گروه تاریخ مشرق- ازجمله مشخصات عصر صفوی بخصوص از نیمه دوره آن گسترش مشاغل و مناصب درباری بود. گسترش و تکثر مشاغل دیوانی و درباری افزون بر نیازمندی به سازمانی برای نظارت بر جامعه پیچیدهتر و پربرنامهتر ایران عصر صفوی به علل مجلل شدن و پرتکلف شدن نوع زندگی درباریان تشدید شد.
گزارش هرچند اغراقآمیز محمدهاشم آصف از عهد شاه سلطان حسین نشان از وضعیت پرتکلف و پرازدحام درباری مملو از صاحبمنصبان غیرضروری دارد. بهرغم مشکلات و مسائل چنان دیوانسالاری فربه و دست و پاگیری باید در نظر داشت که برخلاف عهد شاه سلطان حسین، سازمان دیوانی و اداری از زمان شاه عباس متناسب با نیازهای جامعه متمرکزتر و پیچیدهتر ایران و بخصوص اصفهان مجهز شده بود.
«دستورالعمل هر یک از ارباب مناصب درگاه معلی» را
میرزا سمیعا «به طریق اجمال و استعجال» ذکر کرده و همان نیز گستردگی نسبی دیوانسالاری
را نشان میدهد. میرزا رفیعا ارباب مناصب را به این صورت ذکر کرده است:
«امرا عظام کرام درگاه معلی و علما و سادات و شرفا و حکام و وزرای صافیرأی و کلانتران و عمال صدقانتما و نگارندگان ارقام قضامضا و منشیان عطارد نشان و محرران دفترخانه همایون اعلی و سایر ملازمان و منشیان درگاه سپهر اعتلا.»
بسیاری از این مشاغل و مناصب در تاریخ اداری ایران وجود داشتهاند، ولی ساختار دینی که انبوهی از سادات و علما را با خود به همراه داشت و گستردگی و تمرکز دولت که افراد بیشتری را به درگاه میآورد، موجب تفصیل بیشتر دستگاه دیوانی و اداری صفویان شده بود. حکمی از شاه صفی در منشآت سلیمانی است که به علت زیادت افراد دیوانی و درباری «موافق زمان نواب گیتیستان فردوسمکانی و نواب خاقان رضوانمکانی که بعد از آن تغییرات یافته، مناشیری که به والیان اطراف و حکام و امرا و صدور و سادات و علما و وزرای ممالک و غیرممالک نوشته میشود، به نوعی است که در تحت اسم ایشان نوشته شده و اگر ارقام مطاعه و نوشتجات رقعهگونه که در مجلس بهشت آیین نوشته شود یا مرقوم قلم دُررنثار گردد، تخفیفی در القاب داده، دو فقره را یکی قرار داده، کمتر نویسند.» یکی از علل شکایت از زیادت القاب و نامهها به احتمال وجود افراد بیشتر در دستگاه اداری بود. در نتیجه تنوع الگوی مکاتیب بزرگان خلاصهتر شد که این خود شاید به خاطر گسترش دیوانی بود که ارائه الگوهای نامهنگاری در شمار بالاتر را سخت میکرد.
گسترش دیوانی در دو سطح صورت گرفت یکی این که به دلیل افزایش جمعیت و پیچیدهتر شدن تعاملات و روابط اجتماعی تعداد ادارجات و کارمندان افزوده شد و دیگر اینکه در مراتب دیوانی بکارگیری عناصر ترک و تاجیک موجب تنوع و اختلاط نیروهای سیاسی و فرهنگی گردید. به این ترتیب گسترش تشکیلات دیوانی به عنوان یک مجموعه اداری متشکل از افرادی باسواد به گسترش بیشتر فرهنگ میانجامید و هم به اعمال نظارت و تمرکز دولت کمک میکرد و از سویی دیگر به جذب موفقیتآمیز قزلباشان ترکمان در فرهنگ دیوانی و اداری که نوعا ایرانی بودند، انجامید. از سال 1080 هجری قمری بعضی از عناصر قزلباش در کسوت وزیران اعظم این نقش انحصاری تاجیکان را به عهده گرفتند.
این فرآیند را نظام نسبتا باز سیاسی صفویه مهیا کرده بود. در دیوان اعلا نیز که یک نهاد اداری بزرگ و یاریگر وزیر اعظم بود و مثل همیشه تاجیکان در آن اکثریت را داشتند، بتدریج اعضای طوایف قزلباش جذب شدند و مشاغل دیوانی مهمی را به عهده گرفتند و به این ترتیب به طبقه اهل قلم وارد شدند. از این جمله افراد میتوان اسکندر بیگ ترکمان منشی، مورخ مشهور را نام برد که در دستگاه دیوانی شاهعباس اول متصدی مشاغل مهمی بود. از جمله مناصب اداری که از ابتدا در دست قزلباشان بود مهرداری قابل ذکر است که تا نیم سده قبل از فروپاشی صفویان اغلب در ایل ذوالقدر موروثی بود. این وضع نشان از یک دستگاه اداری پرجنب و جوش است، زیرا در عصر صفوی تمرکز دولت مستلزم گسترش نظام اداری بود و ارجاع بیشتر کارها به دیوان اعلا بود. در این مورد بخصوص از نیمه دوم دوره صفوی گزارشی از پرکاری دفاتر دیوانی و حضور روزانه وزیران در دربار در دست است.
