوان سنگینی بود و ذهنیت من این بود که مهندس شویم تا بتوانیم کار اصلی خود را انجام دهیم. خانواده ما در اصفهان صاحب سلیقه و فعال بودند. ما دنبال ابزاری بودیم که بتوانیم با استفاده از آن در جامعه بگوییم اسلام و ایران حرف های زیادی برای گفتن دارند.
سید محمد غرضی بخش دیگری از «شناسنامه» در مورد کسانی که برای دوره دیدن به لبنان می آمدند هم خاطرنشان کرد: بیشترین کسانی که آمدند، از عوامل و عناصری بودند که بعداً در تشکیلات جمهوری اسلامی ایران عملکرد بسیار موفقی داشتند و توانایی های فوق العاده ای داشتند. یکی از این چهره های شاخص مرحوم محمد منتظری بود. کارهای عظیمی که در کشور انجام شده توسط همین گروه ها انجام شده است.
وی افزود: 2 اردیبهشت سال 58 با خانم دباغ به خدمت امام رسیدیم. من آنجا گفتم تنها چیزی که انقلاب را تهدید می کند، کودتاست. شما اجازه دهید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شود. همانجا امام به شورای انقلاب نامه ای نوشتند و سپاه پاسداران تشکیل شد.
غرضی ادامه داد: یک روزی ما هزار رزمنده را به فرانسه بردیم و اعتصاب راه انداختیم و این کشور را بهم زدیم. شاید امروز تصور این که برای هزار نفر بلیط تهیه شود و به فرانسه اعزام شوند و یک هفته اعتصاب غذا کنند و از امام و اسلام و انقلاب دفاع کنند، سخت باشد. اما این کار 35 سال پیش انجام شده است. استعداد منطقه ما خیلی بالاست. در منطقه خاورمیانه استعداد بسیار بالای انقلابی وجود دارد که شاید هنوز ده درصد از آن هم به کار گرفته نشده است.
سید محمد غرضی همچنین در مورد جذب و جدایی از سازمان مجاهدین هم گفت: مجموعه کسانی که در مقابل رژیم مبارزه می کردند، در گروه های متفرق از هم کار می کردند. من با کسانی که همکاری می کردم همه هم سن و سال بودیم و با هم آشنا بودیم و کار می کردیم. 15 خرداد را که دیدم احساس کردم جریان اجتماعی قوی تر از جریانات سیاسی است. من با این آقایان همراه و همکار و آشنا بودم، اما فاصله هایی هم با یکدیگر داشتیم. سال 46 که این ها به گروهی تشکیل شدند که کار منسجم انجام می دادند من حس کردم این نوع مبارزه ممکن است باعث ایجاد گرفتاری شود. اما همراه آن ها بودم و حتی با آن ها به زندان هم رفتم.
وی ادامه داد: بعد از اینکه اعتبار اجتماعی سازمان مجاهدین بالا رفت، دستهای داخلی و خارجی دست به یکی کردند و این سازمان را بهم ریختند. مهمترین کاری که انجام شد این بود که اختلاف ایدئولوژیکی را در سازمان مطرح کردند و بلافاصله هم این اعتبار اجتماعی شکست خورد. سازمان مجاهدین بعد از اینکه با جامعه مشکلات ایدئولوژیک پیدا کرد، دیگر اعتبار اجتماعی نداشت اما سازمان فعالیت میکرد و این حس را داشت که میتواند رهبری انقلاب را برعهده بگیرد.
نامزد انتخابات یازدهم ریاستجمهوری در مورد نخستین دیدار خود با امام هم گفت: سال 37 برای اولین بار امام را دیدم. مرحوم پدر من از مرحوم بروجردی تقلید می کردند. ایشان ما را به قم بردند تا ببینیم مرجع بعدی کیست. مرحوم امام جزو کسانی بودند که در این سفر خدمتشان رسیدیم و زمانی که 17 ساله بودم با امام آشنا شدم. سال40 که وارد دانشگاه شدم و فعالیت های مبارزاتی را آغاز کردم خیلی به امام علاقمند شدم.
از 15 خرداد 42 به این طرف مطمئن بودم رژیم ساقط میشود
وی ادامه داد: من از 15 خرداد 42 به این ذهنیت رسیده بودم که این حکومت قطعاً ساقط خواهد شد. از مرگ مرحوم شریعتی و مرحوم آقا مصطفی به بعد دیگر به اطمینان رسیدم که حکومت شاه سرنگون خواهد شد. شما به یکباره ملاحظه کردید که شاه که عقد اخوت سنگینی با هویدا بسته بود او را با فشار عزل می کند. این در حکومتی که اقتدار زیادی از خود نشان می داد کار عادی نبود و تحت فشارهای اجتماعی صورت گرفت. این اتفاقات که می افتاد من بیشتر به نابودی این رژیم مطمئن می شدم.
غرضی گفت: امام فقط به ایران فکر نمی کردند و خیلی بزرگتر می اندیشیدند. آقا مصطفی تمام وزرای کشورهای ایران، افغانستان، پاکستان، عراق، ترکیه، لبنان، سوریه و... را می شناختند و با هدایت های امام، آدمهای صاحب نام این کشورها را میشناختند. من در تمام تاریخ هیچ بیتی را مثل بیت امام در شناسایی حکومتهای اطراف نمیشناسم. فکر میکنم امام یک مقدار مظلوم واقع شد. حدود سال 66 بود که فردی خدمت امام نشست و گفت آقا دنیا به دو قسمت شرق و غرب تقسیم شده، تا آمد حرفش را ادامه دهد و بگوید شما یا با غربیها بسازید یا با شرقیها، امام فرمودند پس اسلام چی؟ این افق فکری امام در سال 66 است. زمانی که ما گرفتار جنگ هستیم و مشکلات زیادی داریم. من در عمرم کسی را ندیدم که بتواند به امام رهنمود دهد. هر کسی آمد تا به امام رهنمود دهد، امام آن را تبدیل به گلوله آتشی کرد که به وسیله آن اهداف خود را دنبال میکرد.
وی افزود: امام شخصیتی بود که تمام پدیدههای اجتماعی را به نفع خود مصادره کرد و تمام اتفاقات اجتماعی را به نفع ملت ایران تحلیل کرد که این مسائل در نهایت منجر به استقرار یک حکومت مستحکم شده است.
