يادش به خير ... معلمي داشتيم که همواره ميگفت: درس شورين رياضي! در چرايي اطلاق اين صفت نيز چنين توجيه ميکرد که رياضيات براي هوشمندان «شيرين» و براي سطحينگران تلخ و «شور» است... از همينرو، شايد بتوان جديدترين ساخته مسعود دهنمکي را نيز «شورين» خطاب کرد. چرا که مملو از ديالوگهاي هزل و شوخيهاي سخيف است و اين بخش، قسمت تلخ، بيمايه و شور «اخراجيها3» را تشکيل ميدهد، اما از لايههاي سطحي که بگذريم، حقيقت «اخراجيها3» بغض فروخفته مرداني است که سالها ناملايمات و زخمزبانهاي عدهاي معدود و دور از انصاف را تحمل ميکنند اما دم برنميآورند تا مبادا سودجويان ـ که آمالشان در تضاد با آرمانهاي انقلاب است ـ از اين آب گلآلود ماهي بگيرند و اين، بخش «شيرين» فيلم «اخراجيها3» است.
«اخراجيها3» يک فيلم سينمايي نيست، بلکه دلنوشتهاي از «مسعود دهنمکي»است؛ از جنس همان حرفهايي که يک دهه پيش در «جبهه»، «شلمچه» و «يالثارات» منتشر ميکرد.
دهنمکي بارها و بارها خود را سرباز ولايت معرفي کرده و ذرهاي از آرمانهاي اسلامي و انقلابي خود کوتاه نيامده است. او اگر امروز پشت دوربين قرار ميگيرد و هجمهها را براي خود ميخرد، به دليل آن است که خود را سرباز جبهه جنگ نرم ميداند.
به باور نگارنده، نبايد از ديد فني و تکنيکال به «اخراجيها3» نگريست، چرا که در مديوم سينما حرفي براي گفتن ندارد و حتي بيش از آن که سينمايي باشد، مستند است. در واقع «اخراجيها3» تلفيقي از «کدام استقلال؟ کدام پيروزي؟» و «اخراجيهاي 1 و 2» است.
بازيها، نورپردازي و حتي تدوين در «اخراجيها3» نازل و در پارهاي مواقع ابتدايي است. «اخراجيها3» بيشتر به يک برنامه تلفيقي شبيه است و اصرار نگارنده اين سطور در بيان اين موارد آن است که نبايد از دريچه سينما به آخرين ساخته دهنمکي نگريست.
دهنمکي با شهامت و جسارت هميشگي خود، حرفهايي را بر پرده نقرهاي سينما حک ميکند که کمتر کسي جرأت و توانايي بيان آن را دارد. او با بسياري از شخصيتهاي حقوقي، مطايبه و کاستيها را با لطايفالحيل گوشزد ميکند.
از همينرو شايد بتوان دهنمکي را «مايکل مور» سينماي ايران دانست. کارگرداني که نماينده مطالبات قاطبه مردم در سينماست و همواره حقيقتجويي را در کادر دوربين خود جستوجو ميکند.
سوژه «اخراجيها 3» رقابت دو کانديداي تندرو و رقيب است که استعارهاي از انتخابات سال 88 کشور به شمار ميرود، اما اين سوژه اکنون بوي کهنگي به خود گرفته است، چرا که معترضان به انتخابات دامنه اعتراض خود را گسترده و نظام و آرمانهاي مقدس آن را هدف قرار دادهاند. به همين دليل، بخش عمده سوژه مورد نظر دهنمکي، زايل شده و فاقد اعتناست اما بستر اين ماجراي تکراري ـ که همگان ميدانند و آن را ميشناسند ـ محمل مناسبي براي بيان مطالبات مشروع دلسوزان نظام است.
از ديد نگارنده، نقد جريان آقازادگي، قله «اخراجيها 3» است. سکانسي که «حسام نواب صفوي» به مصونيت برخي آقازادهها اعتراض ميکند، اوج انتقادات صحيح و بهجاي دهنمکي در پرداختن به ناهنجاريهاي روز اجتماع است. البته دهنمکي، يک طرفه به قاضي نرفته و همه آقازادهها را به يک چشم نميبيند، او جانب انصاف را رعايت کرده و هر دو طيف آقازادههاي مثبت و منفي را به تصوير ميکشد.
دهنمکي در پايان فيلم خود، «ايران» (نماد جوانان کشور) را بر بالين پدر جانباز و شهيدش باز ميگرداند تا اعتقاد خود به جوانان پاک و عدالتجوي ايراني را تصوير کند. جواناني که با همه فراز و فرودها، هنوز هم قدرت تشخيص حق از باطل را دارند.
------
* محمد حسينکلهر / فارس