گروه ورزشی مشرق - وقتی با چادر و تمثال مقام معظم رهبری روی سکو رفت، نگاهها را به خود معطوف کرد. "سمیه حیدری" که نوید اتفاقاتی بزرگ را در جودو بانوان میداد، این روزها درگیر اختلافاتی با فدراسیون جودو شده که تأسفبرانگیز است.
او که باید خود را آماده بازیهای آسیایی کره جنوبی کند، درگیر و دار دعوایی است که این روزها بیشتر جودو کشور، درگیرش است. او که خواهرش "سميرا" هم از قهرمانان جودو بانوان کشور است نیز از وضعیت فدراسیون ناراضی است و حرفهایی دارد که میخوانید:
از زندگي خودتان شروع کنیم.
"سمیه حیدری" هستم. حدود 13 سال است جودو را به شکل حرفهای کار میکنم. تقریباً 12 سال است عضو تیم ملی هستم و عناوین مختلفی هم را کسب کردهام. این اتفاقات نیز با وجود تمام مشکلاتی که در ورزش بانوان و فدراسیون جودو وجود دارد، اتفاق افتاده است.
به غیر از ورزش، اشتغال دیگری هم دارید یا ورزش به صورت کامل وقتتان را گرفته است؟
در این چند سال فقط ورزش کردم چون هدفم المپیک بوده است. برای حضور در المپیک لندن هم خیلی برنامهریزی کرده بودم ولی متأسفانه در حوزه بانوان سرمایهگذاری نمیشود. حتی نتوانستم یک مسابقه آسیایی بروم که بتوانم تحلیل کنم در چه وضعی قرار دارم. اصلاً در حوزه بانوان سرمایهگذاری نمیکنند.
از ابتدا هم هدفتان رسیدن به المپیک بود؟
از اولی که ورزش را شروع کردم، هدفم مدال المپیک بود و اینکه بتوانم پرچم کشورم را در مسابقات آسیایی و جهانی به اهتزاز در بیاورم. همه زندگیام را گذاشتهام در این زمینه؛ وقت و انرژی و همه چیز. من درس نخواندم. سر کار نرفتم. همه هزینههایم را خانوادهام پرداخت میکنند. فقط تمرین میکنم و کار دیگری ندارم.
در مسابقات جهانی، سوم شدید و بنری در دست گرفتید که منقش به تصویر مقام معظم رهبری بود..
گفتم که مرا به هیچ میدان خارجی اعزام نمیکردند. البته خودم میدانستم مدال می آورم. به هر مسؤولی در فدراسیون این موضوع را میگفتم، انگار دوست نداشتند خانمها مدال بیاورند یا به هر دلیل دیگری، اجازه نمیدادند اعزام شوم. با این تضمین که در این رقابتها قطعاً مدال میآورم، فدراسیون مجبور شد مرا اعزام کند چرا که هزینه را نیز خودم قبول کردم!
يعني خودتان هزینه مسابقات جهانی را که رفتید، پرداخت کردید؟
بله! هزینه جهانی ترکیه با خودم بود. مسابقات آسیایی هم هزینههایش با کمیته ملی المپیک بود. فدراسیون جودو هزینهای نداد. بعد مسابقات جهانی ترکیه هم که رفتم، هزینهاش برعهده خودم بود. من رفتم به مسابقات جهانی ترکیه و دوست داشتم مدال طلا بگیرم. فینال را هم نگاه کنید تا بدانید که کاملاً در حقم ناداوری شد. یعنی جودوکار ازبکستان باید از زمین اخراج میشد اما با یک ناداوری واضح، مدال طلا را از من گرفتند. نیت داشتم که مدال طلایم را به حضرت آقا تقدیم کنم که متأسفانه نگذاشتند طلا بگیرم و نقرهام را به ایشان تقدیم کردم. خیلی نذر داشتم تا بتوانم دل حضرت زینب(س) را شاد کنم. نیت کرده بودم که به کمک حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب(س) بتوانم با چادر روی سکو بروم. بعد از 20 دقیقه موفق شدم؛ یعنی خدا کمک کرد با چادر روی سکو بروم. مسابقات جهانی پنج ماه بعد در کره جنوبی بود. در این مدت هیچ کس از من حمایت نکرد و فقط دلم به لطف مقام معظم رهبری خوش بود و حمایتشان.