غرضی همچنین گفت: در این روزها میبینم بعضی از اشخاص بیگانه میگویند امام با ما مشورت کردند که به ایران بروم یا نه و... حالا دیگر امام نیست و هر کسی یک چیزی میگوید اما کسی که پدیده را به وجود آورده و پای آن ایستاده، یک حکومت را ساقط و یک حکومت دیگری را جایگزین کرده نمیتواند تابع افراد باشد.
سید محمد غرضی در مورد روز 12 بهمن هم اظهار داشت: وقتی بحث حضور امام در ایران مطرح شد، احمد آقا گفتند غرضی تو به سوریه برو و منزلی اجاره کن تا اگر هواپیما نتوانست در فرودگاه ایران بنشیند، ما به سوریه بیاییم. آن روز مسولیت من این بود.
وی در ادامه مصاحبه تلویزیونی خود در واکنش به این که گفته میشود شما حکم بازداشت فرزند آیتالله طالقانی را انجام دادید هم گفت: باید تفحص بیشتری در این مورد انجام شود. من در آن زمان در سپاه مسولیت داشتم. یک عدهای مجتبی را گرفتند و به سپاه آوردند، معروف بود که مجتبی عضو گروه منافقین است، به همین دلیل یک عدهای او را در مقابل سفارت فلسطین گرفتند و به سپاه آوردند و به من تحویل دادند. آقا زادههای مرحوم طالقانی آمدند و گفتند نزد آقای طالقانی برویم. ایشان من را میشناختند، من بیش از 20 سال با ایشان کار کرده بودم و با هم آشنا بودم. ایشان فرمودند مجتبی نزد شماست؟ گفتم بله آقا. ما فکر کردیم این آدمی است که مشکلات زیادی داشته و به شما نامه نوشته. ایشان به من فرمودند مجتبی الان 20 روز است که به خانه ما آمده و نمازش را هم میخواند. ای کاش به من میگفتید.
آقای طالقانی دستور داد مرا به زندان ببرند
غرضی افزود: تا صبح اتفاقات زیادی افتاد. مرحوم طالقانی به دادستان گفتند غرضی را به زندان ببر. ما هم به زندان رفتیم. صبح حضرت امام از طریق اخبار متوجه شرایط شدند. ایشان از آقای جنتی و عراقی جویای مساله می شوند که به ایشان می گویند غرضی مجتبی طالقانی را دستگیر کرده است. امام می فرمایند غرضی کیه؟ آقای عراقی می گویند حیدری خودمان است. امام آقای اشراقی را صدا می زنند و از او می خواهند من را از زندان بیرون بیاورند.
وی همچنین گفت: البته همان شبی که من به دیدار آقای طالقانی رفتم، ایشان گفتند بگویید مجتبی را بیاورند. من هم گفتم چشم و به بچه های سپاه گفتم و مجتبی را همانجا تحویل آقای طالقانی دادیم.
غرضی ادامه داد: بعد از این مساله بود که آقای طالقانی از تهران خارج شدند. حضرت امام به من فرمودند برو به آقای بهشتی بگو که بروند و آقای طالقانی را بیاورند. اما آقای بهشتی موفق به این کار نشد و در نهایت آقای اشراقی رفتند و آقای طالقانی را برداشتند و به قم رفتند.
هر کس "آقا زاده" است، لزوما آدم بدی نیست
سیدمحمدغرضی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد پدیده آقازاده ها که از ابتدای انقلاب وجود داشته، اینطور گفت: حیف است که ما آقازاده های در خدمت انقلاب را فراموش کنیم. آقا مصطفی و احمدآقا دو تن از این افراد بودند که تاثیر زیادی در انقلاب داشتند. امروز چقدر آقازاده موثر در این کشور داریم که هیچ خلافی انجام نداده اند. چند تا از این آقازاده ها هستند که اقداماتی انجام داده اند و این تصور را ایجاد کرده اند که هرکس آقازاده باشد آدم بدی است در صورتی که این نگاه ِ درستی نیست.
وی در ادامه در مورد دوره حضور خود در خوزستان هم گفت: بنی صدر چشم دیدن ما را نداشت. او اهل جنگ نبود، فرمانده هایش می گفتند زمین می دهیم، زمان می خریم! اما ما حاضر نبودیم این حرف ها را قبول کنیم، بنابر این ما خودمان می جنگیدیم. به محض این که من در رادیو گفتم عراق در حال نزدیک شدن به اهواز است، 200 هزار نفر از مردم همراه من آمدند و جلوی دشمن ایستادند و در نهایت باعث عقب نشینی عراقی ها شدند. هیچ چیز نمی تواند جلوی این ملت را بگیرد. این ملت با خارجی و دشمن داخلی نمی سازد.
غرضی در واکنش به این صحبت مجری برنامه که گفت شما بعد از آقای ولایتی برای نخست وزیری آقای خامنه ای معرفی شدید که فقط 60 رای آوردید هم گفت: 60 رای درست نیست. امام با نخست وزیر شدن من موافقت کردند، اما یک عده ای مخالف این موضوع بودند. در نهایت آقای خامنه ای من را معرفی کردند اما حزب جمهوری اسلامی و آقای هاشمی مخالف این موضوع بودند. آقای هاشمی که در آن زمان رئیس مجلس بود صبح به مجلس رفت و گفت فلانی هست، فلانی (نفر بعدی) هم می خواهد نخست وزیر شود. در نهایت آقای هاشمی نزد حضرت امام آمدند و گفتند غرضی 60 تا رای دارد و فلانی 80 رای! در نهایت هم بدون هیچ بحثی اتفاقات رقم خورد.
سید محمد غرضی در مورد دوران حضور خود در وزارت نفت هم خاطرنشان کرد: علت این که به من گفتند به وزارت نفت برو، این بود که به تعدادی از دوستان پیشنهاد حضور در این وزارتخانه ارائه شده بود که آن ها نپذیرفته بودند. به من گفتند و من هم گفتم اطلاعات نفتی ام خوب است و قبول می کنم. زمانی که به این وزارتخانه رفتم، درگیری شدیدی را با عربستان آغاز کردیم. وقتی من رفتم روزی 300 هزار بشکه نفت فروش می رفت در حالی که عربستان بیش از 10 میلیون بشکه نفت می فروخت. من در اوپک این بحث را به جریان انداختم که باید از 24 میلیون بشکه به 16 میلیون بشکه برسیم. بعد از درگیری شدید با عربستان، آن ها به 4 میلیون و نیم بشکه نفت رسیدند و ما هم از 300 هزار بشکه به 2 میلیون و 400 هزار بشکه نفت رسیدیم.