این قشر از جامعه که مشاغل درباری و دیوانی را در
اختیار داشتند در مرتبه دوم از اقشار جامعه قرار داشتند، پیشتر محمدبن هندوشاه نخجوانی
در کتاب دستور الکاتب فی تعیینالمراتب در مرتبه دوم از:
امراءالوس و وزرا، خواتین و اولاد ایشان، نقیبالنقباء سادات و مشایخ و قاضی القضات و دیگر قضات و اتباع ایشان و نواب دیوان سلطنت و دیوان وزارت و امرای اولکا و تومانات و ایناقان و مقربان و اتابکان و وکیل حضرت سلطنت و اصحاب دیوان بزرگ از الغ بیتکچی ممالک و مستوفیالممالک و مشرفالممالک و ناظر ممالک و حکم ممالک و حافظ مال ممالک و منشیالممالک و حکام اوقاف ممالک و ملکالحُجاب و ملوک ولایات و رسولان اطراف و امیرشکار و امیرمجلس.
در مرتبه اول سلاطین، خواتین و اولاد آنها قرار
داشتند و مرتبه سوم از اشرافالناس تا عموم اوساطالناس و غیر هم را در بر میگرفت.
علاوه بر اشرافالناس، اوساطالناس نیز از بخت پیوستن به طبقه یا قشر دوم برخوردار
بودند که صاحبمنصبان درباری و دیوانی به شمار میآمدند.
در ارتباط با اوساطالناس متنی از عهد شاه سلیمان صفوی در دسترس قرار گرفته که همچون دستور الکاتب علاوه بر بابی مخصوص نامهنویسی بزرگان، بابی نیز در روش نامهنگاری اوساطالناس با عنوان «در مکاتیب اوساطالناس به یکدیگر» گنجانده شده است. دستورهای ارائه شده در این مکاتیب فقط مربوط به مکاتبات همین گروه با خودشان است نه آنگونه که هندوشاه در دستورالکاتب آورده و در آنجا احکامی از مقامات بالاتر به اوساطالناس است. درباره اوساطالناس بیشتر مثال آورده شده و الگوی مکاتیب اوساطالناس با خانوادههایشان نیز ارائه شده که حتی در کتاب حجیم دستورالکاتب نیست. محتوی و لحن این نامهها ساده و عادی است. این رویکرد به ظن قوی مربوط به گسترش و تکثر اوساطالناس و جزئی از تغییر کلی ادبیات فارسی در عصر صفوی و ایجاد طرز نوین نگارش و شعرسرایی بود.
براساس دستورالکاتب، اشرافالناسی که مشاغل درباری و دیوانی داشتند از این قرار بودند: «... خواجهسرایان اعظم... تجار و ابطال و شجعان و اسفهسالاران و مقدمان طوایف و کوتوالان قلاع و مهندسان و معماران و صدور و اعیان...» اضافه شده و سپس «... عموم اوساطالناس و غیرهم» ذکر شدهاند که درباریان و دیوانیان آن عبارت بودند از: متعلقان و غلامان خاص و معتمد، مهترفراشان، ساربان معظم، آخرسالار و کاروانسالاران که با این القاب مورد خطاب قرار میگرفتند: مقدم قوافل، پهلوان اجل و قدوهالرجال، قدوه الابطال و مقدم القوافل.از مکاتیب اوساطالناس پیداست که درباره کسانی است که در حوزههای مختلفی از دربار تا جامعه مشغول به کار بودهاند. رتبه دنیوی که در این متن ذکر شده راجع به امور دیوانی، درباری و دولتی است: «در کتابت پدر به فرزندی که رتبه دنیوی را داشته باشد»، «کتابت برادر کوچک که رتبه دنیوی ندارد به برادر بزرگ که رتبه دنیوی را داشته باشد» و مانند آن در این الگوهای کتابت ذکر شده است. از اینرو میتوان به تکثر و نفوذ سیاسی اوساطالناس قائل بود که هم از لحاظ جمعیتی به واسطه رشد برخی شهرها افزایش یافته بودند و همرستههای بسیاری که ایجاد شده بود و یک کاسه کردن آنها را مناسبتر دانسته بودند. این نتیجهگیری متناسب با فهرستهای بلند مشاغلی است که محمدهاشم آصف از دربار و جامعه ایران عصر شاه سلطان حسین در کتاب رستمالتواریخ آورده است.
منابع و مآخذ:
ـ آصف، محمد هاشم، رستم التواریخ، به اهتمام محمد مشیری، تهران: امیرکبیر، 1348.
ـ دبیران دبیرخانه شاه سلیمان صفوی، منشآت سلیمانی، به کوشش رسول جعفریان، تهران: مجلس شورای اسلامی، 1388.
ـ دلاواله، پییترو، سفرنامه دلاواله، جلد 2، ترجمه مسعود بهفروزی، تهران: قطره، 1380.
ـ ژرمیاس، اوا ام. (گردآورنده)، تاریخ پیوستگیهای فرهنگ ایران با فرهنگ زبانهای ترکی در سدههای 17ـ11، ترجمه عباسقلی غفاری فرد، تهران: امیرکبیر، 1386.
ـ فلور، ویلم، دیوان و قشون در عصر صفوی، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران: آگه، 1387.
ـ میرزا رفیعا، دستورالملوک، به کوشش و تصحیح محمداسماعیل مارچینکوفسکی، ترجمه علی کردآبادی، تهران: وزارت امور خارجه، 1385.
ـ میرزا سمیعا، تذکرهالملوک، به کوشش سیدمحمد دبیرسیاقی، تهران: امیرکبیر، 1378.
ـ نخجوانی، محمدبن هندوشاه، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، ج 1، جزء 1 و 2، به اهتمام و تصحیح عبدالکریم علیاوغلی علیزاده، مسکو: دانش، 1364 ق.