در وبلاگ مهدي محمدي "عقل سرخ" آمده است:
اين يادداشت در پاسخ به شکواييه 6 نفر از متهمان پرونده فتنه 88 از سردار مشفق نوشته شده است. درباره شکايتي که جمعي از سران مياني فتنه از آقاي مشفق يعني همان کسي که در يک سخنراني معروف به افشاي مستند پشتپرده فتنه 88 پرداخت، داشتند.
نخستين ويژگي اين شکايتنامه آن است که به يک بار خواندن هم نميارزد و روشن است که نويسندگان فقط ماموريتي را که از جانب ردههاي بالادستي به آنها محول شده اجرا کردهاند بي آنکه نهايتا بينديشند اساسا در حال تکذيب چه چيزي هستند و آيا آدمي ميتواند خود را تکذيب کند؟!
حين خواندن اين شکواييه بيصبرانه منتظر بودم ببينم آيا نويسندگان– که چند هفته است در تدارک اين نوشتهاند- توانستهاند و جرات داشتهاند حتي براي يکبار، جمله يا جملاتي از آقاي مشفق را نقل و به طور کامل نقد کرده و بياعتبار بودن آن را نشان دهند؟ آنها که آن سيدي را گوش کردهاند ميدانند که مشفق از پيش خود هيچ نگفته و در قريب به اتفاق موارد متن اسناد دست اولي را که در اختيار داشته قرائت کرده است اما در شکواييه آقايان مدعي حتي يک مورد هم نيست که با متن سخنان مشفق درگير شده و بي اعتبار بودن آن را نشان داده باشد.
در واقع نويسندگان شکواييه سفارشي– که ميتوان حدس زد آن را به نمايندگي از کساني چون موسوي، کروبي، خاتمي و خويينيها نوشتهاند- عمدا و البته بدون برخوردار بودن از زيرکيهاي لازم براي چنين کاري، از کنار «متن» عبور کرده و سعي کردهاند با چسبيدن به «حاشيه»ها و سر و صدا راهانداختن درباره آنها اصل قضيه را از يادها ببرند. با اين حال حواسشان نبوده که درگير نشدن با اصل مساله، مستقيما به اين معناست که آنها آنچه را در سخنان مشفق درباره آنها گفته شده تلويحا تصديق و تاييد ميکنند و در مقابل آن و براي نفي و ردش حرفي براي گفتن ندارند! آيا اعترافي روشنتر و صريحتر از اين و سندي متقاعدکنندهتر ميتوان يافت که آنچه در آن سخنراني افشاگرانه آمده در واقع مستنداتي است که ميتوان درباره آن شلوغبازي درآورد اما نميتوان آن را رد کرد؟!
خوشمزه اين است که آقايان چيزهايي را تکذيب کردهاند که براي اثبات آنها هيچ نيازي به استناد به اخبار پنهان– که مشفق بخوبي از عهده آن برآمده- نيست. مثلا آيا ترديدي وجود دارد که برنامه جريان اصلاحطلب در انتخابات و بويژه در آنچه پس از انتخابات کردند، درگير شدن با رهبرانقلاب بود نه مبارزه سالم انتخاباتي؟! آيا واقعا آقايان ميخواهند بگويند در عين اعتقاد به رهبر انقلاب دست به اين همه جنايت در اين کشور زدهاند؟!! شکوه کردهاند که چرا مشفق آنها را دشمن خوانده است.
اين فکر خوشمزه به ذهن آدمي خطور ميکند که بپرسد اگر آنچه اصلاحطلبان در سال 88 کردند دوستي با نظام بود، پس دشمني کردن آنها با نظام چگونه خواهد بود؟ ! دروغبستن به نظام و پشتبند آن مردم را به خيابان کشاندن و تبديل به سرمايههاي اسرائيل شدن، اگر دوستي است، لابد به وقت دشمني، روي تانکهاي آمريکايي وارد خيابانهاي تهران خواهند شد! خندهدارترين بخشهاي آن شکواييه جاهايي است که نويسندگان مظلومانه ادعا ميکنند قرباني دخالت نظاميان در سياست شدهاند.
البته قابل درک است که اهل فتنه پس از آنکه دريافتهاند نهادهاي مسؤول چگونه بر نهانخانههاي آنها مشرف بودهاند، تا حد فلجکنندهاي شوکه شده باشند ولي اين حقيقتي بديهي است که نهادهاي مربوط هرگز نميتوانستهاند نسبت به شکلگيري تهديدهاي امنيت ملي از دل فعاليتهاي کساني که تا ديروز خود را فرزند امام و انقلاب ميخواندند و امروز آمريکا به خاطر آنها ملت ايران را تحريم ميکند، بيتفاوت بمانند. آقايان به جاي طرح اين سوال رقت انگيز که اين حرفها از کجا آمده است بايد به اين سوال جواب بدهند که به چه حقي صبح تا شام در حال توطئه عليه اساس نظام و تدارک خيانت به خون شهدا بودهاند؟
شکواييه ترحم برانگيز توطئهگران عليه مشفق مصداق همان است که گفتهاند کساني دست پيش را ميگيرند تا پس نيفتند با اين تفاوت که اين بار کار از اين حرفها گذشته و اين قبيل شوخي ها، پيکر بيجان اصلاحات آمريکايي را از پوسيدن در ميانه مرداب خيانت به ملت ايران نجات نخواهد داد. کاش قوهقضائيه جسارت داشته باشد و همين يک شکواييه را به جريان بيندازد...
مهدي محمدي دبير سياسي روزنامه کيهان مطلبي در دفاع از مشفق يعني همان فردي که اخيرا فايل صوتي افشاگري هايش درباره سران فتنه سروصداي زيادي به پا کرده، منتشر کرده است.