وی افزود: در آن زمان به آقای بهزاد نبوی هم پیشنهاد شده بود که وزیر نفت شوند، اما قبول نکرده بودند. آن زمان ایشان معاون نخست وزیر بود و تشخصیشان این بود که وزارتخانه به صلاحشان نیست.
غرضی در پاسخ به این سوال که می توان زمان شما را با وضعیت تحریم های فعلی مقایسه کرد گفت: احمد آقا به من گفتند نفت نمی خرند! گفتم دست من بشکند اگر نتوانم در دنیایی که روزی 60 میلیون بشکه نفت مصرف می شود، 2میلیون بشکه نفت بفروشم. اما الان روزی 110 میلیون بشکه نفت در دنیا فروش می رود! جوابتان را گرفتید؟
هاشمی و میرحسین مخالف حضور من در وزارت نفت بودند
سید محمد غرضی همچنین در مورد عدم حضور در وزارت نفت دولت ِ آیت الله خامنهای هم گفت: آقای هاشمی و آقای مهندس موسوی مخالف ماندن من در وزارت نفت بودند. آقای هاشمی خدمت امام رفتند و گفتند ما برای ادامه جنگ به 140 میلیارد دلار نیازمندیم و غرضی 20 میلیارد دلار بیشتر نمی آورد. آقای نخست وزیر هم همین موضوع را به احمد آقا گفتند. امام من را صدا کردند، من هم عرض کردم بیش از این در نمیآید. احمد آقا به من فرموند امام در طول عمر خود از کسی تقاضا نکردند که بیاید تا با او صحبت کنند. دو مورد این اتفاق افتاد که یکی از آنها در مورد تو بود. در نهایت امام فرمودند آقای نخست وزیر میگوید من میخواهم وزارت نفت و وزارت کشور در اختیار خودم باشد. من هم گفتم همه چیز در اختیار شماست.
وی ادامه داد: بعد از اینکه من از وزارت نفت خارج شدم، مرحوم آیتالله منتظری خدمت امام آمدند و گفتند غرضی اگر در نفت هم نیست، جای دیگری از دولت باشد. امام به احمد آقا فرمودند که به غرضی بگویید هر وزارتخانهای میخواهد برود، برود. احمد آقا ساعت 10 شب به من زنگ زد و پیام امام را رساند و من هم اجازه خواستم تا صبح فکر کنم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که وزارت پست و تلگراف و تلفن از همه وزارتخانهها گرفتارتر است و به همین دلیل صبح به احمد آقا زنگ زدم و گفتم من به این وزارتخانه میروم. درنهایت به وزارت پست و تلگراف و تلفن رفتم و 12 سال هم آنجا ماندم.
غرضی در پاسخ به این سوال رنجبران که پرسید آیا وزیری که بعد از شما به وزارت نفت رفت، توانست توقعاتی که وجود داشت را برآورده کند یا خیر هم اینطور پاسخ داد: نه تنها نرسیدند، بلکه برعکس توقعاتشان هم اتفاق افتاد. من در شش ماهه نخست سال 64، 9 میلیارد تومان آوردم اما دوستان در شش ماهه دوم همان سال حتی موفق نشدند 1 میلیارد دلار بیاورند.
من برای منتظری مثل اولادش بودم
وی همچنین در پاسخ به این سوال که آیا با آیت الله منتظری ارتباط خاصی داشتید، گفت: من به عنوان اولاد ایشان حساب میشدم. ایشان امام جمعه نجف آباد بودند و من و محمد (منتظری) با دوچرخه به نمازجمعه ایشان میرفتیم.
وی ادامه داد: در ماجراهایی که در مورد آقای منتظری به وجود آمد، تلاشهای زیادی کردم، اما توفیقی به دست نیامد. خانواده هاشمی آنجا ملسط بودند. متاسفانه بعد از اتفاقات سال 54 اصفهان این توفیق را نداشتم که خانواده سید مهدی هاشمی را از خانواده منتظری سوا کنم. البته به جز ارتباط با سید مهدی هاشمی، مشکلات دیگری هم وجود داشت. امام حکومت ساز بود، اما بقیه حکومت ساز نبودند. نمیتوان حکومتسازی را رها کرد؛ آیا میتوان با دشمن حربی مثل منافقین رفاقت کرد؟ هنوز هم عدهای در این فکر هستند که اقتدار سیاسی ایران را از شکل بیاندازند. اقتدار سیاسی وظیفه حاکمیت است که باید از آن با منطق اسلام و انقلاب و مردم به خوبی دفاع کرد. مگر میشود حکومت را رها کرد؟ اگر سپاه تشکیل نشده بود، آیا اتفاقات امروز ِ مصر برای انقلاب ما نمیافتاد؟ قطعا میافتاد.
غرضی گفت: دشمن هنوز هم سرجایش است. دشمن هنوز هم در فکر تخریب تمام ِ قدرت سیاسی ایران است. باید ایستاد و مقابله کرد. باید با صحبت های چهارتا خبرنگار و شبکه تلویزیونی بیگانه حکومت سست شد؟ هرگز اینطور نیست.
وی با بیان اینکه همه گروههای سیاسی با جنگ مخالف بودند، ادامه داد: کسانی که با انقلاب نبودند ،با جنگ مخالف بودند. حمایت از جبهه به تنهایی کفایت نمیکند. اگر کسانی که میگفتند ما حامی جنگ هستیم به جبهه میرفتند، حرفشان درست بود. اما کدامشان رفتند و میدان داری کردند؟ کسی که می خواهد در میدان جنگ باشد، باید در میدان حضور داشته باشد. حمایت ِ خالی کفایت نمی کند. اگر پایان جنگ به این شکل شد دلیلش این بود که گروه های سیاسی نشسته بودند تا دیگران برایشان بجنگند. در نهایت هم امام وارد شدند و بحث مرصاد اتفاق افتاد. قدرت سیاسی آن است که در محل ِ موضع ِ تنازع از خودش عکس العمل نشان دهد. قدرت سیاسی این نیست که پشت رادیو، تلویزیون صحبت کند و در روزنامه بنویسد.
