گروه جهاد و مقاومت مشرق - بمباران شيميايي شهر مرزي سردشت فجيعترين تهاجم شيميايي بود كه آثار و مشكلات منفي بسياري بهوجود آورد. حالا پس از گذشت ۲۷ سال از آن روزها، بهروز نورانيپور دوربين به دست گرفت و با سفر به مناطق آسيبديده از بمباران شيميايي مستند «جنگ در سكوت» را ساخت. در اين فيلم مستند داستان خانوادهاي را ميبينيم كه هر فرزندي كه در آن به دنيا ميآيد پس از چند سال دچار تاولهاي شيميايي ميشود و به مرور بينايياش را از دست ميدهد. «جنايت در سكوت» تا به حال موفق به كسب جوايز مختلفي مانند جايزه بهترين فيلم مستند از جشنوارههاي: فيلم رويش، سينما حقيقت، فيلم آوا، جيپور هندوستان و آكبانك تركيه شده و در شانزدهمين جشنواره فيلم Sole Luna پالرمو ايتاليا نيز جايزه بهترين فيلم مستند را براي نشان دادن اثرات ناگوار جنگ دريافت كرده است. نورانيپور در گفتوگو با «جوان» درباره مستندي كه ساخته و اثرات و عوارض بمبهاي شيميايي بر روي ساكنان شهرهاي غربي كشور ميگويد.
چه دلايلي باعث شد تا شما در فيلم مستندتان به موضوع جانبازان شيميايي و عوارض آن پس از سالها بپردازيد؟
هميشه نكاتي پيرامون حوادثي كه بعد از جنگ اتفاق ميافتد وجود دارد. هميشه دنبال اين مسائل بودهام و دغدغه ذهنيام بوده كه واقعاً جنگ چيست. زادگاه خودم با جنگ قرابت دارد و من در دل جنگ بزرگ شدم و دوست داشتم بدانم جنگ چيست و چه اتفاقاتي در دل جبههها ميافتاد. تصور كنيد فيلمسازي از كودكي با اين مقوله دست و پنجه نرم كرده و به دوراني منتقل ميشود كه ابزاري به نام سينما را ياد ميگيرد.
ورود به چنين مقولهاي براي من خيلي عجيب و غريب نيست. زماني كه شما به غرب كشور ميرويد هنوز تبعات جنگ را يا بر اثر انفجار مين يا عوارض بمبهاي شيميايي ميبينيد. اين را اضافه كنيد به آدمهايي كه جنگ را نديدهاند و هيچ دخل و تصرف و نقشي در جنگ نداشتهاند و حتي شليك يك گلوله را هم نديدهاند ولي الان با تبعات جنگ دست به گريبان هستند.
پرداختن به اين مسائل جذابيتهايي دارد كه شما را وادار ميكند حقايقي را از دل آن كشف كنيد. مجموعهاي از اين دغدغهها سبب ميشود تا كاري پيرامون بازماندگان جنگ بسازيد.
به نظر ميرسد شما در «جنايت در سكوت» دنبال قضاوت و داوري نيستيد و فقط روايتگر مشكل شيميايي شدن درون خانوادهاي كرد هستيد.
خودم معتقد به اين نيستم كه هيچ قضاوتي را در فيلم نداشتهام. پلاني از لحظه محاكمه دادگاه «علي حسنالمجيد» و صدام را در فيلم نشان دادهام و بيننده به سادگي و به درستي عامل وقايع را شناسايي ميكند. در فيلم محمد ميگويد من اصلاً صدام را نميشناسم در حاليكه عامل تمام روزهاي تلخ و بد او به طور مستقيم صدام است. وقتي يك حركت و كاري زشت و قبيح است ديگر در مورد آن كار زشت چه كاري ميتوان انجام داد جز اينكه تبعات آن حركت قبيح و زشت را نشان داد. همه ميدانند عامل جنايت كه و چه بود و بنا به چه دلايلي آن اتفاقات افتاده است.
در كنار پرداختن به موضوعات جنگ، پرداختن به جانبازان و بازماندگان شيميايي چقدر دغدغه خودتان است؟
پرداختن به موضوع جانبازان جنگ يكي از دغدغههاي اصلي من است. آدمهايي كه پس از گذشت قريب به بيست و اندي سال كه از پايان دفاع مقدس ميگذرد هنوز رنگ و بوي جنگ را در جريان زندگيشان حس ميكنند. پرداختن به زندگي اين افراد حلاوت و جذابيت خاصي دارد. آن آدمها و زندگيشان مرور يك زمان و تاريخ است.
خود شما زاده كردستان هستيد و به طور مستقيم با كساني كه عوارض شيميايي روي آنها تأثير گذاشته ارتباط داريد. آيا كسي صداي افرادي كه در مناطق مرزي درگير عوارض گازهاي شيميايي هستند را ميشنود و اتفاق خاصي برايشان نميافتد؟
به نظر من ميتوان خيليهاي ديگر را نظير اين سوژهها پيدا كرد. جانبازان و بازماندگان بعد از جنگ يك توجه ويژهاي ميخواهند تا ديده شوند و اوليههاي درمان در دسترشان باشد. هزينه درمان اين جانبازان بسيار سنگين است و شايد كند پيش برود ولي در حال انجام است.