چه حمایتی از سوی ایشان صورت می گرفت؟
از طرف دفتر ایشان مورد تقدیر و حمایت قرار گرفتم. خود آقا هم یک نامه مرقوم کرده بودند. ایشان خيلي نسبت به بانوان لطف دارند. دست حضرت آقا را میبوسم. حاضرم عمرم را فدای رهبرم کنم. آنقدر رهبرم را دوست دارم که حاضرم جانم را فدایشان کنم. واقعاً هم در این مدت فقط ایشان بودند که مرا حمایت کردند. من هم به خاطر اینکه به هر طریقی بتوانم جواب زحمتهایشان را بدهم یا بار دیگر بتوانم حداقل دلشان را شاد کنم، همه توانم را گذاشتم. هنوزم که هنوز است دوست دارم مدال المپیک را به ایشان تقدیم کنم.
این اقدام شما چه بازخورد بینالمللی داشت؟ واکنش خارجیها چه بود؟
زمانی که تمثالی از حضرت آقا روی سکو در دستم بود، خیلی از رسانههای خارجی و محلی انعکاس دادند. حتی بعد از اهدای مدال، خیلی از تماشاگران ایرانی که در سالن بودند، با من و عکس حضرت آقا عکس گرفتند. خارجیها احترام خاصی نسبت به این عکس داشتند. آنها به یک روحانی که جایگاه بالایی هم در ایران دارد، احترام خاصی میگذارند. حتی یک طرف عکس حضرت آقا را خودشان میگرفتند و یک طرف را من میگرفتم. واقعاً خیلی خوشحالم که توانستم این کار را انجام بدهم. این تنها چیزی است که دربارهاش به خودم افتخار میکنم. اصلا مدل برای من مهم نبود. مهم این بود که بتوان پرچم کشورم را بالا ببرم و حرکتی انجام بدهم.
گویا اکنون در داخل کشور دچار مشکل شده و از مسابقات کشوری هم حذف شدهاید. ماجرا چیست؟
بعد از مسابقات که به ایران آمدم، فدراسیون حتی هزینه سفرم را نپرداخت که همین مرا ناراحت کرد. خانواده من چقدر میتواند خرج کند؛ در صورتی که فدراسیون جودو حتی یک هزار تومانی به من پرداخت نمیکند. آنها حتی عنوان نمیکنند که من ورزشکارشان هستم. حالت خوب است یا حالت بد است؟ تمرین میکنی یا تمرین نمیکنی؟ هيچ؛ واقعا نمیدانم فدراسیون چرا با اين طور رفتار میکند.
و امروز هم که برای رقابتهای کشوری پذیرش نشدید. دلیلش چه بوده؟
گفتند دانشجوی تهران هستی! گفتم اصلاً دانشجو نیستم. نقریبا پنج یا شش سال پیش، از دانشگاه شهرکرد استان چهار محال بختیاری فارغالتحصیل شدم. اصلاً دانشجو نیستم. بعد گفتند در لیگ شرکت کردی! گفتم در لیگ که میتوان از هر جا شرکت کرد. از استان چهارمحال و بختیاری بودم؛ اما تیم مقاومت تهران مرا خواست. من هم با این تیم در مسابقات شرکت کردم. گفتند اصلاً شما باید تهران باشی و نباید برای چهارمحال بازی کنی! ماجراهای دیگری هم بود که سرانجام وزنکشی کردیم و پذیرش شدم و قرعهکشی هم شد؛ اما یک دفعه گفتند خانمها سمیه و سمیرا حیدری باید حذف شوند. بعد شورای فنی جلسه میگیرند. من اصلاً شورای فنی فدراسیون را قبول ندارم. خودم اول، عضو این شورا بودم و بدون هیچ دلیلی مرا کنار گذاشتند. اینکه علتش چه بود، نمیدانم. از سویی، برخی اعضا اصلاً حضور نداشتند. باقی نیز به دستور آقاي میراسماعیلی، یک رأی داده بودند که خواهران حیدری نباید در مسابقات شرکت کنند! یک و نیم نصفه شب بود که مرا بیدار کردند و گفتند حذفید. شما و خواهرتان همين الان باید خوابگاه را ترک کنید!