بعضی سیاسیون از جنگ خسته شده بودند، اما می گفتند مردم خسته اند
غرضی گفت: کسی که مملکت را به امید آینده رها می کند، قدرت سیاسی است؟ به تو گفتند برو بایست بجنگ، اما تو ایستادی تا کس دیگری بجنگد؟ اینطور که نمی شود. چطور باید مردم به مرصاد بریزند، اما از کسی خبری نشود؟ بعضی ها خودشان خسته شده بودند، اما می گفتند مردم خسته اند. خودشان توانایی نداشتند و می گفتند مردم دیگر توانایی ندارند. کسانی که در مرصاد کشته شدند خونشان رنگین تر از من و تو بود؟ این همه آدم در این کشور فداکاری کردند، بعد انصاف است که بگوییم مردم خسته شدند؟ متاسفانه کسی از جنگ حمایت نکرد.
وی افزود: سال 67 آقای نخست وزیر محترم رفت در منزل مخفی شد. امام به دنبالش فرستاد و گفت بیا، طوری نمی شود؛ این ها آدم های سیاسی اند؟ کسی کشور را رها میکند و در خانه مینشیند؟ تو مسولیت داری، باید بروی کشته شوی، نه این که بیایی بگویی نشد.
غرضی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود هم گفت: من معتقدم در همه زمینه ها توسعه راه حل کشور است. خوشبختانه توسعه در کشور جا افتاده و به عنوان عامل تثبیت جامعه پذیرفته شده است.
وی همچنین در مورد حضور در شورای شهر تهران، استعفا از آن و حضور در انتخابات مجلس ششم هم گفت: من توسط یک عده ای تشویق شدم که تو چون در شورای شهر رای آورده ای، قطعاً در مجلس هم رای خواهی آورد. چون مجلس می توانست کار ستادی بهتری انجام دهد، من از شورای شهر استعفا دادم و در انتخابات مجلس کاندیدا شدم. اما دلخوری ام از شورای شهر این بود که به جای کار روی مسائل شهر، آقایان می خواستند مسائل اسلام و انقلاب را حل کنند. این شد که دیدم ماندنم در شورای شهر فایده ای ندارد.
پایانی بدتر از انحلال را برای شورای شهر اول تهران پیش بینی می کردم
مهندس غرضی با بیان اینکه پایانی بدتر از انحلال را برای شورای شهر اول تهران پیش بینی می کردم، گفت: اتفاقاتی که در آنجا میافتاد خیلی خطرناک بود. اشخاص به صورت فردی در مقابل هم میایستادند و این بسیار خطرناک بود.
وزیر نفت دولت مقام معظم رهبری در مورد حضور در انتخابات ریاست جمهوری 92 هم اظهار داشت: اینکه میگویند از ابتدا مشخص بود من در انتخابات رای نمی آورم درست نبود. علت آمدن من این بود که قبل از سال 92 حس کردم کشور به شدت نسبت به جریان سیاسی و جریان انقلاب مایوس است. حداقل روزنامه ها، گروهها و رادیو و تلویزیون مدام حرفهای منفی میزدند و من حس کردم باید بیایم و حرفهای مثبت بزنم. یک نفر نتوانست با حرفهایی که من زدم مخالفت کند. اما این که چه اتفاقی افتاد که این حرفها طرفدار پیدا نکرد و تبدیل به رای نشد حرف دیگری است. آقای روحانی هم شبیه به من بود، اما من حاضر نیستم به کسی بگویم از من حمایت کنید تا من رای بیاورم.
روحانی، عکسالعمل به دولت احمدینژاد است
وی ادامه داد: دولت آقای هاشمی عکس العمل دولت آقای موسوی بود. دولت آقای خاتمی هم عکس العمل دولت آقای هاشمی و دولت آقای احمدی نژاد هم عکس العمل دولت آقای خاتمی بود. این دولت هم عکس العمل دولت آقای احمدینژاد است. کسانی که نمیخواستند احمدی نژاد باشد آمدند و به آقای روحانی رای دادند. به من گفتند داری چیکار میکنی؟ گفتم من از انقلاب دفاع میکنم نه از خودم، حرف من این است که به انقلاب رای دهید.
غرضی همچنین گفت: کسی جرات نمیکرد به من بگوید کناره گیری کن، کسانی که کاندیدا بودند چه برتری نسبت به من داشتند که به من بگویند برو کنار؟ شما اگر به عنوان یک شخصیت سیاسی بیایید و بگوید من به حرف فلانی کنارهگیری کردم، آیا دیگر جامعه میتواند شما را به عنوان شخصیت سیاسی قبول کند؟ این اتفاق در همین انتخابات افتاد و یکی از افراد گفت چون فلانی از من خواسته من از انتخابات کناره گیری میکنم. این موضوع در صورتی درست است که حزب فرد را معرفی کرده باشد، اما این اتفاق نیفتاده بود. آدم سیاسی که بگوید من به توصیه دیگران کار میکنم، در کشور جمهوری اسلامی ایران صاحب قدرت سیاسی نمیشود.
وی با بیان اینکه مسولیت را خود ِ انسان باید قبول کند، خاطرنشان کرد: این جامعه با تجارب اجتماعی زندگی کرده است. تجربه اجتماعی که در انتخابات 92 اتفاق افتاد، خیلی آموزنده بود. آقای روحانی بیاید و حرف من را رد کند و بگوید رای متعلق به خودم بود، من می گویم باشه قبول، ولی جواب مردم را بده! امیدوارم بتواند جواب مردم را بدهد و در دوره بعد هم موفق باشد. من برای کشور آبادانی و عزت می خواهم، حرفم شخصی نیست.
وی همچنین گفت: نسل ما انقلاب کرد، جنگید و سازندگی را آغاز کرد. نسل جوان است که باید این سه مرحله را تثبیت کند و اقتدار سیاسی را به تثبیت برساند. برای اقتدار سیاسی باید ظاهر شد. هرچه گوشه نشینی کنید، خلاف کرده اید. باید در میدان عمل گفت چه کار می توان انجام داد.