بمباران شيميايي ايران نسبت به نمونههاي مشابهي كه در ژاپن يا سوريه اتفاق افتاد بازتاب جهاني كمي داشت. جامعه هنري چقدر ميتواند در دفاع از مظلوميت جانبازان شيميايي نقش بازي كند؟
ببينيد شما با يك فيلم مستند به يك روستاي مرزي در غرب كشور به نام سردشت سفر ميكنيد و در دل يك موضوع و بحران قرار ميگيريد. با استفاده از پتانسيلهاي عظيم سينما ميتوان خيلي وسيعتر حرفتان را قاطعانهتر بزنيد. ما حمايت بيشتري را براي اين حركت نياز داريم. براي جلو رفتن در يك مسيري حمايت دولتي و خصوصي نياز است. متأسفانه بخش خصوصي در سينماي مستند چندان رغبتي به وارد شدن ندارد. كساني كه ميخواهند كار كنند يا بايد مستقل فيلم بسازند و براي خودكار و كاغذ هم التماس كنند يا با بودجه دولتي فيلمشان را بسازند. براي ساختن چنين موضوعاتي حمايت متوليان فرهنگي كشور نياز است. كساني كه تا دقيقه آخر حمايت و كمك كنند. قطعاً ساخت چنين آثاري بازخوردهاي خوبي براي كشورمان دارد. نشان ميدهد كشورمان يك دوره سخت و تلخي را قرباني بوده است. اگر چنين فيلمهاي مستندي را به هر جاي دنيا ببريد آنها متوجه و آگاه ميشوند كه چه اتفاقي افتاده است. اين رسالت بزرگي است كه سينما به گردن دارد. تفاوت عمده سينماي مستند با سينماي داستاني در اين است كه شما ميتوانيد با قدرت بسيار زيادي هر آدمي در هر نقطهاي از دنيا را به آن جغرافيا ببريد و سبب همذاتپنداري آنها با آدمهاي در فيلم شويد.
مستند «جنايت در سكوت» در چندين جشنواره خارجي شركت كرده است. كمي از بازخورد مردم كشورهاي ديگر پس از تماشاي فيلم مستندتان بگوييد؟
واكنشهاي مثبت و همدردانه خيلي زياد بود. به عنوان مثال وقتي در پالرموي ايتاليا فيلم پخش شد سه عروسك را براي شخصيتهاي فيلم از يك شهروند ايتاليايي گرفتم. آنها هم ميخواهند به نوعي نشان دهند قلبشان با آدمهاي داخل فيلم است. يا يك دستخط از آدمي گرفتم كه برايشان نوشته بود ما با شما همدرديم. همچنين در جشنواره آكبانك تركيه آدمهايي را ميديدم كه پس از خروج از سالن به اين قضيه فكر ميكردند و ميپرسيدند چرا بشريت بايد به سمتي برود كه چنين جناياتي انجام دهد. جنايتي كه ساليان سال بر چهره و اندام آدمهاي بيگناهي كه دخالتي در جنگ نداشتهاند پيدا ميشود.
عبدالرحمن پس از سكوت
عبدالرحمن و خواهرش مهناز و برادرش محمد، فرزندان خانوادهاي هستند كه تأثيرات بمبهاي شيميايي اثرات سوئي بر چهره و سلامتشان گذاشته است. پس از ديده شدن مستند «جنايت در سكوت» كه درباره وضعيت اين خانواده است اتفاقات خوبي براي شخصيتهايش ميافتد. مهناز يك دوره درماني را طي كرد و يك چهره بهتري نسبت به گذشته پيدا كرد و وضعيت پيشرفت بيمارياش تقريباً متوقف شد. عبدالرحمن تقريباً بهبودي پيدا كرده و طي چندين عمل جراحي وضعيتش نسبت به گذشته بهتر شده است. اما چون درمان براي محمد دير شروع شده بود خيلي اتفاق مثبتي نيفتاد ولي چندين عمل زيبايي روي صورتش انجام شد. خيرين زيادي به كمك اين خانواده آمدند و در وضعيت زندگيشان تغييراتي ايجاد شد. حساب كنيد مادر خانواده براي خريد يك كرم براي تاولهاي بدن عبدالرحمن هر روز يا هر هفته بايد مسافت بين سردشت و اروميه را طي ميكرد تا كرم را با مبلغي كه در زندگي و سفرهشان تأثير ميگذاشت بخرد.
هزينه رفتوآمد و كارهاي درماني ديگر براي خانوادهاي كه بنيه مالي چنداني ندارد و در يك روستاي مرزي زندگي ميكند خيلي زياد است. خدا را شكر بسياري از اين مسائل براي آنها حل شد و باز هم جاي كار دارد و شايد تا چند سال ديگر بازتاب كاري كه انجام شده را با وضوح بهتري ببينيم.
* احمد محمدتبريزي / روزنامه جوان
کد خبر 323408
تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۰
- ۰ نظر
- چاپ
نيروي هوايي رژيم بعث عراق روز هفتم تير سال ۱۳۶۶ چهار نقطه پر ازدحام شهر سردشت از توابع استان آذربايجان غربي را مورد حمله شيميايي قرار داد.