این خبر را چه کسي به شما داد؟
سرپرست تیم، خانم اسلامی. ایشان که این ماجرا را دیدند، گفتند ما کل تیم را میبریم چون چهار بازیکن داریم که چهار طلا میگیرند. آنها میخواهند تیم لرستان را اول کنند که دقیقاً هم به این شکل بود. وقتی من و خواهرم را حذف کردند، دو طلا را از ما گرفتند و شبش هم ساعت یک و نیم شب بود که حال من بد شد؛ ناراحت شدم که من و خواهرم را حذف کردند. از لحاظ روحی خیلی به هم ریختم که میتوانم بگویم در آن سرما یک شوک عصبی به من وارد شد، دیگر متوجه نشدم و دیدم در آمبولانس هستم.
گويا آقای رستگار (رئیس فدراسیون جودو) گفته که از شما ناراحت است و خانم شهریان (معاون ورزش بانوان وزارت ورزش) هم عنوان داشته مشکل را حل خواهد کرد؛ اما به این شرط که مصاحبه نکنید.
ایشان گفتند مصاحبه نکنید تا بهانه دست کسی نداشته باشید. ایشان خیلی از من حمایت کردند، گفتند سرمایه مملکت هستید و حیف است.
گویا برای اولین بار نیست که حذف میشوید. قبلاً هم این اتفاق برایتان افتاده است؟
آن وقت هم به خاطر خانمی که همشهری آقای میراسماعیلی بود، این اتفاق افتاد!
پس مثل اینکه دعوای شما با آقای میراسماعیلی طول و دراز دارد..
از قدیم بوده است. قبلاً که نمیدانستم؛ ولی الان متوجه شدم که اتفاقهایی افتاده است؛ مثلاً به مسابقات ازبکستان اعزام شدیم و ایشان به همشهریهایش لباس داد اما به من نداد! خدا شاهد است که هیچ پولی نداشتم تا هزینه کنم؛ اما مجبور شدم آن موقع یک میلیون و دویست تومان تهيه کنم و لباس بخرم. خيلي سختی کشیدم.
با این تفاصیل، برنامهتان برای آینده چیست؟
از وزیر ورزش درخواست میکنم فکری به حال فدراسیون جودو بکند. آقای رستگار چند سال ایران نبوده و با فضا آشنا نیست. آقای میراسماعیلی دارند برای حوزه بانوان جودو تصمیم میگیرد. خانم میری نقش خاصی ندارد. ایشان هم فقط یک هدف دارد؛ قهرمانی تیم لرستان. با شخصیت بانوان بازی میکنند. باید به این شکل حذف شوم؟ چون محجبهام باید با من این کار را بکنند؟ چرا آخر؟
الان تمرین دارید؟
من هنوز هم حالم خوب نیست. دست و پایم حس ندارد. هنوز دکتر میروم. هدفم المپیک است. پیشاپیش مدالم را به آقا تقدیم کردم چون میدانم مدال می آورم. میدانم طلای بازیهای آسیایی را میآورم. میدانم سهمیه المپیک میآورم چون واقعاً زحمت کشیدم. من همه چیزم را برای برای جودو و کشورم گذاشتهام.
خانم حیدری! ما برای شما آرزوی موفقیت میکنیم. اگر نکته پایانی هست، بفرمایید.
درخواستم از رسانهها این است که ما را حمایت کنند. الان یک خانمی را مسؤول گذاشتهاند که اصلاً نمیداند جودو چیست. فقط از دیگران خط میگیرد. من شخصی را ترجيح ميدهم که دلسوز ورزش بانوان باشد.