وی در ادامه در پاسخ به این سوال که چه شد وارد فعالیت های مبارزاتی شدید هم گفت: ما اگر به دنبال مهندسی هم رفتیم به این خاطر بود که بتوانیم حرفمان را بزنیم. در آن دوره مهندس عنوان سنگینی بود و ذهنیت من این بود که مهندس شویم تا بتوانیم کار اصلی خود را انجام دهیم. خانواده ما در اصفهان صاحب سلیقه و فعال بودند. ما دنبال ابزاری بودیم که بتوانیم با استفاده از آن در جامعه بگوییم اسلام و ایران حرف های زیادی برای گفتن دارند.
سید محمد غرضی بخش دیگری از «شناسنامه» در مورد کسانی که برای دوره دیدن به لبنان می آمدند هم خاطرنشان کرد: بیشترین کسانی که آمدند، از عوامل و عناصری بودند که بعداً در تشکیلات جمهوری اسلامی ایران عملکرد بسیار موفقی داشتند و توانایی های فوق العاده ای داشتند. یکی از این چهره های شاخص مرحوم محمد منتظری بود. کارهای عظیمی که در کشور انجام شده توسط همین گروه ها انجام شده است.
وی افزود: 2 اردیبهشت سال 58 با خانم دباغ به خدمت امام رسیدیم. من آنجا گفتم تنها چیزی که انقلاب را تهدید می کند، کودتاست. شما اجازه دهید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شود. همانجا امام به شورای انقلاب نامه ای نوشتند و سپاه پاسداران تشکیل شد.
غرضی ادامه داد: یک روزی ما هزار رزمنده را به فرانسه بردیم و اعتصاب راه انداختیم و این کشور را بهم زدیم. شاید امروز تصور این که برای هزار نفر بلیط تهیه شود و به فرانسه اعزام شوند و یک هفته اعتصاب غذا کنند و از امام و اسلام و انقلاب دفاع کنند، سخت باشد. اما این کار 35 سال پیش انجام شده است. استعداد منطقه ما خیلی بالاست. در منطقه خاورمیانه استعداد بسیار بالای انقلابی وجود دارد که شاید هنوز ده درصد از آن هم به کار گرفته نشده است.
سید محمد غرضی همچنین در مورد جذب و جدایی از سازمان مجاهدین هم گفت: مجموعه کسانی که در مقابل رژیم مبارزه می کردند، در گروه های متفرق از هم کار می کردند. من با کسانی که همکاری می کردم همه هم سن و سال بودیم و با هم آشنا بودیم و کار می کردیم. 15 خرداد را که دیدم احساس کردم جریان اجتماعی قوی تر از جریانات سیاسی است. من با این آقایان همراه و همکار و آشنا بودم، اما فاصله هایی هم با یکدیگر داشتیم. سال 46 که این ها به گروهی تشکیل شدند که کار منسجم انجام می دادند من حس کردم این نوع مبارزه ممکن است باعث ایجاد گرفتاری شود. اما همراه آن ها بودم و حتی با آن ها به زندان هم رفتم.
وی ادامه داد: بعد از اینکه اعتبار اجتماعی سازمان مجاهدین بالا رفت، دستهای داخلی و خارجی دست به یکی کردند و این سازمان را بهم ریختند. مهمترین کاری که انجام شد این بود که اختلاف ایدئولوژیکی را در سازمان مطرح کردند و بلافاصله هم این اعتبار اجتماعی شکست خورد. سازمان مجاهدین بعد از اینکه با جامعه مشکلات ایدئولوژیک پیدا کرد، دیگر اعتبار اجتماعی نداشت اما سازمان فعالیت میکرد و این حس را داشت که میتواند رهبری انقلاب را برعهده بگیرد.
نامزد انتخابات یازدهم ریاستجمهوری در مورد نخستین دیدار خود با امام هم گفت: سال 37 برای اولین بار امام را دیدم. مرحوم پدر من از مرحوم بروجردی تقلید می کردند. ایشان ما را به قم بردند تا ببینیم مرجع بعدی کیست. مرحوم امام جزو کسانی بودند که در این سفر خدمتشان رسیدیم و زمانی که 17 ساله بودم با امام آشنا شدم. سال40 که وارد دانشگاه شدم و فعالیت های مبارزاتی را آغاز کردم خیلی به امام علاقمند شدم.
از 15 خرداد 42 به این طرف مطمئن بودم رژیم ساقط میشود
وی ادامه داد: من از 15 خرداد 42 به این ذهنیت رسیده بودم که این حکومت قطعاً ساقط خواهد شد. از مرگ مرحوم شریعتی و مرحوم آقا مصطفی به بعد دیگر به اطمینان رسیدم که حکومت شاه سرنگون خواهد شد. شما به یکباره ملاحظه کردید که شاه که عقد اخوت سنگینی با هویدا بسته بود او را با فشار عزل می کند. این در حکومتی که اقتدار زیادی از خود نشان می داد کار عادی نبود و تحت فشارهای اجتماعی صورت گرفت. این اتفاقات که می افتاد من بیشتر به نابودی این رژیم مطمئن می شدم.
غرضی گفت: امام فقط به ایران فکر نمی کردند و خیلی بزرگتر می اندیشیدند. آقا مصطفی تمام وزرای کشورهای ایران، افغانستان، پاکستان، عراق، ترکیه، لبنان، سوریه و... را می شناختند و با هدایت های امام، آدمهای صاحب نام این کشورها را میشناختند. من در تمام تاریخ هیچ بیتی را مثل بیت امام در شناسایی حکومتهای اطراف نمیشناسم. فکر میکنم امام یک مقدار مظلوم واقع شد. حدود سال 66 بود که فردی خدمت امام نشست و گفت آقا دنیا به دو قسمت شرق و غرب تقسیم شده، تا آمد حرفش را ادامه دهد و بگوید شما یا با غربیها بسازید یا با شرقیها، امام فرمودند پس اسلام چی؟ این افق فکری امام در سال 66 است. زمانی که ما گرفتار جنگ هستیم و مشکلات زیادی داریم. من در عمرم کسی را ندیدم که بتواند به امام رهنمود دهد. هر کسی آمد تا به امام رهنمود دهد، امام آن را تبدیل به گلوله آتشی کرد که به وسیله آن اهداف خود را دنبال میکرد.