شما پیشنهادی دارید برای این موضوع؟
خواهشم این است که ورزش بانوان را از آقایان جدا کنند؛ یعنی دست آقایان را کوتاه کنند. هر کاری میکنیم باید به یک آقا رجوع کنیم. ما از لحاظ اخلاقی و همه چیز با آقایان متفاوتیم؛ به خصوص جودو که مثل کشتی است که آقا نباید دخالت کند .واقعاً جودو کاملاً نابود شده است. یک رشته ورزشی که میتواند هفت سهمیه المپیک بانوان کسب کند، قربانی آقای میراسماعیلی شده است.
او که باید خود را آماده بازیهای آسیایی کره جنوبی کند، درگیر و دار دعوایی است که این روزها بیشتر جودو کشور، درگیرش است. او که خواهرش "سميرا" هم از قهرمانان جودو بانوان کشور است نیز از وضعیت فدراسیون ناراضی است و حرفهایی دارد که میخوانید:
از زندگي خودتان شروع کنیم.
"سمیه حیدری" هستم. حدود 13 سال است جودو را به شکل حرفهای کار میکنم. تقریباً 12 سال است عضو تیم ملی هستم و عناوین مختلفی هم را کسب کردهام. این اتفاقات نیز با وجود تمام مشکلاتی که در ورزش بانوان و فدراسیون جودو وجود دارد، اتفاق افتاده است.
به غیر از ورزش، اشتغال دیگری هم دارید یا ورزش به صورت کامل وقتتان را گرفته است؟
در این چند سال فقط ورزش کردم چون هدفم المپیک بوده است. برای حضور در المپیک لندن هم خیلی برنامهریزی کرده بودم ولی متأسفانه در حوزه بانوان سرمایهگذاری نمیشود. حتی نتوانستم یک مسابقه آسیایی بروم که بتوانم تحلیل کنم در چه وضعی قرار دارم. اصلاً در حوزه بانوان سرمایهگذاری نمیکنند.
از ابتدا هم هدفتان رسیدن به المپیک بود؟
از اولی که ورزش را شروع کردم، هدفم مدال المپیک بود و اینکه بتوانم پرچم کشورم را در مسابقات آسیایی و جهانی به اهتزاز در بیاورم. همه زندگیام را گذاشتهام در این زمینه؛ وقت و انرژی و همه چیز. من درس نخواندم. سر کار نرفتم. همه هزینههایم را خانوادهام پرداخت میکنند. فقط تمرین میکنم و کار دیگری ندارم.
گفتم که مرا به هیچ میدان خارجی اعزام نمیکردند. البته خودم میدانستم مدال می آورم. به هر مسؤولی در فدراسیون این موضوع را میگفتم، انگار دوست نداشتند خانمها مدال بیاورند یا به هر دلیل دیگری، اجازه نمیدادند اعزام شوم. با این تضمین که در این رقابتها قطعاً مدال میآورم، فدراسیون مجبور شد مرا اعزام کند چرا که هزینه را نیز خودم قبول کردم!
بله! هزینه جهانی ترکیه با خودم بود. مسابقات آسیایی هم هزینههایش با کمیته ملی المپیک بود. فدراسیون جودو هزینهای نداد. بعد مسابقات جهانی ترکیه هم که رفتم، هزینهاش برعهده خودم بود. من رفتم به مسابقات جهانی ترکیه و دوست داشتم مدال طلا بگیرم. فینال را هم نگاه کنید تا بدانید که کاملاً در حقم ناداوری شد. یعنی جودوکار ازبکستان باید از زمین اخراج میشد اما با یک ناداوری واضح، مدال طلا را از من گرفتند. نیت داشتم که مدال طلایم را به حضرت آقا تقدیم کنم که متأسفانه نگذاشتند طلا بگیرم و نقرهام را به ایشان تقدیم کردم. خیلی نذر داشتم تا بتوانم دل حضرت زینب(س) را شاد کنم. نیت کرده بودم که به کمک حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب(س) بتوانم با چادر روی سکو بروم. بعد از 20 دقیقه موفق شدم؛ یعنی خدا کمک کرد با چادر روی سکو بروم. مسابقات جهانی پنج ماه بعد در کره جنوبی بود. در این مدت هیچ کس از من حمایت نکرد و فقط دلم به لطف مقام معظم رهبری خوش بود و حمایتشان.