وی افزود: امام شخصیتی بود که تمام پدیدههای اجتماعی را به نفع خود مصادره کرد و تمام اتفاقات اجتماعی را به نفع ملت ایران تحلیل کرد که این مسائل در نهایت منجر به استقرار یک حکومت مستحکم شده است.
غرضی همچنین گفت: در این روزها میبینم بعضی از اشخاص بیگانه میگویند امام با ما مشورت کردند که به ایران بروم یا نه و... حالا دیگر امام نیست و هر کسی یک چیزی میگوید اما کسی که پدیده را به وجود آورده و پای آن ایستاده، یک حکومت را ساقط و یک حکومت دیگری را جایگزین کرده نمیتواند تابع افراد باشد.
سید محمد غرضی در مورد روز 12 بهمن هم اظهار داشت: وقتی بحث حضور امام در ایران مطرح شد، احمد آقا گفتند غرضی تو به سوریه برو و منزلی اجاره کن تا اگر هواپیما نتوانست در فرودگاه ایران بنشیند، ما به سوریه بیاییم. آن روز مسولیت من این بود.
وی در ادامه مصاحبه تلویزیونی خود در واکنش به این که گفته میشود شما حکم بازداشت فرزند آیتالله طالقانی را انجام دادید هم گفت: باید تفحص بیشتری در این مورد انجام شود. من در آن زمان در سپاه مسولیت داشتم. یک عدهای مجتبی را گرفتند و به سپاه آوردند، معروف بود که مجتبی عضو گروه منافقین است، به همین دلیل یک عدهای او را در مقابل سفارت فلسطین گرفتند و به سپاه آوردند و به من تحویل دادند. آقا زادههای مرحوم طالقانی آمدند و گفتند نزد آقای طالقانی برویم. ایشان من را میشناختند، من بیش از 20 سال با ایشان کار کرده بودم و با هم آشنا بودم. ایشان فرمودند مجتبی نزد شماست؟ گفتم بله آقا. ما فکر کردیم این آدمی است که مشکلات زیادی داشته و به شما نامه نوشته. ایشان به من فرمودند مجتبی الان 20 روز است که به خانه ما آمده و نمازش را هم میخواند. ای کاش به من میگفتید.
آقای طالقانی دستور داد مرا به زندان ببرند
غرضی افزود: تا صبح اتفاقات زیادی افتاد. مرحوم طالقانی به دادستان گفتند غرضی را به زندان ببر. ما هم به زندان رفتیم. صبح حضرت امام از طریق اخبار متوجه شرایط شدند. ایشان از آقای جنتی و عراقی جویای مساله می شوند که به ایشان می گویند غرضی مجتبی طالقانی را دستگیر کرده است. امام می فرمایند غرضی کیه؟ آقای عراقی می گویند حیدری خودمان است. امام آقای اشراقی را صدا می زنند و از او می خواهند من را از زندان بیرون بیاورند.
وی همچنین گفت: البته همان شبی که من به دیدار آقای طالقانی رفتم، ایشان گفتند بگویید مجتبی را بیاورند. من هم گفتم چشم و به بچه های سپاه گفتم و مجتبی را همانجا تحویل آقای طالقانی دادیم.
غرضی ادامه داد: بعد از این مساله بود که آقای طالقانی از تهران خارج شدند. حضرت امام به من فرمودند برو به آقای بهشتی بگو که بروند و آقای طالقانی را بیاورند. اما آقای بهشتی موفق به این کار نشد و در نهایت آقای اشراقی رفتند و آقای طالقانی را برداشتند و به قم رفتند.
هر کس "آقا زاده" است، لزوما آدم بدی نیست
سیدمحمدغرضی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد پدیده آقازاده ها که از ابتدای انقلاب وجود داشته، اینطور گفت: حیف است که ما آقازاده های در خدمت انقلاب را فراموش کنیم. آقا مصطفی و احمدآقا دو تن از این افراد بودند که تاثیر زیادی در انقلاب داشتند. امروز چقدر آقازاده موثر در این کشور داریم که هیچ خلافی انجام نداده اند. چند تا از این آقازاده ها هستند که اقداماتی انجام داده اند و این تصور را ایجاد کرده اند که هرکس آقازاده باشد آدم بدی است در صورتی که این نگاه ِ درستی نیست.
وی در ادامه در مورد دوره حضور خود در خوزستان هم گفت: بنی صدر چشم دیدن ما را نداشت. او اهل جنگ نبود، فرمانده هایش می گفتند زمین می دهیم، زمان می خریم! اما ما حاضر نبودیم این حرف ها را قبول کنیم، بنابر این ما خودمان می جنگیدیم. به محض این که من در رادیو گفتم عراق در حال نزدیک شدن به اهواز است، 200 هزار نفر از مردم همراه من آمدند و جلوی دشمن ایستادند و در نهایت باعث عقب نشینی عراقی ها شدند. هیچ چیز نمی تواند جلوی این ملت را بگیرد. این ملت با خارجی و دشمن داخلی نمی سازد.
غرضی در واکنش به این صحبت مجری برنامه که گفت شما بعد از آقای ولایتی برای نخست وزیری آقای خامنه ای معرفی شدید که فقط 60 رای آوردید هم گفت: 60 رای درست نیست. امام با نخست وزیر شدن من موافقت کردند، اما یک عده ای مخالف این موضوع بودند. در نهایت آقای خامنه ای من را معرفی کردند اما حزب جمهوری اسلامی و آقای هاشمی مخالف این موضوع بودند. آقای هاشمی که در آن زمان رئیس مجلس بود صبح به مجلس رفت و گفت فلانی هست، فلانی (نفر بعدی) هم می خواهد نخست وزیر شود. در نهایت آقای هاشمی نزد حضرت امام آمدند و گفتند غرضی 60 تا رای دارد و فلانی 80 رای! در نهایت هم بدون هیچ بحثی اتفاقات رقم خورد.
سید محمد غرضی در مورد دوران حضور خود در وزارت نفت هم خاطرنشان کرد: علت این که به من گفتند به وزارت نفت برو، این بود که به تعدادی از دوستان پیشنهاد حضور در این وزارتخانه ارائه شده بود که آن ها نپذیرفته بودند. به من گفتند و من هم گفتم اطلاعات نفتی ام خوب است و قبول می کنم. زمانی که به این وزارتخانه رفتم، درگیری شدیدی را با عربستان آغاز کردیم. وقتی من رفتم روزی 300 هزار بشکه نفت فروش می رفت در حالی که عربستان بیش از 10 میلیون بشکه نفت می فروخت. من در اوپک این بحث را به جریان انداختم که باید از 24 میلیون بشکه به 16 میلیون بشکه برسیم. بعد از درگیری شدید با عربستان، آن ها به 4 میلیون و نیم بشکه نفت رسیدند و ما هم از 300 هزار بشکه به 2 میلیون و 400 هزار بشکه نفت رسیدیم.