از طرف دفتر ایشان مورد تقدیر و حمایت قرار گرفتم. خود آقا هم یک نامه مرقوم کرده بودند. ایشان خيلي نسبت به بانوان لطف دارند. دست حضرت آقا را میبوسم. حاضرم عمرم را فدای رهبرم کنم. آنقدر رهبرم را دوست دارم که حاضرم جانم را فدایشان کنم. واقعاً هم در این مدت فقط ایشان بودند که مرا حمایت کردند. من هم به خاطر اینکه به هر طریقی بتوانم جواب زحمتهایشان را بدهم یا بار دیگر بتوانم حداقل دلشان را شاد کنم، همه توانم را گذاشتم. هنوزم که هنوز است دوست دارم مدال المپیک را به ایشان تقدیم کنم.
این اقدام شما چه بازخورد بینالمللی داشت؟ واکنش خارجیها چه بود؟
زمانی که تمثالی از حضرت آقا روی سکو در دستم بود، خیلی از رسانههای خارجی و محلی انعکاس دادند. حتی بعد از اهدای مدال، خیلی از تماشاگران ایرانی که در سالن بودند، با من و عکس حضرت آقا عکس گرفتند. خارجیها احترام خاصی نسبت به این عکس داشتند. آنها به یک روحانی که جایگاه بالایی هم در ایران دارد، احترام خاصی میگذارند. حتی یک طرف عکس حضرت آقا را خودشان میگرفتند و یک طرف را من میگرفتم. واقعاً خیلی خوشحالم که توانستم این کار را انجام بدهم. این تنها چیزی است که دربارهاش به خودم افتخار میکنم. اصلا مدل برای من مهم نبود. مهم این بود که بتوان پرچم کشورم را بالا ببرم و حرکتی انجام بدهم.
گویا اکنون در داخل کشور دچار مشکل شده و از مسابقات کشوری هم حذف شدهاید. ماجرا چیست؟
بعد از مسابقات که به ایران آمدم، فدراسیون حتی هزینه سفرم را نپرداخت که همین مرا ناراحت کرد. خانواده من چقدر میتواند خرج کند؛ در صورتی که فدراسیون جودو حتی یک هزار تومانی به من پرداخت نمیکند. آنها حتی عنوان نمیکنند که من ورزشکارشان هستم. حالت خوب است یا حالت بد است؟ تمرین میکنی یا تمرین نمیکنی؟ هيچ؛ واقعا نمیدانم فدراسیون چرا با اين طور رفتار میکند.
گفتند دانشجوی تهران هستی! گفتم اصلاً دانشجو نیستم. نقریبا پنج یا شش سال پیش، از دانشگاه شهرکرد استان چهار محال بختیاری فارغالتحصیل شدم. اصلاً دانشجو نیستم. بعد گفتند در لیگ شرکت کردی! گفتم در لیگ که میتوان از هر جا شرکت کرد. از استان چهارمحال و بختیاری بودم؛ اما تیم مقاومت تهران مرا خواست. من هم با این تیم در مسابقات شرکت کردم. گفتند اصلاً شما باید تهران باشی و نباید برای چهارمحال بازی کنی! ماجراهای دیگری هم بود که سرانجام وزنکشی کردیم و پذیرش شدم و قرعهکشی هم شد؛ اما یک دفعه گفتند خانمها سمیه و سمیرا حیدری باید حذف شوند. بعد شورای فنی جلسه میگیرند. من اصلاً شورای فنی فدراسیون را قبول ندارم. خودم اول، عضو این شورا بودم و بدون هیچ دلیلی مرا کنار گذاشتند. اینکه علتش چه بود، نمیدانم. از سویی، برخی اعضا اصلاً حضور نداشتند. باقی نیز به دستور آقاي میراسماعیلی، یک رأی داده بودند که خواهران حیدری نباید در مسابقات شرکت کنند! یک و نیم نصفه شب بود که مرا بیدار کردند و گفتند حذفید. شما و خواهرتان همين الان باید خوابگاه را ترک کنید!