وی افزود: در آن زمان به آقای بهزاد نبوی هم پیشنهاد شده بود که وزیر نفت شوند، اما قبول نکرده بودند. آن زمان ایشان معاون نخست وزیر بود و تشخصیشان این بود که وزارتخانه به صلاحشان نیست.
غرضی در پاسخ به این سوال که می توان زمان شما را با وضعیت تحریم های فعلی مقایسه کرد گفت: احمد آقا به من گفتند نفت نمی خرند! گفتم دست من بشکند اگر نتوانم در دنیایی که روزی 60 میلیون بشکه نفت مصرف می شود، 2میلیون بشکه نفت بفروشم. اما الان روزی 110 میلیون بشکه نفت در دنیا فروش می رود! جوابتان را گرفتید؟
هاشمی و میرحسین مخالف حضور من در وزارت نفت بودند
سید محمد غرضی همچنین در مورد عدم حضور در وزارت نفت دولت ِ آیت الله خامنهای هم گفت: آقای هاشمی و آقای مهندس موسوی مخالف ماندن من در وزارت نفت بودند. آقای هاشمی خدمت امام رفتند و گفتند ما برای ادامه جنگ به 140 میلیارد دلار نیازمندیم و غرضی 20 میلیارد دلار بیشتر نمی آورد. آقای نخست وزیر هم همین موضوع را به احمد آقا گفتند. امام من را صدا کردند، من هم عرض کردم بیش از این در نمیآید. احمد آقا به من فرموند امام در طول عمر خود از کسی تقاضا نکردند که بیاید تا با او صحبت کنند. دو مورد این اتفاق افتاد که یکی از آنها در مورد تو بود. در نهایت امام فرمودند آقای نخست وزیر میگوید من میخواهم وزارت نفت و وزارت کشور در اختیار خودم باشد. من هم گفتم همه چیز در اختیار شماست.
وی ادامه داد: بعد از اینکه من از وزارت نفت خارج شدم، مرحوم آیتالله منتظری خدمت امام آمدند و گفتند غرضی اگر در نفت هم نیست، جای دیگری از دولت باشد. امام به احمد آقا فرمودند که به غرضی بگویید هر وزارتخانهای میخواهد برود، برود. احمد آقا ساعت 10 شب به من زنگ زد و پیام امام را رساند و من هم اجازه خواستم تا صبح فکر کنم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که وزارت پست و تلگراف و تلفن از همه وزارتخانهها گرفتارتر است و به همین دلیل صبح به احمد آقا زنگ زدم و گفتم من به این وزارتخانه میروم. درنهایت به وزارت پست و تلگراف و تلفن رفتم و 12 سال هم آنجا ماندم.
غرضی در پاسخ به این سوال رنجبران که پرسید آیا وزیری که بعد از شما به وزارت نفت رفت، توانست توقعاتی که وجود داشت را برآورده کند یا خیر هم اینطور پاسخ داد: نه تنها نرسیدند، بلکه برعکس توقعاتشان هم اتفاق افتاد. من در شش ماهه نخست سال 64، 9 میلیارد تومان آوردم اما دوستان در شش ماهه دوم همان سال حتی موفق نشدند 1 میلیارد دلار بیاورند.
من برای منتظری مثل اولادش بودم
وی همچنین در پاسخ به این سوال که آیا با آیت الله منتظری ارتباط خاصی داشتید، گفت: من به عنوان اولاد ایشان حساب میشدم. ایشان امام جمعه نجف آباد بودند و من و محمد (منتظری) با دوچرخه به نمازجمعه ایشان میرفتیم.
وی ادامه داد: در ماجراهایی که در مورد آقای منتظری به وجود آمد، تلاشهای زیادی کردم، اما توفیقی به دست نیامد. خانواده هاشمی آنجا ملسط بودند. متاسفانه بعد از اتفاقات سال 54 اصفهان این توفیق را نداشتم که خانواده سید مهدی هاشمی را از خانواده منتظری سوا کنم. البته به جز ارتباط با سید مهدی هاشمی، مشکلات دیگری هم وجود داشت. امام حکومت ساز بود، اما بقیه حکومت ساز نبودند. نمیتوان حکومتسازی را رها کرد؛ آیا میتوان با دشمن حربی مثل منافقین رفاقت کرد؟ هنوز هم عدهای در این فکر هستند که اقتدار سیاسی ایران را از شکل بیاندازند. اقتدار سیاسی وظیفه حاکمیت است که باید از آن با منطق اسلام و انقلاب و مردم به خوبی دفاع کرد. مگر میشود حکومت را رها کرد؟ اگر سپاه تشکیل نشده بود، آیا اتفاقات امروز ِ مصر برای انقلاب ما نمیافتاد؟ قطعا میافتاد.
غرضی گفت: دشمن هنوز هم سرجایش است. دشمن هنوز هم در فکر تخریب تمام ِ قدرت سیاسی ایران است. باید ایستاد و مقابله کرد. باید با صحبت های چهارتا خبرنگار و شبکه تلویزیونی بیگانه حکومت سست شد؟ هرگز اینطور نیست.
وی با بیان اینکه همه گروههای سیاسی با جنگ مخالف بودند، ادامه داد: کسانی که با انقلاب نبودند ،با جنگ مخالف بودند. حمایت از جبهه به تنهایی کفایت نمیکند. اگر کسانی که میگفتند ما حامی جنگ هستیم به جبهه میرفتند، حرفشان درست بود. اما کدامشان رفتند و میدان داری کردند؟ کسی که می خواهد در میدان جنگ باشد، باید در میدان حضور داشته باشد. حمایت ِ خالی کفایت نمی کند. اگر پایان جنگ به این شکل شد دلیلش این بود که گروه های سیاسی نشسته بودند تا دیگران برایشان بجنگند. در نهایت هم امام وارد شدند و بحث مرصاد اتفاق افتاد. قدرت سیاسی آن است که در محل ِ موضع ِ تنازع از خودش عکس العمل نشان دهد. قدرت سیاسی این نیست که پشت رادیو، تلویزیون صحبت کند و در روزنامه بنویسد.