این خبر را چه کسي به شما داد؟
سرپرست تیم، خانم اسلامی. ایشان که این ماجرا را دیدند، گفتند ما کل تیم را میبریم چون چهار بازیکن داریم که چهار طلا میگیرند. آنها میخواهند تیم لرستان را اول کنند که دقیقاً هم به این شکل بود. وقتی من و خواهرم را حذف کردند، دو طلا را از ما گرفتند و شبش هم ساعت یک و نیم شب بود که حال من بد شد؛ ناراحت شدم که من و خواهرم را حذف کردند. از لحاظ روحی خیلی به هم ریختم که میتوانم بگویم در آن سرما یک شوک عصبی به من وارد شد، دیگر متوجه نشدم و دیدم در آمبولانس هستم.
گويا آقای رستگار (رئیس فدراسیون جودو) گفته که از شما ناراحت است و خانم شهریان (معاون ورزش بانوان وزارت ورزش) هم عنوان داشته مشکل را حل خواهد کرد؛ اما به این شرط که مصاحبه نکنید.
ایشان گفتند مصاحبه نکنید تا بهانه دست کسی نداشته باشید. ایشان خیلی از من حمایت کردند، گفتند سرمایه مملکت هستید و حیف است.
آن وقت هم به خاطر خانمی که همشهری آقای میراسماعیلی بود، این اتفاق افتاد!
پس مثل اینکه دعوای شما با آقای میراسماعیلی طول و دراز دارد..
از قدیم بوده است. قبلاً که نمیدانستم؛ ولی الان متوجه شدم که اتفاقهایی افتاده است؛ مثلاً به مسابقات ازبکستان اعزام شدیم و ایشان به همشهریهایش لباس داد اما به من نداد! خدا شاهد است که هیچ پولی نداشتم تا هزینه کنم؛ اما مجبور شدم آن موقع یک میلیون و دویست تومان تهيه کنم و لباس بخرم. خيلي سختی کشیدم.
با این تفاصیل، برنامهتان برای آینده چیست؟
از وزیر ورزش درخواست میکنم فکری به حال فدراسیون جودو بکند. آقای رستگار چند سال ایران نبوده و با فضا آشنا نیست. آقای میراسماعیلی دارند برای حوزه بانوان جودو تصمیم میگیرد. خانم میری نقش خاصی ندارد. ایشان هم فقط یک هدف دارد؛ قهرمانی تیم لرستان. با شخصیت بانوان بازی میکنند. باید به این شکل حذف شوم؟ چون محجبهام باید با من این کار را بکنند؟ چرا آخر؟
الان تمرین دارید؟
من هنوز هم حالم خوب نیست. دست و پایم حس ندارد. هنوز دکتر میروم. هدفم المپیک است. پیشاپیش مدالم را به آقا تقدیم کردم چون میدانم مدال می آورم. میدانم طلای بازیهای آسیایی را میآورم. میدانم سهمیه المپیک میآورم چون واقعاً زحمت کشیدم. من همه چیزم را برای برای جودو و کشورم گذاشتهام.
خانم حیدری! ما برای شما آرزوی موفقیت میکنیم. اگر نکته پایانی هست، بفرمایید.
درخواستم از رسانهها این است که ما را حمایت کنند. الان یک خانمی را مسؤول گذاشتهاند که اصلاً نمیداند جودو چیست. فقط از دیگران خط میگیرد. من شخصی را ترجيح ميدهم که دلسوز ورزش بانوان باشد.
خواهشم این است که ورزش بانوان را از آقایان جدا کنند؛ یعنی دست آقایان را کوتاه کنند. هر کاری میکنیم باید به یک آقا رجوع کنیم. ما از لحاظ اخلاقی و همه چیز با آقایان متفاوتیم؛ به خصوص جودو که مثل کشتی است که آقا نباید دخالت کند .واقعاً جودو کاملاً نابود شده است. یک رشته ورزشی که میتواند هفت سهمیه المپیک بانوان کسب کند، قربانی آقای میراسماعیلی شده است.