بعضی سیاسیون از جنگ خسته شده بودند، اما می گفتند مردم خسته اند
غرضی گفت: کسی که مملکت را به امید آینده رها می کند، قدرت سیاسی است؟ به تو گفتند برو بایست بجنگ، اما تو ایستادی تا کس دیگری بجنگد؟ اینطور که نمی شود. چطور باید مردم به مرصاد بریزند، اما از کسی خبری نشود؟ بعضی ها خودشان خسته شده بودند، اما می گفتند مردم خسته اند. خودشان توانایی نداشتند و می گفتند مردم دیگر توانایی ندارند. کسانی که در مرصاد کشته شدند خونشان رنگین تر از من و تو بود؟ این همه آدم در این کشور فداکاری کردند، بعد انصاف است که بگوییم مردم خسته شدند؟ متاسفانه کسی از جنگ حمایت نکرد.
وی افزود: سال 67 آقای نخست وزیر محترم رفت در منزل مخفی شد. امام به دنبالش فرستاد و گفت بیا، طوری نمی شود؛ این ها آدم های سیاسی اند؟ کسی کشور را رها میکند و در خانه مینشیند؟ تو مسولیت داری، باید بروی کشته شوی، نه این که بیایی بگویی نشد.
غرضی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود هم گفت: من معتقدم در همه زمینه ها توسعه راه حل کشور است. خوشبختانه توسعه در کشور جا افتاده و به عنوان عامل تثبیت جامعه پذیرفته شده است.
وی همچنین در مورد حضور در شورای شهر تهران، استعفا از آن و حضور در انتخابات مجلس ششم هم گفت: من توسط یک عده ای تشویق شدم که تو چون در شورای شهر رای آورده ای، قطعاً در مجلس هم رای خواهی آورد. چون مجلس می توانست کار ستادی بهتری انجام دهد، من از شورای شهر استعفا دادم و در انتخابات مجلس کاندیدا شدم. اما دلخوری ام از شورای شهر این بود که به جای کار روی مسائل شهر، آقایان می خواستند مسائل اسلام و انقلاب را حل کنند. این شد که دیدم ماندنم در شورای شهر فایده ای ندارد.
پایانی بدتر از انحلال را برای شورای شهر اول تهران پیش بینی می کردم
مهندس غرضی با بیان اینکه پایانی بدتر از انحلال را برای شورای شهر اول تهران پیش بینی می کردم، گفت: اتفاقاتی که در آنجا میافتاد خیلی خطرناک بود. اشخاص به صورت فردی در مقابل هم میایستادند و این بسیار خطرناک بود.
وزیر نفت دولت مقام معظم رهبری در مورد حضور در انتخابات ریاست جمهوری 92 هم اظهار داشت: اینکه میگویند از ابتدا مشخص بود من در انتخابات رای نمی آورم درست نبود. علت آمدن من این بود که قبل از سال 92 حس کردم کشور به شدت نسبت به جریان سیاسی و جریان انقلاب مایوس است. حداقل روزنامه ها، گروهها و رادیو و تلویزیون مدام حرفهای منفی میزدند و من حس کردم باید بیایم و حرفهای مثبت بزنم. یک نفر نتوانست با حرفهایی که من زدم مخالفت کند. اما این که چه اتفاقی افتاد که این حرفها طرفدار پیدا نکرد و تبدیل به رای نشد حرف دیگری است. آقای روحانی هم شبیه به من بود، اما من حاضر نیستم به کسی بگویم از من حمایت کنید تا من رای بیاورم.
روحانی، عکسالعمل به دولت احمدینژاد است
وی ادامه داد: دولت آقای هاشمی عکس العمل دولت آقای موسوی بود. دولت آقای خاتمی هم عکس العمل دولت آقای هاشمی و دولت آقای احمدی نژاد هم عکس العمل دولت آقای خاتمی بود. این دولت هم عکس العمل دولت آقای احمدینژاد است. کسانی که نمیخواستند احمدی نژاد باشد آمدند و به آقای روحانی رای دادند. به من گفتند داری چیکار میکنی؟ گفتم من از انقلاب دفاع میکنم نه از خودم، حرف من این است که به انقلاب رای دهید.
غرضی همچنین گفت: کسی جرات نمیکرد به من بگوید کناره گیری کن، کسانی که کاندیدا بودند چه برتری نسبت به من داشتند که به من بگویند برو کنار؟ شما اگر به عنوان یک شخصیت سیاسی بیایید و بگوید من به حرف فلانی کنارهگیری کردم، آیا دیگر جامعه میتواند شما را به عنوان شخصیت سیاسی قبول کند؟ این اتفاق در همین انتخابات افتاد و یکی از افراد گفت چون فلانی از من خواسته من از انتخابات کناره گیری میکنم. این موضوع در صورتی درست است که حزب فرد را معرفی کرده باشد، اما این اتفاق نیفتاده بود. آدم سیاسی که بگوید من به توصیه دیگران کار میکنم، در کشور جمهوری اسلامی ایران صاحب قدرت سیاسی نمیشود.
وی با بیان اینکه مسولیت را خود ِ انسان باید قبول کند، خاطرنشان کرد: این جامعه با تجارب اجتماعی زندگی کرده است. تجربه اجتماعی که در انتخابات 92 اتفاق افتاد، خیلی آموزنده بود. آقای روحانی بیاید و حرف من را رد کند و بگوید رای متعلق به خودم بود، من می گویم باشه قبول، ولی جواب مردم را بده! امیدوارم بتواند جواب مردم را بدهد و در دوره بعد هم موفق باشد. من برای کشور آبادانی و عزت می خواهم، حرفم شخصی نیست.
وی همچنین گفت: نسل ما انقلاب کرد، جنگید و سازندگی را آغاز کرد. نسل جوان است که باید این سه مرحله را تثبیت کند و اقتدار سیاسی را به تثبیت برساند. برای اقتدار سیاسی باید ظاهر شد. هرچه گوشه نشینی کنید، خلاف کرده اید. باید در میدان عمل گفت چه کار می توان انجام داد.